سازمانیابی کمونیستی: حزبی یا شورائی؟ مباحثه ای در راه تشکیل تدارک کمونیستی (قسمت چهارم)

نوشتۀ: تدارک کمونیستی
Write a comment

علاوه بر این ابزارهایی که بورژوازی برای تحمیق و در واقع به تسلیم واداشتن طبقه کارگر داره. تمام این ها را که نگاه میکنی می بینی که واقعأ فرصت زیادی نیست و آدم باید تنها روی نیروی خودش حساب بکنه. باید یک کاری کرد و چشم انداز را باید بوجود آورد.

بهمن شفیق: من پیشنهاد می کنم. لطفا هر کس ارزیابی چیزی به ذهنش میرسه مطرح کنه. من شخصأ میتونم خودم شروع کنم. اولا شخصأ تشکر میکنم از امکان این جلسه تا بتوانیم یک همچین دیدار به اصطلاح صمیمانه و در عین حال صریحی را با همدیگر داشته باشیم. و تقاضای من هم این است که بحث ها را جدی بگیریم.، حقیقتآ ارزیابی ما این است که وضعیت بسیار حساسی است. حالا این جا فرصتی نشد که در مورد تحولات جهانی حرف  بزنیم. ارزیابی عمومی ما این است که تحول جهانی دارد به دوره های خیلی حساسی نزدیک می شود. حقیقتأ هم تعلل به آن معنا خوش بینی است.

... به هر صورت فکر می کنم جایی برای خوش بینی و این ها نیست. برای این که بتوانیم از توی این شرایط در بیائیم، تلاش آگاهانه می خواهد. و نقطه شروع این تلاش آگاهانه هم حقیقتآ عزم جدی برای پیدا کردن این راهکار ها است. فکر می کنم توی این هدف توافق عمومی وجود دارد. تلاش برای لااقل تدارک زمینه هایی که تصویر امر انقلاب اجتماعی باشد. و در تحولات بزرگ آتی، که به نظر آنچه در این چند سال گذشته دیده ایم در برابر تحولاتی که در راه است، نمونه های کوچکی بوده است.

شخصا ارزیابیم این نیست که زمان خیلی زیادی برای این تحولات داریم. یعنی شخصا ارزیابیم این است که  خیلی سریعتر از آن چیزی که فکر می کنیم تحولات بزرگتری سراغ مان خواهند آمد. و توی این تحولات آیا پرولتاریای کمونیست باید بالاخره حضور محسوسی داشته باشد یا نه؟ این سؤال مهمی است که باید بهش پرداخت و سراغش رفت. در هر صورت ما فکر می کنیم که ما با این کنفرانس می توانیم به این سمت حرکت کنیم، مقدماتی را برای آن تدارک ببینیم به این جهت برویم. و فکر می کنم که این دیدار و گفتگوهایی که امروز داشتیم لااقل برای خود من مثبت بوده. یک بخشی از ملاحظات و سنتها و آن میراث مردگانی که بر دوش زندگان سنگینی می کند امشب در این جلسه و توی دیدار ما هم بوده، بالاخره ما هم از تاریخ یک جنبشی می آییم، تاریخی پراز شکستهای تراژدیک بزرگ که غلبه بر آن ساده نیست.

به هر صورت من پیشنهاد میکنم مباحثات را ادامه بدهیم و حتی اگر قرار شد به اصطلاح منتشر نشود، لااقل تو سطح کتبی، به شکل ملاحظات، به شکل طرح انتقادات و سؤالات. من خودم امیدوار بودم پیشنویسی را که نوشته بودم و برای شما فرستاده بودم چهار تا انتقادی هم قبلش بیاد. برای شما نوشتم که اگر پیش از انتشار هم بیاد بالاخره آدم سعی می کند که تأثیر بدهد، بهر حال نیامد. ولی فکر میکنم لااقل توی یک سطحی این مباحثات را ادامه بدهیم.

من شخصأ هنوز امیدوارم، هنوز راستش به این امیدوارم که به توافق های پایه ای تری برسیم. ولی به این فکر کنیم که حتی در فقدان توافق هایی پایه ای تر برای یک کار مشترک ارگانیک، چه الترناتیوهای دیگری را می توانیم در دستور کار خودمان بگذاریم. از جمله آلترناتیوهایی که میشه بهش فکر کرد، در اروپا، در آلمان، کارهای مشترکی، که البته کارهای کمونیستی مشترک منظورم است و نه کارهای مربوط به اپوزیسیون خارج ازکشورجمهوری اسلامی، که برای من شخصا جذاب نیست، و فکر می کنم برای رفقای دیگه هم همینه. برای کارهای کمونیستی مشترک چه کارهایی را می توانیم سازمان بدهیم. این ها را بهش فکر کنیم و به هر صورت من که خیلی خوشحالم از این که این دیدار صورت گرفت. و مجددا از همه رفقایی که در این جا زحمت کشیدن به سهم خودم تشکر می کنم. این جمع بندی من از جلسه بود و فکر می کنم جلسه خیلی مفیدی بود. برای من لااقل خیلی مفید بود.

کیا: فکر کنم همه توافق داشته باشیم که ادامه بحث مثبت است. منفی صد در صد نخواهد بود. منتها رفقایی که این جا بحثی مقابل بحث تحزب داشتند، که بیشتر به عنوان آلترناتیو، شورا را طرح می کردند به نظر من اگر بخواهد بحثی جدی باشد، باید حتما کتبی باشد. وقتی کتبی بشه خیلی خواناتر است، یعنی خیلی نکات وقتی نوشته و بیان می شود، روشن تر می شود. این که آینده چگونه خواهد شد و چه می شود، من نمیدانم چه می شود یعنی اینکه از دل این بحث ها چه بیرون خواهد آمد من نمی دانم. ولی این که ادامه این بحث مثبت است، در آن شکی ندارم. میشه این بحث را ادامه داد.

فریبرز: این برای من جالب بود فقط یک چیزی بگم من اصلا فکر نمی کردم که این تلرانس را عباس و شما داشته باشید.، بحثهاتون من یک تصور دیگه روی شما داشتم، گفتم الان با آدم هایی روبرو خواهیم شد. که قبلا هم به خصوص با شما.[عباس فرد].. ولی نشان داد که تجربیات زندگی آدم ها را پخته می کنه. از این زاویه برای خود من خیلی جالب بود. و بحث های دیگری هم که شد، ببین هیچ راهی برای فرار آدم نمی گذارید شما دیگر، واقعأ نمی گذارید... در واقع اگر این طور ادامه بدهید شاید یک موفقیت هایی داشته باشد. اگر به این شیوه و سبک بخواهید حرکت کنید. برای راه حل کاری هم، اگرهیچ کاری نشود کرد، می شود این را عمومی اش کرد، یک جلسه سخنرانی توی شهرهای آلمان بگذار، عمومی اش کنیم. تا بچه های دیگه هم بیان گوش کنند. این کمترین کارهایی است که آدم ها می توانند بکنند. حالا چه توی این شهر باشه چه آن شهر. از این سطح مجموعه ده نفره فراتر بره. شاید بچه های دیگه بیان و نظرات شما را قبول داشته باشند تو این شهر و یک بخشی از کارتان را بگیرن. یعنی می شود لااقل این کار را کرد. مرسی که آمدید.

فرید: من فکر می کنم ما در شرایط خیلی بدی هستیم. همان صحبت قبلی را که داشتی می کردی در مورد آن اپوزیسیون که آنها هم آن تشکل قدیمی را ندارند و بچه هایی که بهشان بتونیم کمونیست بگیم خیلی دیگه محدود شدند. واقعا آدم باید قدر چنین جلسه ای را بدونه. در شرایطی هست که آدم باید بگه چنین چیزهایی که الان داره اتفاق میافته، یک چیزهای تقریبا تاریخی اند، در حالی که ممکنه برای خود ما زیاد مهم نباشه. باید قدر چنین چیزهایی را دانست. و در مقایسه با همان دوره ده بیست سال پیش .... خیلی وقت ها آدم فکر می کنه که باید چکار کرد؟ نه که آن زمان روشن بود ولی آدم آن زمان یک جوری بی خیال بود، فکر می کرد یک چیزی خواهد شد. ولی جنبش را توی ایران ما نگاه میکنیم، الان شرایط را در اینجا نگاه می کنیم، که یک کسانی که بالاخره یک طوری از کارگر و این ها صحبت می کردند اصلا رفتند دنبال کارشون. این از یک طرف، از طرف دیگرهم امیدی هست که این دُم ماها که به دموکراسی وصل بود بالاخره بریده می شه. کسانی باقی می مانند که ازکارگران کمونیست صحبت میکنند، و از متشکل شدن صحبت می کنند. در عین حال که می گم آن بخش دیگر برای من خیلی سؤال است، یعنی جوان هایی که نمی آیند، اساسأ به ما نمی پیوندند.

بهمن شفیق: البته ما خلاف جریانی را در ایران می بینیم که قوی نیست اما امیدوار کننده است.

فرید: همین جور آمدن ها و جمع شدن ها به نظر من خیلی مثبت است. من هم تشکر میکنم که این همه راه را آمدید با هم بحث کردیم. ولی کل بحث اساسا برای من حالت روشنگرانه داشت. این هم خودش یک چیز عملی است. این که با نظرات همدیگر آشنا بشیم. این طوری نیست که آدم فقط با خواندن با نظرات کسی آشنا بشود، به محض این که آدم یک چیزی می گه یا جوابی می شنود، این حالت روشنگرانه خیلی بیشتر می شه. و از این نظر هم من یک چیز خیلی مثبت دیدم. این که چه طوری آدم پیش برود، باید دید چه طوری میشه.

پویان فرد: اول تشکر از پذیرایی تان. من هم جلسات متعددی رفتم. ولی همان طور که ایشان گفت شما تلرانس دارید شما هم دارید. تنها جلسه ای بود که محمد رغم اختلافات نظری تلرانس بالایی داشت. و یک نقطه مشترک هم داره و آن این است که می داند که باید یک حرکت دیگری کرد. و در شرایط حاضر به همان دلیل که شما گفتید، حیف است که این را به همین سادگی رهایش کنیم. به هر حال به من دقت کردم همه روی استدلال تکیه داشتند. روی استدلال حرف می زدند و این چیزیه که الان کم پیش میآد. حتی یک جایی شما حکم می دادید ولی بر اساس استدلال خودتان را تصحیح می کردید، و این تلرانس بالایی می خوهد. که الان زیاد نیست. حالا آدم ها بر اساس قدرت، منافع و احکام حرکت می کنند ولی این حیفه که این طوری به همین سادگی رهایش کنیم. خیلی از این اختلافات و مشکلات در صورت انجام یک سری کارهای مشترک عملی، کم رنگ می شه و راه خودش را پیدا میکنه. این نظر منه. من اصرار دارم که این بحث ها را ببرم، چون بحث ها از دو طرف خیلی آموزنده بود و اطلاعات زیادی رد و بدل شد و واقعا درس مفیدی بود. من الان هفده ساله توی هلند و توی اروپا هستم، برای اولین باره که جمعی را می بینم که چند کمونیست می نشینند دور هم بدون این که همدیگر را بخواهند حذف کنند، حرفهای مثبتی می زدنند، و باز راه را برای هم دیگر باز می گذارند. حیفه این را ولش کنیم به خصوص در این شرایط تاریخی که همه ما هستیم.

وحید صمدی: من هم متشکرم از پذیرایی رفقا. من روی شرایط سختی که در جهان امروز باهاش درگیریم تکیه می کنم. بهمن اشاره کرد روندهایی که حاکم است بر تحولات جهان، تحولات سیاسی، اقتصادی، بحران ها، پایین آمدن سطح زندگی ها، استثمار شدیدتر، اتفاقات ناگوار و شرایط فاجعه بار در نقاط مختلف جهان که هر روز با آن مواجه هستیم و به نظر میرسد که روز بروز داره شدیدتر می شه. در  این شرایط وقتی که اطراف خودمان را نگاه می کنیم واقعأ می بینیم که نیروی زیادی و چشم اندازی نیست. بالاخره باید یک کاری کرد. خود من که داشتنم می آمدم، توی این یکی دو روزه حال خوبی نداشتم، شدیدا خسته ، صبح که داشتم می آمدم یک به نظرم رسید که کجا می ری؟ مگر هیجده سالته؟ چه کار داری می کنی؟ مگر کم تجربه کردیم؟ ولی باز به ذهنم رسید که آقا، ما به طبقه کارگر تعلق داریم، باید بریم و یک کاری بکنیم، بالاخره تا هنوز زنده ایم باید آخرین تیرمان را هم بیاندازیم. با همین انگیزه به خودم نیرو دادم و با این که احساس می کردم انرژیم رو به تحلیله و ته کشیده، بلند شدم و آمدم. که حالا با دیدن شما رفقا جان گرفتم و سر حال آمدم.

با توجه به اینها فکر میکنم واقعأ ما فرصتهای زیادی نداریم نیروی جایگزین جوان هم نداریم، معمولا در گذشته بنا بر قاعده این جوانها بودند که به هر حال تکانی میدادند به تاریخ. مثلا کارگران جوان کمونیست. مشی های جدید و راه های جدید را پیش پا میگذاشتند. اما متآسفانه من واقعا الان نمی دانم آیا میشه چنین انتظاری داشت؟ در اطراف خودمان می بینیم، مسعود به شرایط سختی که الان هست اشاره کرد و وضعیتی که طبقه کارگر در حال حاضر دارد، چشم اندازی در برابرش نیست. نمی دانم آیا شانس و افقی نمی بینه، یا می ترسه وضعش از این هم که هست بدتر بشه، و در نتیجه با چنگ و دندان به همین وضعش آویزان می مانه و میگه همین را حفظ کنم، همین کافیه.

علاوه بر این ابزارهایی که بورژوازی برای تحمیق و در واقع به تسلیم واداشتن طبقه کارگر داره. تمام این ها را که نگاه میکنی می بینی که واقعأ فرصت زیادی نیست و آدم باید تنها روی نیروی خودش حساب بکنه. باید یک کاری کرد و چشم انداز را باید بوجود آورد. باید شکل دیگری از سازمان دهی را ایجاد کرد. این نقطه دنیا نشد نقطه دیگر، اگر آلمان نشد در نقطه ای دیگر، اگر ایران نشد در یونان. و این احتیاج به کار داره یعنی خیلی جدی باید بریم روش فکر کنیم به نتیجه برسیم و اقدام بکنیم. من فکر می کنم ماهایی که این جا نشسته ایم امر مشترکی داریم در این رابطه. دغدغه زندگیمون این بوده و این هست. بنابر این به هر حال من هم جلسه را مثبت می بینم. مباحث خیلی خوب بود. باز هم برای من روشن تر شد که واقعأ امر مشترک بین ما وجود دارد، امیدوارم به نتایج بهتری برسیم و مباحث در آینده ادامه پیدا بکنه. باز هم متشکرم از پذیرایی و تحملتان.

پویان فرد: من در محیطی که زندگی می کنم خیلی با این مسائل درگیرم. و از چیزی که خوشحالم این است که الان که برم خونه، خانمم سؤال میکنه، (با خنده) دعوا شده نشده. من کلی یاد گرفتم، با کلی مباحث را آشنا شدم، و این پتانسیل را در این آدم ها دیدم. این جالبه برام تا همین جا هم امیدوارم مباحث پیش بره و کار مشترک بکنیم. برای شخص خودم موفقیت آمیز بوده خوشحالم.

عباس فرد: من با انرژی کامل آمدم اینجا اصلآ نه خسته بودم نه هیچی، خوشحال بودم  آمدم اینجا .آمدم که یک سیلی دیگه از زندگی بخورم و برم. دیگه عادتم شده، البته نخوردم این سیلی را. کار خوبی کردم آمدم. خوشحالم، و عکس العمل این خوشحالی ام هم برام توقع ایجاد کرده، توقعم هم این است که شما چرا درکنفراس شرکت نمی کنید؟ اگر بحث هاتان را هم مدون نکردید، ما می تونیم کنفرانس را پانزده روز یک ماه عقب بیاندازیم که بچه ها بیایند و شرکت کنند. این توقع منه. حالا اگر که نمی توانید به این زودی بیایید، پیشنهاد من این است که مباحث را حداقل در دو سطر یا یک جاهایی را به صورت شخصی برای خودمان و جاهایی را برای عموم، اجتماعی بعنوان افراد گروه شما و با هر هویتی که می خواهید خودتان را معرفی می کنید بحث ها را اجتماعی اش کنید، اصلا یعنی می خواهم بگم که به نوعی به یک گام عملی تبدیلش کنیم. بهترینش اینه که تو این کنفرانس شرکت کنید مباحث را طرح کنید، بحث ها را تدوین کنید این حرفها. ..... منظورم اینه که با هم بشینیم کار کنیم. درسته حالا اگر این نمیشه، زوده من خیلی دارم تندروی می کنم، حداقل به یک جایی برسانیمش که گام مداوم عملی برداریم. شفاهی دیگه کافیه. واقعآ خوب است که با ضوابط معین بعد از مثلا چند ماه شما از من توقع داشته باشید که من در حوزه معینی کار کنم. تقسیم کارنه! (با خنده) تقسیم مسئولیت. که بتونیم دنیای امروز را گرچه هنوز هم خیلی کمه برای کار کردن، با چشم ها و دستها و مغزهای بیشتری ببینیم و به نظر من اگراین کار را مثلا چند ماه  بکنیم، نه فقط تفاهم بلکه بازده کارش تأثیری به غایت قوی روی همین جنبش ایران خواهد داشت. ازتان خواهش میکنم که به نوعی گام را بهش شکل عملی بدیم این آخر عمری بگیم کاری کردیم.

داریوش: من به خاطرخود این جلسه  که خیلی خوشحالم. البته از قبل هم برای من قابل انتظار بود. شما که قبلا آن جا هم راجع به آن کنفرانس صحبت کرده بودید مسئله برای من خیلی جدی بود. این طور نبود که فکر کنیم که بحث همین طوری سرسری مطرح شده واز کنارش هم می شه سرسری گذشت. این جلسه هم به همین دلیل با این تصور برای خود من مطرح بود که، موضوعی جدی است، و به هر حال علیرغم هر نوع از نگاهی که در این بحث ها حضور داشته باشه، ولی آدم هایی دارند با این موضوعات بر خورد می کنند که حداقل یک قدم هایی نسبت به گذشته جلوتر آمده اند. و این چیزی است که به نظر من بسیار بسیار مثبت است. و این که در عین حال که ما گوش به شما خواهیم داد، گوش شنوایی هم خواهیم داشت. که نظرات متقابلی بدیم ... که بین همه ما بر قرار بشه. شاید هم بشه گفت یک مقدار هم این البته همان بود که پویان اشاره کرد، این درسی است که زندگی به همه ما داده.

بعد از آن شکست ها این همه سرکوب ها بالاخره آن هایی که دوست داشتند که این حرکت همچنان ادامه پیدا بکنه با هر نگاهی، به هر حال این ظرفیت ها را هم در ما ایجاد کرده که بنشینند و نه تنها فکر کنند، بلکه فکر شده های خودشان را هم و فکر شده های طرف های مقابلشان را هم با آرامش گوش بکنند. واین فرصت را در اختیار هم بگذارند که ببینند چه چیزی گفته میشه. یعنی فقط یک بحث و یک ... نشه، که معلوم نیست چه رد و بدل میشه. و باز جایی هم ایجاد بشود برای این که این گفتگو ادامه پیدا بکنه. تا کجا طول بکشه معلوم نیست، ولی حداقلش به نظر من اینقدر بوده که به هم گوش کردیم و من خودم امیدوارم  که همچنان که شما این کار را کردید، و ازطرف ما هم  بتونه به صورت مکتوب این قضیه ادامه پیدا بکنه.

ولی خوب یک چیز دیگه هم که هستش اینه که بنظر من این یعنی روند انقلاب همیشه یک چیزی با خودش داشته، و آن هم صمیمیت است. انقلاب بدون صمیمیت، و رابطه کمونیستی بدون صمیمیت برای خود من یک مقداری بی معنا است. آدم کمونیست باشه ولی صمیمیت نداشته باشه یعنی باید قال بقیه نظریات و تشکیلات و همه این چیزها را باید زد. و امیدوارم این جمع، به عنوان کمونیستهای حی وحاضر که اینجا حضور دارند، همین میزان صمیمیت این پتانسل را تقویت بکنه، که بتونه این رابطه ادامه پیدا بکنه، چه درحالت شفاهی چه به صورت کتبی. و این یک پشتوانه است برای خود من شخصا. و این مسئله خیلی مهمی است، و فکر نمی کنم برای هیچ کدام از شماها غیر از این باشه. به هر حال خوشحالم و امیدوارم که به دستاوردهای خیلی بهتری برسیم و خوشحالم از اینکه پویان اینجا است.

مسعود: من واقعا خوشحالم که اینجا نشستیم و صحبت کردیم. قصد من این بود که امروز بیشتر بشنوم. بحث هایی که مطرح کردم بیشتر تلنگوری می زدم. به همین خاطر، چیزی هم از نوشته اینجا مطرح نشد. منتها در واقع، چیزی که هست، درسته که می گیم انسان با امیدش زنده است، اما من امروز با وضعیتی که حاکم است، آن امید را فعلا ندارم. البته نه در رابطه با ادامه این جلسه یا  این صحبت ها، [منظورم] در رابطه جنبش کنونی است. آن امید را فعلا ندارم. یعنی وقتی حساب می کنم، احساس می کنم که جامعه یک گندابیه. احساس می کنم با وضعیتی که امروزه کارگران دارند، ته آن گنداب کارگران را می بینم. حالا به هر [صورتی] باید از آنجا بیرون کشیده بشوند. تا زمانی که بیرون کشیده نشدن یا [سعی نکنند] بیرون بیایند، وضعیت از این هم بدتر خواهد شد. به همین دلیل آن خوشبینی فعلا در من نیست. منتها انسان با امیدش زنده است دیگه. میگه امسال نشد سال دیگه. و این که خود انسان در این رابطه، انسان هایی که می خواهد توی زندگی تآثیر گذار باشد دخالتگر باشند چه کار می کنند، بحث دیگری است.

منتها مسئله دیگری هم که دارم، این که از این جا واسه ایران چه قدر میشه کاری کرد این هم بحثی است. رابطه ها، چه طوری میشه. با ایران کار کرد؟ انسان جایی که زندگی می کنه، اینجا چه کار می کنه، این که فقط باید چشم را باید آن ور بدوزه، این جا چه هستش، جایی که خودمان زندگی می کنیم، چرا به آن فکر نمی کنه؟ یعنی تا زمانی که خودمان نتونیم تو جایی که زندگی میکنیم دخالت گر باشیم، و فقط به عنوان یک خارجی کنار وبایستیم و هر چه تو این جامعه میگذره به ما ربطی نداره، و تمام امیدمان را به آنجا بدوزیم که دستمان هم نمی رسه، فکر می کنم بیشتر آرزو است. یعنی من فکر می کنم که اگر کسی آن ور هم بخواهد فعالیت بکند، اول باید در اینجا کار بکند. از اینجا شروع کنه که متآسفانه در خیلی از ماها این کمه. خیلی کمه. و خودمان را با این ارضا می کنیم که آن جا چه خبره. و وقتی آن جا یک چیزی می جنبه ما صد دفعه می جنبیم، و وقتی آن جا می خوابند ما بیهوش می شیم. زندگی واقعی خودمان را در جایی که هستیم به نوعی فراموش می کنیم. ولی از یک طرف دیگر، در این وضعیت وانفسا جمع های این چنینی آدم را خوشحال میکنه، که کسانی هنوز هستند که دلشان می تپد. همین به آدم روحیه میده.

عباس فرد: من تومحیط زندگیم تو هلند، توی هیچ نهاد سیاسی نیستم. تو محیطی که کار میکنم هفتصد، هشتصد نفر کار میکنند که شصت درصدشان، هفتاد در صدشان خارجی و مسلمانند. توی بخشی که من کار می کنم شصت هفتاد نفر کار می کنند، و من را به عنوان عباس کافر بالله می شناسند، و اگر درباره مسائل دینی اشان مشکل داشته باشند و با آخوند محلشان به نتیجه نرسند، از من سؤال می کنند. می دانند کمونیستم، می دانند سیاسیم. بحث می کنم با سرپرست، کارفرما همه چی. ولی عضو شورای آن محل نمی شم. نمیرم عضو هم بشم. رای هم نمیدم. منظورم اینه که اصلا این تیپی نیستم.

کیا: شما چهار نفر رفیق، برای این که پتانسیل ما را بدانید، که تا چه اندازه است. ازنظر من، ما خوشبختانه تو محیطی که زندگی میکنیم سعی میکنیم نسبت به محیطمان بی تفاوت نباشیم. یعنی یک سری کارها، و یک سری به اصطلاح چیزهایی که باید انجام بگیره و مربوط به ما هست، ما سعی میکنیم به پای یک سری مسائل این تیپی مثل چه می دانم حالا هشت مارس ، اول ماه مه، اگر که ... اعتصابی داشته باشه که هنوز نبوده؛ به هر صورت توی این نشست هایی که داریم، ما یک تیپ هایی هستیم که پای یک سری برنامه های عملی هم می رویم و روی آن وقت می گذاریم. و این برنامه عملی هم برایمان مهم است. حداقل برای من شخصا هم مهم است. این است که همه وقت آزادمان این نیست که به اصطلاح صرف تحقیقات خاصی بشه، یعنی می خواهم از نظر ذهنی آماده تان بکنم که تا چه حد و تا کجا شما باید از این جمع توقع داشته باشید. من برداشتم از این جمع، جمع خودمان توی اولم این است. چون به اصطلاح یک سری کارها انجام می دهیم یک سری وقت لازم داره. وقت هایی که میمونه برای این ور قضیه اگر قرار شد کسی کار بکنه و اینها محدودتر از آن وقتی است که شما ممکن است بتونید بگذارید.

بهمن شفیق: ما جلسه هشت مارس نمیگذاریم.

کیا: این اینفورماسیون بود.

بهمن شفیق: درسته، چون ساخت شما به عنوان یک گروهی که توی یک شهر هستید فرق می کنه. اولویت های کاریتان فرق می کنه. البته من امیدوارم که اولویت هایتان تغییر پیدا بکند، چون بالاخره یک مباحثی هست که خود این مباحث تو سطح دیگه ای مطرح است، تا مثلا جلسه هشت مارس. ولی این که تغییر ساختار متفاوت هست. ولی من یک حاشیه ای بگم. ما میخواهیم یک سری اسناد بیرون بدهیم، یعنی اسنادی است برای تدارک بحث های توی کنفرانس. جدا از این نوشته های تئوریک که به رای گیری گذاشته نمی شود. نوشته تئوریکه دیگه. دو تا بحث محور بحث ماست، ما برای کنفرانس، داریم روی این دو بحث کار می کنیم. یک بحث همان سبک کار وتحزب و تصویریه که ما می خواهیم از این قضیه بدیم که چه میخواهیم ایجاد کنیم، چه جوری هست و چه جوری نیست. یک تصویر اینطوری، که این چیزیه که بالاخره باید توی کنفرانس تصویب شود. عباس گفت که شما بیایید کنفرانس. خوب حالا ممکن است بیایید، ممکن است نیایید؛ ولی اینو میتونیم سرش فکر کنیم. ولی فکر نمیکنم که رفقا مخالفتی با این داشته باشند که پیش نویس این بحث ها را ما در اختیار شما هم بگذاریم. که بحث دومش هم بر سر اوضاع جهانی است. که بحث بسیار مهمی است. اگر توی آن بحث ها بتوانید دخالت کنید، حتی کمک کنید، به خصوص، بحث اوضاع جهانی. این اسنادی را که تهیه می کنیم به هر صورت باید تصویب بشوند یک مجموعه اسناد است. دو تا، سه تا سند پایه ای را باید تصویب کنیم به علاوه ممکن است یک مجموعه قرار و اینجور چیزها که باید تصویب کنیم. میگم اگر مایل باشید، در این زمینه هم قطعا می توانید کمک کنید. بحث ها را براتون بفرستیم و شما هم فکر کنید.

عباس فرد: من یک پیشنهاد دارم. ما اسناد را بفرستیم برای بچه ها، و خواهش کنیم که لطفا نظرشان را بدهند. اگر نظر دادند چه بهتر و اگر نظر ندادند فشاری نیست.

کیا: کمک کردن و شرکت کردن در این بحث ها کار مهمی است. منتها تا آنجا که خاطرم هست برای شرکت در کنفرانس شرایطی گذاشته شده بود. یعنی یکی از شرط ها اگر درست در خاطرم باشه، این بود که با مفادی که شما تعیین کردید باید موافق بود. آیا شما برداشتتان اینه که، نظراتی که این جا مطرح شد با مفادی که شما مطرح کردید، در توافقه؟ من نظرم این نیست.

 بهمن شفیق: نه آن فیلتری بود برای خارج از کشور. گفتم در خارج از کشور یک سری کنفرانس بروحرفه ای هست. آن فیلتر را گذاشتیم که کنفرانس برو های حرفه ای بگویند، آها جای ما اینجا نیست.....

وحید صمدی: من دررابطه با مباحث امروز که تمام شده، دارم دوباره بحث را باز می کنم. در رابطه با هر شکلی از سازمان توده ای، شورایی، .... هر کدام از شماها شورا بزنید توی محل کارتان من مطمئنا در آن شرکت می کنم. یعنی در هر نوعی از تشکل که در آن دینامیسم طبقاتی امکان بوجود آمدن داشته باشه من با تمام وجود شرکت می کنم. یعنی نوعی از تشکلِ درون طبقه که از آن دینامیزم بیرون بیاد و شکل بگیره. اصلا فکر می کنم قضیه مشترک بین ماها که اتفاقأ به آن دلیل هم دعوا نشد (خنده) و همه توانستند همدیگر را تحمل کنند، به خاطر همان [امر مشترک] بود.  ظاهرا همه یک چیزی مشترکی را می خواهیم و داریم به دنبال راه هایش می گردیم. حالا ممکنه در این رابطه اختلاف هم داشته باشیم. ....

بهمن شفیق: کنفرانس مبنای طبقاتی داره.

وحید صمدی: آره، واقعا تو جلساتی من دیده ام که طرف اصلا مسئله اش چیز دیگری است. در واقع ما همان طور که رفقا گفتند ما حزب را به عنوان ابزاری تلقی میکنیم که طبقه کارگر در این بی ابزاری، دلیلی نداره که بعضی از ابزارهاش را کنار بگذارد. وگرنه امر واقعی، همانی است که همه در آن مشترک هستیم. محمد رغم آن شرایط ناامید کننده ای که مسعود هم اشاره کرد، باز هم چاره ای نداریم جز همان دینامیزمی که باید یک روزی از داخل آن یک چیزی در بیاید.

کیا: البته بگم ما این ناامیدی را نداریم، ها. این را دارم جدی و صادقانه عنوان می گم. من امید به دیدن خیلی چیزها دارم.

عباس فرد: این فرق می کند. این می گه تاریخا به انقلاب باور داره. حالا می گه ممکنه فردا نشه پس فردا نشه. ولی کارش را میکنه. من هم همین طور هستم. حالا پویان می تواند بگوید که آقا من تو زندگیم این شانس را دارم که یک تحولات عظیم اجتماعی را ببینم ولی من این شانس را خیلی کم دارم.

کیا: ولی ما یک سری شانس ها داشتیم. بیست و هشت مرداد را دیدیم، رفتن شاه را دیدیم، خمینی اش را دیدیم. چقدر شانس میخواهیم تو زندگیمان داشته باشیم، خوشبختیم .

عباس فرد: من را با خودت جمع نبند پدر جان. من کجا 28 مرداد را دیدم؟

بهمن شفیق: در رابطه با آن فیلتری که من گفتم، حقیقتأ ما به این فکر کرده بودیم. یعنی حقیقتأ ما نمی خواستیم یک کنفرانسی باشد که ماشاالله این جماعتی که پالتاک میروند، همه بیایند و بگویند که ما هم هستیم و بعد هم می روند توی محافل و این ور آن ور.... ما می دانستیم که یک سری از آدم هایی که جدیترند، به این واکنش نشان خواهند داد. در مورد این که برای آن آدم هایی که جدی ترند چه مکانیسمی هست، ما ننوشتیم. الان گفت به عنوان ناظر یا فلان. ما این را ننوشتیم. چون می دانستیم این به نوع رابطه خود ما با مجامع مختلف بر می گردد. ولی آن مسئله آن فضایی بود که، یک جورهایی می خواستیم بگیم که این کنفرانس شبیه آن فضای خارج از کشوری نیست که تو جلسات جمع می شوند و توی سر و کله هم می زنند و آخرش هم حاجی حاجی مکه، و بعد عمری می گذرد و دو روز آخر هفته ای هم پر می شود. می خواستیم بگیم این از آن نوع نیست. به خاطر همین اصرار داشتیم که این تصویر را بدهیم که آقا کسی که میآد این تو، حقیقتأ باید یک همچین ضوابطی و موازینی را داشته باشه. این علتش این بود. ولی این منافاتی با آن ندارد. بالاخره ما داریم یک کنفرانسی می گذاریم، و توی این کنفرانسی که داریم ممکنه  این جمع رفقا باشند، ممکن است حتی به رفقای دیگری هم بگوییم. که برایمان اهمیت داشته باشه تا به عنوان ناظر بیایند. در هر حال بحث عمومی اش آن بود. چون چیزی که ما ازش میترسیم، واقعا ازش میترسیم، همیشه ازش هراس داشتیم این بوده که ما هم تبدیل بشویم به یک جریان اپوزیسیون خارج از کشوری مثل بقیه. یعنی کاری که داریم می کنیم دکون دستکی بشیم مثل بقیه دکون دستک ها توی خارج از کشور. این چیزی بوده که همیشه از آن هراس داشتیم. حقیقتأ آن بحث اُپوزیسیون معاصرِ خارج از کشور، یک دینامیسم اجتماعی است. اصلا شما را با خودش می برد. ما این احتیاط را داشتیم، این هراس را داشتیم که این طوری نشه، همین.

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر