
احتمالا هرکس انتظار داشت که حالا من در سی سالگی همه ی ماجرا را فهميده باشم. ماجرا خیلي ساده بود يعنی مثل فيلم ها و داستان ها نبود که انتظار داشته باشی خانواده های فقیر و بدبخت از یک جايی به بعد با کار و کوشش مداوم کم کم خودشان را بالا بکشند. زهی خیال باطل. راه ها ی خیلی…

حتی یک روز زنی که اولین بار بود او را دیده بودم به آشپزخانه آمد و درحالیکه برای خودش آب می ریخت و سیگاری لای لبش دود می شد به من گفت: «نتونستم به هیچکدوم از اون ها بگم. اگه براشون تعریف کنم فکر می کنن من یه مرتجع احمقم» بعد تعریف کرد که چند شب پشت سر هم خواب…
ستاره (داستان کوتاه)
نوشتۀ: فرهاد روشن
از وقتی خودم را به یاد می آوردم ستاره را هم به یاد می آوردم. هشت ماه از من بزرگتر بود که خودش می گفت فقط شش ماه! از وقتی یادم می آمد مادرِ ستاره با سر و وضع مشابه او درحالیکه کیف چرم کوچکِ پوسته پوسته شده اش را زیر بغل گرفته بود در محله می آمد و می…
فرصت (داستان)
نوشتۀ: حمید سلطانزادههدیه به قربانی، فاشیسم
نوشتۀ: فرهاد روشنسَرِ برج
نوشتۀ: حمید سلطانزاده
گفتم: شعله های آتیش منو یاد انقلاب میندازه - گفت: چرا، فقط چون سرخه؟ - گفتم: نه چون گرمه! - گفت:ولی انقلاب گرم نیست، سرده، مثل آبی که روی آتیش ریخته بشه، مثل نشستن وقتی یه مدت طولانی دویدی، مثل خیلی چیزاست، خیلی چیزا، به جز آتیش! - گفتم: نقلابی که من در موردش حرف می زنم سرخه و به اندازه ی آتیش گرم، تو هرچی می خوای بگو، شاید…
راهپیمایان
نوشتۀ: هارلن کریپن
کارگران کارخانه در عذابند و رس اشان کشیده میشود با - تسمه نقاله و افزایش سرعت کار - آنها بسیارند، نیرومند و خشمگین - طوفانی - پشت ابرهائی محبوس است - که چشمان آنهاست؛ - عبوس است همچون رعد و برقی که، - در برابر شب انباشته میشود. - خیلی بیشتر نمیشود جلوی آنرا گرفت. - سخنان نخ نمای شما…

بخشی از بازجویی برتولت برشت توسط کمیته ضد کمونیستی مک کارتی. در روز ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۷ برتولت برشت که از سال ۱۹۴۱ در آمریکا زندگی می کرد، دعوتنامه «کمیته برای اقدامات ضد آمریکایی» را دریافت نمود. بازجویی در روز ۳ اکتبر انجام شد و به مدت ۳ ساعت طول کشید. یک روز بعد از بازجویی، برشت به پاریس پرواز و…

هوای کافی نداشتیم برای تنفس، بر فراز گذرگاهها - و در بیابان ریگستان از آب رؤیا می دیدیم - بر روی تخت واحد پزشکی از درد فریاد می کشیدیم - و با این همه با عشق از افغانستان خود یاد می کنیم

سلام رفیق، سرودی از گروه کاسکاد ارتش سرخ، تقدیم به زحمتکشان افغانستان. زنده باد جمهوری شوروی افغانستان!

بدرود افغانستان، ای جهان وهمانگیز! - گرچه خاطرهای خوب از تو به یادگار نشاید برد - با اینهمه فرمانده همچنان مغموم است - که ما رهسپار میشویم، رهسپار، رهسپار، رهسپار - بدرود کوهستانها! تنها شما گواهید - بر آنچه داشتیم و آنچه نثار کردیم - بر امیدها و اندوهانمان - و اینکه چگونه در میان خلق بسر بردیم

مقاومت می کنیم، بسیار هم مقاومت می کنیم - آن گاه که باغ های سبز و درخشان زیتون را به یاد می آوریم - آن ها کتمان خواهند کرد - اما تاریخ فاش می کند
برخورد (نمایشنامه)
نوشتۀ: فرهاد روشن
یه آدم عاقل از خودش نمي پرسه یه قطره توي یه دریا تنهاست یا نه؟ یه قطره توي یه دریا تنها نيست، یه قطره توي یه دریا تنها نيست یه قطره توي یه دریا هيچ وقت تنها نيست

همراه ما نیایند - آنانی که از اشک چشم کسان خود - دانه های زنجیر- برگردن دارند - دنبال ما نیایند، آنانکه در پوسته ی دلشان زنده اند.

برای پیامبران "انقلاب" که گمان می کنند می توانند آتش مبارزه طبقاتی را با دهانشان خاموش کنند....

هر اعتصاب یک سفر است، کارگری که اعتصاب کرده است یک مسافر است، از یک مسافر نباید پرسید کجا هستی، از یک مسافر باید پرسید به کجا می روی؟

شعر مبارزه است - علت شعر مبارزه است - و علتِ شعرِ مبارزه نیاز است - و منطق شعرِ مبارزه نیاز به ارضای نیاز است.

از بالای تپه جایی که خانه ی دیده و باقی خانه ها در یک ردیف ساخته شده بودند، نگاه که می کردی، شبیه این بود که یک نفر را هل داده باشی و آن یک نفر تعادلش را از دست داده باشد و تلوتلو خوران افتاده باشد درون گودال؛ کارخانه همان جا بود. سرد و بی روح و مقتدر از…
خدا با شماست!!
نوشتۀ: تحریریه سایت
خدا با شماست!!. فیلمی از کمپانی یونایتد کانتریز، با شرکت تیموتی دالتون، زیبگنیو برژینسکی، مگی تاچر و ژنرال ضیاء الحق
میوه غریب
نوشتۀ: تحریریه سایت
میوه غریب، بیلی هالیدی، شعراز: آبل میروپل

{jcomments off} تقدیم به ماکسیم گورکی عزیز بمناسبت 151 امین سالگرد تولدش

148 سال قبل در تاریخ 18 مارس 1871 اعلامیۀ موجودیت کمون پاریس منتشر شد. کمون پاریس بعنوان اولین انقلاب پرولتری جهان در تاریخ ثبت شده است. در نتیجۀ این انقلاب دولت بورژوائی سرنگون شد و دولت طبقۀ کارگر زمام امور را بدست گرفت.
مارش گوساله ها
نوشتۀ: برتولت برشت
برتولت برشت هجونامه مارش گوساله ها را در سال 1933 موقعی که در تبعید فراانسه بود، سرود. بعدها وی این قطعه را در اثر خود "شوایک در جنگ جهانی دوم" که در طی سالهای 1941-1944 برشتۀ تحریر در آورد، مجددا مورد استفاده قرار داد.

روح زیبا در گذشت: اورسولا بهر، نقاش و رزمنده ای برای انسانیت
قدرت کارگران
نوشتۀ: برتولت برشت
در یک روز معین در سراسر اسپانیا - کارگران در تمام کارخانه ها کار را خواباندند.
در ستایش کمونیزم
نوشتۀ: برتولت برشت
عاقلانه است و هر کس آنرا میفهمد.
سرودی برای آش
نوشتۀ: برتولت برشت
شعری از برتولت برشت
More...
منتظر چه هستید؟
نوشتۀ: برتولت برشت
شعری از برتولت برشت

پلیتزا تصمیم گرفت "بزرگترین مانیفستی که پرولتاریای ایتالیایی می تواند بین قرن نوزدهم و بیستم میلادی داشته باشد" را به تصویر بکشد. هدف او این بود که "رودخانه را خروشان تر و غیر قابل کنترل تر" و آن را "به سمت ناظر هدایت کند".
سهم ما از زندگی
نوشتۀ: آهنگر
اسمش ساموئل بود و سفیدی چشماش همیشه به سرخی میزد. آدم یه جورائی ترس داشت تو چشماش خیره بشه، آخه اگر قراره یکی سیاه پوست باشه خوبه که سفیدی چشماش خیره کننده باشه اما چشمای ساموئل سرخ بود. نمیدونستم که این عادیه یا اینکه زیر فشار بیخوابی و کار سنگین به این روز افتاده بود.
برف (داستان کوتاه)
نوشتۀ: آهنگر
عجب برفی میبارید. ریز و تند و یکنواخت. چهرۀ شهر را کاملاً عوض کرده بود. پا که رو برفها میذاشتم از صدای خِرِپ خِرِپشون کیف میکردم. دلم میخواست گوله برف بازی کنم اما هیچکی تو خیابون نبود. زد به سرم که یه آدم برفی درست کنم اما دستام پر بود. یه دستم کیسه انار و دست دیگرم شام هرشب: یه…