"اسرائیلی ها تنها کسانی اند که کردها می توانند بدانان اعتماد کنند"

نوشتۀ: آمنون لرد
Write a comment

قابل توجه ترین پدیده، که باید باعث شود اسرائیل در کلیشه های قدیمی تجدید نظر کند، واکنش برخی از فرماندهان ارشد کرد بود: "افسرانی بودند که گفتند آنها در نیروی اعزامی عراق در ارتفاعات جولان بودند {که در آخرین مراحل جنگ یوم کپور با اسرائیل جنگیده بودند}، و هنگامی که به عراق بازگشتند، فرار کردند و به ارتش کرد ها پیوستند. آنها افتخار می کردند که این بار، در طرف درست هستند

توضیح:

مطلبی که در دست دارید بیش از سه سال قبل در پرتال عبری زبان میدا نخست به عبری منتشر و سپس به انگلیسی برگردانده شده است. عنوان مطلب ممکن است این را القا کند که مطلب برای افشای رابطۀ کردها با اسرائیل نوشته شده است در حالی که دقیقا خلاف آن صحت دارد. این یک مطلب پروپاگاندیستی در دفاع از رابطۀ عمیق اسرائیل و –لااقل- کردهای عراق است. پرتال میدا یک پرتال صهیونیستی است. آن هم از افراطی ترین نوعش. به طور مثال در مطالب این پرتال از محمود عباس رئیس چاکر صفت دولت فلسطین نیز به عنوان تروریست نام برده می شود.

مطلب حاضر گزارش گونه ای است حاصل گفتگو با یک سرتیپ ارتش اسرائیل به نام سرتیپ تسوری ساگی و نقشی که وی در سازماندهی ارتش مدرن کردها ایفا کرده است. گفتگوی حاضر در سایتهای دیگر صهیونیستی نیز بازتاب داشته است و آنها نیز از سرتیپ ساگی به عنوان "ژنرالی که ارتش مدرن کردها را ایجاد کرد" (سایت تاور) نام می برند. تاور به این اشاره می کند که تقریبا همزمان با انتشار مقالۀ حاضر در حیفا و واشنگتن تظاهراتهایی در دفاع از اسرائیل و کردستان برگزار شده بود که تصویر یکی از این آکسیونها در مقالۀ حاضر نیز درج شده است. تاور در دفاع از استقلال کردستان از مردم کرد به عنوان غربگراترین مردم منطقه نام می برد.

 سایت نیویورک تایمز نیز در مقاله ای که روز 22 سپتامبر، یعنی سه روز قبل از برگزاری رفراندوم با عنوان "اسرائیل از استقلال کردها حمایت می کند! صلاح الدین اکنون احساس غرور می کرد" منتشر نمود از جمله به نقش ویژۀ ساگی نیز می پردازد. نیویورک تایمز البته مانند تمام پروپاگاندیستهای ترانس آتلانتیک به روی خود نمی آورد که صلاح الدین ایوبی نه برای پیوستن به غرب، بلکه بر علیه لشگرکشی صلیبیون غربی به خاورمیانه می جنگید.

تحریریه سایت

**********************************************

آمنون لرد Amnon Lord  2014/08/14

داستان شگفت انگیز یک شخصیت کلیدی در چندین دهه رفاقت قدیمی بین اسرائیل و کرد ها، سرتیپ تسوری ساگی

کرد ها و یزیدی ها کرد زبان باردیگر بین درگیری ویرانگر سنی – شیعی گرفتار شده اند. بر متن چنین زمینه ای و اغلب در انزوا، رابطه ویژه آنها با اسرائیل بنظر خوب می آید: مشاوره نظامی، تجهیزات و تعلیمات تنها قسمتی از راها کارهایی است که اسرائیل در مبارزه کردها برای استقلال به آنان کمک کرده است. سرتیپ (ذخیره) تسوری، مردی که کرد ها را در پیروزی ها خیره کننده شان بر علیه عراق در دهه 60 و 70 رهبری کرد، میگوید "آنها فقط به اسرائیل اعتماد دارند".

یک رابطه منحصر بفرد از دهه های قبل. حمایت اسرائیلی ها از حقوق کرد ها. یک رابطه منحصر بفرد از دهه های قبل. حمایت اسرائیلی ها از حقوق کرد ها.

مدتی قبل، یک اسرائیلی به تعمیرگاه اتومبیلش در دهکده تیرا Tira تلفن کرد. لغت "کردی" قسمتی از نام صاحب تعمیر گاه بود. مرد آن طرف خط تلفن به انگلیسی پاسخ داد. تازه آن موقع بود که فرد اسرائیلی تشخیص داد که تصادفا به دفتر مسعود بارزانی، رئیس جمهور کردستان، در اربیل  تلفن کرده است.

این حادثه نشانه جالبی است از تاریخ طولانی رابطه مثبت بین اسرائیل و کرد ها. این رابطه صمیمی از 1965 شروع شد، و این روزها در خدمت مدلی از همگرایی منافع و تغییر اتحاد ها در خاورمیانه بین ایران، عراق ودیگر بازیگران منطقه عمل می کند.

مردی که کم و بیش ارتش کردی را سازمان داد و آن را در دو جنگ بر علیه ارتش عراق رهبری کرد سرتیپ تسوری ساگی Tzuri Sagi است. امروز در خانه اش در شهرکی بنام رامات هن Ramat-Hen ( نزدیک تل آویو) در محله ای بنام تسان هانیم (چتربازان) او میبیند که در منطقه ای که به خوبی می شناخت چگونه بوسیله اعضاء قاتل داعش که با وانت هایشان با وحشی گری در حال جولان دادن اند در حال از هم پاشیده شدن است. سخت تر از آن تحمل ناتوانی آشکار کرد ها در توقف آنها است.

" چیزی که اکنون در حال اتفاق افتادن است جنگ بین شیعی و سنی است – با محور شیعی به رهبری ایران و محوری سنی ها به رهبری ترکیه. من برای هر دوطرف آرزوی موفقیت می کنم،" این را تسوری هنگام نشستن کنار میز قدیمی آشپز خانه اش به من گفت. "اما در میان تمام این وقایع ما باید به کرد ها کمک کنیم. ترکیه خواهان نفت غرب عراق است. اگر کرد ها کنترل منابع نفتی که در اختیار دارند را از دست بدهند، موقعیت شان بسیار مشکل خواهد شد. من حتی حاضر خواهم بود از هوا به آنها کمک برسانم. این برای نیروی هوایی تمرین خوبی خواهد بود. بجای نابودی اهدف تروریست ها در غزه - که نمی دانم که به چه معناست –  باید حمله به اهداف داعش کرد. من نمی دانم این داعش چیست؛ اما می دانم بقایایی از ارتش صدام و ناراضیان سنی ایران درآن است."

ضعفی که کردها نشان میدهند شگفت آور است. به عقیده ساگی ، داعش به این علت به یزیدی ها (ی کرد زبان) یورش برد که آنها ضعیف ترین گروه اند و این شیوه مردم این منطقه است که به ضعیف ترین ها حمله کنند. "کرد ها ظاهرا ثروتمند تر و بیشتر بورژوا شده اند و متوجه نشدند که بسرعت با چه چیزی روبرو خواهند شد ( نکته ای که در تحلیل اخیر تاریخ نگار ارتشی کنت پولاکKenneth Pollack بر آن تأکید شد).

اما برای درک واقعی جدال در حال وقوع کنونی در شمال عراق، جایی که یزیدی ها درست مثل ارامنه در یک قرن پیش برای بقای خود در مقابل کشتار و گرسنگی می جنگند، ساگی می خواهد به سال های 66-1965 برگردد. یک سال تاریخی برای کرد ها، شاید به همان خوبی که سال بعد از آن برای اسرائیلی ها بود [توضیح: اشاره نویسنده به پیروزی اسرائیل درجنگ شش روزۀ سال 1967 بر علیه اعراب است].

در آن زمان، ساگی سمت خود را به عنوان رهبر گردان افسانه ای 890 چترباز ترک کرد و به ایران فرستاده شد. تسوری می گوید، " کار های بزرگ بوسیله انسان های بزرگ صورت می گیرد. اگرکسی به اندازه کافی بزرگ و دیوانه گی کافی داشته باشد و همچنین بر علیه وضع موجود اقدام کند، آن کار شدنی است. من بعنوان افسر ارتش وارد این بازی شدم". " این بازی" تقریبا شبیه یک فیلم است:  یک مانور ژئوپلتیک نفس گیر، با یک سرهنگ دوم سبیلوی نیروی دفاع اسرائیل (IDF) که به خوبی خود را کوهستانهای منطقه شمال عراق جا انداخت و به همان خوبی ارتباطات و ابتکاراتی [را شکل داد] که مثل چاقویی که تار و پود پارچه ای را می درد موانع بورواکراتیک را پاره کرد.  

تشکیل ارتش کردی. سرهنگ دوم ساگی با مصطفی بارزانی

تشکیل ارتش کردی: سرهنگ دوم ساگی با مصطفی بارزانی

از عملیاتهای شبیخون تا تپه های خوزستان

ابتدآ، سابقه بازی خاور میانه بزرگ: "دی ان ا بیشتر درگیری ها به علت و جود ذخائر نفتی ایران در منطقه ای بنام خوزستان است که ساکنان آن مسلمانان سنی اند. [جمال] عبدالناصر قبلا اعلام کرده بود که لازم است خوزستان از یوغ ایرانیان رها شود. این به ما فرصت داد تا با ایرانیان رابطه برقرار کنیم. پس از آن در اواسط دهه 1960 دولتمردان خوبی حاضر بودند و رابطه سیاسی خوبی برقرار شد. هدف فعالیت برعلیه جهان عربِ آن زمان ناسیونالیست. هدف روسها ، با کمک ناصر، اتحاد مصر –عراق- سوریه بود تا بر علیه سنتو (the Central Treaty Organization) [پیمان دفاعی ایران، ترکیه و پاکستان] که بوسیله آمریکائیان درست شده بود فعالیت کند. آن سه کشور با تانک های روسی پر شده بود. در پشت پرده تحریم اسرائیل توسط آمریکا ( فروش مستقیم اسلحه) . در نتیجه، یک اتحادی بین ما با ایرانیان با مشارکت ترکها صورت گرفت.

" به عنوان بخشی از دی ان ا مناقشات منطقه، ما به شورش کرد ها تمایل داشتیم. اضافه بر آن ما باید با ارتش عراق تصفیه حساب می کردیم."  تسوری اینجا به یکی از شکست ها در جنگ استقلال [اسرائیل] 1948 اشاره می کند، زمانی که  واحد های ارتش عراق  در پایان جنگ به منطقه کفر قاسم و ام الفهم رسیدند. اسرائیل همچنین شکست دردآوری را فراموش نکرد که تیپ 4 ارتش عراق در همان جنگ در نبرد جنین به تیپ کارملی Carmeli اسرائیل وارد آورد.

تسوری می گوید در نتیجه این نوع اتحاد ما میخواستیم به ایرانیان و کرد کمک کنیم: "ایرانیان هم با عراقی ها مشکلاتی داشتند. برای آنها مهم بود که ارتش عراق از خوزستان دور باشد. من طرحی برای دفاع از خوزستان برای ایرانی ها تهیه کردم. برای این منظور من دروسی برای آموزش نیروهای ویژه آماده کردم  که آنها بتوانند از مرز عراق عبور و آنجا عملیات انجام دهند. این را من بعدها متوجه شدم."

"بعدا من میبایست فرماند هان شورشیان کرد را آموزش بدهم. بنابراین به فرماند هان ایرانی گفتم: چرا این قدر درد سر. آنها میخواستند خودشان با کرد ها کار کنند. [به آنها گفتم] فرماندهان کرد ها را پیش من بیاورید. من کهنه سرباز نیرو های ویژۀ متخصص شبیخون بودم. این سابقه من بود و من مربیان خوبی همراه خود داشتم، از جمله آن کسی که یک بسته انفجاری کشنده برای دانشمندان آلمانی (که در مصر برروی برنامه موشکی کار میکردند) فرستاده بود."

" من گفتم، اگر فرماندهان کرد ها این جا با من باشند، ما از آنها یاد خواهیم گرفت که اوضاع چطور است". تصویر ناامید کننده ای بود – مثل این بود که ناگهان دریابیم دو لشگر داعش شب قبل در دره اردن مستقر شده اند. "زمستان بود معلوم شد ارتش عراق شش تیپ پیاده در منطقه قالی علی بگ (منطقه ای در شمال اربیل) مترکز کرده است. آنجا یک کانال است، تقریبا دره ای است در میان کوه ها. آنها منتظر بودند تا برفها آب شود تا بتوانند ملامصطفی بارزانی و مردانش را ار منطقه بتارانند.

" موقعی که من این را دیدم گفتم: شش تیپ در میان منطقه  کوهستانی منتظرند و من این جا مشغول عملیات مخصوص و کماندو های شبیخون. ما باید آماده نبرد دفاعی متعارف باشیم. آنها برایم نقشه آوردند،  من یک ارزیابی موقعیتی انجام دادم و طرح دفاعی مناسبی برای کردها را آماده کردم، که هم با روش های مبارزه اشان و هم با شخصیت شان و توانایی های مبارزاتی شان هماهنگ باشد. {اما}  هیچ ارتش کردی وجود نداشت که بتواند دستور دریافت کند و بر اساس برنامه عمل کند."

از تسوری ساگی در تاریخ به عنوان مردی که ارتش کرد را ساخته است یاد میشود و این دلیل هم دارد. "من یک میز ماسه ای [طراحی نظامی] ساختم و ماموریت هایی را به فرماندهان اختصاص دادم و در طول دوره، برنامه های دفاعی را به آنها آموزش دادم. اما بعد از اینکه مأموریت را یاد گرفتند، فرماندهان پیش من آمدند و گفتند: اما ما گردانی نداریم. من گفتم: بروید و آنرا درست کنید. این طرح بر اساس یک آرایش رو به جلو در امتداد دامنه ها بود. همه کارشان را می دانستند، اما نیرویی نداشتند." سلاح اصلی برای کردها، تفنگ  [آلمانی] ماوزر 7.92 میلی متری بود، یک ابزار اصلی در کشتار میلیونها نفر در جنگ جهانی اول، پدر اسلحه معروف چکسلواکی و بهتر از تفنگ نیروی دفاعی اسرائیل در آن زمان بود.

آموزش های اولیه: ساگی با فرماندهان کرد

آمورش های اولیه: ساگی  با فرماندهان کرد

تلاش برای قدرتمند کردنشان

یک مشکل در تطبیق روش مبارزه با کردها وجود داشت. "کردها بر مبنای طبیعتشان تمایلی به یورش به دشمن نداشتند، اما توانایی هدفگیری آنها بی نظیر بود. آنها می توانند یک هدف را در 800 متری از میان بردارند. آنها صبور و شجاع بودند. بنابر این، من جوخه هایی می سازم و آنها را در امتداد سراشیبی در موقعیت های حمایت متقابل از یکدیگر قرار می دهم. به این شکل که ارتش عراق مجبور شود مناطق مناسب برای بکار گیری وسائل مکانیزه را رها کرده و وارد جنگ پیاده نظام – پیاده نظام با کردها شود. اگر کردها دیسیپلین نشان بدهند و هنگامی که لازم نیست شلیک نکنند، این طرح می تواند عمل کند. در هر روش دفاعی، شما همچنین نیاز به یک نیروی تهاجمی دارید که می تواند برای تغییر ثقل نبرد به کار گرفته شود.

" من می خواستم یک تمرین تیر اندازی برای کردها در ایران سازمان دهم. شاه اجازه نداد. بنابراین من با دو هواپیمای حمل و نقل کردها را به اسرائیل آوردم. آلوف هارون Aluf Hareven ، رابط موساد با کردها، ترتیب ماندن ما در یک هتل کوچک در کارمل  Carmel (منطقه ای در جنوب حیفا) را داد. در میدان تیر در خارج از دالیات الکارمل Daliyat al-Karmel من یک مدل از استقرار نیرو های عراقی ها را ساختم. برای تمرین من از سربازان  ارتش اسرائیل و ما تمرین آتش زنده Live fire [تمرینی شبیه شرایط واقعی نبرد شامل عملیات تاکتیکی و غیره] انجام دادیم. ما فقط از تیرانداز استفاده نکردیم بلکه همچنین خمپاره های 81 و 120 میلیمتری شلیک کردیم. این ها در موقعیت رو به جلو قرار داده شدند تا مستقیم به طرف دشمن شلیک بکنند. آتش مستقیم - زمان تمرین شلیک را کاهش داد { که برای آتش غیر مستقیم لازم است}. دو گردان را هم برای یک ضد حمله ذخیره نگه داشتیم.

" موقعی که کار ما  تمام شد من گفتم: بروید، یک ارتش تشکیل دهید، و زمانی که برف ها آب شد جنگ را شروع کنید. موساد از من پرسید که آیا مایل به رفتن به کردستان برای کمک به آنها در اجرای برنامه ای هستم که آماده کرده ام." ملامصطفی بارزانی به تسوری گفت: " آیا شما دیوانه اید؟! آیا شما عقل تان را از دست داده اید؟! آیا من می توانم با پیشمرگه هایم در برابر یک ارتش منظم با زره پوش، توپخانه، و نیروی هوایی  ایستاده گی کنم؟ چگونه میتوانم مقاومت کنم؟" فرماندهان کرد هنگام ورود به چادر من، کفشها یشان را درآوردند. من با کفشها کوه هایی درست کردم که در وسط شان ارتش عراق قرار گرفته بود. من با کمک کفشها موقعیت ارتش عراق را توضیح دادم.

" اما ملا مصطفی اعتقادی به جنگ رودر رو نداشت. او به روش نزدیک شدن به پایگاه های عراقی، شلیک و کشتن چند سرباز و عقب نشینی عادت کرده بود." با کمک برادران مسعود (رئیس جمهور فعلی کردستان) و ادریس بارزانی، تسوری نیرو ها را مستقر کرد، و مصطفی، که به هیچ کدام از این ها اعتقادی نداشت، منتظر شد تا ببیند چه اتفاق خواهد افتاد. پس از سه روز از گلوله باران توپخانه و سه روز دیگر شبیه آن "در قسمت شمالی، مواضع من شروع به سقوط کرد. من با ایرانیان صحبت کردم : مهمات من کو؟! موقعیت بسیار بدی بود. من جریان وقایع را به اسرائیل گزارش کردم. آنها دستور دادند: برنامه تخلیه را فعال کن. از منطقه فرار کن. در حقیقت، از همان ابتدا هیچ کس فکر نمیکرد که من واقعا بتوانم مقاومت کنم. من جواب دادم من فرار نمی کنم، به هیچ وجه. من از ماکی اور  Maki Ever ( افسر اطلاعاتی رابط تسوری ساگی از طرف موساد) پرسیدم بهترین تیپ ارتش عراق کدام است . او گفت : تیپ 4. ما تصمیم گرفتیم تله ای را برای تیپ آماده کنیم. آنها در حال بالا رفتن از شیب های کوه ایندورم بودند". آنها وارد که می شدند نیرو های تسوری ساگی ازدو طرف بصورت ساندویچی به آنها حمله خواهند کرد. "در مدت یک ساعت تیپ 4 نابود شد. من یک تلگرام به اسرائیل فرستادم، و آرل یاریو Arele Yariv  فرمانده اطلاعاتی ارتش اسرائیل گفت این ممکن نیست."

تسوری خبر پیروزی دره باقلالا را به ملا مصطفی داد. اما مصطفی آتش گرفت: " حالا من تحت تعقیب قرار خواهم گرفت." این برا ی او خیلی سنگین بود. تسوری به ملا مصطفی گفت: "ما کوه کوراک را میگیریم و کل ارتش عراق به دام خواهد افتاد و سپس، یا منتظر برف می مانیم یا تکه تکه آنها را نابود می کنیم". او [ملا مصطفی] گفت: باشد. "ما یک مانور جناحی انجام دادیم، و هنگامی که به قله کوراک رسیدیم، جیپ های ارتش عراق با پرچم های سفید جلو آمدند. آنها می خواستند با ملا مصطفی صحبت کنند".

" عراقی ها به او گفتند: هرچه بخواهی به تو می دهیم. اما او اکنون می توانست صد برابر بیشتر از آن تقاضا کند. بنا بر این او از من پرسید: چه فکر می کنی؟ آیا من باید اعلام استقلال کنم؟ من به او گفتم: من اجازه مشاوره سیاسی ندارم. من گفتم یک تلگرام برای مه ئیر آمیت Meir Amit (رئیس عملیات خارجی موساد 1963- 1968) آلوف هارون و لوی اشکول Levi Eshkol {نخست وزیر} می فرستم. بگذار آنها تصمیم بگیرند. سه روز بعد، یک هیئت از اسرائیل آمد. آنها شروع به داد زدن به من کردند: "این چه حرفی است که از استقلال به آنها می زنی؟ شما کی هستید، بن گوریون؟ [و بعد]  قانون تمرد را به من یاد آوری کردند."

روابط نزدیک امنیتی: بارزانی با مه ئیر آمیت رئیس موساد

روابط نزدیک امنیتی: بارزانی با مه ئیر آمیت رئیس موساد

دوست شما در معرض خطر جدی است

ماجراجوئی تسوری ساگی، که آن زمان صرفا یک سرهنگ 31 ساله بود، در پایان قضیه به شکل مضحکی تمام شد.  هیئت دیگری با هدف استفاده کامل از این اتحاد آمد. هیأت شامل رهاوام زوی Rehavam Zeevi ( ژنرال ارتش) و مه ئیر آمیت بود. آنها به ملا مصطفی بارزانی درجۀ ژنرال نیروی دفاع اسرائیل را اعطا کردند. " سپس رهاوام به من گفت: آیا مایلی به یک دوره در نیروی دریایی آمریکا بروی؟"

تسوری می گوید اما همۀ اینها در مقایسه با جنگ 1974 بازی کودکانه ای بیش نبود. رئیس موساد آن موقع تسوی زامیر Tzvi Zamir  بود، و در گیری جنگ یوم کیپور [رمضان] تاره به پایان رسیده بود. Zamir به تسوری، که حالا سرتیپ و فرمانده تیپ هوانیروز بعد از جنگ شده بود،  گفت "دوست شما ملا مصطفی در وضعیت دشواری قرار گرفته است. به سرعت به کردستان برو و ببین که چگونه می توانی به او کمک کنی". موته گور Motte Gur (دهمین رئیس ارتش اسرائیل) سعی کرد او را منصرف کند: "شما کار دیگری برای انجام دادن ندارید؟ چرا می خواهید این کار را بکنید؟" تسوری توضیح داد که او تعهد عمیقی به کردها دارد، او در خلاصه  گزارش از جنگ سال 74 نوشت "من دوستانم را در مواقع سخت رها نمی کنم."

بسیج نیروی عراقی ها برای جنگ این بار بسیار بزرگ بود: دو لشگر زرهی و دوازده تیپ پیاده. کردها اعتقاد نداشتند که میشود کاری انجام داد. آنها احساس کردند که محاصره شده اند. اما خود آنها هم قویتر بودند و با سلاحهای ضد تانک از تجهیزات بهتری برخوردار بودند. مشکل اصلی شان روانی بود: چگونه میشد جنگجویان کرد بر ترس شان از تانک ها غلبه  کنند و کمین های ضد تانک را سازمان دهی کنند.

تسوری در گزارش خود نوشت در طول دوره انتظار و آماده سازی"آنها فرماندهان ارشد را جمع آوری کردند و من در مورد تجربیات جنگ یوم کیپور در ارتفاعات بلندی های جولان، به آنها درس دادم، واکنشهای های مختلفی نشان دادند از قبیل این که «شما مقدار زیادی تانک داشتید، ما حتی یکی هم نداریم»". اما قابل توجه ترین پدیده، که باید باعث شود اسرائیل در کلیشه های قدیمی تجدید نظر کند، واکنش برخی از فرماندهان ارشد کرد بود: "افسرانی بودند که گفتند آنها در نیروی اعزامی عراق در ارتفاعات جولان بودند {که در آخرین مراحل جنگ یوم کپور با اسرائیل جنگیده بودند}، و هنگامی که به عراق بازگشتند، فرار کردند و به ارتش کرد ها پیوستند. آنها افتخار می کردند که این بار، در طرف درست هستند."

این کمپین بزرگ که با احساس ناتوانی کردها شروع شده بود، به خوبی با پیروزی کردها به پایان رسید.  یک سال بعد، ایران و عراق  با میانجی گری آمریکا به توافق نامه ای مبنی بر یک مرز مشترک جدید در دریای شط العرب دسترسی پیدا کردند. بهای آن توسط کردها و اسرائیل پرداخت شد، که مجبور به قطع روابط با کردها شدند. تسوری گفت "بارزانی بصورت وحشتناکی اعتماد به نفسش را از دست داد. او به جای ماندن و مبارزه با جنگ چریکی با ارتش خود به ایران عقب نشینی کرد. این برای من تکان دهنده بود."

تسوری امروز می گوید، بنا بر اطلاعات شخصی اش، کرد ها یک بار دیگر نگرانند، نه فقط از داعش. آنها نگران روند رو به رشد نزدیکی روابط بین ایران و آمریکا هستند. او می گوید " اسراییلی ها تنها کسانی اند که کردها می توانند بدانان اعتماد کنند".

تصویر نیویورک تایمز: پیشمرگه با پرچم اسرائیل

تصویر نیویورک تایمز: پیشمرگه با پرچم اسرائیل

ترجمه تحریریه سایت

منبع:

"The Israelis are the only ones the Kurds trust"

http://mida.org.il/2014/08/14/israelis-ones-kurds-trust/

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر