نگاهی دوباره به متشکل کردن 20 هزار امضا روی کاغذ

نوشتۀ: فرشید فرهادی
Write a comment

آگاهی از اقدام به تهیه طوماری اعتراضی از امضای کارگران، نخستین مقوله ای را که در ذهن متبلور می کند، این است که؛ این ایده تبلیغاتی سعی دارد با کمترین بار امنیتی و سهل ترین شکل در قیاس با اقدامات پایه ای تر، حرکتی را در راستای اعتراض به وضع موجود سازمان دهد، اما آن چه در این میان نباید از نظر دور داشت این است که فرآیند مذکور به این سهولت نیست و فراهم آوردن این طومار اندیشه ای در پشت خود داشته و قطعاً از عقیده و خط فکری خاصی ناشی شده است.

 

این طومار اکنون بیست هزار امضاء را در بر دارد و در این روزها بخشی از اخبار فضای مجازی و رسانه ای اپوزوسیون را اشغال کرده است. البته که صف رنگانگ حامیان، مخصوصا رسانه های بورژوایی از سر خیر خواهی به یک کمپ تبلیغاتی نمی پیوندند. این صف مغشوش از حامیان، بی شباهت به آن چه در قالب اتحاد پس از انتخابات ریاست جمهوری و دوران جنبش سبز رخ داد، نیست.

برای همین  فکر کردم که مطلبی در مورد این طومار بنویسم، تا شاید نگاهی دوباره به ماجرا افکنده شود. هر کس که خود را کارگر می خواند و فعالیت هایش در راستای پیشبرد اهداف جنبش کارگری و مبارزه طبقاتی است، وظیفه خود می داند از هر گونه اقدام کارگری که در راستای منافع طبقه کارگر است، حمایت کند. اما آیا هر حرکتی به صرف یدک کشیدن نام کارگر در راستای منافع طبقه کارگر است؟ در این حوزه، بی شک، هیچ تقدسی در آوردن نام کارگر نیست و بی شک نگاه ما، نگاهی مقدس مأبانه به مسایل کارگری نیست، به همین دلیل بدیهی است که ما از خانه کارگر و شورای کار حمایت نمی کنیم. تفاوت بسیاری میان نامه ای که توسط عده ای نوشته می شود و بعد با شیوه های مختلف به کارگران ارائه و از آنان امضا گرفته می شود، در برابر تجمیع عده ای از کارگران در یک سوخت و ساز اجتماعی با تجربه ی امری مشترک که برای ابلاغ خواسته ها و مطالباتشان دست به نوشتن نامه ای می زنند، وجود دارد. منظور به طور واضح این است که این نامه است که اعتبار خود را از تشکل کارگری می گیرد، نه اینکه نامه و امضاها به کارگران هویت ببخشند و به عبارت دیگر پیشبرد ماجرا با این تاکتیک سرو ته، میسر نمی شود. این رکورد زنی  نمی تواند حتی امتیاز کوچکی برای صاحبان استراتژی پا در هوایش به حساب آید، اما گاهاً ادعا می شود که این رکورد زدن در جمع آوری امضای کارگری می تواند بزرگترین حرکت کارگری در زمانی مشخص باشد. روی صحبت و نقد من مطلقاً با کارگرانی نیست که این نامه را امضا کرده اند، بلکه مشخصاً با این شیوه عملکرد است که مخالفم، وگرنه اخذ هر امتیازی از سرمایه داری به نفع کارگر باید صورت پذیرد و امری ضروریست و این امر تنها در جدالی پیگیر است که اتفاق می افتد، به این دلیل که در نظام سرمایه، منطق سود حاکم است و سود سرمایه دار در گرو دادن دستمزد کمتر در مقابل کار بیشتر است و این همان تضاد کار و سرمایه است. از طرف دیگر وظیفه سرمایه داری حمایت از سرمایه دار است، بدین گونه حقوق کارگران را به اندازه ای تعیین می کنند که فقط نیروی کارمان را باز تولید کنیم، پس اعتراض به حداقل دستمزد، امر هر روزه و هر روزه ی هر کارگر است، اما با این تفاوت که گاهی به شکل انفرادی وارد این چانه زنی می شود و گاهی با یک صف بهم پیوسته و منسجم قدرت نمایی می کند و نکته قابل توجه این است که امروز کسانی به نمایندگی از آن ها با مشتی کاغذ وارد چانه زنی شده اند. برای تبیین راه درست رسیدن به مطالباتی از قبیل افزایش دستمزد به صورت خلاصه می توان گفت در اینجا دو اندیشه و راه حل برای مواجهه با مسائل طبقه کارگر پیش روست:

اندیشه نخست؛ مسیر صیقل خورده سازمان یابی و متشکل شدن توده ای که تغییر توازن قوا را در آگاهی طبقاتی و ایجاد تشکل های کار آمد می بیند. به صورت عینی در محیط کار با همکاران که همگی در مبارزه روزمره از مشکلاتی همجنس برخوردار هستند، در راستای منافع گرد هم آیند و اتحاد کارگریِ حوزه خود را شکل دهند و با برقراری ارتباط با اتحاد های کارگری دیگر حوزه ها، اتحادی عظیم تر به وجود آورند، آن گاه، حداقل دستاورد، افزایش دستمزد خواهد بود، می توان رای خود را به کرسی نشاند، قانون تغییر داد و قانون گذاشت.

اندیشه دوم؛ قائل بودن به این باور که مبارزه طبقه کارگر امری خود به خودی و در حال شدن است.

پیشتر گفته بودم که این طومار علاوه بر محافظه کاری از اندیشه ای مشخص ناشی می شود، نکته ی دیگری که در این قسمت باید گفته شود این است که مبارزه طبقه کارگر به صورت روزانه در جریان است( تا اینجای امر، مورد پذیرش همگان است)،این مبارزه خود به خود دارای آگاهی است، منظور آگاهی طبقاتی نیست، بلکه خود این خشمِ حاصل از اوضاع نابسامان، نوعی آگاهی است، هرچه این اوضاع بد و بدتر می شود، جامعه خود به خود به سمت تغییر کشیده خواهد شد. اینکه این تغییر چیست و شورش گرسنگان به فرض وقوع به کجا می انجامد، مواردی است که حائز اهمیت زیادی نیستند، پس در نتیجه متشکل کردن و تلاش در این زمینه هدر دادن نیرو است، به جای آن باید دور ایستاد و حمایت خود را به صورت خبری و تبلیغاتی انجام داد و یا در بوق آکسیونیسم و ماجراجویی دمید، بعد همانطور که گفته شد زمانی که انفجار بزرگ  رخ داد و از طرفی کارگران هم که تشکلی ندارند، به سمت تنها گزینه مطرح، موفق و شناخته شده کشیده می شوند.

با این طومار و جمع آوری امضا از کارگران منفرد و جدا از هم در واقع به جای متشکل کردن، آن ها را از هم دور و امضاهایشان را در کاغذی متشکل کرده ایم. اصل قضیه همین جاست، این امضاها نشان دهنده هیچ حضور کارگری نیستند، بلکه شبهه ای تبلیغاتی از یک حضور را به نمایش می گذارند.

اکنون 20 هزار امضا وجود دارد( که ای کاش به جای آن، تعداد قابل توجهی کارگر متشکل بودند)، آیا این امر راه میانبری را به وجود می آورد؟ و آیا این شیوه تبلیغاتی صرف و پروپاگاندا دردی از کارگران درمان خواهد کرد؟

اگر قرار بود که با یک طومار حقوق کارگران بازپس گرفته شود، اتفاق میمونی رخ می داد، اما این معجزه هرگز محقق نمی شود. بوده اند کسانی که پیش از این نیز، این راهکار، به ذهنشان ورود کرده باشد، اما از آنجا که دزدیده شدن کار از تضاد تاریخی و طولانی مابین طبقات سرمایه دار و کارگر ناشی می شود، برای از بین بردن آن، یک نامه کفایت نمی کند، بلکه باید همچون تاریخی که در پشت سر خود داریم، در جدالی بزرگ شرکت کنیم. واضح است که این امضاها با ارائه نزد مسئولین تضاد کار و سرمایه، کاری از پیش نمی برند و قدمی در راستای دور شدن از بردگی مزدی نخواهند بود.

در نامه مذکور کارگران اوضاع نابسامان خود را به اطلاع وزیر کار، دفتر ریاست جمهوری و ... رسانده اند. شاید گمان بر این بوده که مسئولین از اوضاع بد معیشتی کارگران بی اطلاع هستند که چنین نامه ای به آن ها نوشته شده است! یا شاید از روی سهل انگاری و حواس پرتی حقوق را به این میزان تعیین کرده اند! پس این گونه می شود که نامه بی جواب می ماند و البته وقتی نامه بی جواب می ماند به خوبی یا بدی وزیر یا هر مسئول و قانونگذار دیگری مرتبط نیست. این ماهیت نظام سرمایه داری است،  دولت سرمایه داری هیات اجرایی طبقه سرمایه دار است و مشخص است که در راستای منافع آنان هرچه ازدستش برآید، انجام می دهد و مجریان آن هرگز در برابر یک طومار عقب نشینی نخواهند کرد.

شاید صاحبان ایده  طومار تصور می کنند، حال که از نیروی واقعی و جدی کارگر در پشت نامه مان محرومیم، می توانیم این خلاء را با رسانه ای کردن موضوع به صورت گسترده جبران کنیم .اما آیا می شود رسانه را جایگزین نیروی ملموس تشکل کارگری کرد؟ و بعد نتیجه و محصول آن چه خواهد شد! این شک برانگیز نیست که مسئله کارگر ایرانی برای BBC وVOA و دیگر رسانه های دولت های سرمایه داری اهمیت پیدا کرده؟ مبرهن است که وقتی اولویت ها را در نظر نگیریم ناچارا به سمت اپوزسیون گرایی می رویم و در واقع آلتی می شویم برای پیشبرد پروژه های سرمایه دارانه و همینطور دارای پتانسیلی حیاتی می شویم،  برای تعیین تکلیف جدال های ارتجاعی (بورژوازی غرب برای فشار به بورژوازی داخل، خانه کارگر برای نشان دادن بی کفایتی دولت، نزدیک انتخابات و هر جدالی دیگر). نه! آشتی طبقاتی ممکن نیست، ما همچنان همان طبقه ای هستیم که باید به عقب رانده شویم و دم تکان دادن و خوش خدمتی برای رسانه های بورژوایی تنوری برایمان گرم نمی کند.

پس به گمانم هیچ امکانی برای به نتیجه رسیدن این طومار حتی اگر یک میلیون امضا هم داشته باشد، نمی توان متصور بود و آقایان به آن وقعی نمی نهند.  ممکن است به خاطر نگهداری از منبع سودشان ( کار کارگر) و باز تولید نیروی کار، با توجه به افزایش بی سابقه نرخ تورم و به خاطر استفاده تبلیغاتی در هنگامه انتخابات، مقدار بسیار ناچیزی به حقوقمان اضافه کنند، فقط به اندازه زنده ماندنمان بر طبق روال معمول. اگر آقایان جمع کننده امضاء به مصادره کردن این احتمال قلیل به اسم خود می اندیشند و دل خوش دارند( که در همان راستای امر تبلیغات است)، باید بگویم فرقی در اصل ماجرا پیش نمی آورد و وضعیت طبقه کارگر ذره ای تغییر نمی کند.

به طور مشخص می توان گفت که از ابتدای شکل گیری تفکر جمع آوری این طومار، بحث متشکل کردن کارگران مطرح نبوده است، حتی این امید وجود ندارد که تصمیمی برای متشکل کردن این کارگران حول رخداد عدم حصول نتیجه مطالبات طرح شده در طومار از طرف نویسندگان آن لحاظ شده باشد. در ادامه با همان دستور کار تبلیغاتی، گفته می شود که کارگران خود به طومار بسنده نخواهند کرد و دست به تجمعات اعتراضی خواهند زد، البته مخص نیست این تجمعات بدون هیچگونه متشکل شدنی، چگونه صورت می پذیرند، اما گویا آنها منتظرند که در صورت وقوع آن، نقش تبلیغاتی خود را بازی کنند، در واقع با این امضاها حرکت تجملی اعتراضی، سازماندهی شده است و بس.

در این رهگذر ممکن است اتفاقاتی برای کارگرانی که امضاهایشان در این نامه گردهم آمده بیفتد، وقتی تفکری بر این منوال استوار باشد که دادن آگاهی طبقاتی به کارگران  لزومی ندارد و به جای شرح مبارزه طبقاتی و پیشینه آن و تلاش برای متشکل کردن کارگران از آنان بخواهد برای رسیدن به مطالباتشان تنها نامه ای را امضا کنند و منتظر نتیجه دادنش باشند، هنگامی که نتیجه ای حاصل نشود، کارگران ناامید از هر گونه تلاشی برای بهبود شرایط، قطع امید کرده، به انزوا کشیده می شوند و یا  بعد از آن هر حرکت دیگر برای متشکل کردن کارگران به اینجا ختم می شود:" کاغذت را بده، امضا کنم و برو." و این یعنی نقض ایده بنیادین خود رهایی طبقه کارگر.

 

فرشید فرهادی

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر