دشنه ای بر سینۀ مجروح خاورمیانه – درباره رفراندوم استقلال کردستان عراق

نوشتۀ: تدارک کمونیستی
3 Comments

اعلام رفراندوم در کردستان عراق در عین حال اعلام رسمی انحطاط جنبشی است که زمانی در خاورمیانه به نام "جنبش خلق کرد" معروف شده بود و در تمام تاریخ نیمۀ دوم قرن بیستم در اتحاد با پیشروترین و عدالتخواهانه ترین جنبشهای منطقه قرار داشت. اکنون این جنبش نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و ایران و ترکیه نیز از هر گونه مضمون آرمانخواهانه و حق طلبانه تهی شده و به ابزار باجگیری در دست محافل و مراکز ارتجاعی نوکیسه های ثروت اندوز کرد بدل شده است

دشنه ای بر سینۀ مجروح خاورمیانه – درباره رفراندوم استقلال کردستان عراق

با اعلام برگزاری رفراندوم کردستان عراق توسط مسعود بارزانی، چشم انداز دور جدیدی از جدالهائی خونین در مقابل مردم خاورمیانه گشوده شد. این جدال هم اکنون با گذشت هر روز بیشتر و بیشتر آشکار می شود و بذرهای کینه و نفاقی بسیار عظیم تر از خصومتهای تاکنونی را در میان توده های میلیونی مردم زجر کشیده این منطقه می پاشد.

مسألۀ رفراندوم کردستان عراق رفع ستم ملی نیست. این دروغی است بیشرمانه. کردستان عراق در سه دهۀ گذشته در شمار معدود مناطقی بوده است که نه تنها از تحولات خونین خاورمیانه تقریبا در امان مانده است، بلکه همچنین به یمن شکافهای ایجاد شده در جامعۀ عراق و از هم پاشیدن ساختار حکومتی آن و در درجۀ اول به یمن حمایتهای بیدریغ بلوک مسلط بر سرمایه داری جهانی و سگ زنجیری آن در منطقه، اسرائیل، از بیشترین امتیازات نیز برخوردار بوده است. تازه به دوران رسیده های کردستان عراق، دلالان مقاطعه کاری پروژه های عمرانی و تجاری سرمایه های غربی و منطقه ای، در سه دهه گذشته دوران بی سابقه ای از شکوفائی و ثروت اندوزی را پشت سر گذاشته اند که در تمام تاریخ معاصر کردستان بی نظیر بوده است. آنها هم از توبره خورده اند و هم از آخور. هم با اسرائیل و دول اروپائی و آمریکا مغازله کرده اند و هم با ترکیه به معاشقه پرداختند، هم از عربستان جیره گرفته اند و هم با ایران بند و بست و بده بستان داشتند.

این حکومت نه تنها هیچگاه نتوانست حتی به مقام یک دولت بورژوائی نیز ارتقاء پیدا کند، بلکه اصولا شایسته آن نبود که دولت نامیده شود. مجتمعی عشیرتی که از سر تا پای آن بیش از نمایشی مضحک و بالماسکه ای برای خر رنگ کردن نبود. در این حکومت همه چیز جعلی بود: از انتخابات تا پارلمان و از قانون تا دستگاه اداری آن. حکومتی که رئیس باصطلاح منتخب آن دو سال پس از اتمام دوران ریاستش همچنان به نام رئیس دولت سخن می گوید و اقوام و خویشان او نیز در قد و قواره نخست وزیر و وزیر امور خارجه و وزیر کوفت و زهر مار ظاهر می شوند. حکومتی که همه چیز آن جعلی بود جز همت آن در کشیدن شیرۀ جان کارگران با کمترین دستمزدها و بدون کمترین خدمات اجتماعی. حکومت شارلاتانهای قبیله ای، ننگی برای مردم کردستان.

برای مردم زحمتکش کردستان و مردم آواره ای که از مناطق دیگر عراق به این منطقه روانه شدند، حکومت اقلیم کردستان در هیأت شترمرغی قرار میگرفت که نه تخم میکرد و نه بار می برد. این حکومت از یک سو ثروت عظیم نفتی میادین کرکوک را به جیب می زد و از سوی دیگر رو به توده های زحمتکش کردستان از آن می نالید که دولت مرکزی عراق به وظایف خویش در قبال منطقه کردستان عمل نمی کند. تجمل و زرق و برق شهرهای نو آباد کردستان را به نام خود ثبت می کرد و فلاکت و فقر تودۀ محروم را به پای دولت مرکزی می نوشت. همان دولت مرکزی ای که ریاست جمهور آن را نیز اقلیم کردستان تعیین می کرد. اقلیم کردستان در طول سه دهه همه فوت و فن های کلاهبرداری و توطئه و رذالت را به اوج خویش رساند و از منطقه ای محروم و ستم دیده به اقلیمی از شیادان عروج کرد. کردایتی از کردستان بازار مکاره ای ساخت که در آن همه چیز به فروش می رسد و معامله بر سر همه چیز به زندگی روزمره بدل شده است. بیش از همه بر سر سرنوشت مردم زحمتکش غیر کرد.

و اکنون این حکومت سر تا پا فاسد به مردم کردستان نوید استقلال می دهد. کسی که امروز به رفراندوم استقلال کردستان فراخوانده است همان کسی است که در اوج یورش داعش از "خیزش حق طلبانه سنی ها" به وجد آمده بود. این کانون فساد خود را مبشر تحقق آرزوی تاریخی رفع ستم ملی قلمداد می کند. این دروغ بیشرمانه ای بیش نیست.

آنچه در امروز در کردستان عراق حتی صرفنظر از ماهیت فراخوان دهندگانش و نیات امثال بارزانی ها جاری است، نه جنبشی برای رفع ستم ملی، بلکه جنبشی برای آتش زدن بر خرمن نفاق ملی است. این جنبشی استقلال طلب نیست که بر علیه استعمار به پا خاسته باشد. این جنبش با جنبش مردم الجزایر بر علیه استعمار فرانسه، با جنبش مردم ایرلند بر علیه روباه پیر، با جنبش جدایی طلب باسک در اسپانیا، با جنبش مردم ویتنام بر علیه فرانسه و آمریکا، با جنبش استقلال طلبانۀ غنا و تانزانیا و آنگولا و موزامبیک خویشاوندی ندارد. این جنبش حتی از جنبشهای جدائی طلبانۀ ارتجاعی ای نظیر جنبش جدائی طلبانۀ کاتالونهای اسپانیا و لیگا نورد ایتالیا نیز به مراتب حقیر تر است که با شهامت برای دستیابی به اهداف خویش به سازماندهی و مبارزه می پردازند. این جنبشی است در امتداد جنبش قاچاقچیان و گانگسترهای اسلامی کوسوو و به همان اندازه جیره خوار و گوش به فرمان اربابان خویش در موساد و سیا و ام آی 6. جنبشی که امروز برای استقلال کردستان به راه افتاده است، آلت دست حقیری است برای امپریالیسم و سیاه ترین ارتجاع منطقه ای. جنبشی است متعلق به دوران پسا جنگ سردی، تفاله ای است از پیروزی نظم آمریکا محور جهان تک قطبی. در سر تا پای این جنبش ذره ای از حقانیت موجود نیست و مطمئن ترین و استوارترین متحدان آن را باید در اورشلیم و لندن و واشنگتن جست.

اعلام رفراندوم در کردستان عراق در عین حال اعلام رسمی انحطاط جنبشی است که زمانی در خاورمیانه به نام "جنبش خلق کرد" معروف شده بود و در تمام تاریخ نیمۀ دوم قرن بیستم در اتحاد با پیشروترین و عدالتخواهانه ترین جنبشهای منطقه قرار داشت. اکنون این جنبش نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و ایران و ترکیه نیز از هر گونه مضمون آرمانخواهانه و حق طلبانه تهی شده و به ابزار باجگیری در دست محافل و مراکز ارتجاعی نوکیسه های ثروت اندوز کرد بدل شده است. این جنبش که زمانی منبع الهام تمام جنبشهای حق طلبانه خاورمیانه برای دستیابی به یک زندگی انسانی و به دور از درد و رنج بود، جنبشی که می توانست به عنوان اهرمی در ایجاد دوستی و برادری بین ملل خاورمیانه عمل کند، اکنون به سدی بر سر راه ایجاد خاورمیانه ای متحد و سوسیالیستی بدل شده است. کردایتی که در تاریخ معاصر همواره با مانوور در میان شکافهای قدرتهای منطقه ای به دنبال کسب منافع خویش بود، سرانجام توانست تمام ظواهر پیشرو "جنبش خلق کرد" را همراه با تمام گرایشات برابری طلبانه و آرمانخواهی سوسیالیستی اش کنار زده و کلیت این جنبش را به موجودیتی انگلی و ریزه خوار مراکز قدرت امپریالیستی تقلیل دهد. جنبشی که زمانی رهائی خویش را با رهائی ملل دیگر منطقه گره می زد، اکنون "رهائی" خویش را در گرو خیانت به همسایگان و برادران و خواهران دیرینه خویش جستجو می کند. جنبشی که زمانی مبشر دوستی و برابری بین ملل منطقه بود، اکنون با تمام وجود به پراکندن بذر کینه در میان همان ملل مشغول است. این جنبش اکنون برای "رهائی" خویش با قدرتهایی متحد می شود که منطقه را به دریائی از خون بدل کرده اند. چه در عراق، چه در سوریه و ایران و ترکیه.

این تحولی است زیانبار برای کل توده های محروم خاورمیانه. مستقل از این که رفراندوم کردستان عراق برگزار شود یا نه، مستقل از این که پس از برگزاری احتمالی چنین رفراندومی دولت ملی کردستان تشکیل شود یا این که نتایج رفراندوم به عنوان اهرمی در جنگ بر سر تقسیم غنائم در داخل عراق به کار گرفته شود، نفس به پیش کشیدن موضوع استقلال کردستان و حل مسألۀ ملی در دل خاورمیانۀ جنگ زده ای که به یکی از مراکز اصلی جدال بر سر تقسیم آرایش جهان موجود بدل گردیده است، زخمی عمیق بر پیکر جوامع این منطقه است. تشکیل مینی دولتهای دست نشاندۀ قدرتهای بزرگ نه تنها راه علاج هیچ یک از دردهای این منطقه نیست، نه تنها حتی برای ساکنین مناطق این مینی دولتهای ملی و قومی و مذهبی هیچگونه بهبودی به دنبال نخواهد داشت، بلکه دقیقا تحولی است ارتجاعی و بر خلاف جهتی که نوید بخش آینده ای روشن برای مردم منطقه است. خاورمیانه امروز از دل چندین دهۀ پر از آتش و خون در شرایطی قرار گرفته است که درهم تنیدگی سرنوشت توده های محروم این جوامع هر چه بیشتر آشکار می شود و امکان تاریخی باز شدن چشم انداز شکل دادن به یک تلاش مشترک برای آینده ای سعادتمند در مقابل این مردم قرار می گیرد.آیندۀ خاورمیانه نه متعلق به دولتهای تاکنونی است و نه متعلق به مینی دولتهائی که قرار است از دل تجزیۀ خشونت بار دول تاکنونی شکل بگیرند. استناد به مبارزه برای رفع ستم ملی نمی تواند حتی ذره ای در این واقعیت بنیادی تغییر ایجاد کند که سرنوشت کارگر کرد و عرب و فارس و بلوچ و ترکمن و افغان به یکدیگر گره خورده است و رهائی هیچ یک به بهای راندن دیگران به فلاکت به دست نمی آید. این رهائی فقط می تواند محصول مبارزه مشترک تمام مردم محروم کلیه کشورهای موجود منطقه باشد.

در آن چه که امروز به نام جنبش ملی کردستان جاری است هیچ ظرفیتی برای ارتقاء مبارزات کارگران وجود ندارد. این جنبش اعتراضات کنونی زحمتکشان کرد علیه حاکمان فاسد و بورژوازی کرد را نیز تحت الشعاع قرار داده و آنان را در خدمت سیاست های منطقه ای بخش مسلط سرمایه داری جهانی به کار خواهد گرفت. کردایتی برای دستیابی به اهداف حقیر خویش کمترین تردیدی در قربانی کردن توده های زحمتکش کرد نیز به خود راه نخواهد داد. این جنبش به انکشاف مبارزه طبقاتی نخواهد انجامید. برعکس، نتیجۀ بلاواسطۀ آن انقباض بیشتر در مبارزه طبقاتی است. ظرفیت ارتجاعی این جنبش فقط در خود آن نیست که مانع مبارزه طبقاتی می شود. تبدیل شدن این جنبش به دنبالچۀ صهیونیسم ارتجاعی در عین حال به معنای تقویت بیواسطۀ ارتجاع اسلامی نیز خواهد بود. کسانی که به نام کمونیسم و سوسیالیسم با ذره بین به جستجوی نقاط مثبتی در این جنبش ارتجاعی بر می آیند و"استفاده از شرایط ابژکتیو" حاصل از آن را توصیه می کنند، فریبکاران مزوری بیش نیستند.

کارگران، زحمتکشان، رفقای کرد و فارس و عرب و ...

جهان امروز وارد دورانی از تلاطمات تعیین کنندۀ تاریخی شده است. نظم بین المللی پسا جنگ سردی که برای سه دهۀ طولانی جهان را به دهکده ای در پاکس آمریکا بدل کرده بود، به سرعت در حال فروپاشی است و همراه با آن چشم اندازهای بزرگترین تلاطمات اجتماعی دوران معاصر به ظهور میرسند. همۀ معضلاتی که در طول تاریخ سرمایه داری انباشته و به دوران ما به ارث رسیده اند، اکنون در پرتو پاسخ به راه حلهای بنیادی دوران پیش رو از جایگاه و معنائی کاملا متفاوت برخوردار می شوند. در پاسخ به مصافهای دوران معاصر، مبارزه برای تحقق خواستهای فروکوفتۀ تاریخی به تنهائی ملاکی برای حقانیت هیچ جنبشی نیست. برعکس، در پرتو پاسخ به تحولات جهان معاصر است که نقش و جایگاه مبارزه برای تأمین منافع ویژۀ هر جنبشی مشخص می شود. جنبشی که برای تأمین منافع ویژۀ خویش به تقویت نظم ارتجاعی و رو به زوال کنونی می پردازد، جنبشی است ارتجاعی و رفراندوم استقلال کردستان نیز بیان لحظه ای از چنین جنبش ارتجاعی است.

شما می توانید و باید به این روند و به این جنبش ارتجاعی نه بگویید. در تمام شهرها و حتی قصبه های همه ی جوامع خاورمیانه، کرد و عرب و ترک و فارس و بلوچ برای سده های متمادی در کنار یکدیگر زیسته اند و بنیانهای این جوامع را برپا کرده اند. جنبش کنونی رفراندوم یا استقلال کردستان، برادران طبقاتی را به سلاخی یکدیگر می کشاند؛ بیش از پیش پیوندهای آنان را می گسلد و خصومت ملی را در میان آنان دامن می زند. شما می توانید و باید به این روند نه بگویید. می توانید و لازم است که روش زندگی صلح جویانه ی خود را در مقابل این کینه ورزی قرار دهید. به نفاق ملی نه بگویید و پیوندهای دوستی بین زحمتکشان ملل و اقوام را تقویت کنید. انجمن های دوستی بین ملل تشکیل دهید، به دیدار همسایگان خود بروید، با آنان چای بنوشید و قلیان بکشید و عهد ببندید که به روی همدیگر شلیک نخواهید کرد. جشن ها و فستیوال ها و گلگشت های دوستی بین ملل را برگزار کنید. دشمنان شما نه در میان زحمتکشان ملل دیگر، بلکه در میان حاکمان طبقاتی همان جامعه ی شما زندگی می کنند. آن ها با زبان های بیگانه تکلم نمی کنند، به زبان شما حرف می زنند. اجازه ندهید آنان از همسایگان و همکاران و حتی همسران دشمنان بسازند. تاریخ خونین "دولت سازی" و "ملت سازی" چهار دهه ی اخیر در گوشه های مختلف جهان عواقب فاجعه بار سکوت در مقابل ناسیونالیسم و همراهی با آن را نشان داده است و دوستان قدیمی را به دشمنانی خونی بدل کرده است. اجازه ندهید این فاجعه در خاورمیانه بیش از این تداوم یابد. زمان آن فرا رسیده است که وحدت طبقاتی توده های زحمتکش کار در جلوه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی تجلی بیابد و چشم اندازهای آینده ای روشن را به تمام خلق های منطقه نوید دهد. ورق آینده بر پیشانی ما به عنوان تقدیری گریزناپذیر نوشته نشده است. ما می توانیم و باید کار نوشتن آن را به مرتجعان واگذار نکرده و خود در دست بگیریم.

 زنده باد خاورمیانه ی متحد سوسیالیستی، زنده باد دوستی و برادری بین ملل

 تدارک کمونیستی- جنبش برای سازمانیابی حزب پرولتاریا

30 شهریور 1396

21 سپتامبر 2017

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.
  • This commment is unpublished.
    جعفر · 6 years ago
    سلام رفیق بیاتی
    من هم فکر می کنم در بیانیه فوق وقتی از جنبش خلق کرد در گذشته صحبت می شود جنبش خلق کرد در ایران و ترکیه هم مد نظر است. جنبشی علیه ستم ملی که حداقل درمقطعی به خصوص در بخش پیشرفته تر آن یعنی کردستان ایران و بعد کردستان ترکیه با تاثیرپذیری از مبارزات آزادیبخش و ضد استعماری از سویی و مبارزات سوسیالیستی از سوی دیگرهمراه بوده است. ولی همان طور که در بیانیه آمده کردایتی و زندگی بخشی از جریانات کردستان در شکاف های مراکز قدرت منطقه ای هم وجه دیگری از جنبش کرد بوده است که به خصوص در عراق دست بالا را داشته است. و این امر با توجه به ساخت عشیرتی و قبائلی کردستان عراق قابل توضیح است. متاسفانه امروز آن کردایتی است که در صورتی مدرن تر غلبه یافته است. و اثری از حرکات پیشروانه و آرمانخواهانه باقی نمانده.

    اما با توجه به مطالبی که درباره تاریخ کردستان عراق مطرح کردید یک سؤال از شما دارم. آیا به نظر شما جنبش خلق کرد یا حداقل جنبش کردهای کردستان عراق در گذشته هم از هیچ حقانیتی برخوردار نبوده است؟ اگر جریانات و رهبرانی که شما از آن ها نام بردید شاخص تمام و کمال جنبش کرد در کردستان عراق در گذشته هستند و نشانه ای از ترقیخواهی، آرمانخواهی، درجه ای از ضدیت با سرمایه داری یا حداقل ضدیت با امپریالیسم و همبستگی با جنبش های تحت ستم در کردستان عراق دیده نشده، باید پذیرفت که این جنبش در گذشته هم هیچ شباهتی به جنبش های آزادیبخش و استقلال طلبانه ای همچون جنبش الجزایر، آنگولا، موزامبیک و یا حداقل جنبش های ناصریسم و جنبش عدم تعهد و غیره نداشته است. مسلما در آن جنبش ها هم جریانات و رهبران ارتجاعی کم نبوده اند، ولی آن ملت ها و جنبش ها در مقیاس داخلی و جهانی به اردوی ملل تحت ستم و جنبش های آزادیبخش تعلق داشتند.
    آیا در کردستان عراق اساسا و از همان ابتدا جهت گیری ای خلاف این موارد و در جهت سازش با قدرت های جهانی حاکم بوده؟
    آیا از همان ابتدا ایده دفاع از سرمایه داری جهانی و اسرائیل انگیزه های جنبش خلق کرد در کردستان عراق را شکل می داد؟ آیا به دست گرفتن پرچم اسرائیل در تظاهرات های خیابانی مردم کرد در عراق چیز جدیدی نیست؟
    قبول دارم که صرفا بلند کردن پرچم سرخ یا سر دادن شعارهای سوسیالیستی در کردستان ایران و ترکیه به معنای جنبش پرولتاری محسوب نمی شود و باید به مناسبات اقتصادی و رابطه طبقاتی موجود در کردستان هم توجه نمود، ولی جنبش خلق کرد در ایران وترکیه حداقل به لحاظ آرمانی و ایدئولوژیک از مبارزات تاریخی طبقه کارگر تاثیر می پذیرفت و این امر کم اهمیتی نبود.
    آیا به نظر شما جنبش کردهای عراق هیچگاه از افکار و مبارزات هم زبان های خودشان در ایران و ترکیه تاثیری نپذیرفته بودند؟
  • This commment is unpublished.
    بهمن شفیق · 6 years ago
    @ر. بیاتی رفیق عزیز با سلام متقابل. نکات با ارزشی که شما در کامنت خود در مورد جنبش ملی کرد نوشته اید در نگاه تاریخی به طور کلی درستند و به طور اخص در مورد جنبش کردستان عراق حتی بیشتر صدق می کنند. با این حال قصد ما ارزیابی از تاریخ این جنبش در صد سال اخیر نبود و علاوه بر این آنجا که ما از جنبش خلق کرد حرف زده و به خصلت توده ای و طبقاتی آن و الهام بودنش اشاره داشتیم، به ویژه به مقطع پس از شکست جنبش ملا مصطفی و عروج نوعی رادیکالیسم توده ای در کردستان ایران و به موازات آن در عراق و ترکیه معطوف بود. این دوره البته نسبت به تاریخ صد سالۀ مورد اشاره شما دورۀ کوتاهی است. اما حقیقتا عمق انحطاط کنونی جنبش ملی کرد - در تمام قسمتهای کردستان - را بدون در نظر گرفتن دورۀ بلاواسطۀ پیش از آن - و نه تاریخ صد سال پیش کردایتی- نمی توان به خوبی درک کرد. در آن دورۀ کوتاه حقیقتا رویکرد سوسیالیستی بود که دست بالا را داشت. حال با هر روایتی. مسأله این نیست که آیا خود این احزاب کردی حقیقتا سوسیالیست بودند یا نه. مسأله جهتگیری و روح عمومی حاکم بر آن دوران بود و مقایسۀ آن با وضعیت فاجعه بار کنونی.
    با تشکر
  • This commment is unpublished.
    ر. بیاتی · 6 years ago
    دوستان و رفقای تدارک کمونیستی با درود و دست مریزاد به شما در رابطه با موضع اصولی و کمونیستی جریان شما نسبت به مسئله همه پرسی استقلال در کردستان عراق و تحلیل و ارزیابیتان از عاملین و صحنه گردانان پشت همه پرسی و همچنین عوارض و عواقب آن با شما کاملأ موافقم ولی در مورد پیشینه جنبش خلق کرد با مختصاتی که شما اشاره داشته اید موافق نیستم وگویا از سر لطف شما به آن باشد چرا که عدم آگاهی شما را نسبت به جنبش کرد باور ندارم . اگر چه قصد پرداختن به گذشته جنبش کرد را ندارم و در اینجا نه تنها جایش نیست بلکه تنها به مقاطعی تاریخی از این جنبش اشاره میکنم : بعد از فرو پاشی عثمانی نیروهای کرد در ترکیه و عراق کنونی تمام قد پشت ارتجاع که همان دولت عثمانی باشد رفتند و شریک متساوی الحقوق ترکها در نسل کشی و کوچاندن ارامنه از سرزمینشان ، غافل از آنکه شمشیری را تیز کردند که چند سال بعد در دست ترکهای جوان کردن خودشان را هدف گرفت. در کردستان عراق از سالهای 70 تا 75 که پارت دمکرات به رهبری ملا مصطفی بدنبال توافق با دولت مرکزی نیمچه دولتی را در کردستان برقرار کرده بود توسط نیروهای امنیتیش که به کردی پاراستن نامیده میشد وهمین رهبر کنونی جناب مسعود خان رئیس پاراستن بود چنان تسمه ای از گرده مردم کشید که به مخابرات عراق پناه میبردند وبه او رحمت میفرستادند به مصداق ضرب المثل صد رحمت به کفن دزد اولی . جالب است که اکنون نام پاراستن شده آسایش ورئیسش هم به روال سابق فرزند رهبر جناب مسرور خان است. نکته جالب اینکه در سال 66 جناب جلال طالبانی به همراه دیگر همفکرانش از جمله ابراهیم احمد شاعر ونویسنده معروف وپدرزنش در پی اختلاف و در گیری با ملا مصطفی و نیروهایش به دولت مرکزی پیوستند و اصطلاح مبارک جاش از این مقطع به فرهنگ کردی وارد گردید وجناب طالبانی ملقب به جاش 66 گردید که بعدها در سال 75 بعد از بازگشت از سوریه و تشکیل اتحادیه میهنی و مدعی سوسیالیست بودن به تاسی از لقب هوشی مین که او را عمو هو خطاب میکردند لقب مام را برگزید که به معنای عمو میباشد. این هم از طنز تلخ در تاریخ جنبش کردایتی از جاش 66 تا مام جلال ، عمو هو کردستان. البته اگر شما هم موافقید که ماهیت رهبری وبرنامه هر جریانی فکتورهای مهمی در تعیین ماهیت جریانها وجنبشها هستند دیگر نمیتوان با ارزیابی شما موافق بود،با توجه به وابستگیهای رهبران کردستان عراق به امپریالیسم از سالهای 69 و 70 به اینسو. پیروز باشید
  • This commment is unpublished.
    جعفر · 6 years ago
    جنبش جاری برای استقلال کردستان صرف نظر از اینکه رهبرش بارزانی فاسد باشد یا رهبری فرهیخته و پاکدامن؛ و صرفنظر از این که رهبرانشان برای پر کردن جیب خودشان و تقویت موقعیتشان فراخوان رفراندوم می دهند و یا واقعا نیتشان رفع ستم ملی است، "جنبشی است در امتداد جنبش قاچاقچیان و گانگسترهای اسلامی کوسوو و به همان اندازه جیره خوار و گوش به فرمان اربابان خویش در موساد و سیا و ام آی 6. جنبشی که امروز برای استقلال کردستان به راه افتاده است، آلت دست حقیری است برای امپریالیسم و سیاه ترین ارتجاع منطقه ای. جنبشی است متعلق به دوران پسا جنگ سردی، تفاله ای است از پیروزی نظم آمریکا محور جهان تک قطبی. در سر تا پای این جنبش ذره ای از حقانیت موجود نیست و مطمئن ترین و استوارترین متحدان آن را باید در اورشلیم و لندن و واشنگتن جست."
    شما می توانید جای بارزانی را با صالح مسلم عوض کنید. با وجود این تغییری در ماهیت جنبش حاصل نمی شود. همان طور که در سوریه جنبش کرد به مزدور مواجب بگیر سیاست آمریکا تبدیل شده است.
    "در آن چه که امروز به نام جنبش ملی کردستان جاری است هیچ ظرفیتی برای ارتقاء مبارزات کارگران وجود ندارد. این جنبش اعتراضات کنونی زحمتکشان کرد علیه حاکمان فاسد و بورژوازی کرد را نیز تحت الشعاع قرار داده و آنان را در خدمت سیاست های منطقه ای بخش مسلط سرمایه داری جهانی به کار خواهد گرفت. کردایتی برای دستیابی به اهداف حقیر خویش کمترین تردیدی در قربانی کردن توده های زحمتکش کرد نیز به خود راه نخواهد داد. این جنبش به انکشاف مبارزه طبقاتی نخواهد انجامید. برعکس، نتیجۀ بلاواسطۀ آن انقباض بیشتر در مبارزه طبقاتی است. ظرفیت ارتجاعی این جنبش فقط در خود آن نیست که مانع مبارزه طبقاتی می شود. تبدیل شدن این جنبش به دنبالچۀ صهیونیسم ارتجاعی در عین حال به معنای تقویت بیواسطۀ ارتجاع اسلامی نیز خواهد بود."

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر