سه شعر از مایاکوفسکی

نوشتۀ: ولادیمیر مایاکوفسکی
Write a comment

 این هیاهو -تکاپوی پیکار نیست، کارناوال است - ضیافتِ بانیِ جشن نام گذاری، -و این عرصه گاه - برای جنگ نیست ، - میدان تیر است - تفرج گاهی برای شلوغی و تفریح، - و آن آقا - بر خاکریز - توپچی نیست، میزبان است که با لباس وزغ ها - از لوله ی دیدگانش شلیک می کند.

شعر اول:

وقتی منجی بیاید

وقتی شما

در طنین انقلاب

بپیوندید به او

من

از تن

جان خواهم کند

من

جان کنده از تن

زیر پا صاف خواهم کرد

من

جان صاف شده

خون چکان 

پرچم شما خواهم کرد

 

تصویری که احتمالا مایاکوفسکی و فریدا کاهلو را در دیه گو ریورا با هم نشان می دهد

شعر دوم:

 شاید ورق بازی کردم

شاید

حنجره خسته از ناله قلبم را

با شراب التیام دادم

قدمم

مسافت را

در کوچه ها

لگد مال می کند ،

جهنم درونم را

اما ...

چاره چیست؟

حالاست

با مهره های پشتم

نی لبک بنوازم ... .

 

شعر سوم:

 این چه حرفی است؟

کدام مرگ؟

فرشته ی مرگ را

با قلعه ی مهجور ما چه کاری است؟

این مهملات را قبول دارید؟

به راستی شرم آور است !

این هیاهو

تکاپوی پیکار نیست، کارناوال است

ضیافتِ بانیِ جشن نام گذاری،

و این عرصه گاه

برای جنگ نیست ،

میدان تیر است

تفرج گاهی برای شلوغی و تفریح،

و آن آقا

بر خاکریز

توپچی نیست،

میزبان است که با لباس وزغ ها

از لوله ی دیدگانش شلیک می کند.

این صدای غرش توپ ها نیست،

صدای درشت و دل انگیز میزبان است

و این صورتک ها

نه ابزاری برای دفاع از گاز،

که تنها بازیچه ای­است

برای خنده و تفریح

نگاه کنید!

موشکی آمده است

بام دنیا را مساحت کند.

آخر مگر مرگ می تواند

این قدر زیبا

برچوب فرشِ مجلای آسمان بازی کند؟

آه تمنا می کنم نگویید :

"خون از زخم ها می چکد "

این حرف وحشیانه است!

این قطره ها خون نیست،

گل میخک است،

نشانی ست برای شجاع ترینِ جنگجویان

آری چنین است،

مغز نمی خواهد، نمی تواند درک کند

آخر به غیر از چند بوسه

از برای چه کار دیگری

دستان خندق، گردن توپ ها را در آغوش گرفته است؟

آن ها را کسی نکشته است ،

ضعیف بودند،

تاب نیاوردند.

اگر هم زمین

از رودِ سن تا خودِ راین سیاه است،

جز به خاطر شکوفه های سحر آمیز نیست ،

شکوفه های زردفام درختان قانقاریا

در باغچه ی اجساد.

آن ها را کسی نکشته است!

نه،

باز هم نه،

آن ها به ناگاه بلند می شوند،

به خانه هاشان می روند

و با لبخندی به همسرانشان می گویند

که صاحب مجلس

چه با نشاط و بذله گو بود.

نه گلوله ای دیدند،

نه مینی

و بی گمان

قلعه ای هم در کار نبوده است!

این ها فقط بازی بود

چند بازی

از دنیای شگفت آور جشن نام گذاری.

 

"ترجمه:بابک شهاب

نویسنده: پیوست - ۱۳٩٥/۱/۱

 

برگرفته از پیوست

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر