گوش فرادهيد...
من در آينده... به شما ملحق خواهمشد
اشعار من از پس قرون به شما خواهدرسيد
از فراز سر حكومتها و شاعران...
اشعار من به شما خواهدرسيد
نه بر مثال تيري كه از كمان «كوپيد»، الههي عشق يونان خارجشود،
نه بر صفت پشيزي كهنه كه به سكّهشناس برسد،
و نه به صورت نور ستارگان مرده به شما خواهدرسيد...
اشعار من، به سمت خود، حصار قرون را درخواهدنورديد
و زنجير ازمنه و اعصار را ازهمخواهددريد،
و خود را به كيفيت محسوس و ملموس، رك و عريان و
ثقيل و گرانبار، عرضه خواهدداشت.
چون آبراهههايي كه بردگان رومي نقبزنند
به عصر و زمانهي ما راه خواهديافت...
بدان هنگام كه در مخروبهي گردگرفتهي كتابها
كه اشعار قرون و اعصار در آن مدفون اند،
شما به تصادف بدين سطور برخوريد
به احترام، آن را لمسكنيد...
آنگاه آن را سلاح حيرتآوري خواهيديافت...
اين عادت من نيست كه گوشها را با كلمات دلنشين نوازش دهم...
منطق من، از منطق هگل مايه نگرفته،
بلكه در كشاكش نبرد زندگي است كه انتظام يافته...
شعر من، برايم هيچ پول اضافي به بار نياورده
هيچ افزارمندي براي خانهي من، صندليهايي
از چوب جنگلي «ماهون»* نساخته.
من با تمام وجود خود ميگويم، كه هيچچيز نميخواهم
جز يك لا پيراهن تميز و شسته...
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــ
*ماهون: نوعي درخت جنگلي داراي چوب صنعتي مرغوب.
ولادیمیر مایاکوفسکی
ترجمه: هوشنگ باختري
برگرفته از سایت جامعه مجازی دانشجویان ایران