پس بالاخره سامانه جامع ارتباط مردم با وزارتخانه دولت راه اندازی شد. خوش خبر باشید آقای سلامی. و دست بزرگ و کوچکتان هم درد نکند انصافا! از آقای وزیر و از حاج آقا صالحی و کارمندان وزارتخانه و شما و همکارانتان از رسانه ملی. در حق همه این مردمی که خارج از گود تصمیم گیری درباره مهمترین مسائلی هستند که مستقیما زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد، "لطف" بزرگی نموده اید! یک لطف دیگر هم بکنید و کمی واضح تر مشخص نمایید که وقتی از مردم حرف میزنید منظورتان کدام مردم است، بخصوص وقتی بقول خودتان هیچ چیز بیشتر از این شما را خشنود نمیسازد که گرهی از کار مردم گشوده باشید! اینجا هم منظور از مردم باید مشخص باشد نه؟ منظور شما و رسانه ملی از مردم، همانهایی است که در این کلیپ خارج از حلقه اربابان و مدیران هستند و دوربینها با اکراه و پر شتاب از رویشان رد میشوند یا منظورتان از مردم همان حلقه اربابانتان است؟ منظور از این مردم، آن پیرمرد احتمالا بازنشسته ای است که بورژوازی در تمام دوران جوانیش، وقتی هنوز نیروی کارش ارزش داشت، شیره اش را مکیده و او اکنون که بازنشسته شده است، بجای یقه کارفرما مجبور است هر روز یقه دولت را بگیرد و شکایت کند و باز هم شکایت کند. و باز هم؟
منظور از این مردم آن خانم جوانی نیست که هول شده است و هنوز از چیزی خبر ندارد و آقای سلامی بعنوان اولین طعمه شکارش میکند؟ او باید یک سر در منزل داشته باشد و یک سر هم در بازار کار تا هم به بچه داری و کارهای منزل برسد و هم با گرفتن چندرغازی کمک هزینه خانواده اش باشد و حالا هم که یک سرش به شکایت باز شده است. منظور شما از این مردم، آن رفیق کارگر جوانی هم هست که لکنت زبان دارد. و میتوان حدس زد که بعلت داشتن همین لکنت زبان، دستمزد زیر حداقل سقف تعیین شده به او میدهند. او بخوبی از نمایشی که دولت و کارفرمایان به یاری رسانه ها در این اتاق راه انداخته اند آگاه است، او احتمالا در صف انتظار کار است و صبح که از خواب بیدار شده با خود گفته است، نروم دنبال شکایت، چیکار کنم؟
از میان این مردم یکی هم تا ظهر شاگرد نانوایی است و چند ماهی است که بدون دریافت مزد اخراج شده است و دستش به جایی بند نیست. و آن یکی که تا دیر وقت سفارشات غذا را جابجا میکند و قبل از آنکه بخوابد در فضای مجازی به فروش محصولات شرکتها میپردازد، تا با پورسانتش بتواند برای نوزاد تازه بدنیا آمده اش شیر خشک بگیرد. آن یکی چه؟ آن یکی که از میان جمعیت سرش را اینور و آنور میکند تا شاید از آنچه دولتمردان در حلقه شخصی خودشان به میان می آورند بویی ببرد، او چه دردی دارد که اینجاست؟ و یا آن یکی که برای لحظاتی بسیار کوتاه، دوربین از نیم رخش رد میشود. او شاید همانی است که در یک کارگاه صنعتی در حال آموزش مهارتی است تا بواسطه آن بتواند وارد بازار کار شود و اکنون بدون دلیل یارانه اش را بریده اند. او هم آمده است پی شکایت. سامانه جامع ارتباط مردم با دولت، بسیار منعطف است و ظرفیت تمام این شکایتها را یکجا برای پاسخگویی دارد. و از فردا لازم به مراجعه حضوری هم ندارد، بالاخره یک اپلیکیشن که بیشتر نیست و میتوان آن را در یک گوشی جا داد دیگر!
"اگر یارانه تان را بدون دلیل قطع کرده اند، اگر کارفرما برایتان بیمه رد نکرده است یا بدون هیچ دلیلی عذرتان را خواسته است، اگر کارگر بدبخت مهاجر افغانی هستید که هم از کارفرما میخورید و هم از کارگر و هم از جامعه مدنی، اصلا نگران نباشید! دولت محرومان برای شما امکان ثبت شکایت را در کمترین زمان فراهم نموده است. به شما قول میدهم در عرض چند دقیقه هوش مصنوعی عزیز ثبت درخواست شما کارگران را به شماره همراه شخصی خودتان گزارش دهد. آقای وزیر شخصا راستی آزمایی کرده اند. و حتی برای لحظاتی زحمت کشیده اند و پشت باجه پاسخگویی قرار گرفته اند اگر مقصود حاصل نشد از خود آقای وزیر شکایت کنید. و اصلا یک شکایت هم از خود هوش مصنوعی داشته باشید. همه آپشنها در اختیار شما کارگران عزیز قرار دارد. من بعد، گوشی شما سلاح شما! کافیست در این سامانه یکی یکی! طرح شکایت کنید. فقط قبل از طرح شکایت به توضیحات سامانه هم توجه داشته باشید، طرح شکایت در این سامانه منوط به ارائه مستندات کامل است(منظور تایید کارفرماست) و اگر کارگری با پاسخهایی چون رد یا خاتمه شکایت مواجه شود، حق اعتراض ندارد و البته عواقب ناشی از بیان مطالب کذب(تهمت به کارفرما) پیگیری قانونی برای شاکی ایجاد خواهد نمود."
سامانه دقیق است و قوانین را صراحتا بیان میکند. بنظر شما اعتبار این سامانه در همین رونمایی راستی آزمایی نمیشود؟ به یک کارگر میانسال، همانی که بهمراه بچه اش آمده است، در مقابل دوربین صدا و سیما اجازه گفتن دو کلام صحبت داده نمیشود! مگر این سامانه برای این مردم طراحی نشده است؟
اما آیا شما در میان این مردم پزشک متخصصی هم میبینید که اکنون در ایران بطور متوسط یک و نیم میلیارد تومان در ماه (صد برابر آن ۱۵ میلیون تومانی که طبقه کارگر همین اکنون برای تعیین آن میجنگد و برایش کارزار راه انداخته است!) به جیب میزند و دولت همین چند ماه قبل نرخ ویزیتهایش را بیشتر از ۴۰ درصد بالا برد و قبل آن هم، او را از پرداخت بخش قابل توجهی از مالیات معاف نمود؟ همان متخصصی که در جلسات تعیین حداقل دستمزد کارگران، دلیل چاقی مفرط این مردم را حجم بالای سبد معیشتی عنوان کردند؟ یا بنظر شما هیچ کدام از این قیافه ها به مالک یک فروشگاه بزرگ زنجیره ای میخورد که بواسطه دوربینهای مدار بسته و سیستمهای بارکد خوان و برنامه های دقیق حسابداری، از منزل بر تمامی رفتارهای کارگران کنترل دارد و تنها به این فکر میکند که چطور از شمار کارگرانش بکاهد یا شیره بیشتری از این مردم بکشد تا خدا به کسب و کارش روزی بخشد!؟ آیا شما در میان این مردم، که پوست زنهایش تیره است و چهره مردانش زمخت، و مرز بین خواب و بیداری و کار و استراحتشان مدتهاست به هم ریخه است، خیر نیکوکاری را هم می بینید که یک صدم از زمینهای راکدش را به بیمارستان یا مدرسه اختصاص داده باشد، تا به شکرانه نعمت، نعمتش فزونی گردیده باشد و هم ۹۹درصد زمینهایش به رونق افتاده باشد و هم دولت به پاس این عمل خداپسندانه از پرداخت مالیاتها معافش کرده باشد؟
و آیا در بین این مردم کسی را هم می بینید که قیافه اش به بانکدار یا تاجر یا مالک مستغلات بخورد؟ و آیا حتی یک کارمند دولتی هم می بینید که خیلی وقت است دولت افزایش حقوق و امتیازاتشان را تصویب نموده و یک ماه قبل از سال تحویل هم عیدیشان را واریز نموده است؟
کمی به نقش این مردمی که برایشان این سامانه راه اندازی شده است و اینگونه در رسانه ملی تحقیر میشوند بپردازیم. نقش این مردم در اداره جامعه چیست و نقش آن مردم چیست که از چند هفته قبل از عید به قصد سفر به جزیره زیبای کیش و یا جنگلهای سرسبز شمال و یا سواحل آنتالیا چمدان بسته اند؟ اگر تنها تا همان مدت که آن مردم از مسافرت برگردند، کارگران شهرداری از جمع کردن آشغالها سر باز بزنند و یا کارگران حمل و نقل، هیچ مسافر و کالایی را جابجا نکنند و یا کارگران پتروشیمی ها کار را بخوابانند و یا تمام این مردم با هم دست به یکی کنند و تنها تا زمانی که آن مردم در تعطیلات هستند کار را بخوابانند، چه؟ اگر این مردم در کیش و شمال و آنتالیا نباشند تا به آن مردم خدمات ارائه دهند چه؟ آنوقت تکلیف آن مردم که چمدانهایشان را از کار و عرق و خون و گوشت این مردم انباشته اند و چندین برابر دستمزدی که اکنون این مردم برایش میجنگند را جهت اقامت در هتلهای لوکس کشورهای عربی آماده کرده اند چه میشود؟ کارگران این هتلها اگر همین مدت سر کار حاضر نباشند چه؟ کسی بابت یک چهار دیواری بی روح و بدون آب و انرژی و امکانات پولی پرداخت میکند؟
حالا سوال این است که این مردم که شیره شان کشیده شده و حقشان خورده شده است، امروز آمده اند تا از کدام مردم شکایت کنند؟
مقابل این مردم، آن مردم نیستند که صاحبان ابزار و کارخانه ها و شرکتهای تولیدی هستند؟ از این مردم تا آن مردم چقدر فاصله هست؟ یک روز دولت مالیات را بر این مردم سرشکن میکند، فردایش آن مردم دیگر را از دادن مالیات معاف میکند. یک روز دولت یارانه از کالاهای اساسی را که زندگی این مردم به آن وابسته است برمیدارد، فردایش آن را به آن مردم دیگر اختصاص میدهد تا مواد خام کارخانه هایشان را با آن تامین کنند. یک روز دولت هزینه های انرژی را بالا میبرد و در زندگی این مردم زلزله می اندازد، فردایش در کارخانه های آن یکی مردم به همان نسبت انرژی ارزان میشود. هر کدام از شما چند مورد دیگر دارید تا به اینها اضافه کنید؟ بنظر شما دولت با کدام مردم است؟ این مردم یا آن مردم؟ همین دولتی که این همه تشریفات چیده است و جنجال راه انداخته است و یک اسباب بازی آن وسط گذاشته است تا از آن رونمایی کند؟
والبته این سامانه یک چیز دیگر هم دارد. کارشناس عزیز ما به آن هم اشاره میکند. اگر دنبال کار هستید! بله درست شنیده اید، اگر دنبال کار هستید، باز هم این مردم چرا راه دوری بروند؟ و راست هم میگویند.
اگر مجموعه مقالاتی که اجماع واشینگتن در زمینه انعطاف پذیری نیروی کار نگارش کرده است و صاحب نظرانی که آنها را بسط داده اند را ورق بزنیم، تقریبا همگی آنها با این توجیه از نظریه انعطاف نیروی کار - باز گذاشتن دست سرمایه دار در جذب و اخراج کارگران و هر زمان که لازم بداند- دفاع میکنند که درجه انعطاف یک بازار، رابطه مستقیم با افزایش مشاغل و رابطه معکوس با بیکاری دارد. نظریه پردازان وجود قوانین و مقررات کاری را یک عامل بالقوه و بسیار مهم در افزایش نرخ بیکاری محسوب میکنند. و اصلا این نظریه پاسخی در مقابل افزایش نرخ بیکاری تلقی میشود!
بر اساس یک نظرسنجی که از سوی کمیسیون جوامع اروپایی در سال ۱۹۸۵ صورت گرفته است بیش از نیمی از کارفرمایان مشاغل تولیدی در کشورهای آلمان، بلژیک و فرانسه انعطاف ناکافی در استخدام و اخراج نیروی کار در قوانین موجود را به عنوان یک مانع جدی در برابر کاهش نرخ بیکاری در جامعه قلمداد کرده اند. این میزان به طور خاص در فرانسه بیش از ۸۱ درصد میرسید که در آن مقطع زمانی، کارفرمایانی که قصد اخراج کارگران خود را داشتند مجبور به اخذ مجوز از هیأت عالی بازرسی کار بودند. به همین دلیل و در پاسخ به همین نگرانیها ایتالیا رو به لیبرالیزه کردن و منعطف کردن مقررات حاکم بر روابط استخدامی آورد. این کشور با پیروی از الگوی اروپایی به ویژه برای افراد تازه وارد به بازار کار بر ترویج استخدامهای غیر استاندارد[نیروی کار موقتی] در بازار کار متمرکز شد. و در ایران هم مدتهاست بر سر حذف قوانین کار، مجادلات در گرفته است و اصلا دلیل آنکه جناح راست افراطی در ایران هنوز این اقتصاد لجام گسیخته بازار آزادی را اقتصاد دستوری تلقی میکنند، دقیقا آزاد نبودن کامل و بی چون و چرای دست سرمایه داران در بکارگیری و اخراج هر لحظه کارگران است. در تمامی این کشورها البته، ادعا اینست: "حذف قوانین کار، باعث کاهش شدید نرخ بیکاری میان جوانان بوسیله کوتاه شدن چشمگیر زمان متوسط برای یافتن اولین شغل بوده است." و آمارها، افزایش نرخ مشاغل و کاهش نرخ بیکاری را در پی کمرنگ نمودن قوانین کار تائید میکنند. اما چگونه؟
سوال سختی نیست و زیاد هم راستی آزمایی اش! زمان نمیبرد. ثبت نام در سامانه جامع ارتباط مردم با وزارتخانه یک دقیقه بیشتر طول نمی کشد و رایگان است! فقط حواستان باشد، تایید که زدید حقیقتا سیل مشاغل شما را زیر نگیرد؛ تزریقات در منزل، هرس گل و گیاه، تخریب دیوار، تعمیر فاضلاب، پرستاری از نوزاد، نظافت منزل، پخش آگهی و در یک کلام میتوان شرط بست با هر توانایی و مهارت که دارید امکان ندارد دست خالی از این سامانه بیرون بیایید. تمام این مردم که در این کلیپ و پشت باجه ها میبینید هم، همین کار را میکنند. شب هر چه آغوششان گنجایش داشته باشد را پر میکنند از این کارها برای فردایشان. و باز روز از نو و روزی از نو.
از این مردم خانمی هم هست که در روز ۷ ساعت را در یک مهد کودک از نوزادان مراقبت میکند، بعد از ظهر نظافت یک سالن را رزرو کرده است، شبها در منزل برای فروشگاه سر محله کیک درست میکند و قبل از خواب هم باید در این سامانه قلابش را برای فردایش بیندازد و تمام این زحمات را سر هر ماه بابت همان خانه محقر اجاره ای دو دستی تقدیم کند به یکی از آن مردم دیگر.
با این حساب وقتی تمام سیاستها به سمت باز گذاشتن دست سرمایه داران و سلب تعهد از آنان جهت بیمه نمودن کارگران پیش میرود، آیا شکی هست که نتیجه مستقیم این سیاستها تحلیل رفتن صندوقهای بیمه است؟ و باز هم شکی هست که این سیاست آگاهانه از جانب دولتها دنبال میشوند؟ با این تعریفی که دولت از شغل دارد، بین بهبود صندوقهای بیمه و افزایش "مشاغل"، هیچ رابطه مستقیمی می بینید؟ خاصه آنکه خود دولت سرمایه داران را تشویق میکند تا در کارخانه ها نیز از قراردادهای موقت در بکارگیری کارگران استفاده نماید[3] نمونه دولت آقای روحانی که از یک طرف ضریب پشتیبانی صندوقهای بیمه[نسبت تعداد بیمه دهندگان به مستمری بگیران] تنزل یافت و در عین حال نرخ اشتغال بالا رفت، مثال روشنی از این بحث است. بورژوازی در این رابطه اعداد و ارقام را دستکاری نکرده است بلکه تعریف شاغل و بیکار را دستکاری یا بهتر است بگوئیم خلط نموده است. هر فردی که در اسنپ رانندگان ثبت نام میکند از این زاویه دید شاغل است و نه بیکار. حال او "آزاد" است روزی یا اصلا ماهی یک بار مسافر بزند و یا روزِکاری خود را به "اختیار" خود و تا جای ممکن بالا ببرد و تا حد ممکن به استثمار خویش بپردازد! او کاملا "آزاد" است روزی یک ساعت در اسنپ کار کند و صاحبان اسنپ، نسبتی از آن یک ساعت را از او بدزدند و یا مثلا شانزده ساعت در شبانه روز و شانزده برابر همان نسبت را! و اصلا "آزاد" است فقط در اسنپ کار کند و یا همزمان چندین "شغل" داشته باشد. بالاخره او کارفرمای خویش است!
اگر شما در یک کارگاه صنعتی در حال آموختن مهارتی هستید و بعد از کارگاه سوار پیک موتوریتان میشوید و سفارشات غذا را انجام میدهید و شب با چشمان نیمه باز تقلا میکنید تا چند قلم جنس برای دیجی کالا بفروشید و با پورسانت تمام اینها تنها بتوانید زنده بمانید و همزمان شهریه همان کارگاه را بدهید، در آمارها شما نه یک شاغل بلکه سه شاغل محسوب میشوید و لابد سه بار غیر بیکارید!![تمام اینها بستگی به این دارد که چه دستوری برای جمع آوری اعداد به هوش مصنوعی داده اید]
آنچه در این کلیپ دولتمردان به افتخارش حلقه زده اند و در آستانه سال نو، گل از گونه هایشان در حال شکفتن است، آنست که یک نفر از بیکاران کم و به تعداد شاغلین یک نفر اضافه شود. این آمارها معیاری غیر قابل رد برای تمایز مدیران دولتی خوب و بد میباشند. به همین علت است که حاج آقا صالحی، آمارها را هر لحظه از گوشی خودشان رصد میکنند. برای ایشان عدد دو، از جمع دو عدد یک بدست آمده است و عدد هزار، جمع هزار تا عدد یک است. ایشان صبح زود بعد از خواندن دو رکعت نماز صبح به خدمت شخص آقای رئیس جمهور میروند تا آمار افرایش مشاغل را به حضور ایشان تقدیم و آن را راستی آزمایی نمایند! و مثقالی دخالت در روابط این مردم [کارگران] با آن مردم [کارفرمایان] نزد ایشان جایز نبوَد و فقط نظاره گر و تماشاچی بودن از وظایف ایشان و تمام دولت ایشان است! حالا یک تیم به فرماندهی ایشان، تمام آن دولت را که از بخش نظارت و البته قضاوت تنها رصد اعداد و ارقام از وظیفه اش مانده است را در یک سامانه مجازی خوابانده و دو دستی گذاشته است آن وسط و از آن رونمایی میکند. [بنظر شما آیا ایشان سزاوار مشتلق نیستند؟] یک درخت که از داخل توسط موریانه ها خورده شده است، به مرور پوسته اش آنقدر نازک نخواهد شد که در یک صندوق جا بگیرد. افتخار آوردن این صندوق است که نصیب حاج آقا و البته آقای وزیر و کل این سیستم پوسیده شده است. حقیقتا حیفم آمد در حاشیه به یکی دیگر از مسئولیتهای حاج آقا صالحی که به کرات سنگین تر از حمل سامانه و راستی آزمایی آن میباشد را اشاره نکرده باشم. احتمالا حدس زده باشید: "شناسایی و معرفی مدیران ناکارآمد در ارتباط با امور [این] مردم!"
و اما آیا شما در این کلیپ کسی را از آن مردم می بینید که حتی نیاز به پاسخگویی به این مردم را در خود احساس کند؟
اجرای نقشه راه بورژوازی ایران در چهارچوبهای نظم بین المللی امری نبود که وزیری چون آقای عبدالملکی بتواند زمامش را در دست بگیرد که هنوز از عاطفه ای انسانی برخوردار است. بورژوازی ایران تنها تا زمان تثبیت دولت جدید میتوانست تحمل چنین وزیری را داشته باشد. وزیری که کاهش اختلاف دریافتی مزد یا حقوق بازنشستگان را به میان بکشد، و کارفرمایان را ملزم به تهیه و اجرای طرح طبقه بندی مشاغل نماید، و حداقل دستمزد را تا 57 درصد [آنهم درست 57!] بالا ببرد، به سرعت عذرش خواسته خواهد شد. در مقطع کنونی از انباشت سرمایه، نه تنها او بلکه هر وزیری که به قوانین کار پایبند باشد را بادی از سوی بورژوازی با خود خواهد برد. بورژوازی در این مقطع، وزیری لازم دارد که زیاد اهل توضیح دادن به [این] مردم نباشد و در تصویب و اجرای هر طرحی که مورد توافق دولت و کارفرمایان باشد، کم گوید و گزیده چون مرتضی صولتی.
بگذریم. امروز وزیر کار شکایت کرد. شکایت کرد تا ببیند سامانه جدید و جامع ارتباط مردم با وزارتخانه اش کار میکند یا خیر؟ و برای دقایقی شخصا پشت میز خدمت نشستند تا به شکایات این مردم رسیدگی کنند. خسته نباشند آقای وزیر و شما هم همینطور آقای سلامی.
بله آقای وزیر! حق با شماست. البته تا زمانی که این مردم، همانطور که در این کلیپ می بینیم، همینقدر پخش و پلا باشند و هر یک پی شکایت خودش آید، حق با شماست. دور، دور شماست آقای وزیر و راست گفته اند یک دست صدا ندارد. تا آن زمان میتوانید با یک جمله همه چیز را سر هم آورید. مثلا همان یک جمله ای که در این کلیپ فرمودید (و آقای سلامی را هم قانع نمودید[4]) بنظر خوب میرسد: «نه، نه، حتما پیگیری میکنیم.» و در عمل مسئله تعیین حداقل دستمزد را که بطور مستقیم زندگی میلیونها کارگر و زحمتکش را تحت تاثیر قرار میدهد تا آخرین ثانیه های سال تحویل به تعویق اندازید. یا نمایندگان میلیونها کارگر را از جلسه تعیین حداقل دستمزد به بیرون هدایت کنید. یا سن بازنشستگی را افزایش دهید. تا زمانی که از این مردم بصورت یکدست و یکصدا صدایی در نیامده است، تا آن زمان بتازید آقای وزیر! اما در همیشه بر یک پاشنه نخواهد چرخید آقای وزیر. زمانی هم خواهد رسید که این مردم دست به یکی کنند و به هم بپیوندند. بدون تعارف خودتان بفرمایید آقای وزیر، سال ۵۷ که این مردم انقلاب کردند با آن مردم دیگر در کارخانه ها چه کردند؟ و مگر همین مردم نبودند که یکی یکی خانه های خالی آن بیکی مردم را تسخیر میکردند؟ چه شده که اکنون شما و آن مردم اینگونه و یکجا و بدون هیچ ترسی سوار انقلاب و این مردم شده اید؟
و شما که با این متن همراه هستید؟ شما از این مردمید یا آن مردم؟ و اصلا بنظر شما برای اداره این جامعه از هم گسیخته و بی در و پیکر باید به این مردم زحمتکش و شریف اعتماد کرد و یا آن مردم مفت خور و دوز و کلک باز؟ آیا شما هم وقتی در مترو و خیابان و کارخانه ها این مردم را می بینید، علاوه بر درد، خشم را هم در چهره هایشان می بینید؟ یا آنکه چشمان شما هم مثل دوربین خبرنگاران رسانه ملی، در ثانیه دهها نفر از این مردم را زیر میگیرد؟
این بهار را باید به این مردم تبریک گفت. و فقط به این مردم. به این مردم عزیز کارگر و زحمتکش باید تبریک گفت که سرانجام چشم اندازی از یک جامعه بدون دوز و کلک را ترسیم خواهند کرد. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
حمید سلطانزاده
۷ فروردین ۱۴۰۳*
* نگارش مطلب را در روزهای پایانی سال گذشته و هنگامی شروع کردم که مذاکرات حداقل دستمزد هنوز در جریان بود.
منابع و پانوشتها:
[۱] بررسی مفصل تر فراز و فرودهای قانون کار در ایران موضوع نوشته های بعدی است.
[۲] راستی آقای سلامی، شما دیگر چرا برای لحظاتی تشریف برده اید آنور باجه و کنار این مردم؟ این ور باجه خیلی شلوغ نیست؟ برعکس آن ور باجه که فقط شخص آقای وزیر است و چند عدد کارمند شخص آقای وزیر و دوربین و همکاران شخص خودتان؟ حاج آقا اگر هم برای لحظاتی تشریف برده اند آنور باجه قضیه اش فرق میکند. از آن ور باجه تا این ور باجه یک واحد به آمارهایش اضافه میشود، شما دیگر چرا؟