Displaying items by tag: دیدگاه مخالف
این که چه مقدار از این میزانِ کمِ فاکتورِ هزینه ی کار باید به نیاز پایه ای مسکن اختصاص یابد، با توجه به امکانات مالی مزدبگیران تعیین نمی شود. این بخش که همیشه بزرگترین رقم پرداختی خانواده را تشکیل می دهد، در واقع به مطالبۀ استثمارگرانۀ یک طبقۀ انگل از سرمایه دارانِ مالیِ صاحب زمین وابسته است. مزدبگیران با کارشان نه تنها باید برای سرمایه ی کارفرمایشان ارزش اضافه تولید کنند، و به سرمایه تضمین دهند که با پرداخت مزد و هزینه های دیگر همچنان سودآور خواهد بود، بلکه با همین درآمدِ کارشان باید سودآوری مالکیت زمین به منزله سرمایه موهومی را نیز تضمین نمایند.
کلیه اقدامات قوه مقننه در قانون کار به سازمان دادن تضاد بین منافع کارمندان و کارفرمایان مربوط می شود. منفعت کارفرما در سودی است که وی می تواند با تجارت خود بدست آورد. منفعت کارکنان – شرایط کار دلپذیر و دستمزدی که نیازهای آنها برآورده کند –برای کارفرما کسر سود محسوب میشود
انسان در روانشناسی قهرمان آزادی است: او در دنیایی حرکت می کند که خودش آنرا ساخته است. اما، با این حال، این منجر به رضایت او نمی شود. این سؤال که چرا اینگونه است قبلاً با خود انتخاب موضوع پاسخ داده شده است: انسان همین است دیگر
وقتی چامسکی آمریکایی گری را "مفهومی توخالی" و شعارهایی مانند «پشتیبانی از سربازان!» را بی اهمیت می داند، این بار برای تنوع هم که شده دارد دروغ میگوید: این "مفاهیم" و "شعارها" برای او مطلقا توخالی نیستند. او به وضوح از روی ناسیونالیسمی که در این عبارت ها آمده اند میگذرد به این علت که او میهن پرستی از پائین را به عنوان یک امر بدیهی و یک فضیلت اخلاقی با ارزش می داند
برای مثال در مورد ایران، در این شکل حاد، آلمانی ها دارند چیزی جدید را تجربه می کنند. این بار، فی نفسه در سمت بچه های خوب نایستاده اند و دیگر نقش مولفِ همکار در نوشتن تحریم های گزاف علیه خرابکارانِ نظم و عرفهای خوب جهانی را بازی نمی کنند، بلکه خودشان هم تهدید شده اند که شرکت هایشان از بازار آمریکا، موسسات مالی شان از دلار آمریکا، و بانک هایشان از بازارهای مالی امریکا به بیرون رانده خواهند شد
چامسکی همین که توجه خود را معطوف به سیاست جهانی مینماید، کل انتقاد خود از سرمایهداری، جامعهی طبقاتی، بردگی مزدی و غیره را کنار میگذارد. هنگامی که نوبت به صحنهی جهان میرسد، دولتها به بازیگران تعیین سرنوشت مبدل میشوند و ترقی سرمایهدارانه «توسعه» نام میگیرد
ملاحظات انتقادی چامسکی پیرامون قهر دمکراتیک دولتی [در حقیقت] یک عقب نشینی دائم از رجزخوانیهای دهان پر کن اولیه در بارۀ محو آتی آن است که وی در گام اول با نگاه به ایده آلهای آزادیخواهانه اش پیامبرگونه وعده آن را داده است
پس از این که آنارشیست هنرمند انتزاع ساز کارش را با تبدیل اقتصاد سرمایه داری به یک رابطه سلطه خالی از محتوا و یک طرفه به پایان رساند، حالا می تواند از عبارت "حاکمیت مردم" کلمۀ "حاکمیت" را صاف و ساده کنار بگذارد و به جای آن "درک"ی از دموکراسی به مثابه نظامی قرار دهد که چیزی جز دعوت از همه مردم برای شرکت در مهم ترین تصمیم گیری ها نیست.
همه آنچه که چامسکی در مورد جامعه سرمایه داری، دمکراسی، امپریالیسم و رسانه ها می گوید نهایتا ماتریالهائی اند برای ارائه تصویری در جهت یک قضاوت منفی: دمکراسی بورژوایی، اقتصاد بازار سرمایه داری، سیاست خارجی، و مطبوعات آزاد آن چیزی که وانمود می کنند نیستند. آنها تجسم آزادی نیستند.