Displaying items by tag: بهروز مزدیر

حاجی ما نمونه بارز دولت سرمایه‌داری ایران در ابعاد کوچکش بود. دولتی که ظاهرش عدالت و مستضعف محور بود. دولتی که دم از مردم فقیر میزد ولی دست آخر که آخرین قطره شیره جان کارگر رو کشید، و تمام ثروتی که بدست کارگران تولید شده به جیبهای بی انتهای سرمایه دارانش سرازیر شد، دیگه کارگر براش مهم نبود.

این چه زندگیه. هر کدومشون میاد از قبلی بدتر میکنه. همین تبلیغارو نگاه کن. دقیق که دیدی. حتی یکیشون هم به ظاهر از کارگر حرف نزده. بعد هی میگن بیا رای بده. به چی بیام رای بدم، شماها اصلا ما رو حساب نکردین.

چند روزی است که ماجرای کوروش کمپانی سر و صدای زیادی به پا کرده. هرجا قدم میگذارم صحبتش به میان می‌آید. از خیابان گرفته تا مترو، از محیط کار گرفته تا خانه‌ای که قرار بود محل آسایشمان باشد ولی سالهاست که دیگر فقط به مانند خوابگاهی شبانه عمل میکند. همگان مسخ کلامِ رسانه:

سال ۵۶ تو آهنگری کار میکردم. من و بقیه بچه‌ها واسه بیمه نکردن اعتراض کردیم، صابکارم میگفت همینه که هست. بعد اصلا وقتی مامور بیمه می اومد مارو از کارگاه مینداختن بیرون تا کسی نبینه مارو. کلا قبل و بعد از انقلاب صابکار از بیمه کردن در می رفت، امثال ماهاهم که عقلمون نمیرسید. تازه بعد از اینکه ازدواج کردم، پیش خودم گفتم باید بیمه رد بشه. البته قبلش بیمه بودم، ولی وسطش هی قطع شده بود، منم فکر میکردم که رد میشه، نگو باید برم پیگیر بشم. واسه همین بود نزدیک ۸ سال بیمه‌م رد نشد، وگرنه باید زودتر بازنشست میشدم.

بارها شاهد این اتفاق‌ها بودم. همون لحظه یاد اون کارگر مسن کارواش افتادم. صاحبکارش فقط بهش جای خواب داده بود، بدون حقوق. حقوقش پول انعام‌هایی بود که راننده ها بهش می‌دادن. اونم مثل این بچه‌ها از شهر دیگه‌ای اومده بودنمیدونستم چی بگم. به صورتهای خسته شون نگاه میکردم و انگار خودم رو می‌دیدم.

راه افتادم سمت مترو. حواسم به آدما بود. جماعت طبقه متوسطی که مدینه فاضله شون شبیه پولدارا شدن هستش. هرکی ندونه فکر میکنن خیلی خفنن. با امثال من مواجه میشند یا توهین میکنن یا فحش میدن. فقط کافی هستش یه سر به مغازه‌های تاناکورا زد، این جماعت نون به نرخ روز خور رو زیاد میبیند. عین زامبی تو لباسی دست دوم ول میخورند. مثلا برند میپوشند که شاید شبیه طبقه بورژوا بشند. میرند زیر بار قسط اونم مستاجری، تا ماشین ژاپنی، کره‌ای، چینی، خارجی، کوفتی بخرند.

خب چیکار کنم، هیچی نیست. نه حزبی، نه رهبری. آنقدر کار میکنم که جنازم میرسه خونه. اینطوری حداقل دلم خوشه. روم نمیشد بهت بگم، بعد از بازنشستگی شدم نگهبان یه مجتمع، یکی از شاگردهای خودم هم اونجا خونه داره. بی شرف چند روز پیش بهم انعام داد. خاک تو سرم. هنوز احساس حقارت میکنم. اون لحظه دلم میخواست زمین دهن باز کنه و بمیرم.

در سالروز ۲۲ بهمن ۴۰۱ در سالگرد قیام ۵۷ ‏بورژوازی ایران شمشیر مولد سازی را از نیام بیرون کشید تا آخرین باقیمانده های ثروت عمومی جامعه را به کام ‏بخش خصوصی بریزد. راه اندازی سایت مولدسازی دقیقا در راستای اظهارات رهبر جمهوری اسلامی است که از ‏عملکرد اوایل انقلاب در ملی کردن بازرگانی و صنایع و معادن بزرگ اظهار پشیمانی کرده بود. به تلافی آن روزها ‏در سالگرد 22 بهمن در سایت مولد سازی اموال تولید شده با دستان کارگران برای فروش به بورژوازی ارائه ‏گردید.

در اواسط بلوای ژن ژیان ئازادی دولت به ظاهر انقلابی بزرگترین خصوصی سازی تاریخ سرمایه داری ایران را رقم زد، واگذاری کارآمدترین بخش صنعت ایران (پتروشیمی خلیج فارس) به بخش خصوصی پیامی جز شلیک به شریان حیات طبقه کارگر در دل خود ندارد. این بخش از بورژوازی نه‌تنها همان راه دولت های ماقبل خود را رفته بلکه به شکل کاملا بی پروایی اقدام به اجرای خصوصی سازی با برچسب فریب «مولدسازی» کرده و تسلط تام و تمام بورژوازی بر طبقه کارگر را در دستور کار خود قرار داده است.

- "آره ولی دلم به حال خودمون سوخت. به همین آدمای تو قطار نگاه کن. شدیم مرده متحرک، قاچاقی زنده‌ایم. همه هم دنبال اینن که سود کنند. کسی به کسی رحم نمیکنه. نگاه کن دیگه، حتی سیاسی‌ها. موقع رای‌ و کوفت و زهرمار میان سراغ ما. ولی بعدش از قبلی بدترند. هیچکی نیست کمک کنه. الان این بچه‌ها رو نگاه کن، فکر میکنن سرشون روسری نباشه، لباسهای عجیب و غریب بپوشند کارِ خفنی میکنند. این چیزا مگه مشکل خونۀ منو حل میکنه؟! مگه مشکل دکتر رفتن رو حل میکنه؟! یه ویزیت ساده کلی پول میخواد دارو هم بدتر. خدا نکنه مریضی بدی داشته باشی. یا باید زندگیت رو بفروشی یا مستقیم بری تو قبر"

صفحه1 از2