از غزه تا تهران: پویش دفاع از فلسطین، جامعه مدنی و کارگران
با برگزاری تجمع گروه «برای فلسطین» در همبستگی با توده های تحت ستم فلسطین و نشان دادن انزجار نسبت به نسل کشی رژیم فاشیستی۰صهیونیستی در روز اول خرداد در مقابل دانشگاه تهران دوران تازه ای از انکشاف مبارزه طبقاتی در ایران آغاز شد. با این تجمع نیروئی وارد عرصه خیابان شد که برای بیش از چهار دهه اثری از آن نبود. هم ترکیب شرکت کنندگان و هم مضامین عمده شعارهای طرح شده در تجمع به روشنی نشانه هایی از میراث جنبش انقلابی پایان دهه پنجاه را به نمایش می گذاشت که سرانجام به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید. از همبستگی با فلسطین که یک رکن مبارزه ضد امپریالیستی جنبش انقلابی دهه پنجاه در ایران بود تا نمایش متفاوتی از این همبستگی که نه در امتداد مرزهای مذهبی و عقیدتی بلکه در امتداد مرزهای طبقاتی واقع می شد، تجمع اول خرداد رایحه ای از دوران انقلابی پایان دهه پنجاه و جریان بالنده درون آن را با خود حمل می کرد.
رایحه ای که به همان اندازه که برای میراثداران راستین انقلاب ۵۷ شورانگیز بود به همان اندازه برای جبهه متحد ارتجاع، چه ارتجاع مذهبی و چه ارتجاع سکولار، آزار دهنده بود. به همان ترتیب، تجمع نه چندان پرشمار اول خرداد از یک سو با فرا رفتن از مرزهای تاکنون غیر قابل عبور نشان داد که میتوان در سپهر سیاست در ایران سر بلند کرد و در عین حال تبدیل به ابزاری در دست انواع ارتجاع هژمون در جامعه نشد. حتی بیشتر از این، تجمع نشان داد که میتوان علیه بختک شوم نُرمهای مسلط جامعه بورژوائی نیز قد علم کرد. شرکت کنندگان در تجمع نماد بارزی از مقاومت در برابر ارتجاع سهمگینی بودند که جان و هستی کودکان و سالخوردگان، زنان و مردان بیگناه را در پیشگاه سرمایه قربانی کرده و دهشتبار ترین ضد ارزشهای انسان ستیز را بر جامعه حاکم کردند. آنها فریادی علیه لذت جوئی لجام گسیخته ای بودند که بورژوازی به مثابه هدف غائی زندگی برای افراد منفرد رقم زده و با آن بنیادی ترین حس همبستگی با همنوع خویش را در جامعه نابود کرد. تجمع آن جمع کوچک در روز اول خرداد فراتر از همبستگی با فلسطین، زایش دوباره نیروئی را به نمایش گذاشت که امید به نجات جامعه را زنده کرد. فلسطین از جان انسانها مایه گذاشت تا علیه مرگ انسانیت برخیزد و اکنون پژواک این حماسه در خیابانهای تهران نیز به گوش می رسید. تجمع اول خرداد صدای مقاومت انسانیت در جامعه سودسالار و سرمایه سالار ایران بود.
اما این صدا تنها زمانی و تا آنجائی خواهد توانست حقیقتاً به یاری فلسطین بشتابد که هم خود را در جامعه ایران تثبیت کند و هم توانسته باشد در دل این جامعه بازوهای فاشیسم صهیونیستی را قطع کرده و بر نفرت پراکنی آن علیه فلسطین غلبه کند. آنچه در اول خرداد واقع شد تنها آغازی بود که باید هم استمرار یابد و هم از نهالی نوپا تبدیل به درختی تنومند با ریشه هایی مستحکم شود. چالشی که با دشواریهای فراوان، گاه صعب العبور اما در نهایت قابل حل روبرو خواهد بود.
تجمع اول خرداد و سر برآوردن این نیروی تازه محصول دو روند همزمان در جامعه ایران بود. از یک سو روند زوال همبستگی عمیق دوران انقلاب با سرنوشت توده های محرومان فلسطین و از سوی دیگر روند نفرت پراکنی نسبت به فلسطین که هم از هدونیسم و لذت جوئی لجام گسیخته سرمایه داری هار و لایه های اجتماعی حامل آن در طبقات حاکم نشأت می گرفت و هم از لیبرال فاشیسمی به معنای واقعی کلمه ارتجاعی که نهایت آمال آن در بازگشت به دوران پیش از انقلاب خلاصه میشد و نفرت پراکنی نسبت به فلسطین یک جزء جدائی ناپذیر ایدئولوژی آن را تشکیل می داد. و درست هنگامی که این دو روند فرسایشی در هیأت وفاق درون حاکمیتی و انشقاق درون ارتجاع خارج از حاکمیت پس از بلوای فروکش کرده زن، زندگی، آزادی می رفت تا برای همیشه پرونده فلسطین را به بایگانی فراموشخانه تاریخ ایران بسپارد، صدای آن جمع کوچک اول خرداد برخاست. صدائی که برای کل جبهه ارتجاع همچون رعدی در آسمان بی ابر نمایان شد و تمام دم و دستگاه لیبرال چپ و لیبرال فاشیست و متحجر و تکفیری تا فرقه های مهجور چپ رادیکال پرو صهیونیست و وامانده را یکسره حیرتزده کرد. سر بلند کردن این صدا دشوار بود. اما اکنون باقی ماندن این صدا و قدرت یافتنش اگر دشوار تر نباشد ساده تر نخواهد بود. اکنون جهالت بورژوائی با تمام خدم و حشم خویش و با تمام دم و دستگاه عریض و طویل خویش به تقابل با نیروئی خواهد آمد که نویدی از آینده را با خود حمل می کند. نیروئی که دقیقاً از آن چیزی برخوردار است که از جهان بورژوازی تماماً رخت بربسته است: وجدان و شرف انسانی. کینه توز ترین دشمنان فلسطین در صدد انهدام این نیرو برخواهند آمد و فرصت طلبان و کاسبکاران دوراندیش در صدد جلب و جذب آن.
اکنون مبارزه اصلی آغاز می شود. آنچه که تاکنون به عنوان مانع در مقابل فعالان و سازمان دهندگان این پویش قرار داشت و در صدد تخریب آن بر آمد در برابر آنچه که پیش رو است بازی کودکانه ای بیش نبود. اکنون پویش حمایت از فلسطین پا به میدان بزرگ سیاست در ایران گذاشته است و در این میدان بزرگ با نیروهایی به مراتب بزرگتر و با امکاناتی به مراتب گسترده تر مواجه خواهد شد. دوران مباحثات درون محافل کوچک و کلنجار با شبه انقلابیون برج عاج نشین به پایان رسیده است و دوران جدالهای بزرگ سیاسی فرا می رسد. آینده این پویش نیز در گرو سر بلند بیرون آمدن از این دوران است. دورانی که به ملزومات متفاوتی بیش از شور و شوق و تعهد اولیه و حس همبستگی با مردم فلسطین نیازمند است.
پویش فلسطین برای دوران جدید هم نیاز به آرایشی مستحکم تر خواهد داشت و هم نیاز به شفافیتی بیشتر در عرصه سیاست ورزی. فرا رفتن از سطح کنونی نیازمند سازوکارهایی است که متضمن مشارکت فعالان پویش در روندهای تصمیم گیری مبتنی بر موازین دمکراتیک درون حرکت بوده و بر محدودیتهای ساختاری جامعه دیجیتال رسانه ای فائق آید. پویش باید بتواند در کنار استفاده از ابزارهای رسانه ای در شبکه های اجتماعی از اشکال مستقیم تری از تبادل نظر و عمل مشترک بین فعالان استفاده کرده و به برگزاری هر از چندگاهی تجمعات محدود نماند. علیرغم هر درجه از دشواری تحقق این امر در جامعه ای با محدودیتهای سیاسی برای پیشروی گریزی از این نیست.
اما بیشتر از نیاز به ایجاد تغییرات لازم در آرایش تشکیلاتی، پویش باید بتواند در عرصه سیاست ورزی نیز مانع از ایجاد ابهاماتی شود که آن را آسیب پذیر میکنند. مسئله فلسطین اکنون در کنار جنگ در اوکراین کانونی ترین مسئله سیاسی در سطح جهانی است. پویش البته باید بتواند به بسیج بیشترین نیرو برای دفاع از مبارزات خلق فلسطین بپردازد. به ویژه در لحظه کنونی مقابله با نسل کشی جنایتکارانه رژیم فاشیستی صهیونیستی در غزه ایجاب میکند که هر صدای مخالفی را به میدان ابراز مخالفت فعال کشاند. با این حال انجام این امر تنها از طریق ابهام در سیاست ورزی و رجوع صرف به احساسات انساندوستی امکانپذیر نیست. مسئله فلسطین در عین حال مسئله ای است طبقاتی و دقیقاً به همین دلیل نیز است که جمهوری اسلامی با هر میزان از افزایش ستایش از نخبگان و کلان سرمایهداران داعیه های حمایت از فلسطین خویش را بیشتر و بیشتر تا حد نمایشات فرمایشی دیپلماتیک تقلیل داده و بستر اصلی طبقه حاکمه در ایران یا آشکارا به دشمنی با فلسطین می پردازد یا به طور ضمنی خود را در صف مقابل فلسطین قرار میدهد و یا در بهترین حالت در قبال آن سکوت میکند. بی تفاوتی و حتی حس ضدیت با فلسطین مسلط بر جامعه مدنی ایران شاهدی بر این مدعا است. پویش آنگاه حتی قادر خواهد بود به بسیج با اتکا به انساندوستی نیز موفق شود که به مصاف این بی تفاوتی و ضدیت رفته و به همه آن چیزی اعلام جنگ کند که ارزشهای انساندوستانه را با خود شیفتگی و شاخصهای ضد اجتماعی، و همبستگی اجتماعی را با رقابت و درندگی و خصومت جایگزین کرده اند. بدون حمله به دشمنان فلسطین در درون جامعه ایران و با اکتفا به حمله به فاشیسم صهیونیستی به تنهائی نمی توان بیشترین نیرو را به میدان کشید.
از این گذشته یک تفاوت مهم بین پویش حمایت از فلسطین در ایران با سایر کشورهای جهان در خارج از منطقه خاورمیانه در آن است که مسئله فلسطین به طور بلاواسطه ای با آینده دولت در ایران گره خورده است. پاسخ به این مسئله در کنار مسائلی از قبیل انرژی هسته ای و سیاست نظامی، یکی از محورهای اصلی جهتگیری سیاسی و ایدئولوژیک آینده جامعه ایران برای دهه ها خواهد بود. مستقل از این که چه کسی در مقام حاکمیت قرار داشته باشد و چه عنوانی را با خود حمل کند. وجه المعامله ساختن یا پشت کردن به فلسطین یعنی ضربه وارد کردن به تمام محرومان و زحمتکشان منطقه و خوش خدمتی به اربابان سرمایه و قدرتهای امپریالیستی. تغییر ثقل سیاست ورزی در جمهوری اسلامی به عنوان قدرت اصلی نظامی در منطقه و انتقال مسئله فلسطین به سطح دیپلماسی تا همینجا نیز دست فاشیسم صهیونیستی را برای وارد آوردن ضربات مهلک بر مبارزه توده های محروم منطقه و کشتار قساوتمندانه مردم غزه باز گذاشته است. با یک توافق احتمالی همراه با مسکوت گذاشتن نسل کشی در غزه، این سیاست مهلک باز هم فجایع بیشتری را برای مردم فلسطین به دنبال خواهد داشت. پویش دفاع از فلسطین با مسکوت گذاشتن این سیاست خانمان برانداز قادر به ایجاد نیروئی تأثیرگذار در جهت حمایت از مردم فلسطین نخواهد بود و تبدیل به جریانی فرعی در درون جامعه خواهد شد که به مثابه بخشی از یک جامعه مدنی پلورالیستی و در گوشه ای از آن به حیات بی خاصیتی ادامه خواهد داد. به ویژه نشان دادن این امر به توده زحمتکشان از اهمیت حیاتی برخوردار است که آن نیروهایی که در رأس تعرض به سطح معیشت کارگران و کارمندان و لایه های محروم جامعه اند، دقیقاً همانهائی هستند که بیشترین دشمنی را با مردم فلسطین به درون جامعه تزریق میکنند. تنها با پرداختن به این امر است که میتوان به شعار «غزه یمن تا تهران، وحدت زحمتکشان» معنائی واقعی بخشید.
با پاسخ درست به چالشهای پیش رو است که پویش به جنبشی توانمند بدل خواهد گردید. بگذار چاکران خوش خدمت فاشیسم صهیونیستی وحشتزده شوند، بگذار مشاطه گران ماشین کشتار و نسل کشی بر خود بلرزند، بگذار زیر پای دریوزگان حراف و لافزنان متوهم خالی شود. اکنون زمانی است که در آن یک گام جنبش واقعی بهتر از صد گام نظری است.
و سرانجام سخنی با کارگران،
رفقا، خوب به صحنه نگاه کنید. آنها که ضدیت با فلسطین را در جامعه اشاعه میدهند تنها رسانه ها و مزدوران حلقه به گوش صهیونیسم و امپریالیسم در استودیوهای پایتختهای غربی نیستد. آنها در کنار شما نیز هستند. آنها همانهائی نیز هستند که دستمزدهای عقب مانده شما را پرداخت نمی کنند، همانهایند که حاضر نیستند قرارداد کاری ثابتی در اختیار شما بگذارند، همانهائی اند که بیمه و بازنشستگی شما را هم رد نمی کنند، همانهائی اند که شما را بدون تهویه مناسب در کنار کوره ها به کار می گیرند، همانهائی اند که رفقای شما را داخل معادن فرسوده زنده به گور میکنند، همانهائی اند که حق ایاب و ذهابی به شما نمی پردازند، همانهائی اند که در برابر شما از هیچگونه تحقیری خوددداری نمیکنند، همانهائی اند که هم شیره جان مهاجرین افغانی را می کشند و هم خصومت با آنان را در میان شما دامن می زنند. و البته همانهائی اند که در آنتالیا و دبی و کانادا ویلای تابستانی و زمستانی میخرند و هزاران هزار دلارهای حاصل از دسترنج شما را صرف خرید سهام در بازارهای بورس جهانی و خوشگذرانی خانواده هایشان در خوش آب و هوا ترین جزایر دوردست و قطب شمال و قطب جنوب می کنند. اجازه ندهید آنها محرومان غزه را مسبب بدبختی شما معرفی کنند. اجازه ندهید شما را به دشمنی با زحمتکشان و محرومان منطقه بکشند. دشمنان واقعی شما همان دشمنان فلسطینند. بر پوزه اشان بکوبید و از هم طبقه ای های خود در فلسطین دفاع کنید.
زنده باد فلسطین
مرگ بر فاشیسم صهیونیستی و جیره خواران آن
نابود باد اسرائیل
دیدگاهها
ضمن تشکر از اظهار نظر و پیشنهادات خوبی که طرح کردید یک توضیح را حتما لازم می دانم. در ورود به توضیحات به تجربه منفی یکی از شاخه های حزب کمونیست کارگری و رابطه آن با هوادارنش اشاره کردید. اشاره مزبور ممکن است شائبه این را ایجاد کند که بین تدارک کمونیستی و فعالان پویش حمایت از فلسطین نیز رابطه ای مشابه برخوردار است. حتما و قطعا لازم میدانم تأکید کنم که چنین نیست. تدارک کمونیستی در روند تصمیم گیری های پویش حمایت از فلسطین در شکل هر گروهی که باشد و به طور مشخص در گروه «برای فلسطین» هیچگونه دخالت مستقیمی ندارد. دخالتگری ما هم مانند هر جریان دیگری از طریق اعلام علنی نظریات ما صورت می گیرد و لاغیر. این که در خود پویش کسانی هم جهت با بحثهای ما باشند هم امری طبیعی است همچنان که می توانند با جریانهای دیگر اجتماعی هم جهت باشند.
من چنین شائبه ای را نخواستم دامن بزنم، بلکه ضروریاتِ پیشروی چنین تلاش ها از نظرِ خودم را بیان کردم.
موفق باشید.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا