نظرات خوانندگان

سپر ابراهیم: نقشهٔ جدید اسرائیل برای کنترل منطقه‌ای پس از غزه

نوشتۀ: سارا بی

با بازگشت ترامپ به کاخ سفید و در حالیکه سیاست‌گذاران اسرائیلی دریافته‌اند پنجرهٔ فرصتیِ مناسب برای اقدام در حال بسته شدن است، «سپر ابراهیم» ایران را هدف نهایی زنجیره‌ای از بی‌ثبات‌سازیِ منطقه‌ای قلمداد می‌کند. از غزه تا تهران، توالی روشن است: حل «مشکل حماس»، برقراری نظم و آرامش در لبنان، ایجاد یک منطقه حائل در سوریه، تثبیت همکاری عربستان سعودی — و سپس تمرکز کامل بر ایران.

توضیح تحریریه سایت:‌ انتشار مقاله حاضر به معنای توافق با همه ارزیابی های نویسنده نیست.

از غزه تا تهران: استراتژی چندجبهه‌ایِ نظارت، اشغال برون‌سپاری‌شده و مهار دائمی

نامی جدید برای یک استراتژی قدیمی

هم‌زمان با زمزمه‌های اجرایی شدن آتش‌بس جدید غزه و تلاش ترامپ برای عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل، دستگاه امنیتی اسرائیل از نقشهٔ بعدی خود برای منطقه رونمایی کرده است: طرح سپر ابراهیم.

این طرح که در قالب یک چشم‌انداز آرمانی برای ثبات خاورمیانه ارائه می‌شود، به‌عنوان راه‌حلی هم‌زمان برای مسئلهٔ گروگان‌ها، حماس، حزب‌الله و ایران به فروش می‌رسد. اما پشت زبان فنی «ثبات» و «امنیت»، یک واقعیت آشنا نهفته است: یک استراتژی نظامی‌شده با حمایت ایالات متحده برای تحکیم کنترل اسرائیل بر غزه، جنوب لبنان، سوریه و کل منطقه.

طرح سپر ابراهیم — که توسط یک گروه لابی‌گری جدید اسرائیلی به نام «ائتلاف برای امنیت منطقه‌ای» راه‌اندازی شده است — یک معماری مهار چندجبهه‌ای را ترسیم می‌کند. این طرح، ابزارهای قدیمی — حملات هوایی، محاصره، اشغالگری — را با ابزارهای جدید درهم می‌آمیزد: مدل‌های حکمرانی تکنوکراتیک، نظارت دیجیتال، انزوای اقتصادی، و دیپلماسی معامله‌محور با دولت‌های عرب.

به شکلی معنی‌دار، رونمایی از این طرح به جلسات توجیهی محرمانه محدود نمی‌شود. طرح مذکور یک وب‌سایت حرفه‌ای، تبلیغات بیلبوردی در داخل اسرائیل، و داده‌های نظرسنجی دارد که اهداف آن را صراحتاً به بازگشت ترامپ به قدرت پیوند می‌دهد. کابینهٔ نتانیاهو اکنون ماشین جنگی را با زبان صلح تسلیح می‌کند — و بازگشت گروگان‌ها و دیپلماسی منطقه‌ای را به‌عنوان نقاط قوت پروژه‌ای عرضه می‌کند که هدف نهایی آن بازترسیم نقشهٔ خاورمیانه است.

abraham 1

این هفته، طرح «سپر ابراهیم» از حالت پیشنهاد فراتر رفت و در آستانهٔ تبدیل به سیاستی اجرایی قرار گرفت. پس از یک تماس تلفنی چهارجانبه بین ترامپ، نتانیاهو، سناتور آمریکایی مارکو روبیو و وزیر اسرائیلی ران درمر، دو طرف ظاهراً بر سر مجموعه‌ای از «اصول بنیادین به‌صورت کلی» توافق کرده‌اند:

  • پایان دادن به خصومت‌های غزه در عرض دو هفته

  • استقرار یک ائتلاف عربی چهارملیتی (مصر، امارات و دو کشور دیگر) برای ادارهٔ غزه به‌جای حماس

  • تبعید رهبری حماس

  • تسهیل مهاجرت توده‌ای اهالی غزه به کشورهای دیگر

  • گسترش «پیمان ابراهیم» به‌منظور شامل‌شدن عربستان و سوریه

  • اعلام تمایل اسرائیل برای راه‌حل «دو دولتی» — مشروط بر اصلاحات در تشکیلات خودگردان فلسطین

  • و تضمین به‌رسمیت شناختن حاکمیت محدود اسرائیل بر «یهودیه و سامریه» از سوی ایالات متحده

ترامپ — که گفته می‌شود از حملات اسرائیل به ایران پس از اعلام آتش‌بس از جانب خود خشنود نیست — مصمم است این طرح را به‌عنوان یک دستاورد خاص در سیاست خارجی معرفی کند: ترکیبی از دیپلماسی گروگان‌ها، عادی‌سازی، و انتقال جمعیت، در قالب یک معاملهٔ منطقه‌ایِ واحد.

این مقاله خطرناک‌ترین مؤلفه‌های «سپر ابراهیم» را تجزیه و تحلیل خواهد کرد: زبان نظامی‌شدهٔ آن، مدل آن برای اشغال غزه، برنامه‌های آن برای لبنان و سوریه، تلاش آن جهت تسریع فرایند عادی‌سازی روابط عربستان با اسرائیل، مسیر آن برای تشدید تنش با ایران، و هدف نهایی آن: جداسازی و مهار دائمی فلسطینیان تحت یک نظم منطقه‌ای تحت سلطهٔ اسرائیل.

abraham 2

صفحهٔ نخست abrahamshield.org

رتوریک مهار: چگونه زبان نیت واقعی را لو می‌دهد

پیش از پرداختن به جزئیات سیاستی طرح «سپر ابراهیم»، به‌جاست بر زبانی که آن را تعریف می‌کند درنگ کنیم. از وب‌سایت رسمی آن گرفته تا بیلبوردهایی که اکنون در سراسر تل‌آویو علم شده‌اند، این پروژه بر پایه واژگانی نظامی‌شده، انسان‌زدایانه و دارای بار روانی بنا شده است.

abraham 3

ا ین طرح برای منزوی‌کردن ایران و بازادغام اسرائیل طراحی شده است. (به آرژانتین توجه کنید!)

نوار غزه «حماس‌ستان» نامیده شده است. جنوب لبنان لبنان نیست؛ «حزب‌الله‌ستان» است. اسلام‌هراسی نه چندان پنهان. راه‌حل برای هر دو — طبق این طرح — مذاکرهٔ سیاسی یا بازسازی نیست. بلکه «حماس‌زدایی» و «سیاست عدم تخلف مطلق» است؛ زبانی که حاکی از وضعیت ضدشورش دائمی، مجازات جمعی و به‌کارگیری نامحدود ابزار نظامی است.

حتی سوریه از بسته‌بندی مجدد کلامی معاف نشده است. این سند به هدف تثبیت یک «سوریهٔ پسااسد» اشاره می‌کند و هرجومرج سیاسی جدید کشور را به‌عنوان یک فرصت استراتژیک برای ایجاد یک منطقهٔ حائل تحت نفوذ اسرائیل در امتداد بلندی‌های جولان قاب‌بندی می‌کند.

این زبان تصادفی نیست. بخشی از یک عملیات روانی استراتژیک است که هدفش تغییر شیوه‌ای است که مخاطبان داخلی اسرائیل، سیاست‌گذاران آمریکایی و بازیگران منطقه‌ای دربارهٔ این قلمروها و ساکنانشان فکر می‌کنند. با تقلیل غزه و جنوب لبنان به شبه‌دولت‌های تحت کنترل دشمن، خط روایی «سپر ابراهیم» هر فلسطینی در غزه و هر غیرنظامی در جنوب لبنان را به‌طور پیش‌فرض مظنون تلقی می‌کند.

همچنین پوشش تکنوکراتیک سنگینی بر اصطلاحات وجود دارد. این طرح به «حکومت انتقالی تکنوکراتیک» برای غزه اشاره می‌کند، گویی مسئله مدیریت ضعیف است و نه دهه‌ها محاصره، بمباران، و سلب مالکیت. و چرا تکنوکراتیک؟ صحبت از «مکانیسم‌های اجرایی منطقه‌ای» و «تثبیت امنیتی چندجبهه‌ای»، اشغال نظامی و جنگ نیابتی را به‌عنوان راه‌حلی بی‌طرف و حرفه‌ای قاب‌بندی می‌کند.

حتی کرانهٔ باختری با نام به‌رسمیت شناخته‌شدهٔ بین‌المللی‌اش خوانده نمی‌شود. «طرح سپر ابراهیم» آن را منحصراً «یهودیه و سامریه» می‌نامد — که بازتاب‌دهندهٔ اصطلاحات شهرک‌سازان صهیونیست و راست افراطی اسرائیل است. این یک انتخاب بی‌طرفانه نیست؛ یک اقدام حساب‌شدهٔ پاکسازی کلامی است — بازقاب‌بندی یک قلمرو اشغال‌شدهٔ فلسطینی به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیر ارض موعود اسرائیل، با تمام ادعاهای سرزمینی و سیاسی‌ای که از آن منتج می‌شود.

این نوع مهندسی کلامی جدید نیست. حاکمیت ایالات متحده در طول جنگ عراق از زبان مشابهی با اصطلاحاتی مانند «بعثی‌زدایی» و «استراتژی فراتاخت» استفاده کرد. سیاست‌گذاران جنگ سرد از «دولت‌های حائل» و «مناطق مهار» صحبت می‌کردند. در همه موارد، هدف یکسان بود: زدودن ابعاد انسانی و سیاسی از مناقشات و قالب کردن کنترل نظامی‌شده به‌عنوان ثبات.

کمپین بیلبوردی در تل‌آویو به گویاترین شکلی مؤید این مطلب است. با تصاویر خندان ترامپ، بن‌سلمان، نتانیاهو و دیگران زیر شعار «زمان خاورمیانه‌ای جدید فرا رسیده است»، پیام روشن است: این ریبرندینگ و بازتعریف کل منطقه است — به‌گونه‌ای که سلطه را صلح جلوه دهد.

abraham 4

بیلبوردی در تل‌آویو، ژوئن ۲۰۲۵

رونمایی محدود به رهبران اسرائیلی نبود. بیلبوردهایی در سطح تل‌آویو همچنین چهرهٔ احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه را در کنار ترامپ و نتانیاهو زیر شعارهایی نظیر «زمان خاورمیانه‌ای جدید فرا رسیده است» نمایش می‌دهد. این تصویر موجب واکنش‌های فوری در رسانه‌ها و کانال‌های تلگرام عربی شد؛ مفسران آن را «عادی‌سازی با دشمن» خواندند و الشرع را متهم کردند که تسلیم طرح‌های منطقه‌ای اسرائیل شده است.

غزه: از آتش‌بس تا اشغال تکنوکراتیک

برای اسرائیل، غزه همواره هم یک تهدید و هم باری تلقی شده است — قلمرویی که باید کنترل شود، اما هرگز ادغام نگردد. طرح سپر ابراهیم این محاسبه را تغییر نمی‌دهد. فقط آن را با زبانی جدید، تکنولوژی جدید، و لایه‌های جدید کنترل بیرونی از نو بسته‌بندی می‌کند.

در مرکز این طرح، پیشنهاد یک «حکومت انتقالی تکنوکراتیک» در غزه قرار دارد — عبارتی که طراحی شده است تا بی‌طرف، کارآمد و بشردوستانه به‌نظر برسد. اما مانند بیشتر واژگان «سپر ابراهیم»، واقعیت را پنهان می‌کند: مدیریتی تحمیل‌شده از خارج که نه توسط فلسطینیان بلکه توسط اسرائیل و شرکای منطقه‌ای و غربی‌اش انتخاب شدهو هدف اصلی آن نه حکمرانی، بلکه برقراری امنیت و وضعیت ضدشورش است.

اینها در خلأ اتفاق نمی‌افتد. برنامه‌های هدف‌گیری دیجیتال موجود اسرائیل مانند «پروژهٔ استر» (که داده‌های نظارتی را از چندین منبع جهت تصمیم‌گیری عملیاتی ادغام می‌کند) و «لاوندر» (تولیدکنندهٔ فهرست کشتار مبتنی بر هوش مصنوعی که در کارزار اخیر غزه استفاده شد) نشان می‌دهند که کنترل الگوریتمی همین حالا هم در رویکرد اسرائیل به نوار غزه عمیقاً نهادینه شده است. فاز بعدی از هدف‌گیری افراد برای حمله‌های موردی فراتر خواهد رفت. کل جمعیت را برای مدیریت رفتاری هدف قرار خواهد داد.

abraham 5

یکی از واضح‌ترین پیام‌ها، فراخوان سپر ابراهیم برای یک غزهٔ «عاری از پول نقد» است. بر روی کاغذ، این موضوع به‌عنوان راهی به‌منظور جلوگیری از استفادهٔ حماس از منابع مالی برای اهداف دیگر معرفی شده است. اما در عمل، این نقشه‌ای برای نظارت تام اقتصادی است. هر توزیع کمک‌هایی، هر تراکنشی، هر جابجایی کالایی به‌طور دیجیتال رصد و کنترل خواهد شد. این زیرساخت قهر و اجبار است، نه بازسازی. این یک دولت پلیسی است. گزارش‌های هولناکی را که دربارهٔ کشتارهای صورت گرفته توسط دژخیمان ارتش اسرائیل و مزدوران آمریکایی در محل‌های توزیع کمک‌های غذائی منتشر شده به‌خاطر آورید.

با توجه به سابقهٔ پروژه‌های مشترک «پالانتیر» هم با دولت اسرائیل و هم با وزارت دفاع آمریکا، نقش احتمالی آن در فاز بعدی غزه را نمی‌توان نادیده گرفت. خواه از طریق زیرساخت داده باشد، خواه از طریق ردیابی جمعیت، یا آنالیز اهداف انسانی، همپوشانی بین قابلیت‌های «پالانتیر» و نیازهای یک اشغالگری دیجیتال آشکار است.

آنچه اسرائیل در رابطه با غزه پیشنهاد می‌کند، برقراری ثبات نیست. اشغال تکنوکراتیکی است که بر رصد زیست‌سنجانه، مکانیسم‌های کنترل غیرپولی و اجرائیات امنیتی منطقه‌ای استوار است — اما همهٔ این‌ها زیر نقاب انسان‌دوستی و دیپلماسی گروگان‌ها پرده‌پوشی می‌شود.

غزه بازسازی نخواهد شد. مبدل به عدد و رقم شده، تحت رصد، و قفل‌شده در یک شبکهٔ مهار دائمی خواهد بود. حتی ممکن است به‌عنوان موش آزمایشگاهی برای «شهر ۱۵ دقیقه‌ای» مورد استفاده قرار گیرد — همان‌طور که آزمایشگاهی برای بسیاری از سلاح‌ها و سیستم‌های اطلاعاتی جدید بوده است.

لبنان و سوریه: گسترش محیط جنگ

طرح سپر ابراهیم به غزه محدود نمی‌شود. معماران آن یک میدان جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر را تصویر می‌کنند؛ جایی که جنوب لبنان و سوریه بدل به جبهه‌های بعدی در کارزار مهار پیش‌دستانهٔ اسرائیل می‌شوند.

برای لبنان، زبان به‌کار رفته صریح است: «سیاست عدم تخلف مطلق» در مرز شمالی. این به اجرای کامل قطعنامهٔ ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل اشاره دارد — توافق پس از جنگ ۲۰۰۶ که حضور نظامی حزب‌الله در جنوب رود لیطانی را محدود می‌کند. اما تعریف اسرائیل از «عدم تخلف مطلق» به‌گونه‌ای قابل پیش‌بینی گسترده است. تحت این سیاست، هر حرکت حزب‌الله — واقعی یا فرضی — می‌تواند انگیزهٔ حملات هوایی، تجاوز، یا تشدید درگیری‌های مرزی شود. این طرح کاهش تنش را پیشنهاد نمی‌دهد. زمینه را برای تقابل دائمی — با پوشش قانونی تبعیت از سازمان ملل — مهیا می‌کند.

abraham 6

متوجه هستید؟

زمان‌بندی طرح مهم است. با تنش‌هایی که هم‌اکنون نیز در امتداد مرز لبنان بالا گرفته، و با حملات اسرائیل به زیرساخت‌های حزب‌الله که به روالی روزمره تبدیل شده است، این سیاست در‌واقع آنچه را که اسرائیل طی ماه‌های گذشته به‌طور فزاینده‌ای در حال انجام آن بوده است رسمیت می‌بخشد: تبدیل جنوب لبنان به یک منطقهٔ آتش کنترل‌شده.

بخش مربوط به سوریه حتی از این هم شوم‌تر است. با خروج اسد و سوریه‌ای که اکنون بین جناح‌های رقیب و کارفرمایان خارجی تقسیم شده است، سپر ابراهیم فاز بعدی استراتژی اسرائیل را در قالب‌های صراحتاً جغرافیایی و استراتژیک تعریف می‌کند: سوریه اکنون باید به‌عنوان یک دولت «حائل» عمل کند — برای همیشه ناپایدار، به‌لحاظ سیاسی متلاشی، و ناتوان از ایجاد تهدید برای امنیت اسرائیل یا تسهیل نفوذ ایران. این طرح پیش از سقوط اسد تهیه شده بود و بسیار روشن است که ساقط کردن او از الزامات اجرایی شدن طرح آنان بود.

سخنگویان ائتلاف برای امنیت منطقه‌ای اهداف خود را بی‌پرده عنوان نموده، و آشکارا هم لبنان و هم سوریه را مکان‌هایی توصیف کرده‌اند که در اثر کارزارهای نظامی اسرائیل دچار «تغییرات شگرف» خواهند شد. یکی از بنیان‌گذاران ائتلاف، در مصاحبه با رسانه‌های اسرائیل، عملیات‌های اخیر علیه ایران و سوریه را «ضربات سهمگینی به محور شرارت» توصیف کرد و آن را به‌عنوان پیش‌درآمد ضروری برای یک نظم سیاسی جدید در منطقه صورت‌بندی نمود.

abraham 7طرح مفهومی برج ترامپ در دمشق

کارزار هوایی طولانی‌مدت اسرائیل در سوریه، اشغال بلندی‌های جولان، و هماهنگی آن رژیم با شرکای آمریکایی و عرب حاشیهٔ خلیج فارس — همگی به‌وضوح بر یک چیز دلالت دارند: اسرائیل فروپاشی دولت سوریه را فرصتی استراتژیک می‌بیند، نه مخاطره‌ای انسانی.

همچنین گپ‌وگفت فزاینده‌ای در محافل تجاری و مستغلاتی حاشیهٔ خلیج دربارهٔ آیندهٔ دمشق به‌عنوان مکانی برای سرمایه‌گذاری خارجی و بازتوسعهٔ پر زرق و برق در جریان است. گزارش‌های تأییدنشده ایدهٔ بالقوهٔ «برج ترامپِ دمشق» را مطرح کرده‌اند — با مشارکت شرکت‌های عمرانی حاشیهٔ خلیج و مؤسسات تجاری وابسته به ترامپ که پروژه‌های بازسازی پسااسد را مدنظر دارند. صرف نظر از اینکه این پروژه محقق شود یا نه، صرف این واقعیت که چنین معامله‌هایی مورد بحث هستند، بسیار گویای انگیزه‌های اقتصادی پشت استراتژی «سپر ابراهیم» در رابطه با سوریه است. سرمایه‌داریِ فاجعه‌محور در خانه اگر کس است!

و درست مانند غزه، «سپر ابراهیم» یک راه‌حل تکنوکراتیک برای آنچه در واقع پس‌آمدی آشوبناک و جنگ‌زده خواهد بود ارائه می‌دهد. این طرح «نیروهای منطقه‌ای» را برای تثبیت سوریهٔ پسا-اسد فرا می‌خواند. در عمل، این به احتمال زیاد به معنای ترکیبی از دسته‌های شورشیِ آموزش‌دیده توسط آمریکا، شبه‌نظامیانی که توسط کشورهای حاشیهٔ خلیج تأمین مالی می‌شوند، و احتمالاً پیمانکاران نظامیِ خصوصی است — تکرار مدل‌های لیبی و عراق با برندینگ جدید و تلفات جدید.

abraham 8روی‌هم‌رفته، این مؤلفه‌ها در رابطه با لبنان و سوریه نشان می‌دهند که «سپر ابراهیم» نه یک پاسخ موضعی به حماس است و نه حل‌وفصل دیپلماتیک موضوع گروگان‌ها؛ بلکه دکترینی در خدمت جنگ منطقه‌ای استطرحی که تحت عنوان ثبات عرضه می‌شود، اما به‌منظور تشدید تنش ساخته شده است.

منظر سعودی: عادی‌سازی به بهای فلسطین

اگر غزه جبههٔ فعلی جنگ، و لبنان و سوریه خطوط مقدم بعدی اند، عربستان سعودی غنیمتی دیپلماتیک در کانون «طرح سپر ابراهیم» است.

در همهٔ اشکال رونمایی عمومی از طرح — بر روی وب‌سایت، در مصاحبه‌های رسانه‌ای، حتی بر بیلبوردهای سطح تل‌آویو — عادی‌سازی سعودی هم به‌عنوان یک هدف و هم یک پاداش جانمایی شده است. پیام واضح است: گروگان‌ها، برقراری ثبات منطقه‌ای، و همکاری گسترده‌تر اعراب و اسرائیل — همهٔ این‌ها تحت هدایت واشنگتن و با همراهی ریاض به‌عنوان شریکی مشتاق، به هم پیوند می‌خورند.

این طرح صراحتاً عربستان سعودی را به‌عنوان ستونی کلیدی در آنچه «ائتلاف منطقه‌ایِ معتدل» می‌نامد، معرفی می‌کند — یک بلوک استراتژیک که شامل اسرائیل، مصر، اردن، امارات، بحرین، و اکنون به احتمال قریب به یقین، خودِ عربستان سعودی خواهد بود.

موضوع صرفاً بهرسمیت‌شناختن دیپلماتیک نیست. صحبت از رسمیت بخشیدن به یک چتر امنیتیِ منطقه‌ای است که ساختارهای دفاعی و اطلاعاتی عربستان سعودی را بیش از پیش با اسرائیل و سنتکام تراز می‌کند. هدف؟ ساختن جبهه‌ای متحد علیه ایران، و در عین حال از بین بردن امکان تشکیل دولت فلسطین به‌عنوان اولویت اسرائیل.

نقش دولت ترامپ در اینجا شفاف است. داده‌های نظرسنجی «سپر ابراهیم» بیانگر حمایت بخش عمده‌ای از جمعیت اسرائیلی از توافق عادی‌سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل به میانجی‌گری آمریکا تحت رهبری ترامپ است. کمپین بیلبوردی این ارتباط را از این هم مرئی‌تر می‌کند — ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان شانه به شانه، با چهره‌هایی چاپ شده در ابعاد بزرگ زیر شعار «زمان خاورمیانه‌ای جدید فرا رسیده است».

تنها چند هفته پس از پایان «جنگ ۱۲ روزه»، ترامپ جلسه‌ای مستقیم با رئیس‌جمهور سوریه، احمد الشرع، برگزار کرد و از دمشق خواست تا رسماً به «پیمان ابراهیم» بپیوندد. تقریباً همزمان، فرستادهٔ ترامپ، استیو ویتکافمشاور املاک مورد حمایت قطری‌ها اعلام کرد که «به‌زودی اطلاعیه‌های مهمی» در رابطه با پیوستن کشورهای عربی بیشتری به فرآیند عادی‌سازی منتشر خواهد شد؛ سخنانی که به‌طور گسترده توسط رسانه‌های منطقه‌ای پوشش داده شد.

abraham 9

در عربستان سعودی، پروژهٔ شاخص سازمان ترامپ برج ترامپِ جده است — یک پروژهٔ عمرانی پر زرق و برق تحت راهبری مشترک با دار گلوبال، یک نشان تجاری مستغلاتی دارای پیوندهای محکم با اشراف سعودی. به‌موازات آن، مؤسسات وابسته به ترامپ با پروژه‌هایی مانند ورلد لیبرتی فایننشال (یک پروژهٔ سرمایه‌گذاری رمزارز ذیل برند MAGA که به‌شدت در محافل سرمایه‌گذاریِ اماراتی و سعودی تبلیغ می‌شود) به بازارهای رمزارز کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس ورود کرده‌اند.

این شبکهٔ مالی به همینجا ختم نمی‌شود. صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان سعودی (PIF)که در حال حاضر یکی از سرمایه‌گذاران عمدهٔ تسلا و یکی از حامیان کلیدی گسترش اوبر در خلیج است — اکنون به‌طور فزاینده‌ای با آن بخش از منافع تجاریِ آمریکایی که حول محور خانوادهٔ ترامپ می‌چرخد درهم‌تنیده شده است. متحدان ترامپ خود را در موقعیتی قرار داده‌اند که از پروژه‌های زیرساختی مبتنی بر هوش مصنوعی با محوریت کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس، ابتکارات اقتصاد دیجیتال، و مناطق تجاریِ پسا عادی‌سازی که قرار است زیر چتر امنیتی مورد نظر «سپر ابراهیم» شکوفا شوند، سود ببرند.

به‌عبارتِ دیگر: همان‌ کسانی که این طرح را به‌عنوان یک دستاورد امنیتی به فروش می‌رسانند، همین حالا هم در حال پول‌درآوردن از معاملات اقتصادیِ جانبی‌ای هستند که عادی‌سازی آنها را امکان‌پذیر می‌کند.

برای ریاض، انگیزه‌ها آشکار است: دسترسی به سلاح‌های آمریکایی، همکاری هسته‌ای، و وضعیتی ارتقایافته به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای. اما هزینه نیز — هم از نظر دیپلماتیک و هم اخلاقی — روشن است: حق حاکمیت فلسطینیان به فراموشی سپرده شده و با بدل شدن به مسئله‌ای معوقه زیر لایه‌هایی از «ابتکارات اقتصادی» و «گفتگوهای منطقه‌ای» دفن خواهد شد.

همان‌گونه که «پیمان ابراهیم» حقوق فلسطینیان را به پانویسی در دنبالهٔ معاملات تجاری کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس با اسرائیل تقلیل داد، «سپر ابراهیم» آن الگو را به حوزهٔ امنیتی بسط می‌دهد.

عادی‌سازی اکنون به برنامه‌ریزی جنگی و عملیات‌های مهار در سراسر منطقه گره می‌خورد.

محاصرهٔ ایران: تدارک جنگ بعدی

اگرچه لایهٔ رویی روایت‌سازی بر غزه، لبنان و سوریه متمرکز است، مرکز ثقل استراتژیک واقعی طرح سپر ابراهیم ایران است. اکثر قریب به اتفاق مؤلفه‌ها نهایتاً در راستای هدف دیرینهٔ اسرائیل به خدمت گرفته می‌شوند: منزوی کردن، بی‌ثبات‌سازی، و مقابلهٔ احتمالی با ایران.

این صرفاً یک امر نظری نیست. تنها چند هفته پس از تماس چهارجانبه، منطقه شاهد مستقیم‌ترین مقابلهٔ بین اسرائیل و ایران طی دهه‌ها بود: «جنگ ۱۲ روزه»که شامل حملات هوایی اسرائیل و آمریکا به عمق قلمروی ایران، موارد متعدد جاسوسی و خرابکاری داخلی، و جنگ سایبری بی‌سابقه بین اسرائیل و ایران بود. در حالی‌که آن جنگ بدون لشکرکشی تمام‌عیار یا فروپاشی رژیم «پایان یافت»، زیرساخت‌های کلیدی ایران را تخریب کرده و منطقه را در آستانهٔ تشدید بیشتر تنازعات قرار داد.

«سپر ابراهیم» به‌عنوان گام بعدی در این کارزار فشار عمل می‌کند. این طرح خواستار اجرای یک «طرح محاصره» برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران است. اگرچه جزئیات در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند، اما مقصود روشن است: یک استراتژی مهار چندلایه که انسداد دریایی، تحریم‌های گسترده، حملات سایبری، قتل‌های هدفمند، و خرابکاری مخفیانه را با هم ترکیب می‌کند — این اساساً نهادینه‌سازی تاکتیک‌های استفاده‌شده در طول جنگ ۱۲ روزه است، که اکنون در بسته‌بندی دیپلماتیک ارائه می‌شود.

در واقعیت، مفهوم محاصره بسی فراتر از بنادر فیزیکی یا خطوط کشتیرانی گسترش می‌یابد. این یک دکترین مهار اقتصادی و نظامیِ تمام‌عیار است. صف‌آرایی‌های اخیر سنتکام در خلیج فارس، همراه با جابجایی تجهیزات هوایی و دریایی آمریکا در بحرین و قطر، می‌تواند بازتاب این چرخش باشد.

این زمان‌بندی تصادفی نیست. با بازگشت ترامپ به کاخ سفید و در حالیکه سیاست‌گذاران اسرائیلی دریافته‌اند پنجرهٔ فرصتیِ مناسب برای اقدام در حال بسته شدن است، «سپر ابراهیم» ایران را هدف نهایی زنجیره‌ای از بی‌ثبات‌سازیِ منطقه‌ای قلمداد می‌کند. از غزه تا تهران، توالی روشن است: حل «مشکل حماس»، برقراری نظم و آرامش در لبنان، ایجاد یک منطقه حائل در سوریه، تثبیت همکاری عربستان سعودی — و سپس تمرکز کامل بر ایران.

abraham 10

پستی از حساب رسمی «سپر ابراهیم» در ایکس، ۲۶ ژوئن

مقامات اسرائیلی اکنون آشکارا «جنگ ۱۲ روزه» را به‌عنوان نقطهٔ عطفی تصویر می‌کنند که امکان پیشرفت طرح «سپر ابراهیم» را فراهم کرد. یکی از رهبران ائتلاف با «استثنایی» خواندن «ضربه‌ای که اسرائیل به محور شرارت وارد آورد»، افزود که جنگ «بستر یک تحول اساسی در منطقه» را ایجاد کرده است.

فناوری اینجا نیز نقش خود را ایفا خواهد کرد. زیرساخت جنگ سایبری اسرائیل، شبکه‌های اعمال تحریم خزانه‌داری آمریکا، و پیمانکاران خصوصی با تخصص نظارت و هدف‌گیری (از جمله شرکت‌هایی مانند «پالانتیر» که همین حالا هم در عملیات ضدتروریستی در سراسر منطقه نقش محوری دارند) به احتمال زیاد ستون فقرات این معماریِ محاصره را تشکیل خواهند داد.

هزینهٔ انسانی چنین محاصره‌ای به احتمال قریب به یقین بیش از همه بر دوش شهروندان غیرنظامی ایران — به‌ویژه کودکان — سنگینی خواهد کرد، درست همان چیزی که طی دههٔ ۱۹۹۰ در عراق اتفاق افتاد. آن زمان، تحریم‌های تحمیلی آمریکا به آن چیزی منجر شد که مطالعات متعددی آن را «مرگ‌ومیر مازاد» در میان صدها هزار کودک عراقی نامیدند — همه به یاد داریم که سفیر پیشین ایالات متحده در سازمان ملل، مادلین آلبرایت، در تلویزیون ملی با چه وقاحتی از نتایج تحریم‌ها دفاع کرد و گفت: «به نظر ما به بهایش می‌ارزید».

با توجه به اینکه ایران سالهاست از تحریم‌ها رنج می‌برد، برنامه‌های جنگ اقتصادیِ «سپر ابراهیم» خطر تکرار آن تاریخ را به‌همراه دارند — این بار در مقیاسی حتی بزرگتر.

«سپر ابراهیم» همهٔ اینها را به‌منزلهٔ اقداماتی دفاعی تصویر می‌کند. اما برای هر کسی که بتواند لایه‌های زیرین عبارات را دریابد، قضیه روشن است:

این تدارک برای تشدید انزوای ایران و جنگ‌های بیشتر است.

«جداسازی» فلسطینی-اسرائیلی: توهم دو دولت

یکی از بخش‌های به‌دقت تنظیم‌شدهٔ طرح سپر ابراهیم حول موضوعی متمرکز است که آن را «جداسازی مسئولانه» از فلسطینیان طی دههٔ آینده می‌نامد. برای خوانندهٔ عادی، این عبارت ممکن است تداعی‌کنندهٔ ایدهٔ یک راه‌حل دو دولتیِ تازه یا دست‌کم نوعی خط مشی سیاسی در جهت تشکیل دولت فلسطینی باشد.

اما واقعیت چیز دیگری است.

در جهان واقعی، سیاست جداسازی «سپر ابراهیم» صرفاً نسخه‌ای جدید از استراتژی دیرینهٔ مهندسی جمعیتیِ اسرائیل است که به زبان صلح و ثبات منطقه‌ای بیان شده است. مانند عقب‌نشینی شارون از غزه در سال ۲۰۰۵، مانند طرح «صلح برای رفاه» ترامپ، این نقشهٔ راه نیز برای فلسطینیان نه هیچ حق حاکمیتی قائل می‌شود، نه هیچ‌گونه کنترلی بر مرزها، نه هیچ حق بازگشتی، و نه هیچ‌گونه به‌رسمیت شناختن معنادار دولتی فلسطینی.

وعدهٔ جدید آمریکا مبنی بر به‌رسمت شناختن «حاکمیت محدود اسرائیل بر یهودیه و سامریه» تأکید مؤکدی است بر اینکه آنچه به‌عنوان راه‌حل دو دولتی عرضه می‌شود، در واقع یک تصرف سرزمینی است که در بهترین حالت با نوعی خودمختاری مشروط و چندپارهٔ فلسطینی همراه است.

در عوض، این طرح خواستار یک فرآیند جداسازی «تدریجی، مسئولانه و امن» در طول ده سال آینده است — با محوریت اولویت‌های امنیتی اسرائیل و در هماهنگی با متحدان منطقه‌ای. فلسطینیان از نظر سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی چندپاره و ازهم‌گسیخته باقی خواهند ماند و از طریق بکارگیری ترکیبی از حکمرانی بیرونی (در غزه)، ایست‌‌های بازرسی (در کرانهٔ باختری)، و مکانیسم‌های اعمال امنیت منطقه‌ای اداره خواهند شد.

بلحاظ تکنولوژیک، این به احتمال زیاد به معنای یک رژیم نظارتیِ ژرف‌کاوانه‌تر خواهد بود: ردیابیِ زیست‌سنجانه، سیستم‌های شناسهٔ دیجیتال، کنترل حرکتی از طریق ایست‌های بازرسی مجهز به هوش مصنوعی، و وابستگی اقتصادی به برنامه‌های امدادی تحت ادارهٔ خارجی. با یک غزهٔ «عاری از پول نقد» و کرانهٔ باختریِ به‌شدت پلیسی‌شده، اسرائیل تمام ابزارهای اشغال را حفظ خواهد کرد — فقط با حضور فیزیکی سربازان کمتری.

هدف هم‌زیستی نیست؛ مهار دائمی است... فعلاً.

و در حالی‌که «سپر ابراهیم» هیچ کجا این موضوع را به‌طور کامل بیان نمی‌کند، فحوای مطلب واضح است: جداسازی کذایی کنترل اسرائیل را تحکیم خواهد بخشید، از فشار بین‌المللی جهت یک راه‌حلِ مذاکراتی خواهد کاست، و فلسطینیان را در وضعیت بی‌دولتیِ نامشخصی گرفتار خواهد کرد — جمعیتی مدیریت‌شده و تحت رصد، محروم از حقوق و راه چاره.

این یک راه‌حل دو دولتی نیست؛ بلکه یک ارتقاءِ قرن بیست‌ویکمی از دیوارهای جداسازی، محاصره، و اشغالگریِ دیجیتال است.

این نه یک سپر، که شمشیری منطقه‌ای است

طرح سپر ابراهیم به‌عنوان نقشه‌ٔراهی برای صلح، ثبات و همکاریِ منطقه‌ای ارائه می‌شود. به زبان دیپلماسی و تکنوکراسی سخن می‌گوید. بازگشت گروگان‌ها، احیای اقتصادی، و شراکت‌های چندجانبه را نوید می‌دهد. اما اگر لفّاظی‌ها را کنار بزنید، کنه مطلب روشن است: طرح و نقشه‌ای برای مهار دائمی، نظامی‌سازی گسترش‌یافته، و سلطهٔ منطقه‌ای.

abraham 11

مزخرف.

آنطور که از ریبرندینگ غزه تحت عنوان «حماس‌ستان»، از امحای کرانهٔ باختری ذیل عنوان «یهودیه و سامریه»، و از تصویر کردن جنوب لبنان و سوریه به‌عنوان خطوط مقدم امنیتی برمی‌آید — به‌نظر نمی‌رسد این راه‌حلی عملی یا پایدار باشد.

از طریق ابزارهایی مانند پروژهٔ استر، ترویج یک غزهٔ پول‌زدایی‌شده و شراکت‌های احتمالی با شرکت‌هایی مانند پالانتیر، «سپر ابراهیم» خاورمیانه‌ای را تصویر می‌کند که تحت حاکمیت الگوریتم‌ها اداره می‌شود، رژیم‌های نیابتی بازوهای اعمال قهر آنند، و از طریق کمک‌های آمریکا و مشارکت دولت‌های حاشیهٔ خلیج فارس تأمین مالی می‌شود.

اهداف آن واضح‌اند:

  • فلسطینیانازهم‌گسیخته، تحت رصد، و محروم از حاکمیت.

  • لبنان و سوریهمحبوس در وضعیت درگیری سطح پایین یا فروپاشی سیاسی.

  • ایران — تحت فشار خفه‌کنندهٔ اقتصادی، در انزوای منطقه‌ای، و به‌طور دائمی در معرض تهدید اقدام نظامی.

این به‌معنای تضمین سلطهٔ منطقه‌ای بلندمدت اسرائیل از طریق تحکیم مرزها، برون‌سپاری اشغال، و دیجیتالی کردن کنترل است — زیر پوشش یک پیمان دفاعی.

سپر ابراهیم راهی به‌سوی صلح پیش نمی‌نهد؛ بلکه آینده‌ای را نوید می‌دهد مرکب از نظارت بی‌پایان، بحران‌های مهندسی‌شده، و جنگ‌هایی که هر آن ممکن است شعله‌ور شوند.

abraham 12

[آشوب مغاک نیست. آشوب نردبان است.]

«بحران، فرصت می‌آفریندشعار سپر ابراهیم

سارا بی.

۲۷ ژوئن ۲۰۲۵

ترجمهٔ تحریریهٔ تدارک

https://ddgeopolitics.substack.com/p/the-abraham-shield-israels-new-blueprint

سایر مطالب این دسته: « عظیم‌ترین برنامۀ تسلیحاتی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کنفرانس سوم

ادامه مطالب...

کنفرانس دوم

ادامه مطالب...

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

صدا و تصویر