"صلح طلبی و مخالفت با هر گونه جنگ و دفاع از تمامیت ارضی همۀ کشورها" که در مدت اخیر از جانب دولت ایران بعنوان موضع مطرح شد، رئوس این چراغ خاموش موافقت ایران با احرای طرح راند را تشکیل میداد. بجرأت میتوان نظر داد، که بورژوازی ایران با این فروش ارزان مثل ترکیه بار دیگر نشان داد، که کالیبر وارد شدن به عرصه ای که ادعا میکند، یعنی بازی کردن در کلاس بزرگان را ندارد.
1- راند
در ژانویۀ 2023 موسسه و اتاق فکر بانفود آمریکائی راند با درج مقاله ای بنام : «پرهیز از جنگ طولانی - سیاست آمریکا و روند جنگ اوکراین و روسیه» فصلی جدید در دیپلماسی علنی ولی غیر رسمی آمریکا با ابعادی بسیار فراتر از چهارچوب رسمی دولت آمریکا را باز کرد. انتشار این سند راهبردی زمانی اتفاق افتاد که دیگر برای محافل تصمیم گیرندۀ غرب، علیرغَم تبلیغات و جار و جنجال تبلیغاتی روزمره خود، شکست ناتو در اوکراین مسجل شده بود. این سند راهبردی میبایستی برای سیاستمداران در واشنگتن و کشورهای غربی راه های خروج از باتلاق اوکراین را مطرح کرده و همزمان گفتمانی را تبلیغ کند مبنی بر این که روسیه در حال شکست خوردن است و به هیچ وجه امکان پیروزی در جنگ را نداشته و به حکم قانون جنگ بسوی اضمحلال حرکت میکند. در ادامه بایستی این امر القا شود، از آنجائی که روسیه یک قدرت اتمی است، و در آستانۀ اضمحلال و درهم شکستگی واکنشهای عصبی از خود نشان داده و برای نجات از این مخمصه و برای نجات خود از سلاح اتمی استفاده خواهد کرد، از اینرو واشنگتن میبایستی به میدان آمده و یک بار دیگر رسالت نجات جهان و بشریت را به عهده بگیرد.
هر چند و به هر اندازه که روال واقعی جنگ در میدان و تمهیدات استراتژیک روسیه برای شکست دادن غرب روایتی کاملا متفاوت را حکایت میکرد، اما برتری بی چون و چرای مهندسی افکار و فضای عمومی غرب و موفقیت آن در مسلط کردن این گفتمان میبایستی با بوجود آوردن شرایط ذهنی این عقب نشینی در انظار جهانیان از یک سو به بزرگواری غرب در عقب نشینی مشروعیت بخشیده و از سوی دیگر جلوی درهم شکستن سدهای دیگر استراتژیک را بگیرد.
محور این استراتژی استفاده از ترس از نابودی فوری جهان – با تمرکز به امکان استفادۀ روسیه از سلاح اتمی ناشی از وحشت درهم شکستن- بود. جوهر (تقریبا) تمامی "تحلیلهائی!" که به ابعاد هزاران، هزار و با روایتهای متفاوت –غربگرا، شرقگرا، ارزشی، سکولار و.....در این مدت چه در میان تمام مطبوعات غربی و یا ایرانی در این چندماه گذشته نیز روایت شد، بر همین حبل یگانه استوار بود. بانگ همنوای غیر واقعی این ارکستر بحدی پرطنین بود، که حتی در دستگاه بوروکراسی غربگرای روسیه و نیز افراطیون حیرت زده از شکست محتمل روسیه نیز از خود واکنش نشان دادند، بهترین نمونۀ آن شورش پریگوژین برای "نحات روسیه" و تهدیدات مکرر و بجا و بیجای مدودف برای استفاده از سلاح اتمی در صورت شکست روسیه در جبهۀ جنگ است.
کل سند "پرهیز از جنگ طولانی" بر ارائۀ یک تصویر معکوس استوار است، یعنی معکوس نشان دادن بن بست و شکست استراتژیک غرب و سرمایه داری لیبرال و رنگ باختن نقش هژمون ژاندارم حافظ آن به شکست روسیه و حرکت بسوی اضمحلال اقتصادی-سیاسی-نظامی و تثبیت مجدد تصویری از ناجی صلح و آرامش جهانی و بازارها برای ایالات متحدۀ آمریکا استوار بود. ناجی خیرخواهی که حاضر است با از خود گذشتگی دوباره بار سنگین مسئولیت میانجی را برای خروج از موقعیت پات در یک "جنگ بیهوده" بین اوکراین و روسیه را به عهده بگیرد، البته با هزینۀ دیگران! جنگی که هیچکدام از طرفین نمیتوانند از آن پیروز بیرون آیند و در نتیجه روسیه مجبور به استفاده از سلاح اتمی و شروع جنگ جهانی سوم خواهد شد.
از اجزای تکمیلی این پازل هزار سوزن (انگلیس 2018) نیز تهدید دائمی روسیه به مصادرۀ دارائی های فریز شدۀ این کشور در غرب، که عمدتا از جانب اروپا و اوکراین مطرح میشد، ضربات به زیر ساختهای کاملا غیرنظامی و ترور سیستماتیک غیر نظامیان و بخصوص کمپینهای بیسابقۀ مطبوعاتی با هدف از بین بردن تمرکز روسیه بر پیشبرد نقشه راه استراتژیک خود بود که میبایستی روسیه را به پای میز مذاکره ای بکشاند، با نتیجۀ فریز کردن بحران در اوکراین، و همزمان با امتیاز چشم پوشی ادعای استرداد کریمه و ایالتهای شرقی از سوی اوکراین، چشم پوشی از عضویت اوکراین در ناتو ولی همزمان تبدیل اوکراین به یک کولونی نژادپرستی دیگر-پادگانی قویتر، جدیدتر و با نفرت عمیقتر نژادی از نوع اسرائیل باشد. در این طرح عضویت اوکراین در ناتو جائی نداشته بلکه با ارائۀ تضمینهای امنیتی ناتو برای اوکراین میبایستی از یک سو به روسیه امکان عقب نشینی با حفظ چهره را داده و مهمتر از آن "ضرب خواست حداکثری" روسیه مبنی بر بیطرفی اوکراین، نازی زدائی و گم و گور شدن ناتو و آمریکا از مرزهای خود را تضعیف کرده وبه دوری از مذاکرات بی پایان با طبیعت برجامی وارد کند.
تلاشهای دیپلماتیک تا کنونی انجام شده برای طرح صلح از سوی برزیل، اجلاس دانمارک، طرح صلح شش کشور آفریقائی که با ارکستری بین المللی از مطبوعات و کارشناسان نیز همراه بود، همگی پازلهای برای ایجاد فشار دیپلماتیک بر روسیه برای پیشبرد این طرح بودند، موضع گیری های روسیه اما باعث شد، تا دندان تمام این تلاشها به سنگ سخت بخورد.
طرح صلح 12 ماده ای چین در این بین یک استثنا را تشکیل میداد. هرچند طرح چین با توجه به محوریت برسمیت شناختن تمامیت ارضی (برای اوکراین) در ظاهر برای روسیه بسیار غیر قابل قبول بنظر میرسید، اما با محوریت اصلی حذف نقش تعیین کنندۀ آمریکا، ناتو و اروپای غربی در تصمیم گیری های جهانی بدون شک میتوانست موافقت روسیه روسیه را جلب کند.
تسلیحات اتمی – کریمه/ حملۀ اتمی به ایران
هر چند چین بخاطر مشکلات سنگین اقتصادی ناشی از ضد حملۀ سیاست انقباضی فد رنج میبرد، آنچه اما منجر به شکست طرح چین گردید پایداری روسیه بر بیطرفی اوکراین، غیر اتمی شدن آن و دوری ناتو از مرزهای روسیه بود، که به هیج وجه از سوی آمریکا و ناتو براحتی نمیتواند مورد قبول واقع شود.
خودمختاری کریمه در سال 2014 دقیقا نقطۀ عطفی بود که روسیه با ورود به آن جلوی تجهیز اتمی اوکراین با استفاده از مهمات اتمی زیر زمینی و مستقر در ناوگان دریای سیاه را گرفت. در جریان عملیات ویژۀ اخیر آمریکا و غرب بخوبی اثبات کردند، که به هیچ وجه با استفاده از سلاح های اتمی از سوی رامبوگها (سنگر شکنان نیابتی) ابائی ندارد. اگر اوکراین موفق به بکار گیری این برگ برنده میشد، ایران نیز علیرغم تمام نیروهای نیابتی اش از مواهب رامبوگ اسرائیل برخوردار میشد، نابودی ده های میلیون نفر در منطقه هم در شرایطی که سرمایه داری لیبرال برای حل مشکل "مازاد جمعیت" از نابودی سیتماتیک درمانی و تغذیه ای میلیونها نفر از جمعیت کشورهای غرب ابائی ندارد، برای ساکنان جنگل هم بمراتب بی اهمیت تر است.
کنفرانس صلح عربستان بمنظور تجدید قوای درهم ریختۀ غرب برای فریز کردن جنگی است که تا این مرحله به ضرر او پیش رفته است.
2- یک جنگ غیر قابل پیروزی
هر چند مقالۀ راهبردی راند سرخط های اصلی سیاست خروج از این بحران همه جانبه را ترسیم کرده بود، اما هنوز بخش قابل توجه ای از جنگ افروزان که در راس آنها افراطی ترین طرفداران برتری "فرهنگ غرب" و هارترین روانشیستهای اروپائی از جمهوری های بالتیک گرفته تا احزاب چپ-سبز دولتی با امید به برتری تاریخی جبهه ای که رسالت تاریخی هدایت بشریت را دارد، در پیشبرد این سیاست مقاومت میکرد. افراطی گری اشخاصی مثل فن در لاین و بربوک در موارد زیادی حتی موجب تحسین محافل سیاسی در انگلیس و آمریکا بود. با انتشار مقالۀ جنگ "غیر قابل پیروزی" در فارین افرز در روزهای اخیر ظاهرا ما شاهد نشانۀ چرخش در مواضع این آخرین سنگرهای های جنگ طلبان افراطی در غرب هستیم. مواضعی که زیر آتش توپخانۀ نظامی، زخم خنجرهای روسی و دشنه های اسکندر بهمراه تهاجم شدید دیپلماتیک تاریخی و براستی گیم چنجر ضد نئو کولونیالیستی روسیه در آفریقا روزبروز بیشتر در هم کوبیده میشود، شکستی که لزوم تجدید آرایش فوری قوا و امکانات بسیار محدود را ملزوم میکند. مواضع جدید فارین افرز میباستی این ضعف را جبران میکرد. مقاله ای از اتاق فکری که بویژه در میان در هم کوبیده شدگان، جنگ طلبان و روانشیستهای اروپائی مدافعان شکست بلا واسطۀ روسیه نیز از قدرت ایجابی کافی برخوردار است. فارین افرز اتاق فکری است که تقریبا و بلااستثنا تمام سیاستمداران اروپائی که قصد رسیدن به قدرت در اروپا را دارند، در ابتدا بایستی در آن بعنوان "سخنران مهمان" از امتحان نظارت دمکراتیک موفق بیرون آیند.
حال این مقامات نیز باید مجاب میشدند، که انتقام طلبی و شکست و کشتن پوتین از اولیتها برای رسیدن به یک "راه حل صلح آمیز به نفع جهان!!" نیست..
طبیعی است که این چرخش سنگین در قبول "ذلت عدم موفقیت در نابودی پوتین" بدون سرگیجگی، سر درگمی و چرخشهای غیر قابل تصور امکان پذیر نیست، که نمونه های بارزی از آن را میتوان در سخنان سالیوان آمریکائی و بئربوک آلمانی در آستانۀ اجلاش شکست خوردۀ ناتو در ویلنیوس مشاهده کرد.
سالیوان در ماه ژوئیه میگوید: "ما برای ارائه و فرموله کردن یک راه حل نهائی کوتاهی کردیم، یعنی جیزی که ما میتوانیم از آن به این عنوان نام ببریم.....ما خود را فقط بر آن متمرکز کردیم، که فردا و هفتۀ آینده چه کاری میتوانیم بکنیم، تا طرف اوکراینی ما را تا حد ممکن تقویت کنیم، ابتدا در میدان جنگ و بعدها در سر میز مذاکره..."
همزمان با کنفرانس ناتو در ویلنیوس نیز بئربوک جنگ طلب با اظهارات خود مبنی بر "عضویت اوکراین در ناتو نه، تا زمانی که جنگ ادامه دارد" با بیانی موجز آنهم به شیوۀ کودکستانی خود این چرخش را تکمیل کرد.
اما هنوز یک نقطۀ کور باقی مانده بود. از آخرین حلقه های این کمپین برای "نجات بشریت" [آمریکا] جلب عدم دخالت چین و ایران در برپائی اجماع نجات بشریت برای فشار وارد کردن به روسیه بود. سفر جانت یلین و کیسینجر به چین با توجه به مصاف بزرگتری که بین آمریکا و چین در راه است و بسیاری نکات دیگر که بجای خود باید به آن پرداخت تقریبا شکست کامل بود.
اما در مورد ایران ظاهرا قضیه روندی متفاوت تر را سیر کرده است. آزادسازی بخشی از دارائی های ایران و تعلیق نصف و نیمۀ برخی از تحریمها (مثل اجازۀ صدور برق به عراق) با پشتوانه و حمایت دستگاه بسیار قدرتمند دستگاه بوروکراتیک عریض و طویل در ایران، که در سالهای گذشته بخوبی اثبات کرده است، دیگی که در آن سری برای آمریکا نجوشد، باید کلۀ سگ در آن بجوشد؛ و در معاملات و مرداوات بین المللی معبودی و معشوقی جز جهان آزاد و دیار غرب ندارد؛ چفت خورد و در بستر یک کمپین بسیار فشردۀ سیاسی [با فالس فلاک "زمینه سازی برای کمپین انتخابات آتی مجلس"] که در جریان آن با دیگر تمام مهره های موثر داخلی و خارجی نظم بین المللی، که در راس آن رئیس بی پست و مقام اما بی چون و چرای دستگاه دیپلماسی ایران، ظریف قرار داشت، به نتیجۀ لازم وصول به "بیطرفی مسئولانۀ ایران به نفع صلح جهانی" نائل شد، که بدون این موفقیت "کوتولۀ سیاسی عربستان" به هیچ وجه شانس و نه جرأت دعوت کردن از سران چین، هند، آفریقای جنوبی و.... را بخود بدهد، بدون آنکه حتی روسیه را در جریان فکت شیت این اجلاس قرار دهد. "صلح طلبی و مخالفت با هر گونه جنگ و دفاع از تمامیت ارضی همۀ کشورها" که در مدت اخیر از جانب دولت ایران بعنوان موضع مطرح شد، رئوس این چراغ خاموش موافقت ایران با احرای طرح راند را تشکیل میداد. بجرأت میتوان نظر داد، که بورژوازی ایران با این فروش ارزان مثل ترکیه بار دیگر نشان داد، که کالیبر وارد شدن به عرصه ای که ادعا میکند، یعنی بازی کردن در کلاس بزرگان را ندارد. "بروز" تشنجات ناگهانی در جنین و نوار غزه از سوی رژیم نژادپرست اسرائیل و موضع گیری طبیعی ایران علیه این تجاوزات نیز کمکی به استتار این همگامی استراتژیک"عدم مخالفت" با چراغ خاموش - که به نوبۀ خود یقینا محکوم به شکست است- نمیکند..
اقدام عربستان برای برگزاری یک کنفرانس صلح که در وهلۀ اول مطلوبترین خروجی آن جذب برزیل و آفریقای جنوبی بعنوان اسب تروای غرب در بریکس و ایجاد فشار بر روسیه برای موفقیت نقش منجی گری آمریکا باشد، با در نظر گرفتن دو مولفۀ اساسی اخیر در حرکت روسیه از قبل شکست خورده است و همراهان چراغ روشن و خاموش آن نیز منفعتی از آن نخواهند برد.
آفریقا
با توجه به اهمیت تاریخی آفریقا در روند شکل گیری نقشۀ آتی جهان بسیار کوته نظرانه است که با یک برخورد کوتاه به کل ماجرا پرداخت. اما باید به یک نکتۀ عمیقا زیربنائی در روند تحولات آتی آفریقا اشاره کرد، اگر در نظر بگیریم که کل نظام سرمایه داری لیبرال که در غرب بوجود آمده و رشد کرده است همیشه بر یک ستون اصلی در انباشت سرمایه استوار بوده است که مارکس به درستی و دقت کامل از آن بعنوان انباشت وحشیانۀ اولیه سرمایه نام برده و در کشورهای مادر تا حدودی زیادی تضعیف و یا تحدید شده است - کار کودکان، زنان و...- اما در آفریقا با شدت و حدت تمام هنوز در جریان است، نقش تاریخی روسیه – صرف نظر از اینکه نظام اقتصادی آن هم سرمایه داری است، (هر جند در حال حاضر تا حدود زیادی آوتارک) در بوجود آوردن این گسست تاریخی در تسلط سرمایه داری لیبرال بر قارۀ آفریقا ابعادی فرا تاریخی دارد. آفریقا معنای این "شانس" آزاد شدن را درک میکند. بعدا بیشتر.
کرۀ شمالی
در پیشاپیش کنفرانس صلح عربستان روسیه با ارج نهادن به رابطۀ خود با کرۀ شمالی و محوری قرار دادن کرۀ شمالی در جریان یک دیدار سه روزه از جانب وزیر دفاع و یک هیئت بلند پایۀ نظامی برای تمام کسانی که حتی کورسوئی از بصیرت داشتند نشان داد که تا زمانی که روسیۀ فعلی وجود دارد، تا زمانی که روسیۀ فعلی با ترکیبی بیش از 100 ملت و ده ها ادیان مختلف ادامۀ حیات میدهد، تجربۀ تجزیۀ کره و باج گیری از طریق تقسیم یک کشور و فریز کردن یک بحران در همسایگی با زامبی های آدم خور باندریست را هیچگاه نپذیرفته و این نقشۀ نخ نما را برای همیشه به یک کارت سوخته تبدیل خواهد کرد. در موقعیت فعلی، نه ایران، نه چین، نه ناتو و کشورهای اروپائی هم در موقعیت نیستند که به روسیه این جام شوکران را بنوشانند. .
خطر جنگ اتمی
کنفرانس عربستان قبل از شروع شکست خورده است، و اکنون زمان آن رسیده است، که جهانیان متوجه شوند، تنها خطر جنگ اتمی و نابودی جهان فقط و فقط از سوی آن نیروئی جهان را تهدید میکند، که دلالان صاحب قدرت در آن حاضرند برای آخرین بار هم که شده، برگ سرمایه گذاری با ریسک برای اخذ بالاترین سود را بازی کنند. فرقی نمیکند این افراد از قماش نانسی پلوسی باشند یا حسن فریدون و امثالهم.
نیروئی که در حال بردن یک نبرد تاریخی است، احتیاجی به نابودی جهان ندارد، همان طور که بشار اسد هنگام پیشروی های برق آسای خود به حملۀ شمیائی در غوطۀ شرقی محتاج نبود، بلکه نیروئی بدان محتاج بود و هست که بعد از 500 سال تسلط بر جهانی استوار بر سیاست قایقهای توپدار، اکنون متوجه شده است که حتی قادر به تامین مهمات قایق خود نیز نیست.
کشتی جهان قدیم به گل نشسته است و هر کسی که سوار آن شود، با سنگین تر کردن بار آن به سرعت فرو رفتن آن کمک میکند.
سعید عطاپور
11 مرداد 1402
2 اوت 2023
https://www.rand.org/pubs/perspectives/PEA2510-1.html
https://www.foreignaffairs.com/ukraine/unwinnable-war-washington-endgame