بورژوازی بعد از بلوای ژن ژیان ئازادی و در راستای تسلط کامل و بیقید وشرط، حجت را بر طبقه کارگر تمام کرده و شمشیر طلائی خود را بر گردن کارگران نشانده.
بیش از یک سال پیش بخشی از طبقه کارگر در انتظار انتخاب و تشکیل دولتی به ظاهر انقلابیتر از دولتهای قبلی بوده تا شاید مرهمی شود بر زخمهای ناسور کارگران.
جریانی که دهه ها با گردنی افراشته و حق به جانب و با ژست مبارزه با استکبار و حمایت از مستضعفان، تمامی جریانهای دیگر بورژوازی را شماتت کرده و تنها خود را لایق و فرشته نجات کارگران معرفی می کرد. این جریان در کنار نقدهایش از دولت ها و جریانات دیگر بورژوازی، انواع راهکار در حل مشکلات مسکن، درمان، تحصیل و خوراک، به دولت ها و کارگران ارائه می داده و سعی کرده تا از خود تصویر یک منجی را در ذهن زحمتکشان حک کند. این طیف از بورژوازی بعد از در اختیار گرفتن سکان قدرت با همان وعده و شعارهای عوام پسند شانه بالا انداخته تا لفاظی چندین دههای خویش را تکمیل کند، ولی ماهیتش در کوتاهترین زمان ممکن برای بخشی از نیروهای حامیش و خیل عظیم کارگران آشکار شد.
دولتی که همانند دولت های ماقبل خود هیچ عزمی در مواجهه با خانه های خالی از سکنه ندارد و علمدار ساخت هزاران هزار کاخهای طلائین سرمایهداران است، وعده پوچ ایجاد یک میلیون مسکن در سال برای کارگران را در بوق و کرنا کرده تا با نقاب انقلابیگری، لطف خویش را به رخ همگان بکشد. چنین لفاظی در زمانی رخ می دهد که کارگران بخش اعظمی از درآمد ناچیز خویش را صرف اجاره بها کرده و حال که دیگر توان اجاره مسکنی حتی کوچکتر در نزدیکی محل کار خود را ندارند به اجبار به حاشیه شهرها رانده شده اند. محلاتی که از کمترین امکانات رفاهی و امنیتی برخورداراند و صد البته مسافت طاقت فرسای رفت و آمد به محل کار هم به آن اضافه می شود.
این دست وعدههای توخالی شیرین بسیار است. وعده های بازگشت قیمت اقلام اساسی به قیمتهای شهریور ۱۴۰۰، حل مشکل درمان و تحصیل، حتی لفاظی درباره قراردادهای ارتجاعی برجام و سند همکاری ۲۰۳۰ و...
در همان وعده بازگشت قیمت اقلام اساسی به شهریور ۱۴۰۰ بورژوازی شقیقه کارگران را نشانه گرفته و با پوشش طبقاتی و سوء استفاده عامدانه از دستاوردهای مبارزاتی طبقه کارگر، جیبهای بیانتهای سرمایه داران را مملو از ثروت به یغما برده شده کارگران گرداند که نتیجهای در بر نداشت جز خالیتر شدن سفره ناچیز کارگران.
دولتی که طی این سالیان بارها و بارها دولت های دیگر را متهم به بازی در زمین نئولیبرالیسم کرده، حال خود نه تنها گوی سبقت خصوصی سازی را از رقیبان ربوده بلکه با چنان شتابی به سمت تسلط کامل بورژوازی بر طبقه کارگر میرود که دور از انصاف است اگر بانک ارتجاعی جهانی به شاگرد خلف خود مدل افتخار ندهد.
در اواسط بلوای ژن ژیان ئازادی دولت به ظاهر انقلابی بزرگترین خصوصی سازی تاریخ سرمایه داری ایران را رقم زد، واگذاری کارآمدترین بخش صنعت ایران (پتروشیمی خلیج فارس) به بخش خصوصی، پیامی جز شلیک به شریان حیات طبقه کارگر در دل خود ندارد. این بخش از بورژوازی نهتنها همان راه دولت های ماقبل خود را رفته بلکه به شکل کاملا بی پروایی اقدام به اجرای خصوصی سازی با برچسب فریب «مولدسازی» کرده و تسلط تام و تمام بورژوازی بر طبقه کارگر را در دستور کار خود قرار داده است. مولد سازی که برای خود رسالت به پایان رساندن کار نیمه تمام همه دولتهای تاکنونی بورژوازی ایران را قائل است.
حال که دولت به ظاهر انقلابی و مستضعف محور ، نقاب از چهره زدوده و مانند دیگر دولت های ماقبل خود و در راستای منافع سرمایه داران قصد اجرای تمام و کمال پروژه ی مولدسازی را دارد، بخشی از حامیانش هم شروع به نقد سیاست گذاری های جریان حاضر کرده تا ثابت شود که این بخش از بورژوازی برعکس ظاهر و شعارهایش، وظیفه و آرمانی جز تسلط کامل بورژوازی نداشته، که نتیجه آن بدون شک بردگی و فلاکت بی انتهای طبقه کارگر خواهد بود.
هدف از بیان این موارد در این برهه حساس مقدمهای برای شرح وضعیت بغرنج طبقه کارگر و البته تلاش بورژوازی برای جایگزین کردن آلتوناتیوی از جانب خود جهت به حاشیه راندن انسجام و کنشگری طبقه کارگر می باشد. طبقه کارگر سرخورده از سیاست ها و سرکوب دولت های قبل که بخش قابل توجهی از آن به ناچار به علت فقدان سازمانیابی کمونیستی و عدم انسجام طبقاتی چشم امید به سراب دولت انقلابی داشته و حال که هدف دولت انقلابی با رسیدنش به راس قدرت روشن شده، دچار یاسی از سر استیصال شده و به دنبال پاسخی برای تمامی سوالهای بی جواب خود و راهکاری برای نجات می باشد. (حامیانی که در رویای شیرین اهداف به سرقت رفته انقلاب ۵۷ به دنبال بهبود وضعیت خود و طبقه کارگر بوده و به ناچار دخیل بر درگاه دولت به ظاهر انقلابی بسته بودهاند) سؤالاتی بیجواب که در نبود ارگانهای مبارزاتی اصیل طبقه خود باعث گردیده جریانهای دیگر بورژوازی سعی کنند در مقام پاسخگوی به آن برآیند. جواب و راهکارهایی از قبیل این آخرین تحفه بورژوازی، ژن ژیان ئازادی، که به مثابه طنابی پوسیده عمل کرده و باعث سقوط کارگران به قعر جهنم بورژوازی خواهد گردید.
بورژوازی ایران در کالبد جمهوری اسلامی بعداز به یغما بردن انقلاب ۵۷ که به دست کارگران رقم زده شد و استوار کردن پایه و رشد حداکثری خود در پوشش شعارهای مستصعف پناهی برای کارگران، شروع به پیشبرد اهداف و تسلط کامل خود با پوششهای مختلف کرده. پوششهائی که در نقاب های ارتجاعی دولت های سازندگی، گفتگوی تمدنها و دمکراسی خواهانه، پوپولیستی، موج سبز و بنفش و آخرین آن دولت انقلابی به خورد کارگران دادهاند. در تمامی این ظواهر، بورژوازی توانست هدف اصلی خود که عقب راندن تشکل یابی طبقه کارگر و در راستای آن انباشت سرمایه بوده را به بهترین شکل ممکن به پیش برد. حال بعداز گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب ۵۷ شرایط به قدری برای طبقه کارگر بغرنج گردیده که به ناچار امیدشان به ریسمانهای پوسیده دیگر جریانهای ارتجاعی بورژوازیست.(البته نتیجهای بهتر از سرخوردهگی و فلاکت بیشتر نصیبشان نشده و نخواهد شد)
در همین بلوای ژن ژیان ئآزادی که نیروی پیشبرنده میدانی اش بخشی از کارگران و جوانان بیکار و ناامید از آینده بود، طبق روال این چند دهه جناحهای درگیر بورژوازی با سوار شدن بر اعتراضات و تبدیل آن به مطالبه ی رفرمهای اجتماعی، نیروهای اصلی میدانی را به سربازان بیجیره و مواجب جناحهای درگیر بورژوازی تبدیل کردند.
حال بعداز خاتمه بلوای ژن ژیان ئازادی و روشن شدن ابعاد آن برای کارگران، و البته ادامه سیاستهای خصوصی سازی که بطور مستقیم بنیانهای هستی اولیه طبقه کارگر را نشانه رفته، جناحهای درگیر بورژوازی ساختن آلتوناتیو و خوراندن آن به نیروی اصلی و کنشگر که طبقه کارگر است را در دستور کار خود قرار دادهاند. آلتوناتیوی که تمام سعی خود را به کار بسته تا طبق روال این چند دهه نیروی اصلی و کنشگری کارگران را مصادره و در جهت پیشبرد اهداف بورژوازی و نه خود کارگران بکار برد.
آلتوناتیوی با ظاهری زیبا و رنگارنگ و البته در قامت حقِ خواسته های فردی برای طبقات تشکیل دهنده جامعه که مورد استقبال و مقبولیت بخشهایی از جامعه بالاخص نوجوانان و جوانان مدعی ولی بی خبر از همه چیز قرار گرفته است. نوجوانان و جوانانی که از بدو تولد تحت تاثیر دستگاه تبلیغاتی جریانهای بورژوازی بودهاند و حال مانند سدی، تبدیل به پیاده نظام رایگان جریانهای درگیر بورژوازی در مقابل کارگران گردیدهاند.
هستی وجودی این آلتوناتیو برعکس ظاهر پرطمطراقش، پایه های کنشگری و انسجام طبقاتی کارگران را نشانه رفته تا بتواند تسلط بورژوازی و دولتش بر طبقه کارگر را به پیش برد. با مشاهده فضای سیاسی و پیرامون جامعه کاملا قابل لمس است که آلتوناتیو نامبرده در قامت آزادی های فردی به خورد کارگران داده میشود، آنهم از نوع آنارشیستی اش. آنارشیسم در قامت وندالیسم و ولنگاری جنسی، آنارشیسمی که کاملا در خدمت و در راستای اهداف بورژوازی حیات خود را سپری میکند. آزادی در وقاحت به بهانه آزادی در پوشش و در کل آزادیهایی که شامل رفتار و خواستههای فردگرایانه که مانع از انسجام و خواسته های طبقاتی میشود. آلتوناتیوی که چهره کریه سرمایه داری را با حق انتخاب پوشش و آزادی در انجام رفتارهای صرفا فردی بزک کرده تا از خود چهرهای راهگشا به نمایش بگذارد.
آلتوناتیو موجود پیکان حملاتش در وهله اول به سمت وقوع انقلاب ۵۷ نشانه رفته و سعی در شماتت وقوع انقلاب ۵۷ و البته مقصر جلوه دادن کارگران برای به ثمر رساندن این اتفاق تاریخی است، انقلابی که با انسجام و جانفشانی بیپایان طبقه کارگر به ثمر رسید.
به طور کلی چه از جانب دولت طبقه ی حاکم و چه جریانات اپوزیسیون با انواع حمله به کنشگران و نیروی اصلی انقلاب ۵۷ که طبقه کارگر بوده است مواجهیم. چندی پیش در بزرگداشت انقلاب ۵۷ رئیس سازمان خصوصی سازی اعلام فرمودند «در ۲۲ بهمن فاز اول سایت مولدسازی رونمایی می شود». امری که به هیچ وجه تصادفی نیست بلکه کاملاً در امتداد و بر بستر انتقاد آقای خامنه ای از باصطلاح تندروی های دوران اولیه جمهوری اسلامی قرار دارد. ایشان فرمودند که «اشتباه مهمی که در سال های اول انقلاب اتفاق افتاد این بود که بخش خصوصی را کنار زدند و حتی فروش اجناس خرد را به دولت سپردند... خطای بزرگی بود که انجام دادیم ما».
جریانات برانداز نیز با انواع و اقسام پروپاگاندای رسانهای سعی در مساعد نشان دادن وضعیت کارگران در دوران پهلوی داشته و در راستای اهدافشان انسجام و کنشگری کارگران را مورد حمله قرار داده تا طبق روال تاریخیش خود را نیروی رهایی بخش به خورد طبقه کارگر دهند.
مساعد نشان دادن دورانی که دستگاه حکومتی پهلوی از هیچ گونه جنایتی علیه طبقه کارگر و مبارزانش دریغ نکرد. دورانی که بخش قابل توجهی از طبقه کارگر ایران محکوم به زاغه نشینی در حلبی آبادهای اطراف تهران و شهرهای بزرگ بود. کارگرانی که ناتوان از رفع حداقل نیازها بودهاند و زمانی که زبان به اعتراض میگشودند، سرکوب تنها جوابی بود که نصیبشان میگشت.
به جرات می توان گفت بخشی از جامعه بالاخص نوجوانان و جوانان مدعی همه چیزدان ولی در اصل کوته فکر و ناآگاه از هر نوع کنشگری طبقاتی، تحت سلطه توهمات ایجاد شده توسط پروپاگاندای گسترده بورژوازی میباشند. توهماتی که راه تغییر وضعیت و رسیدن به سعادت را در قالب آنارشیسم به خورد این بخش از جامعه داده و به دست همین بخش ناآگاه از هر گونه خواسته و کنش طبقاتی اهداف خود را پیش میبرد. اهدافی که غایتش مصادره نیروی کنشگری کارگران و تبدیل طبقه کارگر به نیروی میدانی رایگان جریانهای دیگر بورژوازیست.
کارگرانی که یکی از شکوهمندترین کنشگریهای تاریخ مبارزاتی طبقه کارگر را رقم زدهاند حال مورد حمله جریانهای درگیر بورژوازی قرار گرفته و به موازات آن مورد شماتت فرزندان ناآگاه خود قرار گرفته اند. فرزندانی ناآگاه و البته شیفته پروپاگاندای رنگین رسانه های بورژوازی، مقصر وضعیت اسفناک حال حاضر خویش را تاریخ سازی پدران و مادران کارگر خود دانسته و ناآگاهانه در دام آلتوناتیو جدید بورژوازی قرار گرفته و تبدیل به ابزاری در مقابل انسجام طبقاتی و کنشگری مجدد طبقه کارگر شدهاند.
حال کارگرانی که حیات اولیه و امیدشان مورد هجوم کامل بخش خصوصی و دولت متبوعش قرار گرفته، ناامید از تمامی جریانها، هاج و واج نظارهگر بخش هایی از جامعه می باشند که ضدیت با لچک و دین، و اشاعه جندریسم را کنش سیاسی تعبیر کرده و در قالب آن سعی در خوراندن آن به طبقه کارگر به عنوان تنها راه خروج از فلاکت موجود دارند.
جریان حاضر هرگونه ضدیت با دین را مبارزه تعبیر کرده و برای خود هیچ محدودیتی قائل نمیباشد. و همان را به خورد این بخش غریبه با انقلاب ۵۷ میدهد.
در طی این چندین دهه طبقه کارگر بارها و بارها دست به کنشگریهای عصیانی زده، کنشگری هایی که بدلیل خصلت صنفیاش و عدم انسجام طبقاتی مورد شدترین سرکوبها قرار گرفت به موازات همان و از سر ناچاری دل در گرو جنبش های مدنی طبقه متوسطی و بورژوائی بسته که نهایتش تنها چیزی که نصیبشان گردید انفعال بیشتر و استوار شدن پایه های بورژوازی بوده.
به جرات میتوان گفت وضعیت حاضر چه از لحاظ جهانی و چه از لحاظ داخلی حساسترین لحظه در مبارزات طبقه کارگر ایران است. لحظه ای که اگر کارگران و کمونیستها درک درستی از آن نداشته باشند، و همچنان منفعلانه عمل کنند، طبق روال گذشته با طناب پوسیده بورژوازی روانه قعر جهنم فلاکت و بردهگی مطلق خواهند گردید. طی این دههها بورژوازی با انواع القاب و ژستهای بزک کرده مانع تشکل یابی و البته انسجام طبقه کارگر گردیده. اکنون هم با تمام قوا انجام همین هدف را در قالب رنگین خود در دستور کارش قرار داده. طبقه کارگر راهی جز تشکل یابی خویش ندارد آنهم نه مانند گذشته محدود به تشکل یابی درقالبهای صنفی، بلکه در کاربرد اتحاد تمامی بخش های طبقه کارگر. در غیر این صورت بلایی به مراتب وحشتناکتر از حال حاضر نصیبشان خواهد شد. ظرفیت این کار به خوبی در طبقه کارگر وجود دارد. راه انقلاب ۵۷ همچنان ادامه دارد، انقلابی که درسهای بزرگی در دل خود برای کارگران دارد. درسهایی که کمتر جامعه ای از آن بهرمند بوده، درسهایی که میتواند حکم چراغ راه آینده طبقه کارگر برای ادامه مبارزه و تصاحب قدرت به معنی واقعی آن باشد. رفقای کارگر راه همچنان ادامه دارد، کوچکترین اشتباهی مساوی است با دههها زجر به دست بورژوازی، کوچکترین عقب نشینی از خواسته طبقاتی یعنی محو شدن در آلتوناتیو بزک کرده بورژوازی و در نهایت سقوط در فلاکتی بی انتها.
بهروز مزدیر
اول اسفند 1401