۱
نخست کمی حاشیه:
پرتال انگلیسی زبان آرتی مقالهای را منتشر کرده است به نام «دلیل اینکه چرا ایران تصمیم گرفت دوباره به اسرائیل حمله نکند». مقاله نخست به زبان روسی در روزنامه کامرسانت روسیه درج شده بود. کامرسانت روزنامه اهالی بیزنس در روسیه است. چیزی شبیه دنیای اقتصاد در ایران. و چه حیرت انگیز است هماهنگی اینان. فرقی هم نمیکند که در کدام کشور باشند. آرتی هم گرچه رسانه نیمه رسمی روسیه است، اما تریبونهای خود را سخاوتمندانه در اختیار چنین تفکراتی قرار می دهد.
موضوع مقاله مربوط است به حمله مینیاتوری-کاریکاتوری اسرائیل به ایران در پنجشنبه گذشته. نویسنده البته آن حمله را در ابعادی دیگر تصور می کند. بر آن اساس گویا اسرائیل با دو فروند اف ۳۵ به ایران حمله کرده است و «آیت الله ها» [دقت می کنید؟ دقیقاً زبانی که غربیها با آن مقامات جمهوری اسلامی را توصیف می کنند] علیرغم اهمیت حمله تصمیم گرفتند دست به حمله متقابل نزنند. از نظر نویسنده «آنها می توانستند تصمیم به حمله متقابل دیگری بگیرند. این میتوانست به افزایش سطح تنش بیانجامد اما از حماس محافظت می کرد. اما ایران بنا به دلایل خودش به فلسطینی ها بیاعتنایی کرده و از طریق رسانه هایش گزارش داد که اتفاقی نیفتاده است». خط روشن است. حمله اسرائیل مؤثر بود و ایران فلسطینی ها را قربانی کرد. اما این تمام ماجرا نیست. مهم این است که چرا ایران این کارها را کرد.
از نظر نویسنده «اگر آن حمله هوایی صورت گرفته باشد» این به آن معنی است که هواپیماهای اسرائیلی از آسمان اردن و عراق استفاده کردهاند و این هم به معنای آن است که ائتلافی بین کشورهای سنی و اسرائیل علیه ایران در حال شکلگیری است و ایران هم به همین دلیل از تشدید تنش خودداری کرده است. او البته به هیچ وجه به روی خودش هم نمیآورد که در صورت پذیرفتن آسیب جدی از سوی ایران و نشان ندادن واکنش، ترس آن کشورهای عربی سنی از ایران که بعد از عملیات ایران به عنوان عاملی جدی وارد توازن قوای منطقه شده بود به یکباره از میان رفته و اتفاقاً آن اتحاد بین کشورهای سنی و اسرائیل تقویت هم خواهد شد. او کاری هم به این ندارد که در این کشوری که به زعم او عملیات موفق حمله متقابل به ایران را صورت داده است مقامات درجه اول نظامی اش برکنار میشوند و نه در کشور «آیت الله ها» که از قرار ضربه را دریافت کرده است. اینها برای نویسنده مهم نیست. همچنان که برای کل آن لشگر انبوه رسانه ای گسترده در سرتاسر جهان مهم نیست. فاکتها در آن روایتگری اهمیتی ندارند. روایت باید تصویری را القاء کند و در این مورد تصویر تصویر یک اسرائیل قدرتمند است که در آستانه شکل دادن به آن ناتوی خاورمیانه ای با کشورهای سنی قرار دارد و یک ایران ضعیف که ناچار است خود را با این وضعیت انطباق دهد. این تصویر البته برای داخل روسیه هم کارکرد دارد و خاکریزی است که بورژوازی لیبرال به شدت از آن دفاع می کند. غرب در این تصویر همچنان باید قدرتمند باقی بماند تا بتوان از این تصویر اهرمی برای کسب امتیازات لازم ساخت. دقیقاً خطی که شرق و دنیای اقتصاد و سازندگی در ایران نیز دنبال می کنند. در ماجرای زد و خورد متقابل ایران و اسرائیل، قدرت رسانه ای اینان اکنون باید در خدمت جبران ضعف میدانی ارتش اسرائیل قرار بگیرد.
این اما تمام ماجرا نیست. اگر نتوان گفت که ماجرای مزبور را برای نخستین بار پپه اسکوبار کلید زد، لااقل باید او را در اشاعه این روایت تا حد قابل توجهی مؤثر دانست. او بر خلاف امثال قوچانی روزنامهنگار این طرف ماجرا نیست،متعلق به آن طرف ماجرا است. و او چند روز پیش به نقل از منابعی از سرنگون کردن یک اف ۳۵ نیروی هوایی اسرائیل توسط روسیه خبر داده بود که از قرار به قصد بمباران یا حمله موشکی به ایران به پرواز درآمده بود. او ظاهراً منابع موثقی هم برای خبر خود داشت. اما دو چیز را از خود نپرسید. نخست اینکه آن هواپیما در کجا سقوط کرده است که در جهان مدیایی امروز هیچ اثری از آن نیست و دوم اینکه آن ماجرا فراتر از جنبه تکنیکی آیا از جنبهای سیاسی نیز برخوردار هست یا نه و اگر هست این جنبه سیاسی چیست؟ اما اصل مسأله این بود که پپه اسکوبار به عنوان منبع چنین خبری آن را برای مدافعان نظم جهان چند قطبی باورپذیر می کرد.
اما ظاهراً پپه به تنهائی کافی نبود. در این سوی ماجرا کسانی مثل لاری جانسون و اسکات ریتر این روایت را زیر سؤال بردند و بدون آنکه به اعتبار پپه حمله کنند، اعتبار منابع وی را مورد تردید قرار دادند. حال و پس از چند روز سیمور هرش هم با منابع خودش وارد میدان شده است و در این روایت این بار دو فروند اف ۳۵ دفاع ضد هوایی ایران را در حساسترین منطقه، یعنی در مجاورت مرکز هسته ای، مورد حمله قرار دادند. خبری هم از سقوط آنها نبود. شاخ و برگ ماجرا بیشتر می شود.
ماجرا باز هم جذابتر می شود. تلویزیون کانال ۱۳ آذربایجان هم گزارشی ارائه میدهد شبیه گزارش سیمور هرش و این بار حتی نام موشک هم به میان می آید: موشک هوا به زمین رامپیج با کلاهک ۵۰۰ کیلویی. لاری جانسون در یادداشتی به هر دو پرداخته است و این پرسش ساده را به میان کشیده است که چگونه موشک رامپیج با بردی بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ کیلومتر بدون ورود به حریم هوایی ایران از آسمان عراق با فاصلهای حدود ۱۰۰۰ کیلومتر نطنز را هدف قرار داده است؟ جانسون عنوان میکند که تنها موشک هوا به زمین دیگر که در اختیار نیروی هوایی اسرائیل است موشک اسکای اسپیر (نیزه آسمان) است که در مورد برد آن اطلاعی در دست نیست. جالب نیست که شبکه ای در آذربایجان چنین گزارشی را منتشر میکند و نه مثلاً سی ان ان؟ اگر منابع پپه اسکوبار و سیمور هرش را نمیتوان ردیابی کرد، در مقابل حدس آن نباید چندان دشوار باشد که منبع اطلاعات شبکه «پرنفوذ»!! کانال ۱۳ آذربایجان را به احتمال تقریباً صد در صد باید در موساد جست.
کل ماجرا بر متن آن جدال گسترده ژئو پلیتیک جهانی قابل فهم است. اما یک درس ویژه نیز در بر دارد. ورود به این میدان بدون ظرفیت سیاسی لازم برای شناخت لازم از تحولات پایهای میتوان به لغزشهایی سنگین با عواقبی ناخوشایند نیز منجر شود و مورد پپه اسکوبار نمونه خوبی (یا بهتر است بگوییم نمونه بدی) از چنین امکانی را به نمایش می گذارد.
۲
پسا حمله جنگ همچنان ادامه دارد. در سطوحی دیگر و با ابزارهایی متفاوت. اف ۳۵ های خیالی سیمور هرش و تلویزیون آذربایجان و کامرسانت روسیه نه به مثابه جنگنده هایی در نیروی هوایی اسرائیل، بلکه به مثابه مفاهیمی در ماتریکس جهان رسانه ای اند که از اهمیت برخوردارند. نیروی آنها در قدرت پرواز و تسلیحات نصب شده بر بدنه آنها نیست، در تأثیری است که بر ذهن مخاطبان خود به جا میگذارند و بسته به مورد یا مانع حرکت آنها در جهتی معین میشوند و یا حرکت آنها در جهتی خلاف آن را تسریع و تشدید میکنند و به این ترتیب آن تصویر جهان خیالی در جابجایی انسانها به قدرتی مادی بدل می گردد. همچنان که توزیع تمام بار سنگین به یک طرف کشتی میتواند به واژگون شدن آن بیانجامد، آن تصاویر هم قرار است آدمها را به یک سو رانده و به واژگونی خصم بیانجامند. و اف ۳۵ های کذایی فقط یک جزء - حتی شاید ناچیز - از این جهان موهوم اند. اجزاء بزرگتر آن را باید در سپهر منازعات سیاسی در داخل خود ایران جست.
از ابتدا برای هر ناظر جدی – و نه هر شعارپرداز کودن چپ یا راست – معلوم بود که اسرائیل در برابر حمله ایران قادر به یک حمله متقابل انتقامجویانه نبود. سیگنال نیرومند حمله ایران روشنتر از آن بود که اسرائیل بتواند آن را نادیده گرفته و یا ناچیز بشمارد. یک بار دیگر برای یادآوری: در فاز آخر حمله مرکب هوایی ایران دفاع ضدهوایی اسرائیل و متحدان آن عملاً اشباع شده و از کار افتاده بود. این یک سناریوی وحشتناک برای اسرائیل بود. حمله ای با میزان بیشتری از پهپاد و موشک میتوانست و میتواند کل اسرائیل را از هستی ساقط کند. کافی است معدود نیروگاههای آن هدف قرار بگیرند. کار اسرائیل تمام است. مضاف بر اینکه بنیان هستی اسرائیل بر افسانه تنها نقطه امن برای یهودیان جهان قرار دارد و این تا همین امروز نیز شدیداً آسیب دیده است. نه، اسرائیل نمیتوانست دست به حمله متقابل جدی بزند. همچنان که آمریکا نمیتوانست بعد از حمله ایران به عین الاسد دست به حمله متقابل بزند بیآنکه نگران امنیت پایگاههای خود در منطقه باشد. نه، اسرائیل باید به همان نمایش مضحک اصفهان بسنده و حمله را در سطحی دیگر ترتیب می داد. پروپاگاند حول آن نمایش در اصفهان یک طرف ماجرا بود. آن هم نه طرف اصلی آن.
طرف اصلی آن را همان آشنای دیرین تشکیل میداد که اکنون یک بار دیگر به مرکز میدان جنگ رسانه ای بازگشته است: حجاب. در اینجا بود که میشد با تمام نیرو وارد میدان شد و ضربه متقابل را وارد آورد. این بار هواپیمای مسافربری سرنگون نشده بود که بتوان آن را تبدیل به اهرمی برای پوشاندن ضربه به عین الاسد و به دست فراموشی سپردن آن کرد. اما حجاب نیز از تمام خصوصیات بسیج کننده و متحد کنندهای برخوردار بود و هست که تراژدی هواپیمای مسافری اوکراینی برخوردار بود. در اینجا نیز از راست ترین باندهای برانداز تا چپ ترین سرنگونی طلبان تا اصلاح طلبان درون نظام و برندگان جایزه صلح نوبل و هنرمندان و سلبریتی های عزیز می توانستند یک بار دیگر در جبهه واحد تعریف نشدهای دوش به دوش یکدیگر و در کنار هم وارد میدان شوند. و صد البته هر کدامشان هم بر «استقلال» خود پافشاری نموده و خود را تافته ای جدا بافته معرفی کند اما همزمان همگی متفق و متحد در یک طرف طناب کشی قرار بگیرند. و البته این نیز روشن است که صدای اسرائیل، چه صدای رسمیاش و چه صداهای غیر رسمیاش در باندهای سلطنت طلب و دستجات مزدور، در رأس این جنبش «آزادیخواهانه» قرار می گیرند. عرصه واقعی ضد حمله اسرائیل در اینجا بود و در اینجا هست. کار شلیک به هواپیمای اوکراینی را هم خود نظام این بار به شکلی دیگر انجام داده بود. در ترکیبی که در نگاه اول غیر قابل فهم به نظر می رسد، درست در آستانه حمله به اسرائیل، گشت منفور ارشاد با طرحی به نام نور دوباره وارد خیابانها شد و کلیپهای «شهروند-خبرنگاران» به سمت ایران اینترنشنال و بی بی سی و صدای آمریکا روانه شدند.
سکولارهای محور مقاومت انگشت به دهان ماندند. نظام حتی فرصت کوتاهی برای چشیدن شیرینی ضربه به رژیم صهیونیستی برای آنان باقی نگذاشت و درست در زمانی که تصور میکردند «یه خم» براندازها را گرفتهاند و تا خاک کردن آنها چیز زیادی نمانده، به یکباره خود را در مخمصهای یافتند که از آن راه خروجی نبود. سکوت می کردند، پشت سیاست ارتجاعی حجاب اجباری و گشت ارشاد قرار می گرفتند. مقابله میکردند، در صفی که اسرائیل و دوستانش آشغال کرده بودند. دوراهی فلاکتباری که تقریباً در تمام دوران جمهوری اسلامی سایه خود را بر صفوف مبارزه طبقاتی گسترده است و به مثابه طلسمی پای هر گونه جنبش برای عدالتخواهی را به بند می کشد. حال این دوراهی با وضوح تمام در برابر سکولارهای عدالتخواه محور مقاومت قرار گرفت.
اما ابعاد ماجرا از این نیز فراتر می رفت. حمله ۱۳ آوریل به اسرائیل در عین حال کارکرد دیگری در درون خود نظام نیز داشت. این حمله قرار بود اقتدار محو شده را مجدداً به نظم سیاسی حاکم برگرداند. پس از آغاز جنگ غزه همه زمینهها نیز برای آن مناسب بودند و نظام نیز در هفت ماه گذشته تمام هنر خود را به کار برده بود تا در دل این تحولات موقعیت خود هم در داخل و هم در عرصه بینالمللی را نیز تثبیت کند. غزه در سطح جهانی به شکافی در درون لیبرالیسم نیز منجر شده بود که بویژه در جدا شدن جناح چپ آن در آمریکا و شکلگیری وسیعترین جنبشهای جوانان از دوران جنگ ویتنام به این سو خود را به نمایش می گذاشت. در درون نظام جمهوری اسلامی نیز خطوط همین صف بندی از همان آغاز جنگ غزه آشکار می شد. طیف نسبتاً گسترده ای از لیبرالهای درون نظام و رسانههای پر نفوذشان، از شرق تا اعتماد، با غزه همدلی نشان داده و مسبب اصلی فجایع غزه را در راست اقتدارگرا نشان کردند که در اسرائیل با نتانیاهو خصلت نمائی میشد و در آمریکا نیز با راست جمهوریخواه و ترامپی و بیش از همه ضد ایرانی. برای اینان جنگ غزه بویژه فرصتی بسیار مناسب برای ترمیم روابط با اروپا و زنده کردن مجدد برجام بدون امکان خرابکاری نتانیاهو در آن بود.
در مقابل، بخش دیگری از آنان و بویژه دریده ترین و وقیح ترین نمایندگانشان، کسانی از قبیل زیباکلام، جنگ غزه را فرصتی برای گسست کامل از سیاست منطقهای مسلط جمهوری اسلامی تشخیص داده و با بزرگنمائی خطر جنگ و نابودی توسط «ابرقدرت» اسرائیل از همان ابتدا خواستار کنار کشیدن ایران از وقایع غزه شدند. همین شکاف نیز بود که در جریان انتخابات مجلس نیز در درون اردوی اصلاح طلبان پدیدار شده بود و بخشی را به شرکت در انتخابات و بخشی را به تحریم آن کشانده بود. حال و پس از حمله به اسرائیل، این شکاف بویژه آشکارتر در معرض نمایش قرار گرفت. این بار حتی سران شناخته شده اصلاح طلبان به دفاع از سیاست نظام در احیاء اقتدار منطقهای در برابر اسرائیل پرداختند و برجامی ترین سیاستمدار اردوی اصلاحات، حسن روحانی که مدتی قبل صلاحیت وی برای انتخابات مجلس خبرگان نیز تأیید نشده بود، به دفاع از اقدام جمهوری اسلامی پرداختند.
این تحول در درون فراکسیون حاکم نیز بازتاب خود را یافت. برای آنها نیز این حمله فرصتی مناسب برای بازسازی اقتدار دولت و تثبیت نقش خویش به عنوان عامل این بازسازی تلقی گردید. برای مشرق نیوز «صحبت های آقای روحانی در قبال عملیات غرورآفرین سپاه پاسداران از موضع خردمندی بیان شده اند.
باید تصریح کرد که فضای سیاسی کشور همواره باید مقوّم امنیت ملی باشد و در مقاطعی که حاکمیت در راستای امنیت ملی؛ اقدامی فراگیر انجام می دهد البته نیاز است تا نیروها و رجال سیاسی نیز به صحنه بیایند و با التزام بی قید و شرط به مبانی امنیت ملی؛ در راستای تقویت حرکت امنیت بخش حاکمیت گام بردارند.
با توجه به این اصل مهم؛ مشاهده می شود که سخنان آقای روحانی بعنوان رئیس جمهور سابق کشورمان؛ سخنانی پخته و در راستای تقویت امنیت ملی است که سایر فعالان سیاسی (خاصه در جناح اصلاح طلب) نیز باید از روحانی درس آموخته و بر همین سیاق حرکت کنند.»
همین رویکرد در قبال خاتمی نیز در رسانههای جریان مسلط مشاهده می شد. حال و به یکباره موضوع حجاب و گشت ارشاد و طرح نور همه این دستاوردها را به مخاطره انداخته بود. به همان اندازه که سیاست منطقهای نظام توانسته بود حتی تا فراتر از مرزهای نظام و در درون بخشهایی از اپوزیسیون نیز همگرائی با نظام را تقویت کند، حال مسأله حجاب میرفت که تمام این دستاوردها را از بین ببرد. باید چارهای اندیشیده می شد. اما کدام چاره؟
برای «عقلا»ی نظام این چاره در آن بود که کل ماجرا به زیاده روی ها و اقدامات نسنجیده این یا آن مرجع و شخص و نهاد تحویل شود. اصل قضیه اما قرار است همچنان پا برجا باقی بماند. به تعبیر رهبر، حجاب هم واجب شرعی است و هم واجب سیاسی. اما رهبر رهبر نبود اگر که در ایجاد ابهام استاد نبود. ابهامی که ذیل عنوان خطوط کلی سیاستهای نظام تعریف میشود و امکان فرمولبندی های مناسبی را برای رهبر فراهم میکند که قالبها و چهارچوبهای توازن و همچنین جدال درون نظام را شکلبندی می کنند. و در این مورد فرمول روشن بود: دشمن در این میدان با نقشه وارد شده است و ما نیز باید با نقشه وارد شویم. نقشه ای که البته تعیین آن بر عهده مجلس و مجمع تشخیص و شورای نگهبانی است که ماهها (و شاید هم سالها!) است که از تبیین آن درمانده اند و در حال پس و پیش کردن آنند و دولت نیز قادر به تعیین سیاستی روشن نیست که نه سیخ بسوزد و نه کباب نیست. نه مهسایی جان ببازد و نه بی حجابی در درون مترو و خیابان جولان بدهد.
به این ترتیب این بار نیز تعیین تکلیف به زورآزمایی در درون نظام محول شد. از درون بیت رهبری به توییتر ندا رسید که از قرار برخی مسئولین در قضیه حجاب به خاطر برخورد نسنجیده تذکر دریافت کردهاند تا بلافاصله ضد حمله درونی نیز آغاز شود که عدهای سلایق خود را به رهبری نسبت میدهند در حالی که رهبری به صراحت تمام نه تنها تأکید بر حفظ حجاب را لازم دانست، بلکه حتی پس از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و در اوج تنش با آن نیز در جریان سخنرانی روز قدس با ذکر جملاتی کوتاه از قضیه اسرائیل عبور کرد تا به طور مفصل برای دقایقی نسبتاً طولانی به مسأله حجاب و نقشه دشمن برای آن بپردازد. یک بار دیگر صف بندی جدیدی درون نظام و درون و بیرون نظام شکل گرفت و براندازان و سرنگونی طلبان سرخورده را نیز شاد و بشاش وارد میدان کرد. حال جنگ وارد دور تازه خود شده است.
پرسش اساسی اما این نیست که کدام نیروهای درگیر در این جنگ چه اهدافی را دنبال می کنند. این سادهترین نوع برخورد به وقایع است. به راحتی میتوان گفت یک طرف جدال را تندروهای مذهبی یا به تعبیر سکولارهای افراطی نیروهای طالبانی و داعشی و امثالهم تشکیل میدهند و یک طرف جدال را سکولارها یا به تعبیر همان تندروهای مذهبی نیروهای سلیطگی و هرزگی. میتوان همه اینها را نیز یا به نقشه های دشمن نسبت داد و یا به افراط تندروهای دو طرف و امثالهم. پرسش اساسی اما این است که چرا در مقطع کنونی نیروهای متخاصم چنین آرایش ایدئولوژیکی به خود گرفتهاند و چرا امکان دستیابی به تعادلی پایدار بین این نیروهای متخاصم نیست.
این بحث را ادامه خواهیم داد.
بهمن شفیق
۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۶ آوریل ۲۰۲۴
برخی از منابع
https://www.mashreghnews.ir/news/1595593/دوستانه-با-برادر-فضائلی
https://www.mashreghnews.ir/news/1595575/واکنش-مشاور-قالیباف-به-حواشی-اخیر-گشت-ارشاد
https://www.javanonline.ir/fa/news/1224902/راه-ناصواب-اشاعه-فرهنگ-عفاف-و-حجاب
https://www.mashreghnews.ir/news/1593552/آنچه-سردار-حاجی-زاده-12-سال-قبل-گفت-و-صهیونیست-ها-نشنیدند-سخنان
به گزارش اعتمادآنلاین، او می افزاید: همه دنیا شاهد است که جمهوری اسلامی ایران آغازگر اقدام نظامی نبوده است. اسرائیل حمله را شروع کرد و ایران فقط پاسخ داد. امیدوارم صهیونیستها درس گرفته باشند و تنبیه شوند و دست از تجاوز بردارند و اگر بخواهند به تجاوز ادامه دهند به طور طبیعی پاسخ آن را خواهند دید، گرچه ما امیدواریم حماقتشان را بار دیگر تکرار نکنند. جمهوری اسلامی ایران یک منطقه امن میخواهد، با ظلم و تجاوز مخالف و حامی مظلومین در طول تاریخ است. امروز هم امیدواریم انشاءالله با خیر و برکتی که ماه مبارک رمضان برای مردم ما به ارمغان آورد، بتوانیم به راحتی از همه توطئهها عبور کنیم و مردم ما شاهد حل معضلات کشور باشند.
*صحبت های آقای روحانی در قبال عملیات غرورآفرین سپاه پاسداران از موضع خردمندی بیان شده اند.
باید تصریح کرد که فضای سیاسی کشور همواره باید مقوّم امنیت ملی باشد و در مقاطعی که حاکمیت در راستای امنیت ملی؛ اقدامی فراگیر انجام می دهد البته نیاز است تا نیروها و رجال سیاسی نیز به صحنه بیایند و با التزام بی قید و شرط به مبانی امنیت ملی؛ در راستای تقویت حرکت امنیت بخش حاکمیت گام بردارند.
با توجه به این اصل مهم؛ مشاهده می شود که سخنان آقای روحانی بعنوان رئیس جمهور سابق کشورمان؛ سخنانی پخته و در راستای تقویت امنیت ملی است که سایر فعالان سیاسی (خاصه در جناح اصلاح طلب) نیز باید از روحانی درس آموخته و بر همین سیاق حرکت کنند.
تأکید روحانی بر اینکه ایران اسلامی همواره حامی مظلومین بوده نیز یک تأکید مغتنم و در راستای مبانی انقلاب اسلامی است که باید تکثیر آنرا در میان همه رجال و احزاب سیاسی چپ و راست شاهد باشیم.
اظهارات روحانی منعکس نشده در مشرق نیوز
او با تأکید بر استفاده از فرصتهای جدید در سال نو اظهار داشت: در هفتههای گذشته، در همسایگی ما انتخاباتی انجام گرفت که مراد میل حاکمان نبود. آنها بلافاصله به مردم گفتند از این ناکامی درس میگیرند و خودانتقادی را آغاز میکنند. ما هم بعد از انتخابات اسفند پارسال میبایست خودانتقادی را شروع میکردیم. باید ببینیم اشکال از کجاست و آن را رفع کنیم. من معتقدم باید برگردیم به سمت مردم و در برابر آنها سر فرود بیاوریم. بپذیریم که کشور از آن مردم و اداره امور با رأی مردم است. بدانیم موفقیتها در صورتی است که مردم ما در صحنه باشند. باید بینیم خطاهای ما کجا بوده، خودمان را نقد کنیم، نه اینکه آنها را توجیه کنیم. انتخابات ما یک پیام داشت و آن اینکه اکثریت مردم پای صندوق رأی نیامدند. این پیام را باید درک کنیم و برای آن راهحل پیدا کنیم.
https://www.javanonline.ir/fa/news/1225336/تبعات-خطرناک%C2%A0-القای-دوقطبی%C2%A0-آقا-و-دفتر-آقا
https://www.sharghdaily.com/بخش-یادداشت-65/927458-به-وقت-همبستگی-با-نگاه-ملی
https://www.sharghdaily.com/بخش-سیاست-6/869162-باهنر-قدری-تردید-دارم-که-امام-گفته-باشند-اسرائیل-باید-از-بین-برود
حضور: خط قرمز امام (ره) چه بود؟ یعنی در مواجهه با مسائل سیاسی و بازیگران سیاسی چه واکنشی داشتند؟
باهنر: امام (ره) در این مسئله، به اصولی که اعتقاد داشتند، ذرهای کوتاه نمیآمدند. مثلاً در اعلام حکم اعدام سلمان رشدی، یک عده در دولت بحث کردند که این خلاف منافع سیاست خارجی ما هست و فلان. امام (ره) فرموده بودند اصلاً مقامات رسمی روی این مسئله موضع نگیرند. اگر هم در خارج از کشور چیزی گفتند، بگویند آن طلبه گفته است. جمهوری اسلامی لازم نیست موضع بگیرد که سلمان رشدی قتل واجب است. بگذریم که بعدها آقای صانعی در مجموعه ۱۵ خرداد جایزه تعین کردند. حتی من قدری تردید دارم که امام گفته باشند اسرائیل باید از بین برود. یک زمانی هم در شورای دفاع بحث شد که این، موضع نظام جمهوری اسلامی باشد یا نه؟ که حضرت امام (ره) فرمودند بگویید نه، آن طلبه گفته است. چون آن موقع میگفتند امام فرموده است صدور انقلاب و در بیرون از کشور، ایرانهراسی راه انداخته بودند که ایران با توپ و تانک و لشکرکشی میخواهد انقلاش را صادر کند. امام توضیح دادند که ما اگر میگوییم صدور انقلاب، منظور صدور فرهنگی، اعتقادی، صدور فکری است، نه صدور نظامی.
چون از اول انقلاب آمریکا و صهیونیستها و مخالفین یک ترفندی داشتند که ایرانهراسی را در دنیا تبلیغ میکردند و میخواستند همه را از ایران بترسانند. تا میانه سال ۸۰ ـ ۸۵ روی این مسئله مراقبت جدی داشتیم که ایران هراسی را نگذاریم در دنیا رشد کند و به اصطلاح آب میریختیم روی آتش و میگفتیم که طرفدار صلح و همزیستی مسالمتآمیز هستیم. حتی در چشمانداز بیست ساله، در سال ۸۴ تیم مجمع بحث کردند و آقا ابلاغی کردند که چهار فراز دارد. یکی از فرازهایش تعامل سازنده با همه کشورهای دنیا به استثنای رژیم صهیونیستی بود. یعنی هیچ کشور دیگری را استثنا نکردیم.
https://nournews.ir/fa/news/170937/قیمت-نجومی-هواپیماهای-شخصی