نظرات خوانندگان

محتویات معدهٔ یک مرداب‌زی

نوشتۀ: بیژن دادخواه

یعنی همهٔ آن بندبازی‌ها با «اقتصاد سیاسی» و «طبقه» و به‌اصطلاح «نئولیبرالیسم» برای آن بود که به‌وقت مقتضی تکلیف کل هستی و کائنات را با یک تک‌عبارت مجعول اورینتالیستی – یعنی «اسلام سیاسی» – یکسره کند؟! آنهمه ادای بحث مارکسیستی درآورد و با آلبریتون از «قرائت نو» لاف زد و با پولانی ژست «تکامل» مارکسیسم گرفت که دست‌آخر سر از آخور برنارد هانری لویِ داعش‌دوستِ «اسرائیل»پرست دربیاورد؟

محمد مالجو، «دکتر اقتصاد»، طی مدت اخیر پس از آغاز جنگ تجاوزکارانهٔ رژیم فاشیست «اسرائیل» علیه مردم ایران، چندین فقره ترهات بیرون داده، صریر «ترک تخاصم با اسرائیل» کشیده و اکنون با به‌هم بافتن هرزه‌ای دیگر تحت عنوان «سقوط در چاه اسلام سیاسی» تا خرخره در لجنزار متعفن فاشیسم صهیونیستی فرو رفته است. غرض از نگارش این چند خط پاسخ به اباطیل آن وجود بی‌مایه نیست، که یاسین به گوش حیوان اصم نمی‌خوانند؛ که «جز جیغ و ویغ و شیون و فریاد و همهمه، کاری دگر نیامده از شیخ و شابتان» – بل انگیزهٔ نوشتن این یادداشت خوانندگانی‌اند که شاید هنوز هم لابه‌لای لاطائلات «دکتر محمد مالجو» به‌دنبال یافتن پاسخی برای پرسش‌هایشان بگردند. باشد تا مگر به خود آیند و از این ننگ ابدی برائت بجویند؛ فليكونوا من أحرار العصر.

حضرت مستطاب از این نالیده که جنگ بین ایران و «اسرائیل» جنگِ بود و نبود است و برای اینکه آن آدمخواران در تل‌آویو را تبرئه کند، دلیل آورده که: «پاسخ حقیقی، البته فقط تا جایی که به طرف ایرانی برمی‌گردد، در قلب ایدئولوژی «اسلام سیاسی» نهفته است. این ایدئولوژی می‌تواند معمای مصاف جاری بر سر مرگ و زندگی را رمزگشایی کند.» پرواضح است که قید انحصارِ «البته فقط تا جایی که به طرف ایرانی برمی‌گردد» صوری و زائد است؛ چه نه‌تنها مطلقاً سراغی از هیچ «طرف» دیگری در سراسر این هرزنامه نمی‌توانید گرفت، سهل است، چند خط پایین‌تر محتوای زمینی – و نه صورت قیدیِ – انحصار به‌شکلی کورکننده عیان می‌شود: «فقط اسلام سیاسی است که فریاد می‌زند چرا باید تا پای نابودی پیش برویم.» یعنی که هان ای جماعت! در تل‌آویو و واشینگتن پی خصم نگردید، مسبب فاجعه در همین تهران است.

اما به آن دغل‌باز راهزن باید گفت: تا جایی که به «طرف» اربابان غربیِ امثال تو حیوان رذل خودفروخته برمی‌گردد، چه؟ چند قرن استعمار و امپریالیسم و اشغالگری تا فاشیسم معاصر صهیونیستی چطور؟ یا نکند دوزخیان روی زمین، وارثان «دیر یاسین»ها و قربانیان هفتاد و اندی سال «نکبت» اشغال و آپارتاید و پاکسازی قومی – قهرمانانی که روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حصارهای بزرگترین اردوگاه مرگ جهان را شکستند و به جهان نشان دادند که «امپراطور برهنه است» – خواب‌نما شده بودند و اینها همه افسانه‌های جن و پری به روایت والت دیزنی بوده و قرار است که فرجام داستان به خوبی و خوشی در «ارض موعود» آبراهام به پایان برسد؟ برای «عمالیق» هم؟ یا نکند «عمالیق» را هم همین «اسلام سیاسی» وطنی سرهم‌بندی کرده تا بهتر بتواند نسل‌کشی را سازمان دهد؟!

حتی اگر موقتاً و صرفاً برای قیاس، به نامنطق ابتر عبارات مذکور تشبث بجوییم و تمام تاریخ واقعی مالامال از چرک و خون و کثافت سرمایه‌داری و استعمار و امپریالیسم را هم کنار بگذاریم – حاشا و کلّا! – باز از آن گول بی‌خرد باید پرسید: حتی در آن صورت مفروض هم، همین صهیونیسم میزراحیِ آخرالزمانی که صراحتاً همهٔ ما «جنتیل‌ها» را مادون انسان می‌خواند و همچون سگ پاسبانِ «باغ تمدن غرب» بولدوزرهایش را، و تانک‌ها و جت‌ها و پهپادهای «هوشمندش» را، به‌کار انداخته تا «جنگل ما بربرها» را از ریشه برکند و، خشک و تر، بسوزاند – همین فاشیسم کریه‌المنظر نسل‌کش ضد بشر که خانه و کاشانهٔ مردمانی را به‌معنای واقعیِ یهودائیِ کلمه به تلی از خاک و خاکستر بدل نموده و تا همینجا بیشتر از یکصد هزار پیر و جوان و نوزاد شیرخوارهٔ فلسطینی را در برابر چشمان حیرت‌زدهٔ جهانیان به‌صورت «لایو» سلّاخی کرده (آه، اسماعیل! چه عیسی‌ها که از شکم مادر زاده نشده به قربانگاه دجال ذبح شدند – اما هُش دار! اینک مجال به‌سوگ‌نشستن نیست، که وقت تنگ است و پایِ آبله راه بس دشوار) – باری، همین پیام‌آور مرگ و تباهی نمی‌تواند «معمای مصاف جاری بر سر مرگ و زندگی را رمزگشایی کند»؟ یا اینکه فقط خر ما از کرّگی دم نداشت و مرغ همسایه غاز است؟!

یعنی همهٔ آن بندبازی‌ها با «اقتصاد سیاسی» و «طبقه» و به‌اصطلاح «نئولیبرالیسم» برای آن بود که به‌وقت مقتضی تکلیف کل هستی و کائنات را با یک تک‌عبارت مجعول اورینتالیستی – یعنی «اسلام سیاسی» – یکسره کند؟! آنهمه ادای بحث مارکسیستی درآورد و با آلبریتون از «قرائت نو» لاف زد و با پولانی ژست «تکامل» مارکسیسم گرفت که دست‌آخر سر از آخور برنارد هانری لویِ داعش‌دوستِ «اسرائیل»پرست دربیاورد؟ همینقدر حقیر و پست؟ شاید آنقدر از توبرهٔ زالوها خورده‌ و در مغاک خیره مانده‌ که دیگر امر بر او مشتبه شده که اقتصاد مال خر است. یا هم از آغاز در بزم شوم کرکسان و خفاشان به رقص آمده، نان در خون اعدامیان کمونیست دههٔ سیاه شصت – «زیباترین فرزندان آفتاب و باد» – قاتق کرده، در گنداب «جامعهٔ مدنی» جمهوری اسلامی رشد و نمو کرده، در ملازمت خرافه‌پردازان «گفتگوی تمدن‌ها» پوست انداخته، با لجن «سبز» توبره و آخور را یکی کرده، و حالا مدهوش «بی‌بی» شده وهم برش داشته که ابوعطا بخواند! آنطور که از قرائن پیداست، به‌گمانم این دومی به واقعیت نزدیکتر باشد.

آقایان اربابان فرنگی – امپریالیست‌های لیبرال-فاشیست – بوی کباب به مشامشان خورده. گرچه نمی‌دانند که اینجا خر داغ می‌کنند. اما قورباغه را از این ضیافت چه سود؟ مگر شاید لخته خونی گندیده در فضلهٔ خوکان.

«داند جهان که در همهٔ عمر بوده است، روزی ز بالِ پشّه و خونِ ذُبابتان»

 

بیژن دادخواه

۱۷ تیر ۱۴۰۴

۸ ژوئیه ۲۰۲۵

***

ضمیمه -محمد مالجو: سقوط در چاه اسلام سیاسی

آیا مناقشۀ خونین میان اسرائیل و ایران فقط یک بازیِ شطرنج سیاسی است بر سر منافع ملیِ هر یک از دو کشور متخاصم؟ پاسخِ مبتنی بر «رئال‌پالیتیک» می‌گوید بله. لنز واقع‌گرایانۀ «رئال‌پالیتیک» به‌روشنی نشان می‌دهد که هر دو بازیگر، یعنی ایران و اسرائیل، در این آوردگاهِ مرگ و زندگی با تمام توان در پی بقای خود از طریق ایجاد بازدارندگی‌اند، از طریق تسلط بر منابع و گذرگاه‌های راهبردی، از طریق رقابت برای کسب هژمونی منطقه‌ای، از طریق هر چه مجهزترسازی خود به توانایی‌های آفندی و پدافندی. تحلیل‌های مبتنی بر «رئال‌پالیتیک» به‌درستی نشان می‌دهند که هر دو کشور در منازعه‌ای وجودی‌اند برای تحکیم جاپای خود در این میدان پرخطر. اما آیا این تصویر دقیق برای ما تمام ماجرا را روایت می‌کند؟ هرگز! «رئال‌پالیتیک» گرچه چگونگی این منازعه را با جزئیات ترسیم می‌کند اما در برابر پرسش از «چرایی»اش به‌تمامی ساکت است. این چارچوب بی‌رمق به‌هیچ‌وجه پاسخی برای این پرسش بنیادی ندارد که چرا این منازعه به یک صف‌آرایی تمام‌عیارِ وجودی تبدیل شده است. چگونه می‌توان توضیح داد که عربستان و اسرائیل از دشمنی دیرینه به درجه‌ای از همکاری رسیدند؟ چرا ترکیه و اسرائیل، به‌رغم همۀ تنش‌هایی که با هم دارند، همواره رگه‌هایی پررنگ از روابط متقابل امنیتی و اقتصادی را حفظ کرده‌اند؟ چرا ایران و عربستان، به‌رغم رقابت‌های ژئوپولیتیک و حتی مذهبی، به سطح منازعۀ وجودی نرسیده‌اند؟ «رئال‌پالیتیک» در پاسخ به این معماها ناتوان است. «رئال‌پالیتیک» به‌دقت «چگونگی» را وصف می‌کند اما از «چرایی» به‌تمامی غفلت می‌ورزد. پاسخ حقیقی، البته فقط تا جایی که به طرف ایرانی برمی‌گردد، در قلب ایدئولوژی «اسلام سیاسی» نهفته است. این ایدئولوژی می‌تواند معمای مصاف جاری بر سر مرگ و زندگی را رمزگشایی کند. این مصاف، فراتر از یک بازی قدرت ساده، ریشه‌های عمیقی در باورها و جهان‌بینی‌ها نیز دارد که «رئال‌پالیتیک» از درک‌شان قاصر است. «رئال‌پالیتیک» به ما نشان می‌دهد که ما چگونه می‌جنگیم اما فقط اسلام سیاسی است که فریاد می‌زند چرا باید تا پای نابودی پیش برویم. ضرورت هولناک در همین‌جا سربرمی‌آورد: اگر قائلان به ایدئولوژی اسلام سیاسی در صحنۀ سیاست ایران کماکان چیرگی داشته باشند، حتی با فرضِ نامحتملِ پیروزیِ ما نیز، ایرانِ ما دچار باخت تمدنی خواهد شد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کنفرانس سوم

ادامه مطالب...

کنفرانس دوم

ادامه مطالب...

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

صدا و تصویر