ولوله ای در دنیا به پاست. همه جا جوش و خروشی است در دفاع از غزه و در محکومیت جنایات فاشیسم صهیونیستی. از شهرهای اروپا و آمریکا تا آسیا و آفریقا، از دانشگاهها تا خیابانها. در غرب هیچ درجه از سرکوب پلیس و دستگاههای امنیتی دول غربی نتوانسته است که این خشم را مهار کند و در جنوب جهانی انبوه هر چه بیشتری روانه خیابان می شوند. از تظاهرات میلیونی در بنگلادش و پاکستان تا تونس و مراکش. و در «ام القرای اسلام» آرامشی گورستانی حاکم است. فراتر از بازیهای نمایشی حاکم، هیچ اثری از دفاع خیابانی جدی و مستقل از غزه نیست.
- زندانیان چپ و انقلابی در سالهای اول دهه ۵۰ خاطره ای از رفسنجانی در زندانهای شاه نقل میکردند که گفته بود:
«شوروی که خداپرست نیست، دیکتاتور هم هست. در عوض آمریکا هم خداپرست است و هم دموکرات ... ». این البته فقط نظر رفسنجانی در آن ایام نبود. بقیه کادر بعدی رهبری نظام جمهوری اسلامی هم با او هم رأی بودند.
آثار این نظر از همان ابتدا در کشیدن کمربند سبز دور شوروی، همراهی با سیاستهای آمریکا و غرب در افغانستان و همراهی فعال با ناتو در پروژه نابودی یوگسلاوی زیر پرچم حمایت از مسلمانان بوسنی و سرانجام پاکسازی جامعه از هرگونه مقاومت طبقاتی در برابر سرمایه داری پدیدار شد.
اما محو کردن آثار انقلابی- که هرچند شکست خورد، اما توده ها را بشدت از سنتهای مبارزه طبقاتی و چپ انقلابی و ضدامپریالیست متاثر کرده بود- نیاز به زمان داشت. نمیشد از «شر» و تأثیر همه آن انگیزه ها و افکار حتی در میان بخشی از پایه اجتماعی خود نظام به یکباره خلاص شد. چهل و اندی سال زمان لازم بود تا آن کلمات قصار رفسنجانی تعین یابد و بطور کامل در واقعیت تفسیر شود. حتی در آن اوایل لازم بود که گاه برای خارج کردن عرصه از دست کمونیستها و بدست گرفتن ابتکار عمل، «انقلابی» عمل کرد و پرچم مبارزه با «استکبار» را حتی بلندتر از مبارزه ضد امپریالیستی چپ انقلابی برافراشت.
و البته ده سال اول صرف سرکوب کمونیستها و انقلابیون ملهم از کمونیسم و سنتهای مبارزه طبقاتی شد، تا راه برای گامهای بعدی هموار شود. حتی نفرت جمهوری اسلامی آن سالها از مجاهدین نیز به این علت نبود که آنها را طرفدار استکبار جهانی می دانست. به این علت بود که آنها را التقاطی و آلوده به مارکسیسم قلمداد می کرد.
آن نظام سیاسی که به محض پیدایش، هر چه در چنته دستگاه سرکوبش بود بکار برد تا ریشه انقلاب و انقلابیون و کمونیستها را بخشکاند، آن نظام سیاسی که هر چه در حیله داشت بکار برد تا هارترین و حتی فاشیستی ترین شکل جامعه مدنی را گسترش دهد و با وجود عمیقتر کردن شکاف طبقاتی، از هر فرد ایرانی در ایده اش یک بورژوا-لیبرال قسی القلب بسازد، آن نظام اسلامی که مالکیت خصوصی را تقدیس و تحکیم کرد و همه چیز جامعه را به عرصه تاخت و تاز بازار آزاد و رقابت سپرد، و آن نظامی که در همان بهار شیرین آزادی تظاهرات بیکاران را در اصفهان به گلوله بست و ناصر توفیقیان را به قتل رساند، و در همان گام اول اسطوره های کمونیستی همچون علیرضا سپاسی آشتیانی را در زیر شکنجه به قتل رساند و علیرضا شکوهی را تیرباران کرد و داریوش کائدپور و علیرضا زمردیان و محمدعلی پرتوی و محمد صبوری و هزاران دیگر را به دار کشید، تا امثال .حسین رونقی و نرگس محمدی را بعنوان اپوزیسیون و نماد مقاومت، جایگزین آنان بسازد، و در دستگاهش دهها ژورنالیست و سلبریتی پرورش داد تا سر از منوتو و ایران اینترنشنال و بی بی سی و اسرائیل و فستیوالهای سینمایی و هنری درآورند، و مسؤلیت پرورش جماعتی هرزه در ایران را بعهده بگیرند، طبیعی است که بنا به «مصلحت» یا «ضرورت»، باید هم بر سر مردم غزه معامله کند!
حتی مفاهیمی همچون صدور انقلاب، ام القرای اسلام، هلال شیعی و عمق استراتژیک برای تامین امنیت ملی ایران که در دل مسلمانان ساده دل طرفدار نظام یا ناسیونالیستها، غوغا و برای قدرتهای جهانی و منطقه ای چالش بپا میکرد، هیچیک بطور مستقیم به مسائل زحمتکشان ایران و فلسطین و «جهان اسلام» مربوط نبود، و همگی در وهله اول باید مسئله چانه زنی بورژوازی ایران برای کسب موقعیت بهتری در پیوند با همان نظم مسلط را رفع و رجوع میکردند.
و امروز که «مصلحت» این ام القرا به داد و ستد و فروش همین «جهان اسلام» و مسئله غزه و لبنان گره خورده است، همه آن مفاهیم یک به یک رنگ می بازند. و اکنون بیش از پیش بر همگان روشن میشود که حتی مسئله نابودی اسرائیل یا آرمان فلسطین از همان ابتدا هم تا آنجا جدی بود که در تعارض قاطع با منافعی قرار نگیرد که نطفه آن بین بازاریان و سفارت معظمه انگلیس در همان ایام پلوخوری اولین انقلاب بورژوایی ایران بسته شد.
آمریکا اگر کمی انصاف!! داشته باشد باید قدر خدمات جمهوری اسلامی را بداند، چالشهای این نظام سیاسی را در این گذار طولانی درک و حتی از آن تشکر کند، و از دست نوازش بر سر خادم بزرگی که در قالب دشمن گاه لگدی پرت کرده و حتی آسیبی رسانده، و حالا دچار حضیض شده خودداری نکند. اما چه میشود کرد که چنین انتظاری از آمریکا داشتن ساده لوحی است.
حال سؤال این است که آیا حامیان راستین غزه در ایران هم میتوانند همچون نقاط دیگر جهان به خیابان بیایند، تا حداقل وجدان خود را از شرمندگی سکوت جامعه ایران در برابر جنایات اسرائیل برهانند؟!
وحید صمدی
۲۷ فروردین ۱۴۰۴
۱۶ آوریل ۲۰۲۵