نظرات خوانندگان

صف‌بندی جاری و آزادی گرازها

نوشتۀ: پولادی

امروز ... چپهای بورژوا-صهیونیست همان خط «نه غزه نه لبنان» ۸۸ در مقام نیروهای پشت جبهه صهیونیست‌های فاشیست بیانیه‌های آشتی با اسرائیل (بخوان ضدفلسطینی) صادر می‌کنند و درباره صلح سازمان مللی سخنسرایی می‌کنند. اما تا زمانی که از نهر تا بحر فلسطین باز برقرار نشود، آش و کاسه کپی برابر اصل پشت هم می آیند و صلح جز سرابی بیش نیست. و در خصوص صلح سرایانی چون علیجانی و نیکفر و مالجو و اتابکی و شرکای اسرائیلیشان این سراب ساخته دست همینهاست برای خوش‌خدمتی در پشت جبهه‌ای که خط مقدمش غزه است.

پنج روز از تجاوز نظامی فاشیسم صهیونیستی به ایران می‌گذرد و گروههای اجتماعی مختلف که صاحب نهادهای مدنی هستند یکی پس از دیگری به اعلام موضع روی آورده اند. حتی از کسانی که پای ثابت جنگ‌طلب‌ترین و ارتجاعی‌ترین تریبون‌های صهیونیستی فارسی‌زبان اند نیز صدا درآمده. صدایی که البته سکوت سنگ را در قیاس با واغ‌‌واغ سخنگویان جناح چپ بورژوا-صهیونیست احترام‌برانگیز می‌کند. سرعت صدور بیانیه‌های به‌اصطلاح ضدجنگ و خواهان صلح سازمان مللی و مرزبندی‌شده با جنگ افروزی از ماشینهای نهادی جمعی و فردی چپ ظرف دو روز اخیر فزونی گرفته. ظاهرا پس از این چند روز استراحت فعال شده اند و دستگاه های تولید لجن را مجدد به کار انداخته اند.

در متن زمینه‌ی موجود اما ماشینهای بیانیه نویسی جماعت چپ بورژورا-صهیونیست در پشت جبهه‌ی فاشیسم صهیونیستی در حال خدمت به ارتش نازیسم معاصر هستند. از همین جهت است که در ضدجنگ‌ترین(!) این بیانیه‌ ها که محمد مالجو انتشار داده گرازهای جامعه‌ جهانی، صهیونیستها با نام رسمی اسرائیلی‌ها، خطاب قرار گرفته‌اند و خواستار پیوند گرازهای ایرانی جامعه جهانی با گرازهای اریجینال فاشیسم صهیونیستی شده‌اند تا از صلح(عجب!) حرفی زده باشند. مارکس روزی نوشته بود: «اگر قرار است تاریخ آزادی ما تنها در جنگلها یافته شود، چه تفاوتی وجود دارد میان تاریخ آزادی ما و تاریخ آزادی گرازهاامروز می‌توان این پرسش را در برابر مخاطبان این جماعت گذاشت- خودشان که در صفبندی جهانی گرازها سنگر گرفته اند- اگر قرار است تاریخ آزادی اجتماعی ما تنها بر ویرانه‌ها و زمین غصب‌شده فلسطین یافت شود، چه تفاوتی وجود دارد میان تاریخ آزادی اجتماعی ما و تاریخ آزادی صهیونیستی بربرها و گرازهای عصر حاضر؟

ترند صلح البته در میان بیانیه های زیراکسی صاحب نهادهای مدنی چپ از فرط تکرار دل بهم خوردگی و سرگیجه می آورد.

تنها صلحی که اما باید از آن سخن گفت صلحی است که با پایان اشغال و آزادی فلسطین و نابودی فاشیسم صهیونیستی می تواند به دست آید. فقط این صلح است که به یکی از آرمانهای نیروهای مترقی و بالنده انقلاب ۵۷ جامه عمل می پوشاند و جنگ ۷۷ ساله اشغال فلسطین را به پایان می‌رساند. جا زدن یکی از صحنه های نبرد به منزله جنگی بدون پس و پیش بسیار بیش از شارلاتانیسم است. جنگ اصلی که دولت-ملت‌های بورژوایی سراسر جهان در قبالش طیفی از مواضع دیپلماتیک را در برهه پساطوفان‌الاقصی در پیش گرفتند جنگی است که قضیه فلسطین را ساخته، جنگی است که پادگان امپریالیسم غرب را در منطقه مستقر کرده تا مرکز فرماندهی در نزدیکی کشورهای خاورمیانه داشته باشد، جنگی است که با اشغال فلسطین توانسته این مرکز را دایر کند، جنگی است که موجودیت فاشیسم صهیونیستی هم‌ارز با آن است. و پایان این جنگ با پایان و نابودی فاشیسم صهیونیستی متناظر است.

پرتاب شعله های انفجار از جمعه صبح به ایران تنها صحنه نبردی از جنگ ۷۷ ساله این مرکز فرماندهی امپریالیسم غرب در منطقه است که پایگاه های کمکی‌اش در سایر کشورهای منطقه با محوریت شیخ‌نشین‌ها پخش شده اند. انگلس در طی بررسی جنگهای مدرن این مسئله عینی را فرموله می‌کند که اگر فاصله مرکز پشت جبهه با جبهه زیاد باشد، جبهه امکان پایداری و تأمین در جنگ را نخواهد داشت. بنابراین، ۱۹۴۸ و روزهای نکبت فلسطینی ها، روزهای اشغال فلسطین توسط انجمنی امپریالیستی-غربی است که هدفش از جنگ تأسیس ستادی‌‌ست جدید، آن هم در منطقه‌ای که فقط چند سالی است که منابعی غنی در آن کشف شده بودند و از نظر موقعیت جغرافیایی موقعیتی ژئواستراتژیک دارد. پس آنکه از صلح حرف می زند بی آنکه نابودی اسرائیل و آزادی فلسطین از نهر تا بحر را فریاد کند، ریگی به اندازه ریگ‌های صهیونیستها در کفشش جای خشک کرده. اشکنازی‌های اسلامی هم البته در این میان فرصت پس از طوفان‌الاقصی را که ایران را میتوانست به عنوان بزرگترین مدافع فلسطین تبدیل کند به محاق بردند و دیپلماسی را در دستور کار خویش قرار دادند؛ برای قضیه‌ای که دیپلماسی فقط تسهیلگر کشتار بیشتر جان های فلسطینی بود. تأخیرها و خویشتنداری‌های جریان اجتماعی اشکنازی‌‌های اسلامی در پاسخ به حملات یک سال و نیم اخیر فاشیسم صهیونیستی که پشتش به بخشهای پرسروصدای غرب پرست جامعه مدنی ایران گرم است، علاوه بر تحمیل غربت به فلسطینی ها در بازی تبانی دولتها تعرضی به شخصیت اجتماعی کل جامعه بود. فاجعه آمیزتر اما تصمیمات دولت وفاق سرمایه‌داری جمهوری اسلامی با آغاز سال جدید بود که به سردمداری اشکنازی‌های اسلامی و دوستانشان در جامعه مدنی با ذوقی که در چهره عراقچی برق می‌زد راهی عمان شدند.

هر چه بیشتر ابزار آلات ماشین‌های جنگی ایالات متحده وارد منطقه میشد به همان نسبت بورژوازی ایرانی مشتاق‌تر به ورود به لانه زنبور، مشتاق‌تر به حضور در مذاکره‌ی محاصره‌ای، مشتاق‌تر به نادیده گرفتن نسل‌کشی و قضیه فلسطین و باز گذاشتن راه برای پاکسازی فلسطینی ها، و البته تحمیل و تعمیق بیشتر حقارت بر جامعه و توده زحمتکشان. البته دور از انتظار نبود که مذاکره محاصره‌ای در هر لحظه‌ای که آنها صلاح بدانند از پشت میز مذاکره به شلیک از محاصره بدل خواهد شد. این اوضاع البته محصول تحمیل غربت بر فلسطینی ها در زمانی بود که از سر احساس خطر در قبال سرنوشتشان هفت اکتبر را رقم زدند. و این اوضاع محصول بلوک غرب پرست جامعه و نمایندگانش در دولت بورژوایی جمهوری اسلامی بود که تصمیم گرفتند به جای حمایت از مبارزه فلسطین و تضعیف و نابودی اسرائیل در منطقه، دست فاشیسم صهیونیستی را در منطقه باز بگذارند. دو انتخاب وجود داشت: یا دفاع عملی و محکم از فلسطین و شرکت در مبارزه آزادی آن یا سپردن سرنوشت منطقه به منویات مرکز فرماندهی امپریالیسم غرب در خاورمیانه. خط «نه غزه نه لبنان» ارتجاع سبز و فیروزه‌ای که در بلوای ززآ حضور بهم رسانیده بودند، در مسیر تاریخی دوم و میدان دادن به فاشیسم صهیونیستی و فراموشی فلسطینی‌ها راهش را ادامه میداد و داد و می‌دهد. و امروز در شرایطی که این خط تاریخی به فرجام بروز نظامی خود رسیده چپهای بورژوا-صهیونیست همان خط «نه غزه نه لبنان» ۸۸ در مقام نیروهای پشت جبهه صهیونیست‌های فاشیست بیانیه‌های آشتی با اسرائیل (بخوان ضدفلسطینی) صادر می‌کنند و درباره صلح سازمان مللی سخنسرایی می‌کنند. اما تا زمانی که از نهر تا بحر فلسطین باز برقرار نشود، آش و کاسه کپی برابر اصل پشت هم می آیند و صلح جز سرابی بیش نیست. و در خصوص صلح سرایانی چون علیجانی و نیکفر و مالجو و اتابکی و شرکای اسرائیلیشان این سراب ساخته دست همینهاست برای خوش‌خدمتی در پشت جبهه‌ای که خط مقدمش غزه است.

اساساً از جنگ جهانی دوم که نیروی هوایی به تسحیلات نظامی و جزئی از ارتش ها وارد شد، حوزه عملکردی جبهه و پشت‌ جبهه و خط فاصل میانشان دگرگونی‌هایی ژرف یافت و تقسیم‌بندی‌های سابق مخدوش شد. در همین پنج روز نخستی که از حمله نظامی اسرائیل به ایران می‌گذرد شاهدیم که تیم‌های نظامی-تروریستی فاشیسم صهیونیستی چگونه از داخل عملیات انجام می‌دهند. این تیم‌ها در واقع از جامعه مدنی-بورژوایی ایران یارگیری شده‌اند. بر خلاف جنگهای دوران باستان که ارتش‌ها در برابر هم قرار می‌گرفتند، در جنگ‌های مدرن جوامع در برابر هم قرار می‌گیرند؛ پس تبدیل نیرویی از درون جامعه مدنی-بورژوایی به نیرویی که به ‌شکل سازمان‌یافته به عنوان سرباز دشمن خدمت میکند جز یارگیری از پشت جبهه و موریانه‌پروری در جامعه‌ طرف جنگ نیست. موریانه های جامعه مدنی-بورژوایی ایران فقط به خدمت سربازی فاشیسم صهیونیستی درنیامده‌اند. زرادخانه ایدئولوژیک آنها در لایه‌های روشنفکری نیز آرایشی متناسب با وضع جدید گرفته و بیانیه هایی را تولید میکند که یکصدا با نادیده گرفتن انواع جنگ و مضمون جنگ و در رأس فلسطین و نسلکشی فلسطینی‌ها از پشت جبهه ایران و در خدمت پشت جبهه فاشیسم صهیونیستی در شاخه روشنفکری توپ می‌زنند. تدابیری که از رهنورد تا چهارمحالیان برای شعار «نه به جنگ‌»شان تلویحا خواستار آنند جز تحمل حقارت بیشتر برای جامعه ایران و اطاعت از دستورات مرکز فرماندهی امپریالیسم غرب در خاورمیانه نیست. بنابراین در ایران امروز و در میان ایرانیان زنده در این کره خاکی ما یک پشت جبهه نداریم. دو پشت جبهه داریم که یکی پشت جبهه ایران است و دیگری پشت جبهه فاشیسم صهیونیستی. یکی در اردوی انسان‌ها است و دیگری در اردوی بربریت گرازهای جهان معاصر.

شاید تقسیم‌ بندی جاری در نگاه اول عجیب به نظر بیاید اما با نگاهی به سایر واحد‌های دولت-ملتی بورژوایی متوجه میشویم که این بلوک بندی جهانی است. بلوکی که طی یک سال و نیم گذشته پرچم فلسطین را در کشورهای پرتعدادی حمل میکند و در اردوی بشریت و تاریخ تکوین آن به سر می‌برد و اردوی بربریت که تاریخ تکوین گرازها را پیش می راند. اولی نگاهی به آینده انسانی دارد و دومی نگاهی به گذشته‌های مادون انسانی و نوع گراز. در ایران اما اگر بلوک انسانی بخواهد خودش را حفظ کند باید به بلوکی بپیوندد که در این متن به آن بلوک فلسطین می‌گوییم. بلوکی که متوجه است تا فلسطین آزاد نشود هیچکس آزاد نیست و در پشت جبهه فلسطین می جنگد. چون اساسا در نگاه کلانتر به وقایع پشت جبهه ایران وجود ندارد، بلکه پشت جبهه فلسطین و پشت جبهه فاشیسم صهیونیستی و نازیسم‌های معاصر برقرار است. تقسیم بندی عملی جوامع واحد سراسر جهان به این دو بلوک تأییدگر این مهم است که انتخاب میان حضور در پشت جبهه و جبهه فلسطین است یا طرف گرازها. و در این صحنه‌پردازی شعار «نه به جنگ» جز رأی آری برای پیوستن علنی به اردوی نازیسم معاصر نیست.

و محکوم کردن جنگ افروزی اگر فقط و فقط معطوف به مرکز فرماندهی امپریالیسم غرب در منطقه نباشد تضعیف بلوک جهانی فلسطین است و بس.

توده زحمتکشان و کارگران ایران هم اگر در بلوک فلسطین نباشند به شکلی سیاسی خواهند شد که آینده در دستان جناح‌های مختلف بورژوازی ایران بچرخد. در بلوک گرازها فقط حلوای دیکاتوری پرولتاریا را پخش می‌ کنند. جناح کمونیستی سوسیالیسم به طور ویژه از حرکت به پیش قوام می یابد و نه با واپسروی به جنگلهای گرازی. هواخواهی و حضور در پشت جبهه در جنگ عادلانه بلوک فلسطین وظیفه زحمتکشان و کارگرانی است که آینده را از برای طبقه خویش روشن میخواهند و از چرخه‌های بورژوایی عاصی گشته اند. اما پایانبخشی به دورهای آنارشیک سردمداری بورژوازی فقط و فقط مستلزم شکلگیری صف مستقل کارگران و زحمتکشان در جامعه مدنی بورژوایی است، به شکلی که این جامعه و دولتش را منحل کند. هنوز در ایران کارگران و زحمتکشان این صف مستقل را تشکیل نداده اند و عموما در نهادهای مختلف جامعه مدنی بورژوایی جذبند. صف مستقل طبقاتی کارگران و زحمتکشان هنوز در برابر جامعه مدنی بورژوایی ایران هیچ است اما بایستی همه چیز بشود! پیش شرط تکوین صف مستقل طبقاتی کارگران و زحمتکشان اما در این وضعیت مشخصی که جنگ ۷۷ ساله‌ی مرکز فرماندهی امپریالیسم غرب در خاورمیانه تمام عیار به ایران رسیده انسان ماندن کارگران و زحمتکشان ایرانی است و نه گراز شدنشان. آزادی گرازها و آزادی خواهیشان آزادی نظم ضداجتماعی است که کارگران و زحمتکشان را می‌بلعد. خواه این گرازها وکیل و وزیر باشند خواه فعال و روشنفکر.

 

زنده باد صف مستقل طبقاتی

زنده باد فلسطین و زحمتکشانش

نابودباد صهیونیسم

زنده باد خاورمیانه سوسیالیستی

 

پولادی

۲۷ خرداد ۱۴۰۴

۱۷ ژوئن ۲۰۲۴

دیدگاه‌ها   

0 # ابو غسان 1404-03-29 00:15
رفیق عزیز، دستت درست و دمت گرم.
کلماتت سرشار از نیروی حیات بود. بیش از پیش یقین پیدا کردم که ما انسانها بر گرازها فائق خواهیم آمد.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کنفرانس سوم

ادامه مطالب...

کنفرانس دوم

ادامه مطالب...

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

صدا و تصویر