«من ۷۰۰ کیلومتر راه اومدم که پسر معلولم رونالدو رو ببینه، باور نمیکنین نگا کنین تو ماشین نشسته،از جام تکون نمیخورم هر کاری میخواین بکنین»
«پسرم سرطان داره،دکترا جوابش کردن،روزای آخرشو داره میگذرونه،توروخدا بذارین رونالدو رو ببینه»
«من از بندرعباس اومدم بلیت رفتم ۲ تومن شده،این همه پول خرج کردم، نمیخوام دس خالی برگردم»
«من کارگرم، از زاهدان میام،کارمو تعطیل کردم،پس اندازمو خرج دیدن رونالدو کردم، آره از زاهدان اومدم تا پسرم رونالدو رو ببینه»
این ها اندک دیالوگ های جلوی درب استادیوم آزادی قبل از شروع بازی تیم النصر عربستان با پرسپولیس تهران بود. همان روزی که به جای ژن،ژیان ئازادی فریاد رونالدو، رونالدو را شنیدیم. پوزیسیون و اپوزیسیون در یک ائتلاف نامیمون قبل از فرا رسیدن این روز جان فشانی ها کردند. در یک کلام آن ها دست در دست هم شکاف اصلی جامعه را به رویارویی بی حجاب و با حجاب بدل کردند.
اپوزیسیون مرتب بیانیه صادر می کرد که مردم بار دیگر خیابان ها را تسخیر کنند تا شاید فرجی حاصل شود و این بار جمهوری اسلامی را براندازیم. در مقابل جمهوری اسلامی نیز هشدارها و تذکرات لازم در برخورد با این افراد را گوشزد می کرد، تا جایی که دوباره گشت ارشاد به خیابان ها آمدند و فراتر از آن، رزمایش مشترک سپاه و ارتش و نیروی انتظامی برگزار شد تا مردم حساب کار دستشان بیاید. چند روز قبل از روز موعود نیز در تمامی شهرهای ایران تورهای بازرسی را کار گذاشته بودند. با این همه ۲۵ شهریور فرارسید و ژینا جای خود رو به رونالدو داد. علت واضح است، کافی است نگاهی به اتفاقات همین یک سال اخیر بیندازیم. سیرک جرج تاون چند صباحی بیشتر دوام نیاورد، مجاهدین خلق کله پا شد تا جایی که مریم رجوی در فرانسه ممنوع الخروج شده است. خطر جدی که از طرف شهرهای کردنشین متوجه حاکمیت بود و پارسال چیزی شبیه جنگ داخلی را رقم زد و بیشترین آمار کشته شدگان و زندانی ها را از آن خود کرده بود نیز خنثی شد. طوری که حزب کومهله که تازه از وحدت مجدد به وجد آمده بود باز هم با انشعاب روبه رو شد و از طرف دیگر جمهوری اسلامی با همکاری دولت عراق و اقلیم کردستان همان احزاب اپوزیسیون کردی را که پارسال به مردم اسلحه می دادند، امسال خلع سلاح کرد. به همه این ها تبادل زندانی بین ایران و آمریکا و مهم تر از آن وسوسه های فریبنده احیای توافق برجام را نیز اضافه کنید.
بنابراین جمهوری اسلامی امسال به برکت داشتن اپوزیسیون فشلاش با دست پر به استقبال این روز فرخنده آمد. کیهان نوشت:«تعداد افرادی که امسال به فراخوان اپوزیسیون پاسخ دادند از تعداد استقبال کنندگان از رونالدو کمتر بود. ضدانقلابیون کلی رپرتاژ منتشر کردند تا مردم در ۲۵ شهریور امسال در سالگرد اغتشاشات سال گذشته دست به شورش بزنند. ولی حسابی از مردم تودهنی خوردند. حتی تعداد حضور مردم برای دیدن رونالدو از کل فراخوانهای اپوزیسیون در چهل سال گذشته بیشتر بود. خوب است که دلقک پهلوی و بقیه ضدانقلابهای به جان هم افتاده، متوجه عیار محبوبیتشان بشوند و از اوهام بیرون بیایند».
مردمی که کیهان از آن ها می گوید، همان انقلابی های «زن، زندگی، آزادی» پارسال بودند. امسال به جای ژینا به پیشواز رونالدو رفتند، زیرا دولت قیمت دلار، سکه و طلا را تا حدی کنترل کرده و مهم تر از آن وعده ی داشتن خودروی لوکس خارجی به آن ها داده است. بورس هم الحمدالله فعلاً روبراه است. قطعا می توان تحلیل پیچیده تری ارائه داد و ابعاد بیشتری به این مسئله اضافه کرد اما در نهایت می توان ادعا کرد این طبقه متوسط به همین سادگی خریدنی است. کافی است چرخی در محله های متوسط نشین تهران زد، آن گاه به وفور افرادی را خواهیم دید که در یک خانه ی استیجاری زندگی می کنند اما ماشین شاسی بلند دارند.
باری، جمهوری اسلامی در یک رویارویی نابرابرانه اپوزیسیون را خاک کرد. با این حال این بازی آخر مابین این دو نخواهد بود. جمهوری اسلامی کماکان بازی را ادامه خواهد داد اما با تاکتیکی متفاوت. اکنون گشت ارشاد بگیر و ببند را کنار گذاشته و به افراد بی حجاب تذکر لسانی می دهد. راهنمایی و رانندگی مدارک راننده های بی حجاب را ضبط و خودروهایشان را به پارکینگ منتقل می کند. چند روز پیش نیز لایحه عفاف و حجاب در مجلس به تصویب رسید.
اتمام بازی به نفع هیچ کدام از طرفین جدال نیست. اگر این بازی به پایان برسد، آن گاه دوباره آتش زیر خاکستر اعتراضات معیشتی دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ با قوتی بیشتر زبانه می کشد.
اما پرسشی که بر جا میماند این است که چرا این بازی همچنان باید ادامه یابد؟ چرا برای هر دو سوی ماجرا حجاب و ال جی بی تی کیو و محیط زیست و موضوعاتی مشابه در مرکز جدال قرار میگیرند و نشانی از معضلات واقعی گریبانگیر اکثریت بزرگ توده مردم کارگر و زحمتکش نیست؟
بازیگران هر نمایشی را کسانی تشکیل میدهند که برای آن نمایش مناسبند. نمیشود فیلمی رمانتیک بر مبنای ادبیات کلاسیک ساخت که در آن کیم کارداشیان نقش اول را بازی کند. جدال اجتماعی هم به همین ترتیب است. در جنگ مرگ و زندگی برای حجاب و ال جی بی تی کیو جايی برای کارگران نیست. آنها فقط میتوانند تماشاگر واقعه باقی بمانند. کمونیستها هم نمیتوانند در مقام سازمانده در این جدال ظاهر شوند. همه اینها یعنی این که وضع برای طبقه کارگر بسیار نامساعد است.
اما این فقط یک روی سکه است. پافشاری دو طرف جدال بر ادامه آن بازی در عین حال یک چیز دیگر را هم در بر دارد. این جدال ارتجاعی در جامعهای صورت میگیرد که در همین چند سال گذشته دو خیزش طبقاتی را هم تجربه کرده است. در دی ماه ۹۶ و در آبان ماه ۹۸. و هر دو طرف جدال ارتجاعی کنونی میدانند که اگر این بازی را خاتمه دهند، صحنه نمایش عوض میشود و بازیگران دیگری در صحنه ظاهر می شوند.
در شرایطی که اپوزیسیون مضحکه ای بیش نیست و بورژوازی ایران پس از ۴۵ سال وعده ی زندگی بهتر با عناوین و القاب سازندگی، اصلاحات و آخرسر دولت انقلابی کوچکترین تغییری جهت بهبود وضعیت معیشتی مردم ایجاد نکرده و از طرف دیگر لیبرالیسم در سطح جهانی کمترین آبرویی برایش نمانده، می توان ادعا کرد که ازقضا شرایط بهتری برای سازماندهی طبقه کارگر موجود است. کافی است رفقای کمونیست آستین ها را بالا بزنند و به افشای طبقاتی همین رویدادهای روزمره برای هم طبقه ای هایمان بپردازند تا به حقیقت دست یافت. باری حقیقت در آسمان سیر نمی کند، در لابلای همین روزمرگی ها نهفته است.
شهرام فلاح
۳ مهر ۱۴۰۲
۲۵ سپتامبر ۲۰۲۳