یادداشت سردبیر:
متن زیر یادداشتی است که توسط یک رفیق برای ما ارسال شده است. متن اولیه دریافتی متفاوت از متنی است که اکنون با توافق خود رفیق نویسنده انتشار می یابد. خوانندگان مطالب ما حتی قبل از خواندن ملاحظات انتقادی ما در پایان نوشته حاضر متوجه میشوند که دیدگاههای نویسنده با دیدگاههای تدارک چندان خوانائی ندارند. با این حال ما از همان ابتدای دریافت متن تصمیم به انتشار آن داشتیم. نخست ملاحظاتی را با رفیق نویسنده در میان گذاشتیم تا در صورت توافق با آنها دست به تغییرات لازم در متن زده و آن را مورد بازبینی قرار دهد. اما در صورت عدم توافق و اظهار تمایل به انتشار متن به همان شکل اولیه نیز، در صورت توافق رفیق نویسنده، تصمیم ما بر انتشار آن همراه با انتشار ملاحظات انتقادی ما بود.
این تصمیم به سه دلیل صورت گرفت. اول این که اقدام رفیق نویسنده به عنوان یک الگو میتواند مورد توجه بسیاری از رفقای دیگر قرار بگیرد که یا در دیدگاههایشان الزاماً خود را با ما کاملاً هم نظر نمیدانند اما تدارک را قالب مناسبی برای وارد شدن به مباحثاتی جدی قلمداد میکنند و یا خیلی ساده از اطمینان کافی برای ظاهر شدن به عنوان صاحبنظر در این یا آن عرصه از حیات اجتماعی برخوردار نیستند. چنین رفقایی نیز میتوانند به همین شکل وارد گفتگو با تدارک شوند.
دوم این که نفس ورود به چنین مباحثاتی برای کمونیسم معاصر امری است حیاتی. جهان سرمایه داری تمام وجوه حیات اجتماعی، از آموزش تا فرهنگ و هنر و بهداشت و محیط زیست و غیره را دستخوش تحولاتی عمیق کرده است. صد سال پس از انقلاب اکتبر دیگر به هیچ وجه نمیتوان به پاسخهای آن زمان کمونیستها به ضرورتهای اجتماعی در عرصه های مختلف اکتفا کرد. جامعه بسیار پیچیدهتر شده است و پاسخها نیز متناسب با آن نیاز به بهینه شدن و بهروز شدن دارند. بحث آموزش عالی نیز از همین نوع است. مجموعه همین مباحثات است که میتواند خطوط برنامهای کمونیسم معاصر را روشن کند.
و سرانجام سوم این که یک بار دیگر رویکردمان را مورد تأکید قرار دهیم که راه پیشروی کمونیسم از جمله از دل چنین مباحثات بازی هموار میشود.
بازنگری در ساختار مدیریتی وزارت علوم: الزامی برای ارتقای کارایی
مقدمه:
در نظام آموزشی ایران، همواره جایگاه و نقش اعضای هیات علمی در سطوح مدیریتی دانشگاهها و وزارت علوم مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که تمرکز مدیریت در دست این قشر، به دلیل تمرکز آنها بر وظایف آموزشی و پژوهشی، میتواند به ناکارآمدی در امور اداری و بروکراسی منجر شود. در مقابل، عدهای دیگر، تخصص و تجربه اعضای هیات علمی را عاملی برای ارتقای کیفیت مدیریت در این حوزه میدانند.
در این نوشتار، به بررسی عمیقتر این موضوع با در نظر گرفتن ریشههای تاریخی، پیامدها و راهحلهای پیشنهادی پرداخته میشود. هدف ما، ارائه تحلیلی جامع از چالشهای مدیریتی در وزارت علوم و ارائه دیدگاهی انتقادی به نقش نظام آموزشی در جامعه طبقاتی است..
در این راستا، ارائه راهحلهای جایگزین برای نظام مدیریتی فعلی و تمرکز بر نقش نظام آموزشی در ترویج عدالت اجتماعی و رهایی از قیدوبندهای طبقاتی، از اهمیت بالایی برخوردار است.
با اتکا به این دیدگاه جامع و با انجام اقدامات مناسب، میتوان به ارتقای سطح مدیریت در وزارت علوم و تحقیقات و فناوری و در نتیجه، به بهبود کیفیت آموزش و پژوهش در دانشگاهها و در نهایت، به ایجاد جامعهای عادلانهتر و انسانیتر امیدوار بود..
در این نوشتار، به بررسی عمیقتر این موضوع، با در نظر گرفتن ریشههای تاریخی، پیامدها و راهحلهای پیشنهادی پرداخته میشود.
ریشههای تاریخی:
تمرکز بر نقش آموزشی دانشگاهها در دوران پهلوی اول و دوم، منجر به غلبه نگاه صرفاً آموزشی بر دانشگاهها و در نتیجه، عدم توجه کافی به مقوله مدیریت و نقش کارمندان در این زمینه شد. پس از انقلاب، با افزایش توجه بر پژوهش و نیاز به انجام فعالیتهای اداری و تشکیلاتی بیشتر، کمبود مدیران کارآمد و باتجربه در سطوح مختلف وزارت علوم و دانشگاهها احساس شد. بهکارگیری اعضای هیات علمی به عنوان مدیران، تا حدی به عنوان راه حلی برای رفع این کمبود تلقی میشد.
پیامدهای تمرکز مدیریت در دست اعضای هیات علمی:
به تدریج در دانشگاه ها با تمرکز قدرت در دست اعضای هیات علمی باعث به وجود آمدن پستهایی تحت عنوان پستهای ستاره دار، که کلیه مدیریت های ارشد و کلیدی را شامل میشود، شده است که از شرایط اصلی آن هیات علمی بودن فرد است! و در طول سالیان با توجه به تفاوت های قانونی این دو قشر پیگیری مسایل و مشکلات کارمندی به حاشیه رفته است و باعث مسایل بسیار دیگری گردیده است از جمله:
* غفلت از وظایف آموزشی و پژوهشی: مشغلههای مدیریتی میتواند از زمان و تمرکز اعضای هیات علمی بر وظایف اصلی آنها یعنی آموزش و پژوهش بکاهد. این امر میتواند کیفیت آموزش و تحقیقات را در دانشگاهها تحت تاثیر قرار دهد.
* ایجاد تبعیض: تمرکز قدرت در دست اعضای هیات علمی، میتواند منجر به ایجاد تبعیض بین این گروه و کارمندان شود. این تبعیض میتواند انگیزه و تعهد شغلی کارمندان را کاهش دهد.
* ضعف در بروکراسی اداری: اعضای هیات علمی ممکن است به دلیل عدم آشنایی کافی با قوانین و رویههای اداری، در انجام وظایف مدیریتی خود با چالشهایی روبرو شوند. این امر میتواند منجر به ناکارآمدی و کندی در انجام امور اداری شود.
* فرار مغزها: تمرکز بر فعالیتهای مدیریتی به جای پژوهش، میتواند انگیزه و تمایل اعضای هیات علمی به مهاجرت را افزایش دهد. این امر میتواند به "فرار مغزها" و از دست رفتن سرمایههای علمی کشور منجر شود.
راهحلهای پیشنهادی:
جالب است کارمند دانشگاه و موسسات وابسته به وزارت علوم به صرف شهروند بودن خود میتواند وکیل و وزیر و استاندار و فرماندار و ... بشود اما در محل کار خود نمیتواند به عنوان مثال معاون آموزشی دانشگاه/ دانشکده و هر پست کلید دیگری به علت ستاره دار بودن بشود لذا راه حل های زیر پیشنهاد میگردد:
* تقویت ساختار اداری: با تقویت ساختار اداری وزارت علوم و دانشگاهها و بهکارگیری مدیران کارآمد و باتجربه، میتوان تا حدی از بار مدیریتی بر دوش اعضای هیات علمی کاست.
* توانمندسازی کارمندان: با آموزش و توانمندسازی کارمندان، میتوان از ظرفیتهای این گروه در سطوح مختلف مدیریتی به نحو موثرتری استفاده کرد.
* تعریف وظایف مشخص: با تعریف وظایف و اختیارات مشخص برای اعضای هیات علمی و مدیران کارمندان، میتوان از موازیکاری و تضاد در وظایف آنها جلوگیری کرد.
* ارزیابی عملکرد: با انجام ارزیابیهای دورهای از عملکرد مدیران در هر دو گروه (اعضای هیات علمی و کارمندان)، میتوان به نقاط قوت و ضعف آنها پی برده و در جهت ارتقای عملکردشان اقدام کرد.
* استفاده از ظرفیتهای بخش غیر دولتی: میتوان از ظرفیتهای بخش های غیر دولتی و استفاده از تجربیات دیگر کشورها در زمینه ارائه خدمات مدیریتی و مشاورهای به وزارت علوم و دانشگاهها استفاده کرد.
توجه به نکات زیر نیز ضروری است:
* حل چالشهای مدیریتی در وزارت علوم، نیازمند یک رویکرد جامع و چندجانبه است.
* هیچ راهحلی به تنهایی نمیتواند مشکلات موجود را به طور کامل حل کند.
* ضروری است با در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات مختلف، ترکیبی از راهحلهای مختلف را به کار گرفت.
* مشارکت و همکاری همه ذینفعان (اعضای هیات علمی، کارمندان، مدیران و ...) در حل این چالشها ضروری است.
با اتکا به این دیدگاه جامع و با انجام اقدامات مناسب، میتوان به ارتقای سطح مدیریت در وزارت علوم و تحقیقات و فناوری و در نتیجه، به بهبود کیفیت آموزش و پژوهش در دانشگاهها امیدوار بود.
در پایان توجه به این مساله ضروری است که حل این چالشها نیازمند یک رویکرد جامع و چندجانبه است. هیچ راهحلی به تنهایی نمیتواند مشکلات موجود را به طور کامل حل کند. ضروری است با در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات مختلف، ترکیبی از راهحلهای مختلف را به کار گرفت. مشارکت و همکاری همه ذینفعان (اعضای هیات علمی، کارمندان، مدیران و ...) در حل این چالشها ضروری است.
*****************
تبیین طبقاتی نظام آموزش عالی یا اصلاح آن، یک انتقاد
یادداشت بالا آخرین ورژن متنی است که رفیق نویسنده برای ما ارسال کرده بود. در ورژن اولیه اثری از موضوعاتی از قبیل « ارائه دیدگاهی انتقادی به نقش نظام آموزشی در جامعه طبقاتی» و « عدالت اجتماعی و رهایی از قیدوبندهای طبقاتی» و موضوعاتی از این دست نبود. اینها نکاتی اند که رفیق در جریان مباحثه با ما وارد متن کرد. اما مسأله این است که چنین افزوده هایی در روال کلی نوشته هیچ تغییری ایجاد نکرده و اساس نوشته همچنان در سطح تکنیکی باقی می ماند. در زیر عین نامه ما به رفیق نویسنده را درج می کنیم:
رفیق عزیز سلام
قبل از هر چیز خسته نباشید. امیدوار کننده است که رفقایی فراتر از وقایع روزمره به این نیز میاندیشند که چگونه میتوان به ساماندهی امور اجتماعی پرداخت. روشن است که هر چه در این زمینه از مطالعات بیشتری برخودار باشیم و هر چه تعداد رفقای درگیر در چنین فعالیتهایی بیشتر، به همان نسبت تجربه و دانش جنبش ما نیز عمیقتر خواهد بود که میتواند در خدمت دولت سوسیالیستی آینده پسا انقلاب اجتماعی قرار گیرد. با این مقدمه اجاره دهید به طرح برخی سؤالات مهم در رابطه با یادداشت شما بپردازیم.
اول این که یادداشت اساساً به جنبه تکنیکی تقسیم کار در دانشگاهها پرداخته است. مشکل اساسی یادداشت هم همین است. در دانشگاه نیز مثل همه جای جامعه میتوان از این جنبه عام به سازمان کار پرداخت. و این لازم هم هست. اما مسأله اساسی این است که کدام نیازهای اجتماعی به چنین تقسیم کاری منجر شده اند. این در یادداشت شما با یک اشاره گذرا به زمان شکلگیری مدیریت جدید با اعضای هیأت علمی فیصله یافته است در حالی که اساس مسأله همینجاست.
دوم در بررسی نیازهائی که به تغییرات در سازمان کار انجامیده اند درواقع میتوان و باید سه دسته از نیازها را تفکیک نمود. در این تفکیک است که برای ما هم درسهای لازم از تحولات جامعه سرمایه داری به دست می آید. به عبارتی باید به این جوانب به طور مشخص پرداخت:
الف- کدام نیازهای رشد و توسعه طبقه حاکمه به چنان تغییراتی انجامیده اند. آیا نیازهای عمومی انباشت سرمایه چنین تغییراتی را می طلبیدند؟ ربط آن چیزی که جنبه آموزشی دانشگاهها بود و بعد قرار شد نیازهای مدیریتی و پژوهشی را هم در بر بگیرد با سطوح مختلف انباشت سرمایه چیست و چگونه خود را نشان می دهد؟ نتایج آن برای جنبه علمی دانش کدامند؟ آیا زیانبارند یا مفید یا بی تأثیر؟ توجه داشته باشید که در همین دوران سه دهه اخیر تغییر مشابهی در سطح جهانی هم به وقوع پیوست که نظام آموزشی معروف به پیزا حاصل آن بود.
ب- تا چه حد منافع گروهی درون خود جهان آکادمیک در این تغییرات نقش ایفا کرده اند؟ آنطور که از یادداشت شما بر میآید لااقل آن لایه ستاره دار از منافع ویژه ای هم برخوردار است که از قرار نمیخواهد به سادگی از آنها بگذرد.
ج- و سرانجام کدام نیازهای فراتر از نیازهای مربوط به انباشت سرمایه و منافع طبقاتی این یا آن فراکسیون طبقه حاکم در این تغییرات نهفته اند؟ هر چه باشد ارتقاء سطح تکنولوژی و گسترش و تعمیق تقسیم کار اجتماعی نمیتواند بر نظام آموزشی تأثیر نگذارد. چه جامعه سرمایه داری باشد چه سوسیالیستی. و این آن وجه عامی است که برای ما در رابطه با چشم اندازهای آینده یک جامعه سوسیالیستی حائز اهمیت است.
بر این اساس اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، در واقع بررسی تحولات در چنین حوزه هایی باید که دو وجه اصلی را به روشنی از یکدیگر تفکیک کند: شناخت این که نیازهای انباشت سرمایه و منافع طبقه حاکم چگونه بر تکامل علم و دانش تأثیر میگذارد و از طرف دیگر تأثیر تکامل تکنولوژی و تقسیم کار اجتماعی بر نظام آموزشی و تأثیر متقابل نظام آموزشی چگونه واقع می شوند.
یادداشت شما در عوض در صدد اصلاح نظام مدیریتی کنونی دانشگاهها بر میآید. کاری که به هیچ وجه وظیفه ما نیست. نتیجه بهبود کارآمدی نظام مدیریتی یا آموزشی دانشگاهها در شرایط امروز درواقع به معنای تقویت کارآمدی نظم حاکم است. این کاری است که انجام آن را باید به کارشناسان طبقه حاکمه واگذار کرد. کار ما نشان دادن تأثیر بازدارنده و منفی نیازهای جامعه طبقاتی در شکوفائی علم و دانش و اشاعه آن در وسیعترین سطح در جامعه است. حقیقتاً چرا باید نظام مدیریتی دانشگاههایی را ارتقاء داد که بیشتر از ۸۰ و یا شاید ۹۰ درصد دانشجویانش را از دل طبقات ممتاز جامعه برگزیده است و باز هم ۸۰ تا ۹۰ درصدش را مفت و مجانی آموزش داده و به غرب طلائی صادر می کند؟
اینها ملاحظاتی اند که به نظر ما باید مورد توجه قرار بگیرند. به طور عملی، اگر همچنان مایل به انتشار آن هستید و آغاز بحثی در این زمینه را ضروری می دانید، به نظر ما لازم است که با ملاحظات انتقادی بالا منتشر شوند. این نیز مناسب است که در صورت پذیرش استدلالهای ما، خود شما به تغییرات لازم در مطلب دست زده و مجدداً روی آن کار کنید.
با آرزوی موفقیت،
تحریریه تدارک
خرداد ۱۴۰۳
سیستم ارسال دیدگاه توسط CComment