* لحظاتی که در آن زندگی میکنیم لحظات حساس و سرنوشت سازی هستند که وقایع در آن هر روز بیش از پیش گسترده و پیچیدهتر میشوند. مداوما هستی و سرنوشت انسانها را هر روز بیش از پیش در تمام جوانب زندگی در تقابل با انکشاف و قطبی شدن تضادهای نظام اداره اجتماعی سرمایهدارانه قرار میدهد. نظامی که بیش از ۵ قرن همزمان با پیشبرد و نمایش قدرت اجتماعی خویش در انباشت ثروت و فرهنگ، بنا بر همان تضادهای انکشاف خویش، موجودیت خود را نیز به سمت تلاطمات و تحولات عمیقی رهنمود ساخت. در این میان بازیابی و بررسی رخدادهای فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و غیره، در چهارچوب سیاسی و اقتصادی نظم حاکم، اجتناب ناپذیر اند. برگزاری المپیک یکی از آنهاست.
بازیهای المپیک در ابتدا یک جشن برای زورآزمایی اسطورهای بود که برای ادای احترام به زئوس «پادشاه خدایان یونان» در صحن مربوط به او برگزار میشد. این مسابقات هر چهار سال یک بار و از سال ۷۷۶ قبل از میلاد در المپیا که محل صحن زئوس بود برگزار میشد. در دوران باستان تنها مردان یونانی که آزاد «و نه برده» متولد شده بودند میتوانستند در مسابقات در جشن مذهبی زئوس شرکت کنند. زنانی که مجرد بودند در رویداد دیگری به احترام هرا همسر زئوس و مادر هرکول، به مصاف هم میرفتند و البته در آن دموکراسی کلاسیک زنهای ازدواج کرده حق شرکت در مسابقات را نداشته و در صورت مخالفت باید بهای آن را با جانشان میپرداختند.
علیرغم تحمیل چنین قوانینِ تبعیض آمیزی که در دموکراسی آن زمان به شکل امروزی به چشم نمی آمد، مسابقات المپیک در بین یونانیها از اهمیت زیادی برخوردار بود. چنانکه مورخان یونانی در دوران باستان، از آن به عنوان یک واحد برای اندازهگیری زمان استفاده میکردند. یک «المپیاد» بیانگر گذشت چهار سال بود.
نوباوگان، جوانان و پهلوانان جداگانه به مبارزه میپرداختند. در حاشیه المپیک مسابقههای شعر و شاعری، سخنوری و موسیقی هم برگزار میگردید. جشنهای «المپیا» ادامه داشت تا سال ۳۹۴ که امپراتور روم به دستور اسقف اعظم « تئودوسیس» به علت کفرآمیز خواندن تورنمنت، آن را تعطیل کرد. این تعطیلی طولانی سبب ویرانی «المپیا» و نیایشگاه «زئوس»، نماد قدرت و پهلوانی گردید. قرنها بعد با تحقیقات یک باستانشناس آلمانی به نام «کورتیوس» و کاوش در دل تپههای خاموش «المپیا» بود که جزئیات شگفت انگیزی درباره المپیک روشن شد.
با انکشاف هرچه بیشتر سرمایهداری و جهانی و رقابتی شدن کالاهای سرمایهداری در بازارهای رقابتی میان ملل فکر احیای این بازیها قوت گرفت و دانشمندی بنام «پیر بارون دوکوبرتن» فرانسوی به کمک دوستان خود در سال ۱۸۸۹ در پاریس همایشی تشکیل داد و اساس بازیهای جدید المپیک را پی نهاد. اما دلیل احیای دوباره المپیا توسط کسی که او را "بنیان گذار ورزشهای مدرن" مینامند چیست؟. زاویه دید کوبرتن در آن زمان برای احیای المپیا مسلما باید بورژوایی و البته تاریخی باشد. او با نگاه مادیگرایانه (و نه طبقاتی) سعی داشت که راهی برای دمیدن روحی تازه در پیکر المپیا پیدا کند. او معتقد بود که تربیت بدنی بر اساس متد انگلیسی، در حقیقت سنگ زیربنای عظمت ملت ها است و در پرتو این تربیت، انگلیسیها موفق به حفظ برتری و آقایی خود شدهاند. شاید اینجا است که چیستی شعار کوبرتن برای احیای المپیا روشنتر میشود:« ستیوس، آلتیوس، فارتیوس»؛ سریعتر، بالاتر، قویتر. اما چنین شعاری نه برای انسان بلکه برای سرمایهای بود که ریشههایش را به همه و هر کجا خواهد دواند. احیای مجدد فرهنگ یونان باستان، ابزار مناسبی به نظر میرسید که می توانست آرزوی بنیانگذار اومانیست المپیک مدرن را محقق کند. میتوان این اقدام را تکمیل کار ناتمام بورژوازی نوپای دوران رنسانس دانست که بازگشت به یونان باستان را نقطه آغاز شکلگیری نظم آینده قرار داده بود.
بازیابی بازیهای المپیک در شکل مدرن آن با الهام از این نام و این دورهای قهرمانی به وجود آمد و رسماً از سال۱۸۹۶ بود که درآتن انجام گرفت. یونانی ها تلاش کردند که چنین بازی هایی را فقط در آتن برگزار کنند اما جالب آنجاست که فرانسه و انگلیس مانع این میشوند و از این ابزار برای تحمیل خود بمثابه فرهنگی برتر و دستیابی به سود بیشتر بهره میگیرند.
پس از آن بازیهای المپیک هر چهارسال یک بار در نقاط مختلف جهان انجام گرفته است؛ به جز سه دوره که به دلیل جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم انجام نپذیرفت.
اما با المپیک پاریس تغییری ماهوی به نمایش گذاشته شد که آن را از المپیکهای دیگر متمایز می کند. سی و سومین دوره مسابقات المپیک در تاریخ 5 تا 21 مرداد ماه 1403 (26 ژوئیه تا 11 اوت 2024) در شهر پاریس فرانسه برگزار شد. پاریس برای سومین بار در تاریخ میزبان مسابقات المپیک شده است. دو میزبانی دیگر پاریس در سالهای 1900 و 1924 بوده و اکنون پاریس پس از یکصد سال دوباره میزبان بزرگترین رویداد ورزشی تاریخ است. افتتاحیه مسابقات روی رود سن بود و مراسم اختتامیه بازیها نیز در استد دو فرانس (ورزشگاه محل برگزاری مسابقات دومیدانی). المپیک پاریس از هر دو منظر اجرائی و محتوایی قابل بررسی است.
در سطح اجرائی ناتوانیهای فرانسه در برگزاری بدون مشکل بازیها بیش از آن بود که نادیده گرفته شده و به عنوان امری جزئی تلقی شود.
در میانه "زرق و برق ها و هیاهوها"، خبر اعتصاب کارکنان هتل محل اقامت کمیته بین المللی المپیک در روز قبل از برگزاری مراسم افتتاحیه درخور توجه است. ۱۱ کارمندی که با در دست داشتن بنر Rendez-nous le treizieme mois (به معنی: ماه سیزدهم را به ما برگردانید! که اشاره به پاداش حقوق است) شعار سر میدهند. پذیرایی کارمندان و به تعبیری کارگران، در آن روز متفاوت بود، نه با غذاها و نوشیدنیهایی در دست بلکه با بنرهایی مانند: «قراردادهای ما را دستکاری کردید»، «ماه سیزدهم نه، المپیک هم نه»، «دارایی اجتماعی ما را به ما پس بدهید»، «هتل لوکس، دستمزد فقیرانه» به پیشوازی از افتتاحیه المپیک رفتند. کارمندان در اعتراض به عدم افزایش دستمزد در هفت سال گذشته و همچنین سود ۹.۵ یورویی سهامداران در سال ۲۰۲۴ و از طرفی ولخرجیهای ۲۲ میلیون یورویی کمیته بین المللی المپیک برای اقامت در هتل در طول بازیها و صفر یورو برای آنها دست به اعتصاب زده بودند.
اما ناهماهنگی گسترده در مراسم برگزاری افتتاحیه، اختلال گسترده در حملونقل ۸۰۰ هزار نفری و قطعی برق در روز افتتاحیه، نشستن میهمانان برای ساعتها زیر باران سیل آسا، بیرون انداختن کارتون خوابها و بی خانمانان پاریس جهت نشان دادن چهرهای مطلوب از این کشور و اعتراضات واکنشی بی خانمان ها، تختخواب مقوایی و سرو خوراکی و نوشیدنی های بی کیفیت با قیمت چند برابر در کشور معروف به غذاهای آنچنانی، معرفی تیم کره جنوبی به عنوان کره شمالی و برافراشتن وارونه پرچم المپیک، استفاده از تعابیری جنسی در بخشی از مراسم افتتاحیه که "منتقدان" آن را «خودکشی فرهنگی و تاریخی برای فرانسه و اروپا» خواندند، حاشیه این بازیها را به متن آورده است. به اینها باید اضافه کرد آب آلوده رودخانه سن را که ناتوانی دولت در حتی پاکسازی یک رودخانه را به نمایش می گذاشت.
اما اگر فرانسه با تمام آن شکوه و جلال خود حتی توانایی یک میزبانی درخور تاریخ المپیک و کشورش را نداشت، توان آن را داشت که در مقابل جهانیان نمایشی مبتذل و فضاحتبار را در قالب افتتاحیه المپیک در اوج کمال و بدون کوچکترین عیب و نقصی ارائه کند. پاریس المپیک را به فضایی برای اکران زوال و فرسودگی سرمایه داری گلوبال در قالب جندرپالیسی و جندریسم اجتماعی تبدیل کرد.
امانوئل ماکرون در یکی از اظهار نظرهای خود در مورد افتتاحیه اشاره کرده است که: «نمایش جسورانه افتتاحیه المپیک در رودخانه سن باعث افتخار فرانسه شده است». افتتاحیه ای که عکس برگردانی از تشابهات زوالی بود از آنچه که در نبرد اوکراین میگذشت. شکستی مفتضحانه اینبار نه در میدان جنگ و در اوکراین بلکه در خیابان های پاریس و داخل گلستان اروپا. ماکرون، فرانسه و غرب با دستاویز قراردادن المپیک با تبلیغات، افتتاح و برگزاری آن با توسل به ایدئولوژی lgbtq و در تصویر کلیتر و جهانی؛ افول ۵۰۰ ساله تمدن سرمایهدارانه غرب، نهایت استیصال خود را عمومی کرد.
در سطح سیاسی فرانسه نشان داد که دولتی است حامی نسل کشی و جنایت علیه بشریت. بازیهای این دوره بهدلیل جنگ بیوقفه و کشتار و نسلکشی که شبه دولت اسرائیل در نوار غزه بهراه انداخته است، هدف اعتراضات گسترده نیز قرار داشت. حمایت گسترده از ورزشکاران فلسطینی و هو کردن ورزشکاران اسرائیلی در مراسم افتتاحیه و در ورزشگاه فوتبال، قبل شروع بازی با پاراگوئه و بر افراشتن بنر«المپیک نسلکشی» به نمادی در المپیک امسال تبدیل شده است. مقامات فرانسوی همچنان که انتظار میرفت با استاندارد دمکراسی برای ورزشکاران اسرائیلی حفاظت ۲۴ ساعته فراهم کردند و این در حالی است که کمیته بینالمللی المپیک روسیه را به خاطر جنگ اوکراین، از حضور در مسابقات منع کرده بود.
اما نمایش فرهنگی-هنری المپیک از این به مراتب فراتر می رفت. این نمایش تمام آنچه را که بورژوازی طی قرنها بدان افتخار میکرد به لجن کشید. حضور محجور همجنسبازها و نمایش هنرمندان دراگ و رقصنده ها و جایگزینی کوئیرها با شخصیت های واقعی و شناخته شدهی دیوارنگاره شام آخر داوینچی روشن ترین بیان این دگردیسی در بورژوازی بود. شام آخر داوینچی تابلویی شاخص و شاید یکی از مهمترین آثار هنری دوران رنسانس است. رنسانسی که دوران نوسازی خردگرایی یونان باستان است و برای بورژوازی در حال عروج پلتفرمی برای آزاد شدن از قید و بندهای کلیسا. مسیح شام آخر بشارت جهانی دیگر، بشارت اینجهانی شدن مسیحیت، جهان مدرنیته و روشنگری است و دراگ ها و کوئیرها پیام پایان این جهان. در نمایش المپیک تمام آن رنسانس به سخره گرفته شد. رنسانسی که نقطه آغاز و دورانی برای بورژوازی با انطباق و این جهانی و زمینی کردن مسیحیت با نیازهای جدید بود.
درباره اهمیت نمادین آن نمایش برای کل بورژوازی در سطح جهان نمیتوان غلو کرد. پاریس فرانسه شهری است که در آن انقلاب فرانسه صورت گرفته است. با انقلاب فرانسه بود که بورژوازی مدرنیته اش با حقوق بشر جهان شمول و داعیه خود را به دنیا اعلام داشت. با انقلاب فرانسه بود که تمام روشنگری دوران پیشین به مثابه مانیفستی به جهانیان اعلام شد و بعد از آن بود که بورژوازی توانست دنیا را تحت سلطه ایدئولوژیک خود قرار دهد.
حال در سال ۲۰۲۴ و در المپیکی در همان فرانسه دقیقا همان بورژوازی، این رسالت را بر دوش خود میکشد که پایان آن دوران را به جهان اعلام کند و دوران پست مدرنیسم را به عنوان دورانی سمبلیک تعریف کند. دورانی که حقیقت در آن وجود ندارد و این جهان تهی، جهانی است که هیچ چیزی در آن معنی ندارد، حتی زن و مرد بودن. هیچ چیز استواری وجود ندارد که جامعه بشری بر آن قرار گرفته باشد. اما این فقط یک روی سکه بورژوازی معاصر است. در نقطه مقابل چنین چیزی بازگشت به گذشته و آویزان شدن به مذهب و حتی به اسطورههای غیر مذهبی و پیشا مذهب قرار دارد که یک رکن ایدئولوژیک جریانات فاشیستی را تشکیل میدهد. از نازیهای آلمان تا باندریستهای اوکراین و فاشیستهای پان ایرانیست. پیام المپیک این است که بورژوازی به ته خط رسیده است. دوران پرولتاریا آغاز می شود.
ظاهر پیشه ور
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
* با تشکر از رفقایی که با پیشنهادات خود به تکمیل یادداشت حاضر کمک کرده اند.