به دو ویدئوی زیر نگاه کنید. شاید آنها را دیده باشید و مثل همه اخبار و تحولات روز در جهان رسانه ای فست فودی فراموش کرده باشید.
ویدئوی اول در تابستان سال گذشته وایرال شد.این ویدئو واکنشهای منفی کاربران فضای مجازی را برانگیخت و هر چه لیچار بود بار مشاور املاک و والدین چستر شد. عدهای دیگر اما حسرت میخوردند که چستر هم نشدیم. روشنفکران هم در روزنامهها و مجلات وزینشان عنوان کردند که طبق مر قانون نمیتوان سند خانه را به نام سگ زد، همچنین به از خود بیگانگی انسان اشاره کردند و ابتذال جامعه را بیرحمانه به زیر تیغ نقد و بررسی جامعهشناسانهی خود کشیدند. دیری نپایید که دستگاه قضایی با اقتدار وارد میدان شد و بنگاه املاک را پلمپ و مشاور آن را دستگیر کرد. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود.
یک سال از ماجرای آن تولهسگ صاحبخانه نگذشته که در همین چند روز اخیر ویدئوی دیگری از تبلیغ پنتهاوسی ۱۰۰۰ متری در قلب خیابان فرشته دست به دست میشود. با یک حساب سرانگشتی قیمت آن را میتوان حدود یک هزار میلیارد تومان تخمین زد. شایان ذکر است که هر کسی نمیتواند از این پنتهاوسها حتی بازدید کند تا چه رسد به این که رؤیای خرید آن را در سر داشته باشد. تعداد صفرهای صورت مالی شخص، مجوز لازم حتی فقط برای ورود به این خانههای لاکچری است.
با همه اینها بگذارید حواشی را کنار زده و سراغ اصل مطلب برویم؛ در جامعهای که طبق آمارها اگر یک کارگر به مدت ۱۲۰ سال جان بکند و دستمزد همه این سالها را بدون کم و کاست پسانداز کند تا شاید بتواند صاحبخانه شود، در جامعهای که ۶ دهک آن توان خرید خانه را ندارند و حتی دهک ۴ و ۵ توان پرداخت اجاره را هم ندارند، جامعهای که در آن نزدیک به ۷۰ درصد درآمد کارگران صرف اجارهبها و تأمین مسکن میشود و پدیدههایی مانند کارتنخوابی، گورخوابی، پشتبام خوابی،ماشینخوابی و خانههای اشتراکی (چند خانواده با هم یک خانه را کرایه میکنند) به روالی عادی بدل میشوند، صاحبخانه شدن یک سگ در چنین جامعهای ولو به صورت نمایشی، حامل چه پیامی است؟ تصور کنید حاشیهنشینان تهرانی که جمعیتشان بالغ بر ۵ میلیون نفر است و آمار تراکم جمعیت این نقاط در صدر جهان قرار دارد (در شهر بهارستان تراکم جمعیت ۱۰۰۰۰ نفر در هر کیلومتر مربع است)، اختصاص یک پنت هاوس ۱۰۰۰ متری به یک خانواده بیانگر چه چیزی است؟ نه، پاسخ به این سؤالات صرفا نمیتواند فخر فروشی یا تجملگرایی بورژوازی باشد، ماهیت این امر چیزی نیست جز تحقیر طبقه کارگر. در محله پونک تهران یک سگ، صاحب خانهی ۷۲ متری میشود، این در حالی است که با دستمزد یک سال کارگر با احتساب اضافهکاری و نوبتکاری و شبکاری فقط میتوان ۲ متر خانه خرید، البته نه در پونک؛ شوش، مولوی، فلاح یا حتی پایینتر. واضح نیست؟
ویدئوی چستر در دورهای انتشار یافت که سید محرومان زمام امور را در دست داشت، لذا لازم است جانب انصاف را رعایت کرد و به اقدامات ایشان در این زمینه اشارهای شود. آقای رئیسی تنها چند ماه بعد از این ماجرا، یعنی آذر ۱۴۰۲ با افتخار چهار هزار و ۳۸۰ واحد مسکن مهر و همزمان متروی پرند را افتتاح کرد. اکنون مبلغ اقساط وام ۵۵۰ میلیونی پروژه نهضت ملی مسکن در دو سال اول حدود ۵ میلیون تومان- نصف دستمزد ماهانهی کارگر- و پس از آن به صورت پلکانی افزایش مییابد. جالب اینجاست که حق مسکن در سال ۱۴۰۳ با افزایش ۳۵ درصدی به مبلغ ۹۰۰ هزار تومان رسیده است. ناگفته نماند که فضل و بخشش بورژوازی به همین مبلغ محدود نمانده و قرار است مبلغ وام به ۷۰۰ میلیون افزایش یابد که در این حالت اقساط وام به بالای ۱۰ میلیون میرسد. به این ترتیب هر چه دولت سیزدهم جلوتر میرفت چشم انداز خرید خانه یا آپارتمان برای طبقات کم درآمد نیز به دورتر و دورتر منتقل می شد. در چنین فضای یأس و ناامیدی بود که طرح آپارتمان ۲۵ متری برای زوجهای جوان هم آمد تا تحقیر طبقات کارکن به اوج خود برسد.
ویدئوی دوم پس از پیروزی مسعود پزشکیان بیرون آمد. کسی که یکی از حامیان اصلیاش یعنی عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی دولت یازدهم و دوازدهم، افتخارش این بود که در ۶۲ ماه خدمت یک واحد مسکن مهر افتتاح نکرده و معتقد بود که مسکن مهر مزخرف است. آن یکی عبدالعلیزاده رئیس ستاد تبلیغاتی پزشکیان و وزیر مسکن و شهرسازی دولت خاتمی است، کسی که ایده گرانسازی تهران برای جلوگیری از مهاجرت را پیش کشید. در طرف مقابل امثال ابوالفضل ظهرهوند و عطا بهرامی از حامیان جلیلی، تز اعطای زمین رایگان برای ساخت مسکن به صورت افقی یا همان ویلاسازی را البته با سایهروشنهای متفاوت مطرح میکنند. مطابق این ایده، بایستی زمینهای بلااستفادهی دولتی را به ساخت مسکن ملی اختصاص داد. ظهرهوند گله میکند که وزارتخانههایی که دارای زمین هستند حاضر نیستند آن را در اختیار مردم قرار دهند. اما چرا این وزارتخانهها زمینهایشان را به صورت رایگان تحویل مردم دهند؟ احتمالا ایشان طرح مولدسازی را فراموش کردهاند. بد نیست فرازی از آن را همینجا نقل کنیم:
«در این گزارش آمده است که داراییهای مذکور که عمدتاً در قالب املاک و مستغلات دستهبندی میشوند، نقش بسزایی در ارائه خدمات عمومی ایفا میکنند. در کنار چنین نقش محوری، این داراییها میتوانند منبعی برای درآمدزایی و البته اهرمی برای تأمین مالی تلقی شوند.
املاک و مستغلات در صورتی که مازاد باشند یا به فرسودگی رسیده باشند باید تعیین تکلیف شوند. استفاده غیر بهینه از املاک و مستغلات مشکل جدی است که در تمام سطوح دولت وجود دارد». بهینهسازی یا تعیین تکلیف یعنی دولت مانند هر نهاد بورژوائی دیگری قبل از اتخاذ هر تصمیمی نیازمند چرتکه انداختن است تا روشن شود برایش میصرفد یا نه؟ همین وام نهضت ملی مسکن با سود ۱۸ درصد به مردم داده شده است. ظاهرا برای امثال ظهرهوند درک نقش سود در سازوکار دولت بورژوائی دشوار به نظر میرسد.
بهرامی میگوید که دولت باید بلاواسطه، یعنی بدون واسطهی پیمانکاران یا انبوهسازان به متقاضیان، زمین و وام اختصاص دهد تا به صورت خویشفرما مسکن بسازند. او اضافه میکند که در این طرح خبری از فساد و رانت پیمانکاران نیست و علاوه بر این از آنجایی که خانهی ویلایی برخلاف آپارتمان، پی قوی، آسانسور یا پلهی اضطراری لازم ندارد،هزینهاش نصف خواهد شد. خویشفرما؟ یعنی کارگر خودش برود دنبال مهندس و مصالح بخرد و چندین کارگر را برای ساخت خانهاش اجیر کند. زیبا نیست؟ کارگری که از کله سحر تا بوق سگ کار میکند وقت و انرژیای برایش باقی میماند تا صرف ساخت خانهاش بکند؟ این جماعت یا هیچ درکی از زندگی روزانهی مشقتبار کارگران و تودهی محرومان ندارند یا اینکه کارگران هیچ جایگاهی در محاسباتشان ندارند. مضاف بر این موقعیت مکانی چنین شهرکهای ویلایی کجاست؟ پاسخ روشن است: حومهی شهرها. بسیار عالی! شغل افرادی که قرار است در این شهرکها زندگی کنند چیست؟ واضحتر بگوییم محل کارشان در کجا واقع شده است؟ آیا در همین حومهی شهرها به اندازهی کافی شغل وجود دارد تا بتوانند از پس اقساط وامهایشان و هزینهی زندگیشان برآیند؟ یا اینکه نه باید هر روز به سمت مرکز شهر در رفت و آمد باشند؟ به عنوان مثال در همین شهر پرند هزینهی بلیط مترو ۱۳ هزار و ۶۰۰ تومان است، یعنی یک رفت و برگشت به تهران حدود ۹۰۰ هزار تومان معادل حق مسکن قانون کار آب میخورد. با توجه به اینکه بیش از ۹۰ درصد کارگران فاقد قرارداد کاری دائمیاند، لذا خطر اخراج هر لحظه در کمینشان است و مجبورند در جستجوی کار به مناطق دیگر یا حتی شهر دیگری مهاجرت کنند. از اینرو صاحبخانه شدن در چنین شرایطی میخکوب کردن آنان در نقطهای ثابت است امکان هر گونه جابهجایی و تحرک را از آنان سلب میکند. امری که به نوبهی خود باعث تضعیف توان چانهزنی کارگران میشود تا به هر شرایطی که از جانب کارفرما تحمیل میشود تن دهند. بنابراین نه پیروزی این یا آن کاندیدای ریاست جمهوری در انتخابات و نه هیچ پاسخ دیگری از اپوزیسیون بورژوائی نیز، تغییر جدی و پایداری در فلاکت مسکن بوجود نمیاورد.
یک بار دیگر به ویدئوی دوم نگاه کنید. فقط به هزینههای نگهداری از آپشنهایش همچون سونا،استخر،جکوزی،سینمای اختصاصی و کوفت و زهرمارش فکر کنید. جالب اینجاست که چندی پیش ناصر رضایی، معاون شرکت عمران شهرهای جدید اذعان کرد در دهک ۴ و ۵ به افرادی برمیخوریم که حتی توان پرداخت شارژ آپارتمان را هم ندارند. با این حساب درباره وضعیت سرپناه سه دهک اول جامعه (به طور تقریبی هر دهک شامل ۸ و نیم میلیون نفر است)، یا همان ۲۵ میلیون نفر در این کشور چه میتوان گفت؟ میتوان گفت اینها همان کارگرانی هستند که بدون پوشش بیمه تأمین اجتماعی و با دستان خود طبقات این پنتهاوسها را بنا میکنند و شبها را در خوابگاهها سپری میکنند یا همان کارگران افغانی هستند که ۲۰ نفری و ۳۰ نفری در اتاقها و سوئیتهای ۳۰ متری زندگی میکنند و دستمزدشان زیر سطح حداقل قانون کار است و بعضا از سوی جامعه عاملان گرانی مسکن قلمداد میشوند. البته ممکن است خیلی خوششانس باشند و کارفرما منت کند دخمهای را به عنوان جای خواب به آنها اعطا کند. تماشای همین ویدئو کافی است تا به عمق نظم طبقاتی حاکم بر جامعه پی ببریم. خودتان مقایسه کنید، میزان دسترسی سازندگان و صاحبان این پنتهاوس از امکانات جامعه به چه صورتی است؟ بنابراین انتشار این ویدئو صرفا تبلیغی نیست برای فروش یک واحد آپارتمان، بلکه نمایشی است از قدرت و توان سرمایهداران برای ارعاب طبقه کارگر. آنها ما را مرعوب میکنند تا ما حتی جرأت فکر کردن به تغییر نظم را به خود راه ندهیم. این رابطه را باید معکوس کرد. آنها باید از ما بترسند. زیرا بدون ترسیدن از قدرت کارگران، سرمایه داران و دولت آنان گامی در راه تأمین یک سرپناه شایسته انسانی برای عموم برنخواهند داشت.
مخلص کلام اینکه تنگنای مسکن چنان زخم کاری به طبقه کارگر وارد کرده که با مسکن مهر و سایر برنامههای دولت بورژوائی التیام نخواهد یافت. سیاستهای حوزهی مسکن در همهی این سالها ثابت کرده که تنگنای مسکن ذاتی مناسبات سرمایهداری است. از اینرو راهحل معضل مسکن هر چه باشد اولین گام آن ترسیم نقشهای است برای تصاحب آن سه میلیون مسکن خالی از سکنهی حی و حاضر و آن پنتهاوسهای هزار متری که فقط چند نفر در آن زندگی میکنند و قرار دادن این واحدها در اختیار افراد فاقد مسکن.
شهرام فلاح
۲۵ تیر ۱۴۰۳