نفس تازه کن ای جهان ستمدیده. آن کس که پا بر گلو می نهاد خود به نفس زدن افتاده است. چکمه هائی که کاهنان مقدس ترین معبد سرمایه به این سو و آن سوی جهان می فرستادند اکنون برای حفاظت از خود آنان مورد نیازند. تفنگهائی که به کار هجوم به دیگران می آمدند اکنون برای دفاع از منابر کاهنان لازمند.
خوب نگاه کن ای جهان ستمدیده. این برگی از تاریخ است که در مقابل دیدگان ناباور تو ورق می خورد. این قلب یک امپراطوری در حال احتضار است. این رُم دوران نوین است. این بار اما نه ژرمن ها و هوهن ها، بلکه وایکینگها بدان یورش بردند. وایکینگهائی که نه از دریا، بلکه از قلب خشک امپراطوری ظهور کردند. آنانی که کاهنان راه بهشت را برای همیشه بر آنان مسدود کرده بودند. بندگان deplorable امپراطوری. آنان شاید هرگز نتوانند نظمی نو بنا نهند. اما تاریخ همواره از خدمت بزرگ آنان یاد خواهد کرد. آنان در ششمین روز سالی نو زنگ دور پایانی زوال امپراطوری را به صدا در آوردند. هیچ کس ژرمن ها و هوهن ها را برای ناتوانی شان در ایجاد نظمی برای سعادت همگانی سرزنش نمی کند. اما تاریخ هیچگاه نقش برجسته آنان در به صدا درآوردن ناقوس زوال امپراطوری را فراموش نخواهد کرد. دیوانگان روز ششم ژانویه سال دو هزار و بیست و یک میلادی نیز افتخار ورود به سالن مشاهیر تاریخ نصیبشان شده است. همان Hall of fame که در سرتاسر امپراطوری برای همه و هر تیره از چهره های افتخار آمیز امپراطوری، از رؤسای جمهور تا هنرمندان و جنگاوران و هنرپیشگان پراکنده است. deplorable ها سالنی بزرگتر را برای خود برگزیدند. سالن تاریخ و حافظه ای جهانی.
خوب نگاه کن ای جهان ستمدیده. این نوید آغاز رهائی تو نیز هست. نفس بکش، توان تازه کن، برخیز، جهانی برای فتح پیش روی تو است ای جهان ستمدیده. دوران داغ لعنت خوردگان فرا می رسد.
24 دی 1399
13 ژانویه 2012
و روم مقتدر ...
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا