واکنش حزب الله به اعتراضات لبنان متاثر از حمایت آن از اقتصاد نئولیبرال است

نوشتۀ: اسعد ابوخلیل
Write a comment

پایگاه توده ای حزب الله از فساد گسترده و بی عدالتی های اجتماعی-اقتصادی به ستوه آمده است.  پایگاه حزب الله  تماما حامیِ جنبش مقاومتِ حزب الله است (موضوعی که در مورد تمام اجتماع شیعه صادق است) اما حفظ نظم فاسد را برنمی تابد

یادداشت سردبیر:

اسعد ابوخلیل، استاد لبنانی- آمریکائی علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا، در شمار ناظرانی است که از آغاز اعتراضات توده ای در لبنان به حمایت از آن برخاسته و این اعتراضات را اعتراضاتی اصیل در ابراز مخالفت با نظم "نئولیبرالی" حاکم بر لبنان دانسته است. وی بر خلاف بسیاری از نویسندگان پروپاگاندیست غرب، هیچگاه این اعتراضات را "انقلاب" نخواند و همواره بر وجود جریانات مختلف در دل اعتراضات  و بویژه بر خطر نفوذ جریانات دست راستی ائتلاف 14 مارس در جنبش اعتراضی واقف بوده و در این مورد هشدار نیز داد. همین امر باعث آن گردید که در مواردی بخشهائی از تظاهرکنندگان هدایت شده توسط نیروهای مرتجع ائتلاف 14 مارس، در تجمعاتشان بر علیه شخص اسعد ابوخلیل نیز شعارپردازی کنند. امری که از سوی دیگر تأئیدی است بر ارزیابی ابوخلیل از ظرفیت ضد سرمایه داری – یا به تعبیر وی ضد نئولیبرالی - جنبش اعتراضی در لبنان که بویژه در آکسیونهای معینی از قبیل برگزاری تظاهرات در مقابل بانک مرکزی و در شعارهائی مثل "یسقط حکم المصرف" (ساقط باد حاکمیت بانکها) خود را نشان می داد.

ابوخلیل که خود در جنوب لبنان به دنیا آمده و در دوران نوجوانی اشغال اسرائیل را شخصا تجربه کرده است، از مدافعان پیگیر حق ملت فلسطین و مخالفین سرسخت دولت نژادپرست اسرائیل است. در عرصه سیاسی ابوخلیل به عنوان چهره ای چپ شناخته می شود اما در مباحث وی نگاه مثبت او به حزب کمونیست لبنان به وضوح مشاهده می شود. رویکرد وی نسبت به وقایع لبنان نیز از این دو وجه قابل درک است.

موضعگیری های ابوخلیل در جریان وقایع لبنان که تقریبا به تمامی به زبان عربی و در نشریاتی مثل الاخبار صورت گرفته اند، در خود آمریکا نیز بازتاب داشتند. نسیم نیکولاس طالب، دیگر مؤلف لبنانی-آمریکائی، در اولین روزهای تظاهرات لبنان در مورد خطر رشد سوسیالیسم هشدار داده و سوسیالیستها را به عنوان دشمنان آن جنبش معرفی نمود. در دیدگاه وی آن کسانی که جدال در لبنان را جدال بین طبقات بالا و پائین جامعه معرفی می کنند نه دوستان، بلکه دشمنان آن جنبش اعتراضی اند در حالی که جدال واقعی بین فاسدین و غیر فاسدین جامعه است. به همان اندازه که در بالای جامعه فساد وجود دارد، در پائین نیز به همین ترتیب است. و فاسدین بالا و پائین در مقابل بخش غیر فاسد اکثریت جامعه که آن نیز به بالا و پائین تقسیم شده است، قرار دارند. به عبارت دیگر، مرکز مجادلات باید مبارزه با انگل سالاری یا کلپتو کراسی باشد و نه با حاکمیت طبقاتی. علاوه بر آن، در مقابل انتقاد اسعد ابوخلیل به چپ در کوتاهی از طرح شعار ملی کردن بانکها، طالب راه پیشرفت جنبش اعتراضی را در مخالفت با هر گونه دولت متمرکزی و دفاع از محلی گرائی یا لوکالیسم معرفی نمود. مجادله ای که در روزهای اخیر با "فاشیست" نامیدن اسعد ابوخلیل از سوی طالب حدت بیشتری یافت. پرداختن به این موضوع و به کل تحولات لبنان موضوع یادداشت حاضر نیست و شاید بتوان در فرصتی دیگر به این مباحثه بسیار پر اهمیت پرداخت.

تا جائی که به یادداشت حاضر بر می گردد، اشاره به این لازم است که ابوخلیل اولین مؤلفی نیست که وضعیت حزب الله لبنان را اینچنین دشوار ارزیابی می کند. ابوخلیل البته طرفدار حزب الله نیست اما در مقابل دروغ پراکنی های رسانه های غربی به دفاع از حزب الله نیز پرداخته است. غسان کادی مؤلف لبنانی دیگری که برخلاف ابوخلیل در شمار مدافعان حزب الله قرار داشته است، وضعیت حزب الله را حتی بسیار دراماتیک تر نیز ارزیابی می کند. وی معتقد است که حزب الله اکنون در مقابل یک انتخاب سرنوشت ساز قرار گرفته است و آن این که به اردوی سرکوبگران تعلق داشته باشد یا به اردوی آزادیبخش ها. کادی تمام دستاوردهای تاکنونی حزب الله را در معرض نابودی می بیند. او هم مثل ابوخلیل بر این نظر است که حزب الله باید بتواند بین مصلحت سیاسی بزرگ ائتلاف با جریان حریری و یا دفاع از مطالبات بر حق مردم معترض یکی را انتخاب کند و هشدار می دهد که انتخاب نادرست می تواند تمام دستاوردهای حزب الله را نابود کند.

آنچه هم در مشاهدات اسعد ابوخلیل و غسان کادی در لبنان و هم در وقایع عراق و این روزهای ایران مشترک است این است که بر متن جدال سنگین ژئوپلیتیکی که در هر سه کشور در جریان است، صف بندی دیگری در حال ظهور است که پیدایش آن می تواند توازن قوای موجود در عرصۀ ژئوپلیتیک را نیز دستخوش دگرگونی پایه ای کند. تأکید بر مبارزه با اسرائیل حتی برای لبنان نیز دیگر کافی نیست. اکنون به آرامی این روشن می شود که امر بزرگتری از امر مبارزه با اسرائیل نیز هست: امر طبقاتی. دیگر نه برای توده های زحمتکشان لبنان و نه عراق و ایران، تداوم این وضعیت پذیرفته نیست که مبارزه با اسرائیل به معنای استمرار و تعمیق شکاف طبقاتی و تمرکز بیشتر ثروت در یک قطب و فقر در قطب دیگر جامعه باشد.

********************************

واکنش حزب الله به اعتراضات لبنان متاثر از حمایت آن از اقتصاد نئولیبرال است

حزب الله ابتدا از اعتراضات خیابانی لبنان حمایت کرد، و سپس تا حدی به دلیل حمایت اش از سیاست های اقتصادی نئولیبرال و وفاداری اش به دولت عون دست از حمایت آن کشید.

پوشش رسانه ای غربی از اعتراضات لبنان تنها یک هدف داشت: اثبات اینکه توده های معترض، حزب الله را هدف قرار گرفته اند – و تنها حزب الله را. همانطور که پوشش رسانه ای از اعتراضات عراق نیز می خواهد ثابت کند که عراقی ها تنها نسبت به دخالت خارجی ایران در کشورشان معترض اند و دیگر دخالت های خارجی برایشان اهمیتی ندارد. رسانه های غربی هنوز باور دارند که مردم محلی اشغالگری غربی را خوشایند و لذت بخش می دانند.

نیویورک تایمز در اولین گزارشش از اعتراضات در لبنان، داستانی را سرهم کرد که طبق آن معترضین به دفاتر حزب الله در حومه ی جنوبیِ بیروت هجوم می آورند، [منطقه ای] که هیچ گونه اعتراضی در آن واقع نشده بود. هیچ دفتری از نمایندگان حزب الله مورد هدف قرار نگرفته بود. دفاتری که هدف معترضین بودند متعلق به جنبش امل، دیگر گروه اصلیِ شیعه، بودند که در نبطیه قرار دارند. اما همه ی خشم موجود نسبت به تسلط امل و رهبری فاسدش، در رسانه های غربی – در همه ی آنها - به صورت خودکار به اعتراضات علیه حزب الله تعبیر می شد.

رهبر حزب الله، حسن نصرالله، در نخستین سخنرانی اش بعد از وقوع اعتراضات، زمانی که اظهار کرد که انگیزه ی این اعتراضات محلی و بومی مشقت های اجتماعی-اقتصادی بوده است و نمی توان آن را گردن توطئه های خارجی یا سفارت خانه ها انداخت، بسیاری از متحدین (فاسد) اش را از خود راند.

اما در دو سخنرانیِ بعدی اش، نصرالله درباره ی اعتراضات دو به شک به نظر می رسید: از یک سوحزب الله با خشم معترضین نسبت به فساد و بی عدالتی های اجتماعی-اقتصادی همدلی داشت، اما از دیگرسو با مطالبه ی پایین کشیدن دولت و دستگاه اداری رئیس جمهور میشل عون مخالفت داشت. با اعلام کردن خط قرمز برای معترضین و کسانی که قصد نفوذ در اعتراضات را داشتند، به نظر می رسید که نصرالله دستاویز خوبی به دشمنانش داده تا به مقابله با او بپردازند. او با حمایت قوی خود از کابینه و دستگاه اداری ( اینجا دارم به کلمه ای عربی ارجاع می دهم که در رسانه های انگلیسی زبان به صورت ناصحیح "دولت government" توصیف می شود) همبستگی خود را با متحد مسیحی اش عون و جنبش میهنی آزاد وی اعلام کرد.

در انتخابات اخیر در سال گذشته، علیرغم نمایش بسیار نیرومندش (با بیشترین تعداد آرای کشوری [برای حزب الله] و رده بعدی آرا برای متحدان مسیحی اش)، حزب الله متوجه بود که مردمی که در مناطق تحت نفوذ آنها زندگی می کنند – یعنی جنوب لبنان و دره ی بقاع – از فساد و نبود فرصت های اقتصادی به ستوه آمده اند.

گذشته از این، حداقل از سال 2005 حزب الله با جنبش امل اتحاد محکمی برقرار کرده است. امل – یعنی جنبشی که رهبری اش با سخنگوی پارلمان نبیه بری است – به فساد و عدم مدیریت مشهور است. جمعیت معترض در سرتاسر جنوب لبنان در دو روز اول خیزش، علیه بری و همسرش شعارهای هتاکانه سر می دادند چون امل با سکوت حمایت آمیز حزب الله دست به سرکوب اعتراضات زده بود. 

همسر بری متهم شده است که از تمامی کسب و کارهای بزرگ در جنوب لبنان خواسته تا سهم قابل توجهی به او بدهند. بری، جنبلاط، و جعجع جنگ سالارانی هستند که اول از جنگ و بعد (در مورد بری و  جنبلاط) از بودجه ها و پروژه های دولتی بی اندازه سود برده اند. حزب الله اعلام کرده بود که قصد مبارزه با فساد را دارد و نماینده ی خود، حسن فضل الله، را برای پیشبرد این امر تعیین کرده بود. اما ابدا هیچ نتیجه ای از مبارزه ی حزب الله با فساد به دست نیامده است، و زمانی که از فضل الله راجع به پیشرفت های ماموریت اش می پرسند، می گوید که پرونده ها به سیستم قضایی ارسال شده اند. اما سیستم قضایی در لبنان به طرز آشکاری فاسد است و پرونده هایی که مربوط به سیاستمداران فاسد و هم پالکی هایشان است، بدون استثناء منجمد می شوند.

 حزب الله از ابتدای موجودیت اش در اواسط دهه ی 80 میلادی از خدمات دولتی کناره گرفته بود، و تنها پس از ترور نخست وزیر سابق رفیق حریری در سال 2005 بود که بر خلاف میل خود به کابینه پیوست. هرچند که از آن زمان به بعد در کابینه وزرایی داشته است، اما عملکرد آنان به هیچ عنوان قابل توجه نبوده است. با وجود اینکه این وزرا به فساد متهم نشده اند، اما چه از دورن و چه از بیرون دولت هرگز با فساد نجنگیده اند.

نقد محدودِ سرمایه داری

به علاوه، حزب الله در زمینه عدالت اجتماعی یک حزب پیشرو نیست. او خود را با مبارزات مردم در کشورهای در حال توسعه می شناسانَد، اما فراتر از خطوطِ کلی مرسوم، هیچ نقدی به سرمایه داری ندارد. وزیر حزب الله، محمد فنیش، زمانی که وزارت نیرو را بر عهده داشت، از خصوصی سازی شرکت برق لبنان حمایت کرد. در بحران اخیر نیز حزب الله از "سند اصلاحات" که سعد حریری بر اساس توصیه ی صندوق بین المللی پول ارائه داده بود حمایت کرد.

حزب الله به خود خصوصی سازی اعتراضی ندارد و سخنرانی های نصرالله در طول این بحران نیز تفاهم لازم از شدت بحران فعلی اقتصادی را به دست نمی دهد. او در آخرین سخنرانی اش از تشویق به صنعتی کردن و توسعه ی کشاورزی حرف می زند، اما اینها اهدافی بلند مدت اند و نمی توانند برای مقابله با بحران فعلی سریعا به کار انداخته شوند.  

برنامه ی حزب الله در سیاستِ لبنان، تماما سیاسی است: توجه آنها به مسائل اقتصادی نابسنده بوده است. نقش آنان در بحث های مربوط به اولویت های بودجه ای در کابینه های لبنان نسبتا کوچک بوده است و اغلب دنباله رو موضع متحدین شان بوده اند. حزب الله تنها به زباده روی های سیاست های نئولیبرالی که حاکمان طرفدار سعودی/آمریکا اعمال می کنند، معترض بوده است، و نه به خودِ نئولیبرالیسم. حزب الله مایل بوده است که به شرکایش در دولت (یعنی کمپ هوادار سعودی) اجازه دهد تا سیاست های حریصِ سرمایه دارانه را تا زمانی که اسلحه حزب الله به موضوعی برای اختلاف سیاسی در دولت تبدیل نشود دنبال کنند.

موضع حزب الله غیرقابل دفاع است

در این بحران آشکار شده است که حزب الله دیگر نمی تواند موضع اش مبنی بر ادعایش در مورد مبارزه با فساد در عین حفظ اتحاد با جنش امل و جنبش میهنی آزاد عون را حفظ کند. متحدِ شیعه ی آن به طرز آشکاری فاسد است و از خزانه ی دولت خوب خورده است. متحد مسیحی اش نیز با وجود قول و قرارهای قبلی مبنی بر ریشه کن کردن فساد و حسابرسی از عناصری که در دستگاه های اداری حریری در گذشته، بودجه ی عمومی را بد مدیریت کرده یا از آن اختلاس کرده اند، با نخست وزیر مستعفی، سعد حریری، به توافق رسیده است.

حزب الله، در حالی که به وضوح نگرانِ (نگرانی همواره موجه) نقشه های غربی/اسرائیلی علیه زرادخانه های خود است که تنها عامل بازدارنده ی حمله ی اسرائیل به لبنان هستند – اولویت را به [حفظ] اتحادهایی که ایجاد کرده میدهد تا هدف اعلام شده اش مبنی بر مبارزه با فساد در لبنان.

پایگاه توده ای حزب الله، به ویژه در دو روز اول، به روشنی با اعتراضات همدلی داشت. از آنجا که این حزب در تاریخ به فساد جنبش امل شکایت داشته است، شعارهایی که علیه بری سر داده شد ضرورتا برای حامیان حزب الله توهین آمیز نبودند. نصرالله در سخنرانی هایش به مرحله ی دفاع از بری نرسید؛ در سه سخنرانی آخرش، حتی به بری اشاره نیز نکرد. به همین دلیل حامیان بری در شبکه های اجتماعی انتقاداتِ بدون ابهامی به متحدینی کردند که به جنبش شان خیانت کرده اند. اگر حزب الله حامیانش را از میان معترضین در خیابان بیرون نمی کشید روابط این دو می توانست وخیم تر نیز شود (هردو طرف در دهه ی 90 میلادی برخورهای مسلحانه ی سنگینی با یکدیگر داشتند).

حزب الله به تماشای کتک خوردن تظاهرکنندگان توسط اراذل امل در مرکز بیروت نشسته بود (درست همان زمانی که این اراذل با اسم شناسایی شده بودند و تمامشان به امل تعلق داشتند، تمام رسانه های غربی طبق معمول حزب الله را مقصر می دانست). در نبطيه در جنوب لبنان، شورای شهری که امل-حزب الله بر آن مسلط اند اعتراضات محلی را در هم کوبید و حامیان حزب الله در به هم زدن گروه های معترض مشارکت کردند. حزب الله در جنوب مایل به حفاظت از نظم سیاسی فاسد بود تا از اصطکاک با متحد شیعه اش پرهیز کند.

زمانی که اعتراضات جلوتر رفتند، حزب الله بدان بدبین شد؛ تا حدی به این دلیل که وضعیتِ اختلال عمومی این حزب را می ترساند، و تا حدی هم به این علت که دشمنان حزب الله در لبنان (عناصر هوادار سعودی، مثل قوای لبنانی، حزبِ ولید جنبلاط، و جنبش سعد حریری) هوشمندانه تصمیم گرفتند که (ریاکارانه) به اعتراضات بپیوندند تا آن را به سمت متفاوتی بکشانند. آنها می خواستند مسیر را از تاثیر چپ ها بر مطالبه ی پایین کشیدن کلِ رژیم و بوجودآوردن دگرگونی تمام و کمال اجتماعی-اقتصادی منحرف کنند.

اعتراضات پراکنده

آنچه که به عنوان یک جنبش اعتراضی رادیکال خیره کننده آغاز شده بود، بعدتر به صورت اعتراضاتی با تفاوتهای رادیکال منطقه ای توسعه یافت. برای مثال، کارناوالی از اراذل قوای لبنانی، در اعتراضات در جل الديب‎ در شرق بیروت کارشکنی کردند، در حالی که ازاذل و اوباش اشرف ریفی هوادار سعودی درون اعتراضات طرابلس نفوذ کردند.

به جای بیرون کشیدن از خیابان، حزب الله می توانست به حمایت از اعتراضات ادامه دهد، اگرچه نصرالله از پرووکاسیون های فرقه ای، یعنی همان چیزی که طرف مقابل بسیار در آن ماهر است، می ترسید. با این حال، پایگاه توده ای حزب الله از فساد گسترده و بی عدالتی های اجتماعی-اقتصادی به ستوه آمده است.  پایگاه حزب الله  تماما حامیِ جنبش مقاومتِ حزب الله است (موضوعی که در مورد تمام اجتماع شیعه صادق است) اما حفظ نظم فاسد را برنمی تابد.

شیعه ها می دانند که نصرالله زندگی ریاضت کشانه و زاهدانه ای دارد و فساد هرگز شهرت اش را لکه دار نکرده است. اما این شهرت ِ به حق در فساد ناپذیری به تمام سیاست مداران و کادرهای حزب الله تعمیم نمی یابد. نصرالله در سخنرانی اخیرش پیشنهاد کرد که هر شخصی از حزب الله که متهم به فساد است تسلیم دادگاه شود. اما این کافی نیست. سیستم قضایی  آخرین جایی است که می تواند برخورد به فساد را در دستور کار قرار داده و گناهکاران را تنبیه کند.

اعتراضات در لبنان هیچ نشانی از رو به افول گذاشتن ندارند، و خشم عمومی، بر خلاف تلاش های اخیرِ طبقه ی حاکمه برای بهره بردای از، و نفوذ در جنبش اعتراضی، حقیقی است. این یک طنزتلخ بود که حزب الله (حزبی که کمترین اتهام در مورد فساد و اختلاس از بودجه ی عمومی متوجه آن است) تصمیم گرفت که از نظم سیاسی و بویژه از رئیس جمهور تضعیف شده ای چون عون دفاع کند.

نوشته ی اسعد ابوخلیل

منتشر شده به تاریخ 20 نوامبر 2019، در Consortium news

ترجمه تحریریه سایت

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر