چرا گوایدو دستگیر نمی شود؟

نوشتۀ: آنالیتیک
Write a comment

گوایدو مهره ای سوخته است. و آمریکا بیهوده او را به درون لانه شیرها نفرستاد. او باید با دستگیریش دوباره نقشی مفید پیدا می کرد. نقشی برای تحریک آمریکا به مداخله

یادداشت تحریریه:

کودتای ونزوئلا بر خلاف امیال طراحان آن مسیری کاملا متفاوت را در پیش گرفت. نه تنها بخش عظیمی از مردم و توده های کارگران و زحمتکشان در حمایت از دولت مادورو و مخالفت با کودتاچیان به خیابانها آمدند، بلکه همچنین کل دستگاه اداری دولتی نیز، از ارتش تا دادگستری و سازمان اداری، به دولت وفادار مانده و فراخوان کودتاچیان و رشوه های کلان حامیان امپریالیست آنان را نادیده گرفتند. عدم موفقیت اولیه کودتا طراحان آن را وادار کرد که با اقدامات جایگزین در صدد انجام تغییرات مورد نظر خود برآیند. اقداماتی از قبیل افزایش محاصره اقتصادی ونزوئلا، مصادره دارائی های این کشور، وارد کردن "کمکهای انسانی" به زور و اکنون باز هم و مجددا فراخوان به اعتصاب و گسترش ناآرامی. در تمامی این اقدامات خوان گوایدو، مترسک دست نشانده الیگارشی آمریکائی، با آزادی کامل قوانین کشوری را زیر پا گذاشته و دست به اقداماتی زد که در قاموس هر کشوری به عنوان خیانت قابل تعقیبند. از ترک غیر قانونی کشور تا فراخوان به دخالت نظامی بر علیه کشور خود. با این حال گوایدو پس از سفر آمریکای لاتینی اش و تماس با کشورهای عضو گروه لیما و مقامات آمریکائی، در حالی که قصد دست زدن به سفری اروپائی را برای جلب حمایت بیشتر اروپائیان را داشت، به ونزوئلا بازگشت. امری که گفته می شود تحت فشار دولت آمریکا صورت گرفته است. اما وی بعد از بازگشت نیز از آزادی کامل حرکت و برقراری تماس با متحدان خویش برخوردار است و نشانی از دستگیری وی نیست. آیا این نشانه ضعف دولت مادورو است؟

سایت آلمانی زبان آنالیتیک پاسخی متفاوت به این موضوع دارد. پاسخی که می تواند بخشی از پیچیدگی های سیاست در جهان امروز را نیز روشن کند.

************************

گوایدو رییس جمهور خودخوانده ونزوئلا پس از خروج از کشور دوباره به ونزوئلا بازگشت. واقعا چرا مادورو دستگیرش نکرد؟

بلاگ روسی "گربه" ماجرا را اینگونه تفسیر می کند:

"ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت که خوان را به یک زندان در ونزوئلا بسپارد. او را به آنجا  بفرستد و سپس دست هایش را به هم بمالد: اگر او را زندانی کنند، آنگاه مادورو تبدیل به یک هیتلر واقعی می شود!

واقعیت این است که مادورو مایل بود که دستور دستگیری خوان را بدهد و زندان هم حق خوان بود. اما وقتی پوتین در این رابطه به مادورو رهنمود داد وقایع طور دیگری رقم خوردند.

چه طور؟ گوایدو رها شد تا آزادانه توی کشور مثل یک تکه کثافت توی چاله بلولد و مثل ناوالنی* در مسکو فریاد بزند که "ما قدرت هستیم!" و همراه گله ای ابله شبیه خودش دوره شود. گله ی ناوالنی هم اول بزرگ بود ولی دائما کوچک شد و سر آخر جوانانی باقی ماندند که کاری ندارند و برای چند تا سیگار توی خیابان پلاکارد دست می گیرند و خودشان را قدرتی در کشور می دانند.

این پیشنهاد پوتین بود. و این طوری هم شد. و درحالیکه گوایدو توی کشور می گردد، مادورو به پیشنهاد پوتین همه خیانتکاران صاحب ثروت یا صاحب نفوذ را به زندان می اندازد. خوان بیرون نگه داشته می شود تا توی کشور بلولد و توجهات را از وقایع مهمتر منحرف کند."

باید با کمال آرامش به این قضیه فکر کرد و هضمش کرد. "گربه" در اینجا یک بازی را توضیح می دهد. غرب در این بازی با پیاده بازی می کند و با او به شاه حمله می برد. نقشه این است که یا پیاده شاه را بزند یا شاه پیاده را بزند. هردو حالت برای غرب خوب است. یا شاه اهریمن سقوط می کند و یا خود را در برابر انظار جهانیان به عنوان ابلیس معرفی خواهد داد. زیرا چه کسی پیاده بیگناه دشمن را در صفح شطرنج می زند؟ فقط شاهی پلید که برای همه شناخته شده است. غرب به پیاده وزنی می بخشد و او را از حمایت ها و توجهات وسیع رسانه ای سرشار می کند. منطق [در اینجا] مسئله ای جانبی است. ناوالنی در یک مقاله مبارزی مقتدر است که پوتین از دست او هر شب بر خود می لرزد. و در همان زمان در مقاله ای دیگر یک فعال کوچک متواضعی است که در یک مبارزه ی بدون چشم انداز با جسارت در برابر ماشین دولتی فوق العاده قدرتمندی قرار گرفته است.

در طرف دیگر صفحه شطرنج پوتین خود را با این بازی مشغول نمی کند. او با روش خود بازی می کند. او پیاده را تا زمانی که لازم باشد خنثی می کند و در ضمن اجازه می دهد که او در صفحه ی بازی ورجه وورجه کند.  علاوه بر این کاری علیه توجهات سرشار رسانه ها به پیاده انجام نمی دهد. وی از این فرصت استفاده می کند تا بی ادعا و با آرامش کامل در پشت صحنه عوامل دشمن را یکی پس از دیگری از صفحه شطرنج حذف کند. پوتین تمرکز غرب بر روی مهره پیاده اش را به طور هدفمند به نفع خودش مورد استفاده قرار می دهد. برای پوتین این پیاده کوچولوی دشمن بسیار با ارزش است. او اجازه نمی دهد که به این پیاده صدمه ای وارد شود و ناوالنی را [برای حفاظت از او] بارها در زندان پنهان می کند (وقتی که غرب به دنبال یک قربانی مقدس می گشت و نمتسوف مورد اصابت گلوله قرار گرفت، ناوالنی در امنیت در یک زندان روسی بسر می برد). غرب خود را با حرکت و استراتژی اش در دام می اندازد و با کمال میل باید همینگونه هم بماند.

این که پوتین مادورو را ترغیب کرده باشد تا به روش او عمل کند یا نه، در آینده معلوم خواهد شد. ما حالا می توانیم ببینیم که اینکار چه سودی دارد. گوایدو مهره ای سوخته است. و آمریکا بیهوده او را به درون لانه شیرها نفرستاد. او باید با دستگیریش دوباره نقشی مفید پیدا می کرد. نقشی برای تحریک آمریکا به مداخله. گوایدو موفق نشد تا ارتش را به ست خودش جذب کند. و این او را برای آمریکا بی فایده و به همان اندازه برای مادورو قابل استفاده نمود. چه چیزی برای مادورو بهتر از دشمنی عقیم است که توسط مدیا و به خرج دشمنان به طور ساختگی اعتبار مجازی بزرگی  کسب کرده و جایی برای یک دشمن واقعی باقی نگذاشته است؟

مادورو درست به دلیل همین توجهات وسیع، یک جاسوس آلمانی را از کشور بیرون انداخت. باید دانست که بنابه تعریف، سفیر یک مامور مخفی دستگاه امنیتی در خارج است، که شبکه ای از جاسوس ها و خبرچینان به او متصلند. مادورو می خواهد مابقی شبکه های دشمن را نیز جمع کند و این کار تا زمانی برای او آسان خواهد بود که سیرک گوایدو تمام توجهات را به خود جلب می کند. در حالت ظاهر مادورو با عصبانیت با گوایدو برخورد خواهد کرد و همیشه تهدید خواهد کرد که خوان پلید را به زندان خواهد انداخت.  اما چنین کاری نخواهد کرد بلکه تماشا می کند که چه کسی در شرایط اضطرار  به خوان بیچاره کمک خواهد کرد. او لیست بر می دارد و در حالیکه جهانیان درباره گوایدو سخن می گویند، آنهای دیگر را به زندان می اندازد و یا تبعید می کند. 

آنالیتیک، 7 مارس 2019

ترجمه تحریریه سایت

http://analitik.de/2019/03/07/warum-guaido-nicht-verhaftet-wird/

*  آلکسی ناوالنی، یکی از قهرمانان بیشمار لیبرالهای روسیه بر علیه پوتین و از چهره های محبوب ژورنالیستهای غربی به عنوان "رهبر اپوزیسیون" روسیه که هر از چند گاهی قرار است پوتین را سرنگون کند.

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر