سگ حشمت رئیسی

نوشتۀ: بهمن شفیق
Write a comment

در روزی که در بیش از 130 شهر دنیا، از لندن و نیویورک تا باکو و کلکته و بنگالور و تهران و تا مسکو و برلین و فرانکفورت، صف اعتراض به تعرض ارتجاع امپریالیستی – ضد کمونیستی به خیابان می آید، آنها به نام دفاع از طبقه کارگر ایران به پشت توده کارگران ونزوئلا، به پشت کوبای سوسیالیستی و به پشت طبقه کارگر جهانی خنجر می زنند.

حشمت رئیسی هم یکی از تلفات جنبش شکست خورده کارگری ایران در جریان انقلاب 57 است. اگر آن انقلاب پیروز می شد، اگر نه حتی به یک دولت سوسیالیستی، بلکه فقط به یک دولت چپگرای نوع ساندینیستی هم منجر می شد، سرنوشت حشمت رئیسی و بسیاری از دیگر فعالین جنبش کارگری به گونه ای دیگر رقم میخورد. به جای پیمودن سیر دردناکی از انحطاط در دوران تبعید طولانی، چه بسا هر کدام از آنها در گوشه ای از آن دولت فرضی وظیفه ای در خدمت به طبقه خود بر عهده داشتند و با غرور و افتخار زندگی می کردند. و کم نیستند کسانی که شخصا امکان آشنائی با آنان را داشتم و هر بار پس از مشاهده وداع هر یک از اینان با مبارزه کمونیستی به ناتوانی خودمان در سال 57 لعنت نفرستاده باشم.

از آخرین باری که حشمت را دیدم سالها می گذرد. حشمت در شمار آنانی بود که دیدار و گفتگو با وی هم لذت بخش بود و هم اعصاب خورد کن. همانقدر که اشراف وی بر وقایع جهان معاصر گفتگو با او را به گفتگوئی پر بار بدل می کرد، به همان اندازه هم اغتشاش فکری اش و ولنگاری اش در تأئید این یا آن جریان بورژوائی مطرح در هر زمانی گفتگو را به مجادله ای بی حاصل بدل می نمود. آخرین کل کل سیاسی جدی با وی را زمانی داشتم که هفده هجده سال پیش، سالیانی پیش از تشکیل جمع امید، همراه با زنده یاد یداله خسروشاهی از این کشور به آن کشور می رفتیم تا با فعالین کارگری مختلف دیدار و ایده هایمان را با آنان در میان بگذاریم.

از آن زمان به بعد، باز هم دفعاتی حشمت را در کتابفروشی اش دیدم و هر بار با بحثهائی باز هم هپروتی تر روبر می شدم. اما همیشه چیزی هم در لایه های زیرین حرفهایش بود که وی را از یک ناسیونالیست ایرانگرا، یک اصلاح طلب، یک شارلاتان یا هر چیز دیگری متمایز می کرد. شاید هم این واقعیت ساده بود که همواره در مقابل مباحثاتی مبنی بر ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا و انقلاب اجتماعی و حزب کمونیستی با جدیت و احترام به مباحثه می پرداخت.

در سالیان گذشته حشمت از آن چه آن زمان هم بود هپروتی تر شد. به هر گند و گالی دست زد و با هر کس و ناکسی نشست و برخاست. به ویژه با خزعبلات ایرانگرایانه اش که وی را مدام با دستجات سلطنت طلبان محشور می کرد. دنبال کردن سیر تحول وی دیگر موردی نداشت. به ویژه این که فرصت دیدار و گپی هم نبود.

تنها هر از چندگاهی هر جا که اسم وی به چشمم میخورد، نگاهی به مباحثاتش می انداختم. و یکی از این مباحثات را همین دو روز پیش دیدم. مجادله ای بود با رضا پهلوی. مثل همیشه مغشوش، آمیخته با دیدگاههائی بغایت ارتجاعی، گاه با استدلالاتی سوسیال دمکراتیک گاه تماما ناسیونالیستی، گاه ضدغربی گاه در ستایش تمدن غرب و غیره. کل مباحثه هم برای قانع کردن رضا پهلوی بود که با تجزیه طلیان و عناصر مشکوک نشست و برخاست نکند و به گفته اش وفادار بماند که زمانی گویا به خود او گفته بود که سوسیال دمکرات است. سرجمع، گفتاری گاه رقت انگیز. اما. اما...

در یک نقطه از گفتارش، حشمت رئیسی به وقایع ونزوئلا و به سخنرانی ترامپ در آن باره پرداخت. تلاش وی بر آن بود که رضا پهلوی را به این متقاعد کند که روی امواج ترامپ و بولتون سوار نشود. اما برای این امر او فقط به دیوانگی و جنگ طلبی و از این قبیل گفتارها در باب ترامپ نپرداخت. وی به سخنرانی ترامپ بر علیه ونزوئلا پرداخت. سخنرانی ای که ترامپ در آن سوسیالیسم را ویروس نامیده بود و قول این را داده بود که با برچیدن بساط رژیمهای ونزوئلا و نیکاراگوئه و کوبا نیمکرۀ غربی را برای اولین بار از این ویروس کاملا پاک خواهد کرد.

حشمت این سخنرانی را فاشیستی خواند و گفت که چنین گفتاری بر علیه سوسیالیسم تنها از زبان کسی مثل هیتلر می تواند بیرون بیاید. گفت که این ضد بشری است. گفت که تخریب قبر مارکس نشان دهنده وحشت این جریان فاشیستی از سوسیالیسم است و مهم تر از همه اینها با شوری مضاعف از این سخن گفت که اینها خیالات خام است. سوسیالیستها جانشان به لبشان رسیده است و دشمانشان باید بدانند که آنها میدان را بدون مبارزه ترک نخواهند کرد. و سرانجام این که ترامپ و همه مرتجعین باید بدانند که با بزرگترین جنبش چریکی تاریخ با رزمندگانی از سرتاسر جهان روبرو خواهند شد. و این که خود او، حشمت رئیسی، نیز خود را جزئی از این مقاومت می داند. خطاب به رضا پهلوی: "اگر می خواهید با این ضدکمونیسم همراه شوید بدانید که فردائی که قدرت در ایران به دست شما بیفتد، من اولین زندانی سیاسی آن حکومت خواهم بود".

این مهم نیست که حشمت رئیسی تا کجا به این سخنان وفادار خواهد ماند. مهم این است که او در لحظه ای تاریخی دو سوی نبردی در مقیاس جهانی را به خوبی تشخیص داده است. او هر تعبیری از سوسیالیسم یا سوسیال دمکراسی داشته باشد، بر این واقف است که نبرد ونزوئلا به مراتب فراتر از نبردی برای نفت یا تقسیم بازارها است. او متوجه است که هدف بورژوازی متجاوز امپریالیستی از این نبرد تنها به فتح کاراکاس محدود نخواهد ماند و هاوانا ایستگاه پایانی آن است. این را خود ترامپ با وقاحت تمام بیان کرده است و رئیسی نیز ابعاد تاریخی این واقعه را درک کرده است. او میداند که در صورت پیروزی ارتجاع امپریالیستی دیگر از هیچ گونه سوسیالیسمی نمی توان سخن گفت. حتی از آبکی ترین نوعش. و او جای خود را در این میان بی هیچ شبهه ای در صف مدافعان سوسیالیسم تعریف می کند. با هر تبیینی و با هر درجه از جدیتی. مهم این است که او مقابله با جبهه متحد ضد کمونیسم را امری حیاتی می داند.

و سپس نگاهی به سایتهای چپ. آن هم امروز، 22 فوریه، یعنی یک روز قبل از هجوم برنامه ریزی شده جبهه متحد ارتجاع امپریالیستی به ونزوئلای بولیواری. روزی که در تعیین سرنوشت سوسیالیسم در مقیاس جهانی نقشی بسیار مهم ایفا خواهد کرد. روزی که تمام کمونیستها، سوسیالیستها با هر مسلکی و حتی عدالتخواهان به طور کلی در سرتاسر جهان قلبشان برای ونزوئلای بولیواری، برای تودۀ کارگران و زحمتکشان ونزوئلائی، برای کمیته های محلی و شوراهای دهقانی، برای ابتکارات سوسیالیستی و برای میلیشیای چاویست می طپد.

دریغ حتی از یک کلمه درباره این جدال تاریخی. و اینان همگی ماسک سوسیالیست و کمونیست بر چهره زده اند. وقیح ترینشان برای روز 23 فوریه به آکسیونهای اعتراضی در "دفاع از کارگران ایران" فراخوانده اند. یعنی در روزی که در بیش از 130 شهر دنیا، از لندن و نیویورک تا داکار و باکو و کلکته و بنگالور و تهران و تا مسکو و برلین و فرانکفورت، صف اعتراض به تعرض ارتجاع امپریالیستی – ضد کمونیستی به خیابان می آید، آنها به نام دفاع از طبقه کارگر ایران به پشت توده کارگران ونزوئلا، به پشت کوبای سوسیالیستی و به پشت طبقه کارگر جهانی خنجر می زنند.

تف بر این زباله های سیاسی. سگ حشمت رئیسی صد بار بیش از اینان شرف دارد.

22 فوریه 2019

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.