چاویسم در ونزوئلا و ویژگیهای آن- مصاحبه ای با راینالدو ایتوریزا نویسنده و تئوریسین ونزوئلائی

نوشتۀ: راینالدو ایتوریزا
1 Comment

چیز تازه در چاویسم دقیقا در گسست از فرهنگ سیاسی تا کنونی و جایگزین کردن آن با فرهنک سیاسی نوینی است: سوژه چاویستی در کلیت خود اکثریت مردم ونروئلا است که در تاریخ تا کنونی نامرئی بود، به حاشیۀ رانده شده بود و با تمام وجود نسبت به تمامی اشکال سازمانی تا کنونی بدبین بوده و خواستار شراکت مستقیم در امور و ایجاد فضای لازم برای خودگردانی است.

یادداشت سردبیر:

"برای این که به ونزوئلا تبدیل نشویم به روحانی رأی بدهید". این یکی از محورهای تبلیغاتی طرفداران روحانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری بود. ونزوئلا اکنون در سطح جهانی نه تنها به نماد بارز شکست و ناکامی هر گونه ای از سوسیالیسم تبدیل شده است بلکه عملا یکی از مؤثر ترین حربه های مدافعان بازار آزاد عنان گسیخته بر علیه هر نوع اعمال محدودیت در کارکردهای بازار است. نه فقط در ایران، بلکه لااقل در تمام غرب پیشرفته و کشورهای اقمار آن. در آمریکا ونزوئلا تبدیل به یک دشنام سیاسی بر علیه هر گونه اندیشه انجام اصلاحات اجتماعی – و نه "اصلاحات" – از قبیل افزایش حداقل دستمزدها شده است و در ادبیات سیاسی دست راستی آمریکا (فرقی نمی کند راست لیبرال یا راست ناسیونالیست) به وفور می توان به این حکم خطاب به مصلحین اجتماعی و چپهای طرفدار عدالت اجتماعی بر خورد که "اگر دوست نداری برو ونزوئلا".

حقیقتا نیز اخبار و گزارشات ونزوئلا از فلاکتی وسیع و گسترده تا حد فروپاشی حیات اجتماعی خبر می دهند. کشوری که به قول یک گزارشگر در کانال تلگرامی "مجمع فعالان اقتصادی" (بخوان: مجمع بورژواها) "تا 5 سال پیش مردم همه کشورهای همسایه و حتی ایرانیان آرزو می کردند برای کار و زندگی و کسب درآمد بیشتر به این کشور بیایند" (احمد مرادی، مشاهدات عینی یک ایرانی از شرایط اقتصادی ونزوئلا). به این اخبار و گزارشات باید اخبار و گزارشات تهدید آمیز سیاسی و نظامی را نیز اضافه کرد تا تصویر دقیق تری به دست آید. در سطح داخلی پرووکاسیونهای روزمره مراکز قدرت ارتجاعی بر علیه دولت، دست زدن به عملیات ترور در جریان ناآرامیهای متعدد ماههای اخیر و تلاش برای ایجاد شکاف در ارتش و دامن زدن به یک جنگ داخلی و عدم به رسمیت شناختن انتخابات ریاست جمهوری از سوی اپوزیسیون ارتجاعی. در سطح جهانی صدور قطعنامه از سوی 34 کشور سازمان کشورهای آمریکائی و همچنین اعلام موضع 28 کشور بلوک امپریالیستی اروپای واحد مبنی بر غیر مشروع خواندن دولت مادورو و تهدیدات روزمره مقامات دولتی آمریکا و رئیس جمهور لمپن فاشیست برزیل و رجزخوانی های جنگی دولت دست نشانده کلمبیا همراه با شدید ترین تحریمها برای "بازگرداندن دمکراسی به ونزوئلا" تنها گوشه ای از شرایط دشواری را نشان می دهند که امروز ونزوئلا در آن قرار دارد. با افزودن تحریمهای نفتی در آینده نزدیک از این دشواریها نه تنها کم نخواهد شد، بلکه بر آن اضافه نیز خواهد شد.

حقیقتا حیرت آور است که چگونه دولت چاویست مادورو زیر این فشارهای سنگین قادر به ادامه حیات بوده است. بدون تردید تغییر توازن قوای بین المللی و حمایتهای چین و بویژه روسیه در این میان نقش داشته اند. اما این حمایتها اولا تا اندازه ای صورت نگرفته اند که بتوانند فشار سنگین بر دولت ونزوئلا را خنثی کنند و ثانیا چین و روسیه خود در صورت عدم اطمینان از پایداری دولت مادورو به ریسک انجام چنین حمایتهائی تن نمی دادند. علیرغم تمام فلاکتی که ونزوئلا را در بر گرفته است، به نظر میرسد که دولت چاویستی همچنان در میان محروم ترین توده های مردم از حمایتی نیرومند برخوردار است. انتخابات ماه مه سال 2018 نیز همین واقعیت را به نمایش گذاشته بود. علاوه بر این همه شواهد حاکی از آن است که تلاشها برای تحریک ارتش به کودتا تاکنون ناموفق مانده و دولت توانسته است از بروز نافرمانی در ارتش جلوگیری کند. آخرین نمونه از خبرهای مربوط به کودتای ارتش نیز روز قبل توسط خبرگزاریها منتشر شد.

شناخت تجربه ونزوئلا نه فقط برای مقابله با تبلیغات ضد کمونیستی مرتجعین بورژوا لازم است، بلکه همچنین برای پی بردن به مکانیسمهای اجتماعی و روندهای اقتصادی و نقاط قوت و ضعف جنبشی که در دو دهه اخیر توانست خود را به عنوان مؤلفه ای مهم در سیاست جهانی بشناساند و به یکی از عوامل تغییر توازن قوا، نه فقط در سطح ملی، تبدیل شود. مقاله حاضر منعکس کننده دیدگاه یک فعال و نظریه پرداز مدافع چاویسم است. در مقاله دیگری دیدگاه متفاوتی را نیز منعکس خواهیم کرد که از موضع انتقادی آشکار و صریحی بر چاویسم برخوردار است.

به یک نکته هم باید در پایان اشاره کرد. در متن مقاله ایتوریزا در مورد موضع بینابینی چپ جهانی نسبت به دولت چاویست مورد پرسش قرار می گیرد. ظاهرا نه پرسشگر و نه ایتوریزا نمی دانستند که جریان مسلط چپ ایران نه در موضع بینابینی بلکه در کنار باندهای مسلح و دول مرتجع آمریکای لاتین بر علیه چاویسم قرار دارد.

***

 

روز 4 آگوست ده ها هزار نفر در کاراکاس پایتخت ونزوئلا بعد از ترور ناموفق علیه مادورو در محکومیت آن به خیابان آمدند.

رینالدو ایتوریتزا در عرصه های زیادی از پروژه چاویستی فعال بوده است. از شرکت مستقیم و قبول مسئولیت تا زمینه های تحلیلها ی انتقادی – خلاقانه. وی بلاگر شدیدا مور تشویق هوگو چاوز و نویسندۀ کتاب " چاویسم سرکش" (El chavismo salvaje) است و بعنوان وزیر کمونها و جنبشهای اجتماعی (1) و وزیر فرهنگ با دولت همکاری کرده است. در حال حاضر در حال تالیف کتابی جدید خود بنام کاریبها (Caribes بومیان آمریکای مرکزی و جنوبی که سفیدپوستان نام جزایر کارائیب را از آنان برگرفتند. م) میباشد. همزمان وی با مرکز ملی تاریخ و سازمان کشاورزی ایالت لارا همکاری میکند. در مصاحبه با سایت "تحلیل ونزوئلا" وی دربارۀ مسائل پیچیده ای که چاویسم امروزه با آنها درگیر است سخن میگوید. منجملۀ این معضلات باید از رابطۀ متشنج و بحرانی بین "دمکراسی درونی" و "قدرت رهبری" نزد حزب حاکم اتحاد سویسالیستی ونزوئلا (PSUV)، تقابل و تضاد کموناردهای دهقانی با اولیگارشی های منطقه ای و همچنین حامیانشان در دولت و نیز برداشتی که از چاویسم در سطح بین المللی موجود است، نام برد. 

س- تاریخ نویسی مسلط سیر تاریخ را مسیری مستقیم تعبیر می کند و همواره در جستجوی استمرار می باشد. دیدگاه شما در مورد پدیدۀ چاویسم، بر خلاف آن بر توضیح ویژگیها و گسستها تأکید می کند. می توانید این را توضیح دهید؟ 

این حقیقتا یک موضوع مرکزی است. تاریخ نویسان محافطه کار بیشترین تلاششان را برای اثبات پیوند خانوادگی چاویسم با "عناصر عقب افتادۀ" سنت سیاسی موجود در ونزوئلا بکار میبرند. در سطح بین المللی نیز طبیعتا تلاش برای بی اعتبار نمودن "پدیدۀ-چاویسم" از طریق مرتبط نمودن آن با "پوپولیسم" در جریان است که خود آن نیز به نوبه خود خصلت نمای کشورهای عقب افتاده تلقی می گردد. تمام توجه به شخصیت رهبری معطوف میشود و تودهای طبقات خلق به پشت صحنه رانده میشوند، نامی از آنها برده نمی شود و ناتوان از دست بردن به فعالیت سیاسی قلمداد می گردند. این در مورد برای کشورهای ما نیز صدق میکند، که فقط لایق و مستحق بی نظمی، بیشعوری و خشونت معرفی می شوند. و چقدر زیاد میتوان این اظهارات را شنید!!  

ویژگی چاویسم اما از جمله و عینا در همین پیشگامی خلق در مبارزه، نهفته است. چاویسم محصول پروسه ای استثنائی در روند تبلورآن عنصر تعیین کنندۀ فعال سیاسی است، که بعنوان نتیجۀ طبیعی بسیاری از شرایط معین سیاسی این دوران ازسالهای 1990 شروع به ریشه دواندن کرده است. نقش رهبری چاوز بدون در نظر گرفتن این جهش در جنبش توده ای قابل تصور نیست. شخصیت چاوز بطور تام و تمام سازه ای توده ای است، نتیجۀ یک پروسه است و نه بر عکس. نقش رهبری وی با عجین بودنش با خلق معنا پیدا میکند؛ و از آن گذشته بستگی به توانائی  وی در درک و تبیین امیال و آرزوهای عناصر دخیل جنبشهای توده ای، نمایندگی آن و به تحقق درآوردن این خواستها دارد.

از جانب دیگر نیز میتوان مطمئنا به امر تداوم و استمرار عملکرد فرهنگ سیاسی "حزب عمل دمکراسی" * اشاره کرد- حزبی دست راستی که در اتحاد با حزب کوپای (2) و بعنوان بخشی از ائتلاف معروف به پونتو فیجو (مرکز ایالت کاریروبارا در ونزوئلا)- در طول دهه های توده های مردم را محروم نگاه داشت. این فرهنگی معطوف به حمایت از منافع گروهی بود و بر منطق نیابتی استوار بود. آین فرهنگ برای توده های مردم نقش معین زیر دستی را تعریف میکرد. "مشارکت در امور" فقط در شکل سنتی آن (با احزاب، اتحادیه های کارگری و غیره) مجاز بود و منافع کارفرمایان ارجحیت داشت.

بخشهای محافظه کار چاویستی کاملا با چنین کارکردهائی احساس نزدیکی میکنند، اما باید اینجا بار دیگر تاکید کنم، که جوهر چاویسم را نمی سازد. چیز تازه در چاویسم دقیقا در گسست از فرهنگ سیاسی تا کنونی و جایگزین کردن آن با فرهنک سیاسی نوینی است: سوژه چاویستی در کلیت خود اکثریت مردم ونروئلا است که در تاریخ تا کنونی نامرئی بود، به حاشیۀ رانده شده بود و با تمام وجود نسبت به تمامی اشکال سازمانی تا کنونی بدبین بوده و خواستار شراکت مستقیم در امور و ایجاد فضای لازم برای خودگردانی است. وقتی تمام اینها را ندیده بگیریم، دچار ارزیابی کاملا اشتباهی از انقلاب بولیواری خواهیم شد.

 

دمکراسی مستقیم توده ای

س- چهارمین کنگرۀ حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا PSUV اخیرا به پایان رسید، مباحث این کنگره با حرارت زیادی به پیش رفتند، بخشا هم بسختی. شدیدترین مباحث پیرامون دمکراسی درونی در داخل حزبی صورت گرفت که میلیونها عضو دارد. یک گرایش مایل به آن بود که نیکلاس مادورو را بعنوان رهبر حزب انتخاب کند و (با توجه به شرایط بسیار دشوار کنونی ناشی از تهاجم امپریالیستی) اختیارات مربوط به انتخاب اعضای رهبری حزب در سطح کشوری را نیز در اختیار او بگذارد. گرایش دیگر خواستار انتخاب رهبری از جانب اعضای حزب از پائین با حفظ مسئولیت دبیر کلی حزب از جانب مادورو بود. پیشنهاد اول موفق شد خود را به تصویب برساند. اگر ما بطور سازنده پیرامون دوران معاصر و گذشته فکر کنیم، نظر شما چیست، برای تحقق سوسیالیسم در قرن 21 به چه نوع حزبی احتیاج است؟ موضوع دمکراسی (و مباحث پیرامون حقوق برابر) محوری بوده، اما بهمان اندازه نیز مسالۀ استقلال پروژه های در سطح محلی از اهمیت برخوردار است.   

 در ابتدا بنظر من اقدام چهارمین کنگرۀ حزب برای تائید مادورو به عنوان رهبری حزب تصمیم درستی بود. چاویسم نقش رهبری رئیس جمهور را برسیمت میشناسد. ثانیا من نوسازی ترکیب رهبری حزب در سطح کشوری را امری بسیار ضروری میدانم. برای این کار بهترین شیوه نظرخواهی از پایه های حزبی و واگذاری این انتخابات به آن است. من به هیچ وجه اعتقاد ندارم که دمکراسی بیشترباعث بروز اختلافات میشود. این استدلال عاری از محتوا است. بکرات طبقه و طیف سیاسی چاویستی درکی از نارضائی گسترده و عمیق توده های مردم از کل طبقۀ سیاسی را ندارد که از نظر آنها بعنوان از ما بهتران بدور از واقعیت و بدون آگاهی از مشکلات واقعی مردم است؛ حال چه چاویستی باشند یا نه.

در زمینۀ تفاهم سیاسی بین رهبری حزب و پایه های آن ما با یک بحران بسیار جدی مواجه هستیم. راه حال آن را نیز میتوان فقط با شجاعت و رشادت پیدا کرد. یک حزب سیاسی بایستی برای سوسیالیسم قرن 21 باید از جمله برای چنین چیزی آماده باشد. ما در میان صفوف خود سیاستمداران بیشماری را در رده های قدرت بالائی و میانی مشاهده کرده و میکنیم که توده های مردم را به پایداری، قبول مشقات و قربانی دادن فرا میخوانند، اما خود حاضر به دادن این قربانی نیستند. برعکس، با استفاده از موقعیتشان برای خود امتیازات ویژه، مزایای خارق العاده و دسترسی ارزان به همه چیز را تضمین میکنند.    

س- در حال حاضر بنظر میرسد مبارزه علیه تسلط سرمایه (و بخشهائی از بوروکراسی) در مناطق روستائی با بیشترین شدت در جریان است. بطور مثال میتوان به کمون ال مایسال ( در ایالت  لارا) و به مقاومت در سور دهِ لاگو (در ایالت زولیا) و به "مارش افتخار آمیز" دهقانان خرد معترض که برای رساندن صدای اعتراض خود به دولت اخیرا با پای پیاده از تمام مناطق کشور به پایتخت راهپیمائی کردند، نام برد. نظر شما دربارۀ اینکه در حال حاضر مناطق روستائی به فعالترین و قدرتمندترین مراکز این مبارزات- در حالی که تا مدتی قبل مناطق شهری و بخصوص مناطق فقیرنشین شهرها مرکز آنرا تشکیل میدادند- تبدیل شده اند؟   

در هر کدام از این کانون ها ی بحرانی مبارزه در روستا ها، جنبش توده های مردمی سازمان یافته خودرا در مقابل الیگارشی محلی و قدرتهای واقعی می یابند که هنوز معتقدند در شرایطی قرار دارند که متیوانند مجددا موقعیت از دست رفتۀ خویش در روستا را بازسازی کرده و قدرت سابق خویش را دوباره اعمال کنند. جنبشهای مردمی همچنین در مقابل اتحاد فاسد بخشهائی از قدرت دولتی (بوروکراتها، پلیس، ارتش، قضات و امثالهم) و این گروهبندیهای صاحب قدرت درروستا قرار گرفته اند. در یک کلام چنین ائتلافهایی در شرایط فعلی که وظیفه داریم، با تمرکز تمام نیروی خود را بر استفاده از مراتع کشاورزی را متمرکز نموده و تمام حمایتهای لازم را در اختیار سوژۀ حقیقتا انقلابی امروز (دهقانان، کموناردها و تولید کنندگان خرد و متوسط) قرار دهیم، به هیچ وجه قابل قبول نیست. چرا که به انکای همین نیروها است که دولت انقلابی در پیشبرد وظائف خود و تثبیت اهدافش موفق است.

حقیقتا در صورتیکه اوضاع فعلی در کشور منجر به بروز واکنشی از جانب مردم نشود، بایستی آنرا واقعۀ عجیب و غریبی دانست. گرد هم آئی اخیر دهقانان و کموناردها با رئیس جمهور و بخصوص مسائلی که از جانب آنها در گزارش تلویزیون سراسری منعکس شد، جزو مهمترین اتفاقات سیاسی دوران اخیر بود. من فکر میکنم، اکثریت توده های مردم در سراسر کشور در این نظرات، انتقادات و مطالبات انعکاس خواستهای واقعی خود را مشاهده کرد. آن چیزی که ما شنیدیم همان صراحت سیاسی است که ما نزد فعالین اِل مایزال و کمونهای دیگر میشنویم، بهمان ترتیب نزد اهالی سور-دِل-لاگو و اصولا نزد تمام افراد دیگری که درک میکنند که ما برای عبور از این بحران تاریخی بایستی بتوانیم غذائی را که میخوریم خودمان تولید کنیم.

 

مارش دهقانان فقیر به سمت کاراکاس

س- بعضی از نیروهای چپ در دنیا میگویند، آنها نه با چاویستها همراهی میکنند و نه با دشمنانشان. نه طرفدار امپریالیستها هستند و نه طرفدار دولت بولیواری. در حقیقت این یک بن بست نادرست است چرا که راه سومی نیز موجود است: چاویسم توده های پائین جامعه. این جریان مسلما به دولت نزدیک است و لااقل آماده است که در جبهۀ واحدی علیه امپریالیسم با حکومت شرکت کند (علیرغم آنکه در برخی موارد با بلوک دولتی دارای اختلافات اساسی بوده و آنها را نیز بیان میکند).

بنظر میرسد این موضعگیری معمول کسانی است که توازن قوای واقعی را ایده آلیزه می کنند. علیرغم تمام مخالفتهائی که آدم با حکومت میتواند داشته باشد، کاملا روشن است که آنتی چاویسم راه حلی نیست.  آن بخشی از چپ که شما در بالا از آن نام بردید، در حال عشوه گری با حق خود برای عدم انتخاب است. اما اگر آدم در جامعه ای مثل جامعۀ ما زندگی کند، جائی که ما در آن برای پیشبرد یک انقلاب تلاش میکنیم- با تمام و زیبائی ها و اشتباهاتش - و در آن زندگی دوباره تحت سلطۀ جنایتکارانی که قبلا حکومت را دست داشتند، قابل قبول نیست ( همان نیروهائی که جنگشان علیه ما با قاطعیت تمام ابزار ممکن-منجلمه قتل و ترور- را بکار میگیرند) ، در اعلام موضع "نه این – نه آن" بیشتر بوی کلاه برداری  به مشام میرسد: "موضع من آنست که هیچ موضعی نگیرم". اما رو راست بگویم، ما میتوانیم این آدمها را ندیده بگیریم. اگر آنها زمانی انقلاب خود را انجام دهند متوجه میشوند. زمانی که امپریالیسم سعی بر گلویشان پنجه انداخته و بخواهد خفه اشان کند، آنموقع میفهمندند که نفس کشیدن تنها راه چاره است. 

راینالدو ایتوریزا

منتشر شده در 10 سپتامبر 2018 در پرتال آمریکا 21

مصاحبه کننده: سیرا پاسکال مارکینا

ترجمه به آلمانی هرویگ مایر

ترجمه به فارسی سعید عطاپور

 

(1) شوراهای محلی یا   ساختاری برای ادارۀ خودمختار در سطح محلات  میباشند. نمایندگان منتخب از میان همسایه ها حق برنامه ریزی و تصویب بودجۀ محلی را دارند. کمون، تشکل بالاتر و در برگیرندۀ واحدهای  شوراهای محلی میباشد. کمونها در سال 2006 با تصویب قانون به رسمیت شناخته شده اند و دارای اختیارات قانون گذاری میباشند. کمونها میبایتسی زیربنای دولت شورائی را تشکیل دهند. هدف این دولت حکومت مردم بر مردم و غلبه بر دولت بورژوائی است.

(2) پس از تشکیل ائتلافی از اپوزیسیون ارتشی و غیر نظامی در سال 1958 برای سرنگونی دیکتاتوری مارکو پِرز جیمِنز موفق به سقوط وی شد. این ائتلاف که بنام "ائتلاف پونتو فیجو" شناخته میشود. در جهل سال بعد از این قدرت گیری احزاب سوسیال دمکرات (پارتای آسسیون دمکراتیکا- مخفف آ- دی) و حزب دمکرات مسیحی کوپای به هماهنگی با یکدیگر و تحریم حزب کمونیست قدرت را بین خود تقسیم میکردند.

(3) مراجعه شود به :

 Venezuela: Kleinbauern in Caracas, Präsident sagt radikale Maßnahmen zu

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.
  • This commment is unpublished.
    علی · 5 years ago
    سلام بر رفقا. امشب خبرهای ناگواری درباره‌ی ونزوئلا خواندم و گویا کودتای همه‌جانبه‌ای در ونزوئلا شده است و ترامپ کودتاچی را به رسمیت شناخته و کشورهای آرژانتین، کاستاریکا، کلمبیا، برزیل و... نمایندۀ کودتا را به رسمیت شناخته‌اند و...
    لطفاً درباره‌ی ونزوئلا بیشتر بنویسید و ترجمه کنید آن‌هم در این شرایط خطیر. درباره‌ی نوع سازماندهی در ونزوئلا و اینکه چگونه نیروهای کمونیست در آنجا می‌توانند جلوی فاجعه را بگیرند صحبت کنید. و اینکه پیش‌بینی‌تان چیست.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر