زنده باد انقلاب Vive la Révolution

نوشتۀ: راینر روپ
Write a comment

جلیقه زردها در فرانسه درحال شکستن طلسم جادوئی "سیستم ارزشی" کذائی غرب میباشند. این غول از شیشه رها شده است وتهدید به سرایت به سایر کشورها را میکند، به ویژه وقتی که جلیقه زردها به اولین پیروزیها دست یابند، یعنی موقعی که رژیم ماکرون در مورد نکات پایه ای عقب نشینی کند

از قرار معلوم قیام جلیقه زردها در فرانسه ترمز سوسیالیسم تجویزی از بالا برای ثروتمندان (سودها خصوصی سازی میشوند و ضررها ملی و دولتی) را کشیده است. دیگر و بیکباره هیچ چیزی عملکرد سابقش را ندارد . سهام بورس پاریس سقوط می کند و دولت هم نه راه پس دارد و نه راه پیش. نخبگان خودکامۀ خودخوانده ای که تا کنون درغرور پایان ناپذیرشان، خود را شکست ناپذیر میدانستند، یکباره و تحت فشار قدرت خروشان و عظیم تظاهرات رو به رشد و راهبندانهای خیابانی صدها هزار معترض، در حال آموزش لرزیدن از ترس اند.

و همان آقای ماکرونی که بخاطر اشهدهای نئو لیبرالی اش نزد مطبوعات آلمانی همدوش با مرکل بعنوان ناجی اروپا مورد تشویق همگانی قرار گرفته بود- یا از روی ترس و یا از روی ناتوانی- به سوراخ موش پناه برده است. بیرون آمدنش از پناهگاهش نیز بیشتر به بازگشتی غم انگیز تبدیل خواهد شد.  

14 ژوئیه 1789 خود را در اعماق حافظۀ عمومی فرانسویها حک کرده است. این روز وقوع اولین انقلاب دمکراتیک در فرانسه است، که سالگرد آن امروز نیز از جانب مردم جشن گرفته میشود. مردم اتفاقی را جشن میگیرند که در آن اجدادشان سر خواص خودخوانده و مغرور را به معنای واقعی کلمه به اندازۀ یک کله کوتاه تر کردند. امروز نیز فرانسویان در پاریس و در سایر شهر ها، در سراسر کشور دوباره فریاد میزنند " ras le bol" "کفرمان حسابی بالا آمده".

در اکثر قریب به اتفاق سایر کشورهای اروپائی نیز، از یونان گرفته تا ایتالیا، پرتغال و اسپانیا و از انگلیس تا آلمان مردم حسابی کفری اند. آری، این حتی در مورد آلمان هم صدق میکند، آنجائی که بنابه ادعای خانم صدر اعظم آنجلا مرکل آدمها می توانند "با کمال میل و براحتی زندگی کنند." از جمله قربانیان هارتس 4 و منجمله بیش از دومیلیون کودکی که بنا بر آمار رسمی در این کشور در فقر بسر میبرند.

 اما یک تفاوت اساسی بین فرانسه و سایر کشورهای اروپائی وجود دارد: فرانسویها با نخستین موفقیتهای به دست آمده  میدانند و نشان می دهند که چطور می توان درستش کرد. و دولت ماکرون همین الان نیز دنده عقب گرفته است. پس از اولین رجزخوانیهای اعلیحضرتی مبنی بر اینکه وی به فشار "بی سر و پاها" در خیابان تن در نحواهد داد، آخر هفتۀ گذشته وضعیت بحدی پیچیده شد که وال استریت ژورنال، روزنامۀ رسمی بازار سرمایه مالی بین المللی، نوشت که صد و بیست هزار جلیقه زرد در حال یورش مجدد به قلعۀ تاریخی-انقلابی باستیل هستند و ماکرون اولین رئیس جمهوری خواهد بود که پس از نیم قرن با "گلوله های داغ" و نه مشقی به روی مردم خود شلیک خواهد کرد. البته روز دوشنبه کار به آنجا نکشید (هنوز نکشید؟). در عوض دولت مرکزی در پاریس برای آرام کردن اوضاع فعلا نقشه های افزایش مالیاتی را به تعویق انداخت که قبل از همه از طبقات پائین جامعه قربانی میطلبد.

 دقیقا همین موضوع افزایش مالیات بر مواد سوختی، برق و گاز بود که یک بار دیگر به فرانسویها نشان داد که  تا چه حدی نخبگان متکبر حاکم بهمراه رئیس جمهور ولخرج و تجمل دوستشان ماکرون در کهکشانهای دست نیافتنی برای مردم "مادون" جامعه سیر میکنند. همین حالا نیز بخش قابل توجه ای از فرانسویها بخاطر گرانی قیمتها و کاهش حقوقها ماهانه امکان تامین معیشت خود تا آخر ماه را از دست داده اند. اینها نتایج مستقیم "اصلاحات" آقای ماکرون در بازار کار هستند که بر مبنای اصول سیاستهای بازار کار معروف به 2010 صدراعظم سوسیال دمکرات سابق آلمان، گرهارد شرودر، عملی شده اند. بر متن اینچنین وضعیت ملتهب اجتماعی، دولت ماکرون بی خیال همه چیز قصد خود برای افزایش قیمت مواد حامل سوختی را اعلام کرد. دولت با پروروئی تمام خواست، سیاست مورد نظر خود، یعنی افزایش قیمتهای مواد سوختی را بعنوان ادای دین فرانسویها برای حفظ محیط زیست و در حقیقت برای کندن بیشتر پوست آنها، بخوردشان بدهد. این آخرین قطره برای لبریز شدن کاسۀ صبر مردم و سرازیر کردن جلیقه زردها به خیابان بود.

در این میان بر همه کس عیان است که کسری بودجۀ دولتی فرانسه بمراتب سقف تعیین شده از جانب اتحادیۀ بازار مشترک اروپا را پشت سر گذاشته است. امری که هالۀ مقدس مد نظر ماکرون به عنوان منجی اروپا را خدشه دار می کند. اما از آنجا که ماکرون حاضر به کوتاه آمدن از رویای فرانسه به عنوان ابرقدرت نظامی بودن در رأس اروپا نیست و همچنان خواهان ادامه جنگ و بمبارانهای مدام در سوریه و کشورهای مختلف آفریقا است، امر کاهش بودجۀ نظامی برای فرانسه نه تنها قابل تصور نبوده، بلکه برعکس، این بودجه نیز مدام در حال افزایش میباشد. و از آنجائی که افزایش فشار مالیاتی بر دوش "نخبگان گرداننده جامعه" و سایر انگلها هم برای ماکرون به همان ترتیب قابل طرح شدن نبود، وی تنها راه چاره باقی مانده، یعنی وضع قوانین مالیاتی سنگین تر بر دوش طبقات پائینی جامعه برای جبران کسری بودجه و تلاش برای رسیدن به  سقف حداکثر تعیین شده از جانب بازار مشترک برای کسری بودجه را انتخاب کرد.

اینهمه تکبر و خودخواهی کاسۀ صبر مردم را لبریز کرد. شنبۀ قبل شعله های آتش سراسری "جلیقه زردها" فرانسه و قلب پاریس را در بر گرفت. جائی که پس از سرکوب وحشیانۀ تظاهر کنندگان از جانب نیروهای انتظامی دولتی، منجر به رادیکالیزه شدن تظاهر کنندگان و شروع به اقدامات تخریبی از جانب آنان گردید. در نبردهای خیابانی بین تظاهرکنندگان و نیروهای پلیس، معترضین قهرآمیز اتومبیلها را به آتش کشیده، ویترینهای فروشگاههای لوکس محل خرید ثروتمندان شانزه لیزه را در هم شکسته، بوتیکها و مراکز تجاری الیت مثل "دیور" و "شانل" را ویران کرده و به حرمت مقدسات ملی نخبگان، طاق پیروزی، را با نوشتن گرافیتی و شعارهای مبارزه طلبانه زیر پا گذاشتند.

در سایر شهرهای فرانسه نیز در همبستگی با خیزشگران پاریسی، اعتراضات براه افتادند. نتایج تحقیقات ازنخستین صد نفر دستگیرشده واقعیتهای وحشتناکی را برای نخبگان روشن کرد. تقریبا تمام دستگیرشدگان مردان جوانی بین 20 تا 40 ساله بودند و تا زمان دستگیری هیچ سوء سابقه قانونی نداشته اند. تقریبا همۀ آنها مشاغل ثابتی داشته و در خانواده هائی معمولی زندگی میکردند و تنها بخش بسیار معدودی از آنها عضو یک حزب سیاسی بودند. بعبارتی دیگر آنها اعضای گروههای حاشیه ای جامعه نبوده و به گروه های معروف به "توریستهای آشوبگر" و بزن بهادر - آنطور که تا کنون در هنگام برپائی تظاهراتهای بزرگ میشد این گروه ها را مشاهده کرد- هم تعلق نداشته اند. یعنی آنها واقعا آدمهایی کاملا معمولی از میان میان کارگران و طبقۀ متوسط بودند.

زمانی که مرکز ثقل جامعه و بخش میانی مردم (ترکیب جلیقه زردها متشکل از کسبۀ خرده پا، کارگران، کارمندان، صنعتگران حرفه ای، و همچنین از مشاغل حاشیه ای، بازنشستگان و بیکاران است) مفری جز انتخاب راه قهرآمیز برای مبارزه نداشته باشد، آنموقع الیت جامعه بایستی بدرستی بر خود بلرزد. بالاتر از آن: اتحادیۀ پلیس فرانسه نیز برای 8 دسامبر فراخوان به اعتصاب نامحدود داده است . پلیس ها گفته اند، آنها هم میخواهند در همان نبردی بجنگند، که جلیقه زردها میجنگند. برای همین روز شنبۀ 8 دسامبر فراخوانی برای "بسیج عمومی سراسری" از جانب جلیقه زردها داده شده است. ما باید منتظر ساعاتی پر تلاطم باشیم.

از اینرو مایۀ تعجب نیست که ما شاهد شروع مجدد مباحث مربوطه به وضع مالیات بر دارائیهای ثروتمندان میباشیم. این مالیاتها در طرح بودجۀ سال 2018 تقریبا بطور کل حذف شده بودند. فقط در موارد مستغلات باید کماکان مالیات پرداخت شود اما مالیاتهای مربوط به تملک سرمایه تقریبا بکل حذف شده اند. وضع همین قوانین بود که شهرت "رئیس جمهور ثروتمندان" را به ماکرون اعطا کرد. حالا شایعات پیرامون امکان وضع مجدد قوانین حذف شدۀ مالیات بر دارائیها دوباره اوج گرفته است. این می تواند نخستین نشانه های آن باشد که تحت فشار خیابان جبهه های مستحکم نئو لیبرالی شروع به از هم پاشیدگی کرده اند. پس می شود!

در این بین اعتراضات در فرانسه کماکان گسترش می یابند. برای هفتۀ آینده بنا بر اعلام اتحادیۀ دهقانان FNSEA  کشاورزان نیز تظاهرات خواهند نمود. از آن گذشته موج اعتراضات دبیرستانهای فرانسه و دانشجویان را نیز در بر گرفته است که بر علیه "اصلاحات" ماکرون در زمینۀ آموزش مبارزه میکنند. اول هفته نیز رانندگان آمبولانسها در پاریس با پیوستن به اعتراضات، مخالفت خود با را "اصلاحات" ماکرون در زمینه تامین مالی حمل بیمار با آمبولانس بیان کردند. همه این گروه ها امروزه متوجه شده اند که معنای واقعی اصلاحات نئو لیبرال چیست. یک دختر جوان چهارده سالۀ آلمانی در سال 2000 و هنگامی که من از او پرسیدم وی از "اصلاحات" چه میفهمد، کنه مطلب را در جواب عنوان کرد که "موقعی که از کسی چیزی را بگیرند".

جلیقه زردها در فرانسه درحال شکستن طلسم جادوئی "سیستم ارزشی" کذائی غرب میباشند. این غول از شیشه رها شده است وتهدید به سرایت به سایر کشورها را میکند، به ویژه وقتی که جلیقه زردها به اولین پیروزیها دست یابند، یعنی موقعی که رژیم ماکرون در مورد نکات پایه ای عقب نشینی کند. آنچه در پاریس اتفاق می افتد پیامی است به تمام کشورهای غربی. وضعیت کارگران و طبقۀ متوسط آشکارا دیگر قابل تحمل نیست. وقایع فرانسه نشاندهنده انست، که نخبگان غرب از لحاظ افق سیاسی به سرحد مرزهای خود رسیده اند و از مردم خود قربانی بیشتری را طلب میکنند. این میتواند برای کل جهان نتایجی تکان دهنده را با خود بهمراه آورده و رویاهای ابرقدرتی نخبگان اتحادیۀ اروپا را به ویرانه ای مبدل سازد.  

برای نخبگان در اروپا و آمریکا موضوعی بسیار حیاتی مطرح میباشد. بنظر میرسد دراز کردن انگشت اتهام بسوی دیگران از روی استیصال و بعنوان آخرین راه چاره برای فرار از این موقعیت باشد. بنابراین از همان اول نیز کارشناسان اشان سعی میکردند سرنخی از نقش پشت پردۀ پوتین در جنبش جلیقه زردها را بدست آورند. گروه ناظران خود خواندۀ "حفاظت از فرهنگ مباحثات سیاسی در آمریکا" - "پروپورنوت" که جایگاهش سیاسی اش در نزد عقابهای جنگ طلب پیرامون "شورای آتلاننتیک" است، مدعی دستیابی به شواهدی در این مورد شده است که اعتراضات در فرانسه در حقیقت "جزئی از یک کمپین فعال" روسی علیه پرزیدنت ماکرون هستند(1). حقیقتا این گروه "پروپورنوت" تا چه حد ما و سراسر جهان را احمق بشمار میآورد؟

7 دسامبر 2018

راینر روپ

ترجمه سعید عطاپور

https://kenfm.de/tagesdosis-7-12-2018-vive-la-revolution/

(1)    https://deutsch.rt.com/international/80450-nur-frage-zeit-russland-steckt/

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر