پاسخ: با تشکر متقابل. در صورت امکان از طریق ایمیل سایت یا کانال تلگرام تدارک تماس بگیرید.
این هم تماشائی بود. حتی تماشائی تر از صبحانه با دونالد. کنفرانس مطبوعاتی ترامپ و پوتین بعد از دیدار در هلسینکی.
اما از آن تماشائی تر پانیکی است که به جان سی ان ان و نیویورک تایمز و گاردین و اشپیگل افتاده است. قویترین توپخانه های رسانه ای "جامعۀ جهانی ارزش مدار" و در رأس آنان در خود آمریکا فریاد "خیانت" سر داده اند. رئیس جمهور آمریکا متهم به خیانت به آمریکا. متهم به سرسپردگی به روسیه و به پوتین. خانم لیبرال فرهیخته ای تصویر پورنوگرافیکی در توئیت خود درج نمود که پوتین را در حال تجاوز به ترامپ نشان می دهد. به این میگویند فرهنگ سیاسی. آن هم در بالاترین سطحش. نیویورک تایمز هم به این درجۀ والا ارتقا یافت. "لاو استوری" یا قصۀ عشق نیویورک تایمز را باید دید تا به عمق "ارزش محوری" لیبرالیسم پی برد.
استخوان ترامپ در گلوی غرب متمدن گیر کرده است. نه می توانند قورت دهند و نه می توانند تف کنند. رفیقی می گفت 16 ژوئیه وارونۀ 11 سپتامبر است. 11 سپتامبر متحدشان کرد و 16 ژوئیه در هم پاشیدشان. شاید کمی غلو آمیز باشد. اما چندان هم نادرست نیست. کار "جامعۀ جهانی" تمام شده است. ترامپ را حتی نمی توانند برکنار کنند. او بیش از آن پیشروی کرده است که بتوان به سادگی کنارش زد. همه چیز به کنار، یک عبارت ترامپ نشان داد که او ایستاده است و تا به آخر هم خواهد ایستاد. او به ریسک سیاست نزدیکی با روسیه پرداخت و اظهار داشت که "می دانم که این برایم ریسک سیاسی در بر دارد. اما حاضرم به خاطر صلح این ریسک سیاسی را بپذیرم اما به خاطر سیاست صلح را ریسک نکنم". یعنی که ضد روسهای محترم، تا آخر در مقابل شما خواهم ایستاد. دیگر حتی نمی توانند ترورش کنند. اکنون می توان با قطعیت گفت که تلنگری به ترامپ می تواند جرقۀ جنگ داخلی در آمریکا باشد. سوریه به آمریکا می رود.
اما اینها تنها چهره های تماشائی امروز نبودند. چهره های خیل عظیم غرب دوستان و دمکراسی پرستان و دوستداران رژیم چنچ ایرانی هم باید تماشائی بوده باشد. چه مطالبی که در مدت اخیر در سایتهای این فرهیختگان درج نشد مبنی بر این که "در تله روسیه و چین نباید افتاد". چه اساتیدی در گفتارها و گفتگوهای نغز خویش از این سخن نگفتند که "پوتین ایران را خواهد فروخت" و چه بنجلهائی از گاردین و ایندپندنت و واشنگتن پست ترجمه نشد مبنی بر این "پوتین به ایران پشت خواهد کرد" و "روسیه ایران را معامله خواهد کرد". احمقها حتی این واقعیت ساده را نفهمیدند که برای معامله دست دو طرف باید پر باشد. معامله یعنی بده و بستان. نفهمیدند که دست آمریکای عزیزشان خالی است و چیزی برای طاق زدن با ایرانی ندارد که برای روسیه در حکم عقبه ای استراتژیک است. ترامپ حتی اگر می خواست اروپا را دو دستی به روسیه تقدیم کند باز هم نمی توانست. به این دلیل خیلی ساده که اروپا دیگر به او تعلق ندارد. اوکراین را هم نمی تواند تقدیم کند به این دلیل که دولتی است که به ضرب و زور تزریق پول صندوق بین المللی سر پا ایستاده است و فاقد ارزش است.
حتی اگر پوتین نه استراتژی می فهمید و نه تاکتیک؛ حتی اگر او هم سیاست را به بیزنس تقلیل می داد، باز هم نمی توانست متحد استراتژیک خود را به ثمن بخس بفروشد. نه، پوتین ایران را نفروخت به این دلیل باز هم خیلی ساده که ضرر می کرد. آن هم سنگین.
دیدن لب و لوچۀ آویزان عاشقان رژیم چنج هم امروز باید تماشائی باشد. احتمالا چند روزی طول می کشد که ماهیچه های صورتشان بتواند حالت عادی را به آن باز گرداند. از مجاهدین بگذریم. آنها کارشان همین نمایشات است. اما همۀ آنهائی که در دوران مبارزات انتخاباتی سینه چاکان هیلاری بودند و با لغو برجام هوای تازه و فرحبخش رژیم چنج را استنشاق نمودند و به یکباره به دوستداران ترامپ، آن هم فقط ترامپ ضد برجام، تبدیل شدند و با شورش انقلابیون بازار کفش و کلاه کردند که به یمن اولدوروم بولدوروم ترامپ و دلار سر به فلک کشیده راهی ایران شوند و مقامات دولت انتصابی آتی را تسخیر کنند؛ فقط و فقط یک جیز را نشان دادند و آن هم این که نه ذره ای از معادلات سیاسی سر در می آورند و نه از بیزنس. بدبخت بورژوازی ای که بخواهد سرنوشت خود را دست اینها بسپارد.
علامه های رژیم چنجی نخواستند و یا نتوانستند این واقعیت ساده را بفهمند که رژیم چنج تنها تا زمانی امکانپذیر بود که "جامعۀ جهانی" آن را پیش می برد و اکنون این "جامعۀ جهانی" دو شقه و سه شقه شده است. آنها نفهمیدند و نخواستند بفهمند که تنها ویس آف آمریکا و "من و تو" برای رژیم چنج کافی نیست، بی بی سی و دویچه وله و صدالبته صدای محترم فرانسه هم باید جزئی از بازی باشند. اگر نباشند، مسکوی بد جنس و پکن خبیث هم دلیلی برای سکوت و کنار نشستن نخواهند داشت. رژیم چنجی های عزیز و نازنین که هزار البته فقط به آزادی مردم ایران می اندیشند این را نفهمیدند که حتی مردم سوریه هم علیرغم همه کنفرانسهای دول "دوستان سوریه" و تمام سیل اسلحه و صدور بی وقفۀ رزمندگان ریشوی آزادیخواه از سرتاسر جهان نیز به آزادی معبود دست نیافتند و فعلا باید یوغ دولت سکولار بشار اسد را تحمل کنند و چاره ای جز تحمل همزیستی مسالمت آمیز بین آسوری و مسیحی و علوی و سنی در سوریه را ندارند. آن هم سوریه ای که نه از آرایش ایدئولوژیک جمهوری اسلامی برخوردار بود و نه از قدرت اقتصادی آن. حقیقتا دیدن چهرۀ مهتدی ها و هجری ها و سران احزاب چپ امروز باید تماشائی باشد.
هیچ کس با ادای تفکر درآوردن متفکر نمی شود، با ادای سیاست درآوردن هم کسی سیاستمدار نمی شود. ماکیاولی بیچاره کلی زحمت کشید تا اصول سیاست مدرن را تکوین کرد. از آن زمان تاکنون هم جهان بسیار تغییر کرده است و هم سیاست بسیار پیچیده تر شده است. فکل و کراوات و شرفیاب شدن به حضور این یا آن مشاور درجۀ دو و سه دول فخیمۀ غربی جایگزین شعور سیاسی نمی شود. از نقطه نظر درک معادلات سیاسی و توازن قوای بین المللی و طبقاتی، جمهوری اسلامی با عمامه و ریش و پشمش بسیار پیشرفته تر از این اپوزیسیون است. اپوزیسیونی که به قلاب ترامپ آویزان شده است و حالا باید فکری به حال خود کند.
لااقل مهتدی ها و هجری ها می توانند از برادران انقلابی خویش در روژآوا یاد بگیرند که چگونه می شود از این قلاب درآمد بی آن که به دهان کوسه بیفتند. رفقای روژآوا این روزها دارند این تجربۀ بزرگ رها شدن از قلاب آمریکا را عملیاتی می کنند.
خوب نگاه کنید آقایان. از درسهای آنان می توانید استفاده کنید.
25 تیر 97
16 ژوئیه 2018