چرا عمر سیستم ما به پایان رسیده است

نوشتۀ: اوا لادیپو
Write a comment

همین حالا کاملا روشن شده است که بحران فعلی جهان غرب بسیار عمیق تر از تمامی بحرانهای کنونی آن میباشد. شوک این بحران از همین حالا تا مغز استخوان نشست کرده است

مقاله حاضر در سپتامبر 2016، یعنی پیش از انتخاب دونالد ترامپ نوشته شده است. نویسنده یک آلمانی میباشد که هم اکنون بعنوان مفسر اوضاع بین الملل با روزنامۀ دی ولت همکاری میکتد. قبل از آن وی منجمله چندین سال بعنوان  نویسنده و همکار تایمز مالی لندن مشغول بود.

نویسنده به عنوان کسی که از قرار در شمار پرستش کنندگان نظم لیبرالی قرار داشته به سراغ اوضاع جدید می رود که از نظر وی دوران پایان این نظم است. او در جستجوی پاسخ باز هم به متفکران همان اردو مراجعه می کند و موضوعاتی از قبیل طرح ضرورت رفرم در نظام را به عنوان مواضعی رادیکال و کنکاشهایی عمیق معرفی می کند. و البته شاید در آلمان بتوان این مواضع را رادیکال دانست.

به همان ترتیب در ایران امروز نیز که تقدس بازار آزاد تا حدی است که حتی "عدالتخواهان" دولتی هم از به کار بردن عباراتی از قبیل "دولت رفاه" پرهیز می کنند و کینزی ها نیز همچنان در آرزوی بهبود وضع زندگی مردم در نتیجۀ رشد اقتصادی هستند، مباحث مورد اشاره نویسنده می توانند رادیکال به نظر برسند. روشن است که از آن زمان تاکنون شکاف در اردوی سرمایه داری مسلط غرب به مراتب عمیق تر شده است و پاسخهای مورد اشاره نویسنده در جهان امروز حتی آن رنگ و جلای بیرمق همان زمان طرح خودشان را نیز ندارند. با این حال مقاله حاضر برای پی بردن به حال و روز درماندگی پرچمداران اصلی لیبرالیسم می تواند مفید واقع شود.

. مترجم

************************

دورانی که در آن ما نظم لیبرالی را میپرستیدیم، سپری شده است.

برکسیت و ترامپ علمداران شورش جا مانده هاست که به غرب ضربات بسیار شدیدتری وارد می آورند تا بحرانهای مالی، پناهندگی و بحران یورو. اما ما هنوز ابعاد آنرا درک نکرده ایم.

 ما حالا تازه بین راه (این پروسه) هستیم. کل ابعاد این فاجعه و خروجیهای آن تا مدتها برای ما ناروشن و پشت پردۀ ابهام باقی خواهد ماند. درک اینکه در 22 ژوئن (تاریخ رفراندم برکسیت در انگلیس با نتیجۀ خروج از بازار مشترک اروپا) و در آینده 8 نوامبر (در آن زمان تاریخ انتخابات آتی) در آمریکا چه اتفاقاتی در حال وقوع هستند، ابعاد وچشم اندازهای این پروسه در آینده و تازه پس از گذار از این دوره برای ما روشن خواهند شد.

همین حالا کاملا روشن شده است که بحران فعلی جهان غرب بسیار عمیق تر از تمامی بحرانهای کنونی آن میباشد. شوک این بحران از همین حالا تا مغز استخوان نشست کرده است. خروج انگلیس از بازار مشترک و کاندیداتوری ترامپ ضربات مضاعفی هستند که نظام حاکم بر غرب را – بعد ازدر هم شکستن اتحاد شوروی- تا پایه به لرزه درآورده اند، سخت تر از هر بحرانی است که تا کنون سیستم توانسته از عهدۀ آنها برآید.

و البته که این بحرانها چندان کم هم نبودند: بحران مالی، بانکی، یورو، پناهندگی و دست آخر ترورهای اسلامی.

تمامی این شرایط اضطراری در مقابل بحران برکسیت و ترامپ بسیار راحتتر قابل حل بودند. خصلت نمای تمام این بحرانها مجبور کردن دستگاه سیاسی برای عکس العمل سریع بود. هدف غائی تمام این تلاشها برای حفظ وضعیت موجود، حفظ وحدت و تثبیت (سیستم) بود.

اجبار به واکنش (سریع) در اکثر موارد به آکسیونیسم ختم میشود. خود این واقعیت در بیشتر موارد ذهنیت و افکار عمومی را بخاطر احساس اینکه -حداقل یک کاری در حال شدن است- آرامش میبخشد. حملات تروریستی، تنگناهای مالی مربوط به افزایش قروض (دولتها) و بانکها، جنگها، قطارهای مملو از پناهدگان و فراریان و و ورشکستگی بانکها، همه و همه واکنش سریع را ملزوم میکردند که در آن زمانی و جائی برای فکر کردن وجود نداشت.

ضعف فلج کننده ای بر همه چیز مسلط شده است.

برکسیت و ترامپ بر عکس آن وقایعی هستند که امکان رسیدگی به آنها در کنفرانسهای سران قابل بررسی و حل شدن نیستند. این دو حتی سر سوزنی به مسئولین برای وسوسه شدن به آکسیونیسم نمیزنند.

درست برعکس: پس از آنکه تصمیم انگلیسیها برای خروج از اروپا دولت انگلیس را همجون خاشاک برباد برد، بختکی فلج کننده خود را به همه چیز گسترش میدهد.

  دولت جدید ترزا مای هیچ تصوری از آن ندارد که چگونه میل اکثریت جامعه را به عمل در آورده و شرایط خروج از بازار مشنرک را آماده نماید. ابعاد درماندگی دولت فعلی انگلیس در طول تاریخ بی همتا است.

در آنسوی اتلانتیک شاید هنوز امکان جلوگیری از ورود ترامپ در کاخ سفید موجود باشد. با وجود این حتی اگر ترامپ در انتخابات بازنده شود: هیچ کس راه حلی برای این بحران، یعنی ابزاری علیه شورش مردم، علیه خشم و نفرت بازماندگان و بازندگان که در کاندیداتوری وی بازتابی و یافته  و مفری میبنند -همچون رای دهندگان خروج بریتانیا از اروپا- ندارد.

از اینرو بحران برکسیت-ترامپ بر خلاف تمام بحرانهای قبلی هیچ فعالیت خارق العاده ای را بدنبال خود نداشته است، هیچ بیانه ای در بارۀ آن از سوی هیچ مرکز مهار بحرانی منتشر نشده است، هیچ بحث پارلمانی در هیچ جا در نگرفته است- کوتاه کنیم: هیچ انحراف فکری دربارۀ آن مجاز است.

بر خلاف آن در جوامع آنگلوساکسنی فضائی حاکم گردیده که مدتهای طولانی نمونۀ آنرا مشاهده نکرده بودیم. انگار سنکوب در جا اتفاق افتاده فضای لازم را ایجاد کرده است که صدای آدمهای متفکر به گوش برسد.

نظم لیبرالی به زیر سوال رفته است

مباحثی که امروزه در افکار عمومی در انگلیس و آمریکا در گرفته اند به کنکاشهای عمیقی دست زده اند، بسیار منتقدانه به پیش برده میشوند و رادیکال تمام اصول رابه  زیر سوال برده اند، درست مثل دوران جنگ سرد.

منازعات آنزمان میان چپ و راست را دانشمند آمریکائی علوم سیاسی فرانسیس فوکویاما در سال 1989 مختومه و با اتکا به ایدۀ هگل در مورد روند پیشرفت جوامع گذار از جوامع عقب افتده تر به پیشرفته تر را  به عنوان  اعلام کرده بود.

با ظفرمندی لیبرالیسم دمکراتیک  به " پایان تاریخ" بعنوان عالی ترین شکل ایدئولوژیک تاریخ رسیده ایم.  آنزمان فوکویاما اعلام کرد که بهتر از این امکان ندارد.

حالا آقای پروفسور از دانشگاه استنفورد اعتقادش را به خلاف ناپذیر بود روابط حاکم از دست داده است. بقولی آقای فوکویاما "به پایان پایان تاریخ" رسیده است. بهمراه وی متفکران بسیار زیادی دوباره شروع سرنخ از نقد سیستم را گرفتند.

نظم لیبرالی نه تنها از سوی طرفداران ترامپ و هواداران برکسیت بزیر سوال کشیده میشود بلکه بطور روزافزونی از جانب دانشمندان و مفسران برجسته نیز بنقد کشیده میشود. نقطه قدرت موثر این گروه در این تغییر مواضع اشان و مطابقا تغییر افکار عمومی میباشد.

رکود اقتصادی، ریاضتهای اقتصادی، مهاجرتهای غیر قابل کنترل، رشد روزافزون نابرابریهای اقتصادی در جوار عدم شفافیت دمکراتیک برای بازندگان- اینها همه کمبودهای وحشتناکی هستند که  تمام مدافعین و مبارزین سیستم نئولیبرال امروزه بر سر آن اتفاق نظر دارند.

مطالبات برای دولت قویتر

اصلا عجیب بنظر نمیرسد که پوپولیستها امروزه روز اینقدر به هوادارانشان افزوده میشود، با این جملات آقای فوکویاما ئر مجلۀ فارین افرز مینویسد که "عجیب آنست که چرا دیر هنگام و تازه الان این اتفاق میافتد است".

البته در اینجا وی دقت میکند تا پوپولیستها را به یک چوب رانده و محکوم نماید: پوپولیست برچسبی است که سرسبدهای سیاسی برای بی ارزش کردن آن جریانات سیاسی که مورد نظرشان نیست، استفاده میکنند، علیرغم آنکه این جریانات مورد حمایت مردم عادی هستند.

حتی مارتین ولف سرمفسر "فاینانشال تایمز- تایمز مالی لندن" که تا کنون بعنوان طرفدار بی قید و شرط و پروپاقرص بازار آزاد محسوب میشد، بعد از اعلام نتایج انتخابات برکسیت برای خروج از بازار اروپا خواستار دولت قویتر شده است. بنابر نظر او تنها با این شکل امکان تضعیف سیاسی پوپولیستها و راه حلهای ساسی اشان یعنی – [راه حلهای] ناسیونالیستی/ پروتکسیونیستی- وجود دارد.   

"سرمایه داری را اصلاح کنید" خواستی است که آقای ولف مطرح میکند. سیستم مالی از مصائب " انگیزه ها و وسوسه های فاسد" که در آن به منافع سهامداران در مقابل بقیه ارجحیت داده میشود و در اینجا باید دولت مالیات بالاتری را برای نقدینه گذرایان و بورسیه بازان تعیین نموده وتلاش نماید حقوق فقیران را اقزایش دهد.

دیگر صحبتی از دفاع از "تریکل – داون – افکت " که بنابر این سیاست یک زمانی همگان از دارائی های ثروتمندان بهره خواهند برد در میان نیست. [متعاقب آن سیستم و نظریۀ سیاسی -که اتفاقا در بین سرمایه داران مذهبی یا غیر مذهبی و حتی ضد مذهبی ایران هواداران بسیار زیاد و متعصبی دارد-  با کاهش و یا حذف مالیات سرمایه داران، دست آنها برای سرمایه گذاری بیشتری بازتر شده و به اینطریق و بمرور زمان کالاهای بیشتری تولید میشوند، چرا که سرمایه دار با تولید خواست افزایش سود را داشته!!!- و در نتیجه و متعاقبا همۀ مردم از وفور کالاهای تولید شده سود خواهند برد- در زبان محاوره میتوان این سیاست را معدل "بزک نمیر بهار میاد،.." تعریف کرد. این سیاست وحشیانه اقتصادی که رونالد ریگان برجسته ترین مدافع آن در دوران معاصر بود و مشاوارن اقتصای اش آنرا تحت این برای دورۀ معاصر تئوریزه کردند، طبیعتا منجر به تشدید فشارهای مالیاتی بیشتر به کارگران و اقشار ضعیف درجامعه زیراین اسم شب شد. اینها میبایستی حداقل مخارج لازم برای تامین بودجه های همگانی- درمانی ، مسکن سازی، جاده سازی، آتش نشانی، و...-به عهده بگیرند، چرا که طبقۀ سرمایه دار میبایستی حواسش را متوجه جای دیگری بکند. هر آن زمانی هم که دیگر اقشار پائینی امکان پرداخت این هزینه ها را ندارند، مثلا بخاطر بیکاری، براحتی ارائۀ این  سرویسها محدود و یا قطع مشود بازهم: "پولدارا کباب و بی پولا دود کباب" . بهترین مثال در این مورد شهر دیترویت- پایتخت سابق اتومبیل سازی آمریکا و جهان میباشد که در آن آتش نشانی بجز چند ماشین قراضه تعطیل شده، چراغهای خیابانها سالهاست که در شب خاموشند، بیمارستانها بجز چند کلینیک کوجک تعطیل شده اند، مدارس و مهد کودک و .....فقط در کتابهای نقاشی در دستری همگان است، البته آنهم بشرطی که پول خریدش و سواد خواندش را داشته باشند. اکثریت مردم بکار شهر برای تامین مواد غدائی خود به کاشت سبزی و سیب زمینی در شهر میپردازند، بجای برق از شمع و فانوس استفاده کرده و ... مترجم] . „trickle-down effect“

ولف مطالبۀ امل و قدیمی تقسیم دولتی را کرده و برای این نظریۀ خود از قضای روزگاربعنوان دلیل به نتایج یک گزارش تحقیاتی موسسه بین المللی مک کینزی پیرامون " حقوقهای واقعی در جوامع غربی" مراجعه میکند.حتی این شرکت در حال حاضر تمام تلاش خود را متوجۀ بازیابی نقاط ضعف سیستم اقتصادی فعلی کرده است. (موسسه ای کارشناسی-مشورتی برای کارفرمایان با هدف بالابردن سود بری واحد اقتصادی، منجمله از طریق پایین آوردن حقوقها و اخراجهای دسته جمعی، جایگزینی کار و یا تضعیف سهم کار ثابت با کار مزدی و ...مترجم).

بازنگری جهان با نگاهی دیگر

 حتی مجلۀ انگلیسی "اکونومیست" کاملا رو این برند و ترند حرکت میکد. این مجلۀ در جدیدترین شمارۀ خود از پتر تیل یکی از موسسین اصلی سیستم پرداخت مالی پی پال با جملات زیر نقل قول میکند: "رقابت امری مربوط به شکست خوردگان" . در حالی که مطابق تئوریهای لیبرالی قاعدتا رقابت میبایستی موتور رشد و پیشرفت باشد.

این مجله بطور قابل توجه ای مصرانه خواستار رشد بدون کنترل ابر کنسرنهای جهانی مثل گوگل، فیس بوک و آپل میباشد که روبروز به قدرتشان افزوده گشته جری تر شده و مالیات کمتر میپردازند.

در این رابطه اعلام کاندیاتوری ترامپ از سوی جمهوری خواهان در آمریکا و رای خروج از بازار اروپای انگلیسیها آنچنان شوکی به جهان آنگلو ساکسنی وارد کرد که به ناگاه خود را بطور دیگری در آئینه مشاهده میکنند.

هر چند هفته ای چند از این مباحث گذشته است اما اگر هگل امروز زنده بود میگفت عقل تاریخ به حرکت خود ادامه داده و تاریخ بجلو میرود.

اوا لادیپو

22 سپتامبر 2016  

ترجمه: سعید عطاپور

https://www.welt.de/debatte/kommentare/article158312261/Warum-unser-System-am-Ende-ist.html

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر