دنباس از دید طبقاتی

نوشتۀ: استانیسلاو ریتانسکی
Write a comment

رویدادهای دنباس به ما می آموزند که در عصر بحران های اجتماعی، توده های عظیمی از مردم آماده هستند تا نه تنها وارد عمل شوند، بلکه حتی اسلحه به دست بگیرند. این موضوع دیگری است که بدون حزب انقلابی، پرولتاریا قادر نخواهد بود که منافع طبقاتی خود را درک کند، به درستی خواسته های خود را بیان کند، و تاکتیک ها و استراتژی خود را برای مبارزه طبقاتی توسعه دهد

یادداشت سردبیر:

انتشار مقالۀ حاضر به معنای تأئید دیدگاههای تئوریک و نتیجه گیریهای سیاسی نویسنده نیست. چه در موضوع تحزب و انتقال آگاهی به درون طبقه و چه در زمینه مشی استراتژیک کمونیستی دیدگاه ما متفاوت از دیدگاه نویسنده است. در زمینه تکوین آگاهی طبقاتی درک نویسنده مبتنی بر درک ساده و تک خطی انترناسیونال دو است که طی دورانی طولانی توسط لنین نیز نمایندگی می گردید. بر مبنای این درک آگاهی طبقاتی از خارج وارد طبقه می شود و نزد نویسنده نیز این "خارج" همان حزب کمونیست است. دیدگاه ما در این زمینه به طور مفصل در دو بخش نوشته "حزب، طبقه و انقلاب اجتماعی" به میان کشیده شده است. در اینجا فقط لازم است به این تناقض آشکار اشاره شود که یک حزب کمونیست را فقط زمانی می توان در "خارج" از طبقه رده بندی کرد که آن حزب سازمان آگاهترین بخش طبقه کارگر نباشد. و این دقیقا معضل اصلی چنین دیدگاهی است که نهایتا به حزبی خارج از سوخت و سازها و دینامیسمهای درونی طبقه کارگر می رسد. اگر حزب کمونیست حزب آگاهترین بخش طبقه کارگر است، مباحثه در زمینه انتقال آگاهی از خارج به درون طبقه خودبخود فاقد موضوعیت می گردد.

همچنین در زمینه مشی استراتژیک پیشنهادی نویسنده در پایان سخنرانی وی نیز سخنی از تأئید آن نمی تواند در میان باشد و فقط می توان منتقد آن بود. منطق نویسنده مبنی بر این که اکنون دوران انتخاب بین سوسیالیسم و سرمایه داری نیست، گر چه بازتابی از وضعیت دشوار کمونیسم در جهان معاصر است، اما به هیچ وجه راهگشای یک چشم انداز کمونیستی نیست و برعکس، به انحلال کمونیسم بر متن جدالهای جهانی درون سرمایه داری منجر می گردد.

با این حال نوشته حاضر از منظری متفاوت درکی از وقایع دنباس در سال 2014 به دست می دهد که مؤید دیدگاهها و سیاستهای آن زمان ما در قبال این وقایع اند. دفاع قاطع ما از جنبش مقاومت در دنباس و جایگاه ویژه ای که برای آن جنبش در ادبیات خویش قائل شدیم، نه تنها نزد چپ مقبولیتی نیافت بلکه در موارد متعددی دستمایه هجوم به ما نیز گردید. ما در وقایع دنباس بروز یک ظرفیت طبقاتی سوسیالیستی را می دیدیم که آن جنبش را برای ما بیش از هر واقعۀ دیگری در جهان معاصر قابل دفاع می کرد. به ویژه در قیاس با تحولات خاورمیانه که از نظر ما در تمایز با جنبش مقاومت در دنباس در آنجا اثری از هیچگونه جنبش اجتماعی قابل ذکر با چشم انداز طبقاتی سوسیالیستی قابل مشاهده نبود و متأسفانه هنوز هم نیست. همین امر نیز هم برای خرده بورژوای متأثر از ناسیونالیسم یا لیبرالیسم و هم برای یک چپ محور مقاومتی غیر قابل فهم بود و در مواردی حتی منجر به تمسخر سیاست ما از جانب متذبذب ترین و لوده ترین آنان گردید. ریتانسکی در سخنرانی اش به خوبی هم به تناقضات درون پرولتاریای دنباس می پردازد و هم نه تنها آن پتانسیل سوسیالیستی را از دیدگاه بخشی از شرکت کنندگان در این جنبش طرح می کند بلکه همچنین مواردی از بروز آن را نیز بیان می کند. مواردی که در این شکل آشکار بر ما نیز روشن نبودند.

توجه به این نیز مهم است که خود ریتانسکی به عنوان معاون اول حزب کمونیست جمهوری خلق دونتسک، در شمار رادیکالترین نیروهای متشکله در جنبش دنباس قرار نداشت. از نظر ما این رادیکالترین نمایندگان یک چشم انداز سوسیالیستی را باید در جریاناتی جست که سرانجام به شکلگیری گردان نیرومند شبح انجامیدند و برای دوره ای – متأسفانه کوتاه – تهدید یک سوسیالیسم مبارزه جوی طبقاتی در جهان معاصر را به واقعیتی غیر قابل انکار بدل نمودند. تهدیدی که جا دارد باز هم بیشتر به آن پرداخت و در نوشته دیگری در پاسخ به سوسیالیسم محور مقاومتی به آن نیز خواهیم پرداخت.

************************

اعلام موضع استانیسلاو ریتانسکی، معاون کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری خلق دونتسک (KPDPR )، در دیدار با اعضاء کمیته مرکزی حزب کمونیست آلمان ( DKP ).

تفاوت اصلی بین وقایع دنباس در سال 2014 و، به عنوان مثال، وضعیت کنونی در کاتالونیا این است که مبارزه برای استقلال در این منطقه پاسخ به کودتا در کیف بود. علاوه بر این، در اعتراضات ماه فوریه سال 2014، ساکنان منطقه از یک دولت مستقل سخن نمی گفتند، بلکه خواهان یک تجدید سازمان فدرال در اوکراین بودند. در اینجا نیز معترضان هم چنین روی مقامات محلی حساب می کردند. هنگامی که در اوایل ماه مارس 2014 معلوم شد که خواسته های آنها نادیده گرفته شد، اشغال ساختمان های اداری آغاز شد. یکی از این ها در آوریل همان سال به موفقیت رسید. در یک کنگره نمایندگان نهادهای اداری و منطقه ای منطقه دونتسک، جمهوری خلق دونتسک ( DPR ) اعلام شد.

در 11 مه در یک رفراندوم، ساکنان دونباس به نفع جمهوری رای دادند، اساسا به ویژه پس از قتل عام در اودسا در 2 مه و ماریوپل در 9 ماه مه. آنها بر تکرار سناریوی کریمه حساب می کردند، که مطابق آن بعد از رفراندوم، دنباس به بخشی از روسیه تبدیل خواهد شد. در حقیقت، رهبری روسیه عجله برای تکرار این سناریو نداشت، همانطور که به طور مثال با درخواست ولادیمیر پوتین برای به تعویق انداختن تاریخ همه پرسی معلوم شد. بعلاوه، کمک های منظم از سوی فدراسیون روسیه به جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوگانسک (LPR) تنها در اوت 2014 شروع شد، زمانی که اولین کاروان امداد بشردوستانه به دنباس رسید.

علیرغم این واقعیت که اتحادیۀ اورآسیا تحت رهبری روسیه نیز یک اتحاد متشکل از کشورهای بورژوایی به منظور به دست آوردن موقعیت نسبتا شایسته در سیستم تقسیم کار جهانی است، اما از آنجایی که در راه جنبش کارگری مانعی ایجاد نمی کند، ادغام در جامعه اقتصادی اوراسیا در این مرحله برای دنباس ارجحیت دارد. کارگران دنباس و اوکراین می توانند آزادانه به سرزمین روسیه سفر کنند و در آنجا کار کنند. این را نمی توان در مورد اتحادیه اروپا گفت، که نه تنها مشکلات اقتصادی خود را از طریق تخریب صنعت اوکراین حل می کند، بلکه حرکت آزادنه کارگران مهاجر اوکراین در جستجوی کار در کشورهای اتحادیه اروپا را غیر ممکن می سازد. حتی این باصطلاح "سفر بدون ویزا" در درجه اول برای سفرهای توریستی طراحی شده است.

وقایع دنباس بخش های وسیعی از جمعیت را در بر گرفت، اما تفاوت عمده آن با "یورومیدان" در کیف این بود که آنها توسط اليگارشی سازماندهی نشده بودند، که در دوران کودتا، بر گروه های فاشیست تکیه کرد. در دنباس، نیروی محرکه خرده بورژوازی بود، که به پرولتاریا متکی بود. کارگران نیز در اعتراضات شرکت کردند، نه بصورت یک طبقه، اما به عنوان مخالفان کودتا در کیف. البته، شعارهای ضد الیگارشی هم در دنباس شنیده شد. اما این اعتراض نه نتیجه اعتراض به استثمار، بلکه در برابر این واقعیت بود که الیگارشی اوکراین از "یورومیدان" پشتیبانی کرده بود. بنابراین، کمونیستهای دنباس از همان روزهای اول در میان توده ها کار کردند و منافع طبقاتی شان را توضیح دادند.

الیگارشی در اوکراین یک نمونه بارز از بورژوازی کمپرادور است، که در کشور خود در خدمت منافع سرمایه خارجی است. الیگارشی اوکراین در جهت منافع غرب ویکتور یانوکوویچ را سرنگون کرد که جرأت کرده بود توافقنامه اتحاد با اتحادیه اروپا را امضاء نکند. این که آنها می گویند اگر دنباس در اوکراین باقی می ماند، قادر به نجات کارخانجاتی می شد که در جریان عملیات نظامی نابود شده اند، درست نیست. در حقیقت، کسانی که در سال 2014 در کیف به قدرت رسیدند، شروع به آماده سازی سریع بازار اوکراین برای تصرف آن توسط سرمایه خارجی کردند. سرازیرشدن جریان زغال سنگ از آمریکا به اوکراین شاهد این مدعاست. استقلال به دونتسک (DPR) و لوگانسک (LPR) اجازه داد تا حداقل بخشی از پتانسیل صنعتی خود را حفظ کنند. فقط همین امسال، کارخانه کابل Khartsyzsky و کارخانه متالورژی Yuzovskiy بازسازی شدند، یک نیروگاه در ناحیه Novoazovskiy ساخته شده است، و معادن جدیدی در Torez افتتاح شدند. نیروهای مسلح اوکراین (APU) با توپخانه خود فقط آنچه را که برای گذار به استانداردهای اروپایی برنامه ریزی شده بود و بسیاری از صنایع دنباس را دفن کند، سرعت بخشیدند. و اگر صنعتی در کار نباشد، پرولتاریائی هم وجود نخواهد داشت، اثری از فاعل تاریخ هم نخواهد بود!

مطمئنا، اگر ویکتور یانوکوویچ با اتحادیه اروپا موافقت کرده بود، بعید بود که کارگران دنباس در برابر استانداردهای اروپایی که اکنون صنعت اوکراین را ویران می کنند، شورش میکردند. در طول دهه 1990، کارگران به سختی علیه بسته شدن شرکت ها اعتراض کردند. طبیعتا  در 2013 نیز همین اتفاق می افتاد اگرآن توافق امضاء میشد. اما ویکتور یانوکوویچ در آخرین لحظه عقب نشینی کرد، زیرا او می خواست از "شرکای اروپایی" برای زیانهای وارده به صنعت اوکراین به علت توافق با اتحادیه اروپا، خسارت دریافت کند. کسانی که رییس جمهور سابق را برکنار کردند آماده بودند تا اقتصاد کشور را مجانآ نابود کنند، بدون هیچ شرطی، تا در عوض اجازه داشته باشند به عنوان کارگزار در اوکراین باقی بمانند. اما کودتا در کیف به عنوان یک چاشنی انفجار برای دنباس عمل کرد که، با جدایی، می خواست در مقابل بی قانونی اوکراین از خود محافظت کند.

اما مشارکت عظیم کارگران در حوادث تاریخی روح آنها را پرولتریزه نمی کند. در غیاب آگاهی طبقاتی، کارگران ناگزیر نقش "جناح چپ بورژوازی" را بازی می کنند. باید به خاطر بیاوریم که پرولتاریا از نظر سیاسی خود را حدود 30 سال پیش و در فضای پسا شوروی بیان کرد، اما در سالهای پایانی دهه هشتاد جهت مبارزه آن بر علیه قدرت شوروی بود. برای مثال، معدنچیان در دونباس، تظاهرات گسترده ای را برای تغییر مالکیت عمومی برگزار کردند. و تا امروز نیز آگاهی پرولتاریا همچنان ارتجاعی باقی مانده است. آیا کارگران مدرن امروزی درک می کنند که آنها فقط محصولی هستند که در بازار همراه با لباس، اتومبیل یا وسایل مورد نیاز دیگر، فروخته می شوند؟ البته که نه، امروزه اکثر پرولتاریا دارای آگاهی صرفا بورژوایی است، که نه در مبارزه علیه نظام، بلکه در تمایل به دستیابی به موقعیت بورژوازی ظاهر میشود.

بدون اغراق می توان گفت که سرنوشت هر انقلاب سوسیالیستی بستگی به بلوغ ایدئولوژیکی پرولتاریا دارد. شاخص بلوغ، وجود آگاهی طبقاتی در میان کارگران است، از آن رو که پرولتاریا هنگامی دست به عمل میزند که از موقعيت خود آگاه شود. اما نمی تواند آگاهی طبقاتی را مستقلا بدست آورد. به گفته لنین، به خودی خود، طبقه کارگر فقط قادر به ایجاد یک آگاهی اتحادیه ای است. تا جائی که به آگاهی طبقاتی بر میگردد، می توان آن را فقط از خارج معرفی کرد، و مکان آن یک حزب سیاسی است. یک چنین سازمانی در دنباس در2014 وجود نداشت. با شروع اعتراضات، رهبری کمیته منطقه دونتسک حزب کمونیست اوکراین (KPU) نه تنها قادر به درک ماهیت لحظه تاریخی و نیاز به کار با توده ها و توضیح منافع طبقاتی به پرولتاریا نشد، بلکه آشکارا در کار کمونیست های عادی خراب کاری کرد. وقتی کودتا در کیف صورت گرفت، کمونیست ها اولین کسانی بودند که به حفاظت از بنای یادبود لنین در دونتسک پرداختند و فعالانه در تظاهرات شرکت کردند. درمقابل، کمیته منطقه ای حزب کمونیست خواستار این بود که این فعالیت ها متوقف شود و حزب به جای این نوع فعالیت، آماده انتخابات اوکراین شود. در نتیجه، کمونیست های رده های میانی، روسای کمیته های شهرستان و منطقه، تصمیم گرفتند مسئولیت سرنوشت حزب در منطقه را بدست بگیرند.

دبیر اول ناحیه کیروف کمیته دونتسک حزب کمونیست اوکراین، و در حال حاضر دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری خلق دونتسک، بوریس لیتوینف، یکی از نویسندگان قانون و اعلامیه استقلال جمهوری دموکراتیک خلق دونتسک است. دبیر اول کمیته شهر اسلاویانسک [منطقه دونتسک] حزب کمونیست اوکراین، و حالا دبیر دوم کمیته مرکزی KPDPR، آناتولی خملووی، در نبرد اسلاویانسک شرکت کرد. با مشارکت فعال کمونیست ها، .و به یمن حضور سازمان های حزبی در سراسر دنباس، کمیته های انتخاباتی تشکیل شد و در روز 11 ماه مه 2014 همه پرسی برگزار شد. بیش از 20 نفر از 98 نماینده در شورای عالی جمهوری خلق دونتسک کمونیست بودند.

رویدادهای دنباس به ما می آموزند که در عصر بحران های اجتماعی، توده های عظیمی از مردم آماده هستند تا نه تنها وارد عمل شوند، بلکه حتی اسلحه به دست بگیرند. این موضوع دیگری است که بدون حزب انقلابی، پرولتاریا قادر نخواهد بود که منافع طبقاتی خود را درک کند، به درستی خواسته های خود را بیان کند، و تاکتیک ها و استراتژی خود را برای مبارزه طبقاتی توسعه دهد. همه این ها وظیفۀ کمونیستها است. بالاخره مارکسیسم بیان آگاهانه یک فرآیند ناخودآگاه است. وظیفه حزب کمونیست مبارزه برای منافع طبقه کارگر است، حتی اگر آن طبقه هنوز بر آنها وقوف نداشته باشد. از زمان آغاز اعتراضات جمعی، کمونیست ها در این مسیر کار کرده اند.

بیانیه اعلام موجودیت جمهوری خلق دونتسک اعلام می کند: "جمهوری باید شرایط توسعه آزادانه و حمایت از اشکال به رسمیت شناخته شدۀ مالکیت را، به استثناء بهره برداری از نتایج کار دیگران و با اولویت برای اشکال اشتراکی را تأمین کند". به بیان دیگر، فرم عمومی مالکیت وسائل تولید اعلام شد. اما پس از آن در قانون اساسی جمهوری دموکراتیک، از این اصل رویگردانی شد و اکنون به حفاظت از مالکیت خصوصی اشاره دارد. چیزهای مشابه در تاریخ اتفاق افتاده است. در طول انقلاب بزرگ فرانسه نیز با این که میرابو نخست اعلامیه حقوق بشر و شهروندان را آماده کرد که در آن برابری جهانی اعلام شده بود، بعد از آن قانون داشتن مالکیت را شرط شرکت در انتخابات اعلام نمود.

کمونیستهای جمهوری خلق دونتسک، در مقابل،  خواهان اجرای مفاد آن بیانیه می باشند. در حقیقت، ما در مورد حذف مالکیت خصوصی صحبت می کنیم، و این فقط تنها طبقه کارگر، به رهبری حزب کمونیست است، که می تواند آنرا انجام دهد. به این معنا، حزب کمونیست جمهوری خلق دونتسک شباهت خاصی با حزب کمونیست پرتغال دارد. همانطور که همه می دانند، کمونیستهای پرتغالی خواهان اجرای مفاد قانون اساسی هستند که در آن ساختار سوسیالیسم اعلام شد. [قانون اساسی ای] که پس از پیروزی انقلاب در 25 آوریل سال 1974 تدوین گردید که به آن انقلاب میخکی نیز می گویند.

کمونیست ها برای ایجاد جمهوری دونتسک بسیار کار کردند. در حال حاضر بخش قابل توجهی از کار ما با هدف برسمیت شناخت بین المللی آن است. به طور خاص، این را می توان از طریق ایجاد روابط حزبی بین المللی به دست آورد. KPDPR در این مسیر پیشرفت قابل توجهی داشته است. ما از رفقای آلمانی بسیار سپاسگزاریم که به ما انواع کمک های مختلف ارائه می دهند، مطالب حزب ما را در آلمان منتشر و همبستگی خود را با ما بیان میکنند. حزب کمونیست آلمان یکی از اولین احزاب کمونیست است که با آن روابط دوجانبه برقرار کردیم. ما افتخار می کنیم که در آلمان چنین حامیانی داریم!

متشکریم، رفقا، برای حمایت از کمونیست های دونتسک و جمهوری خلق دونتسک. در حال حاضر، ما در دوران جنگ سرد زندگی نمی کنیم، زمانی که میان سوسیالیسم و سرمایه داری یکی را انتحاب کردیم. اکنون ما در دورانی زندگی می کنیم که باید میان امپریالیسم ایالات متحده و همه کسانی که در برابر آن مقاومت می کنند، یکی را انتخاب کنیم. دردنباس، مقاومت سرسختانه در برابر تجاوز نظامی رژیم طرفدار آمریکایی، که در نتیجه کودتا در کیف تاسیس شد، ادامه دارد. البته، نه تنها طرفداران چپ، بلکه همچنین دیدگاههای دست راستی، در حال مبارزه در کنار جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک هستند. این در فضای پسا شوروی نیز در جریان بود. وسوولود پتروفسکی، کمونیست دونتسکی و دوست من که در نبرد برای دبالتسوو کشته شد، در آخرین مصاحبه اش اشاره کرد که در سال 1993، نه تنها چپگراها بلکه نیروهای دست راستی نیز علیه بی قانونی یلتسین شورش کردند. آیا این دلیلی برای کمونیست ها برای متوقف کردن مقاومت بود، البته که نه.

حتا با این که اصول سوسیالیستی در دنباس اعلام شد، اما نهایتا مورد تصویب قرار نگرفت، ما کمونیست ها لازم است تا این لحظه از این جمهوری دفاع کنیم. پس از ضربه خوردن از اوکراین، اتحادیه اروپا و آمریکا، ما به تقویت سوسیالیسم در سایر نقاط جهان کمک می کنیم، مخصوصا، در آمریکای جنوبی و جنوب شرقی آسیا. برای سرنگونی امپریالیسم جهانی، چه گوارا خواستار ایجاد "ویتنام های فراوان" در دهه 1960 شد. ما، کمونیستهای جمهوری خلق دونتسک در مورد نیاز به ایجاد " دنباس های فراوان" صحبت می کنیم. هر عمل همبستگی با دنباس مرکز جدیدی از مقاومت است. این جوهر انترناسیونالیسم است.

ترجمه: نوید پایور

منبع:

http://redstaroverdonbass.blogspot.ca/2017/11/donbass-and-class-approach.html

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر