ترقه های دیر هنگام تهران

نوشتۀ: بهمن شفیق
Write a comment

نخست این که او با به کار بردن عبارت "ترقه بازی" فقط حملۀ داعش را به سخره نگرفت. جان کشته شدگان را نیز به سخره گرفت. دشوار است که واقعه ای را ترقه بازی نامید و از قربانیان "ترقه بازی" به عنوان شهید نام برد. قربانی "ترقه بازی" چیزی است در حد قربانی چهارشنبه سوری

 1

رهبر معظم انقلاب بر خلاف امام بنیانگذار، ادیب است و سخنور. او واژگان را به دقت به کار می گیرد. او هرگز نمی گوید "همچین نشود که همچون بشود". از سیلی سختی که در جریان انتخابات وعده اش را به اخلالگران در نظم داده بود تا "جان ناقابلی" که آن را در سخنرانی معروفش در جریان طغیان سبزها پیشکش امام زمان کرده بود و تا تمجیدهائی که از تک تک ایرانیان برای شرکت در انتخابات به عمل می آورد، همه و همه عباراتی اند دقیق و سنجیده با سایه روشنهای معین و مؤثر بر روانشناسی اجتماعی.

اما پس از حملۀ داعشی ها رهبر مرتکب خطائی سنگین شد. او عنوان کرد "این ترقه‌بازی‌هایی که امروز شد، اینها هم در اراده‌ مردم تأثیری نخواهد گذاشت و ان‌شاءالله کلک اینها کنده خواهد شد". عباراتی که در متن بعدی منتشر شده حذف شده اند اما حکم آب رفته ای را دارند که به جوب باز نمی گردند. رهبر میخواست بر ثبات نظام در مقابل چنین حملاتی تأکید کند. او میخواست قاطعیت خود و نظام را به نمایش بگذارد. اما او به اغراقی در غلطید که از دو جهت به ضد نیات وی بدل شد.

نخست این که او با به کار بردن عبارت "ترقه بازی" فقط حملۀ داعش را به سخره نگرفت. جان کشته شدگان را نیز به سخره گرفت. دشوار است که واقعه ای را ترقه بازی نامید و از قربانیان "ترقه بازی" به عنوان شهید نام برد. قربانی "ترقه بازی" چیزی است در حد قربانی چهارشنبه سوری.

دوم این که او با آن واژگان واقعه ای را که مهم بود بیش از تأثیر واقعی آن ناچیز جلوه داد. این کاری است که کسی که ضربۀ سختی خورده باشد برای ناچیز جلوه دادن آن بدان دست می زند. رهبر با این عبارات بدون آن که خود بخواهد اعتراف کرد که ضربه سنگین بود. و حقیقتا نیز حملۀ دیروز داعش به تهران حمله ای کوچک اما ضربه ای سنگین بود.

2

خودِ حملۀ دیروز داعش چندان تعجب انگیز نبود. تعجب در این بود که چرا این حمله اینچنین دیر صورت پذیرفت. شاید آنچه که در پس پردۀ تحولات در جریان است در آینده رو شود و معلوم گردد که چه کسانی کدام منابع و امکانات را برای عملیات دیروز در اختیار داعش گذاشتند. انجام عملیات در تهران با انجام عملیات در بروکسل و لندن و پاریس متفاوت است. داعش در همۀ متروپلهای اروپائی از ارتش ذخیرۀ آماده ای برخوردار است که در صورت لزوم به سادگی می تواند گردانهائی از آنان را برای عملیات بسیج کند. گتوهای عرب نشین و آفریقائی نشین این متروپلها پر از جوانانی است که از چرخۀ تولید اجتماعی به بیرون پرتاب شده اند و تنها در مساجد قادر به بازتعریف هویت اجتماعی خویشند. تهران و تبریز و اصفهان اما چنین نیست و چنانچه کسی هم در مساجد به دنبال هویت گم شدۀ خویش بگردد، نهایتا سر از مدافعان حرم در خواهد آورد و در مقابل امثال داعش خواهد ایستاد. جذب نیروی شهری برای داعش در داخل ایران به مراتب دشوارتر است. نیروئی هم که در بلوچستان و یا در خوزستان جذب داعش شده باشد، الزاما از توانائی های لازم برای مانور دادن در فضای شهری پیشرفتۀ تهران برخوردار نیست و مرتکب اشتباهاتی خواهد شد که نهایتا به ناکامی وی خواهد انجامید. رمز موفقیت سربازان گمنام امام زمان در کشف و خنثی کردن تلاشهای تاکنونی داعش را نیز باید در چنین اشتباهاتی جستجو کرد و نه الزاما در مهارت وزارت اطلاعات ایران.

علت ناکامی های تاکنونی داعش در وارد آوردن ضربه به ایران از داخل را باید در چنین عواملی جست. این بار اما ماجرا متفاوت بود و سرانجام این توفیق به آنان دست داد. خیلی دیر، اما در عین حال به اندازه ای متناسب با زمان که بتوان به راحتی دستهای یاری دهنده ای را هم تصور کرد. دوران رژیم چنج دوران بسیج نیرو از دل خود کلان شهرها و برای تقابل های خیابانی با رژیم بود. با پایان این دوران و فرا رسیدن دوران "منزوی کردن ایران"، دیگر مقدمتا نه بسیج خیابانی، بلکه ایجاد رعب و وحشت و بی ثبات کردن نظم از طریق ترور است که در اولویت کار قرار می گیرد. بخش سیاسی سازمانهای اطلاعاتی "دشمن" جای خود را به بخش عملیاتی می دهد. از این نقطه نظر اتفاقا ترور تهران درست به موقع اتفاق می افتد. پشت اتهامات سپاه پاسداران به عربستان سعودی حقیقتی نهفته است. مسألۀ اصلی اما این نیست که عربستان یا نیروی دیگر در فراهم کردن امکانات لجیستیکی نقش ایفا کرده است. مسألۀ اصلی این است که "دشمن" سرانجام موفق شده است در قلب تهران ضربه وارد کند.

3

داعش در تهران دو هدف باصطلاح "سخت" را برای عملیات برگزید. بر خلاف برلین و لندن و بروکسل، اینجا بازارهای پر جمعیت کریسمس و فستیوالها و دیسکوها و پیاده روهای روی پلها هدف عملیات نبودند. دو هدف محافظت شده مورد هجوم قرار گرفت.

خود انتخاب اهداف طراحی حرفه ای عملیات را به خوبی نشان می دهد. اهداف برگزیده در میان اهداف سخت در شمار نرمترین ها قرار داشتند. بخش مراجعات مجلس و مقبرۀ خمینی. مقری از سپاه پاسداران یا نیروی انتظامی به عنوان هدف انتخاب نشد. انتخاب چنین اهدافی می توانست این ریسک را به همراه داشته باشد که با مشاهدۀ اولین حرکت کماندوهای ترور کل عملیات در هم شکسته و عاملان ترور موفق به وارد کردن هیچ ضربه ای نشوند. اما اهداف انتخابی دقیقا به گونه ای بودند که هم در شمار اهداف رسمی رژیم قرار می گرفتند و هم احتمال موفقیت در آنها – یعنی به قتل رساندن تعداد هر چه بیشتری – بیشتر بود.

اما اهداف برگزیده در عین حال در راستای شکاف معینی در جامعه انتخاب شده اند. حمله به مجلس و مقبرۀ خمینی جهتگیری سیاسی روشنی را به نمایش می گذارد که بر همین شکاف درون جامعه اتکا دارد. شکاف بین "جامعۀ مدنی" و "دولت" یا به زبان عامیانه شکاف بین "مردم" و "رژیم". در لندن و برلین و پاریس چنین شکافی نیست. در آنجا فرقی بین "رژیم" و مردم نیست. مردم نیز به همان اندازه مقصرند که دولتها. در ایران اما نه. در ایران هنوز هم می توان بر این شکاف سرمایه گذاری کرد. گو این که با انتخابات دوازدهم امکان این سرمایه گذاری به شدت کاهش یافته است. اما حرکت در راستای این شکاف هنوز می تواند در بخشهائی از جامعه و به خصوص در اپوزیسیون سرخورده و منزوی سرنگونی طلب به برانگیختن همپیمانی ها و همراستائی هائی منجر شود. حمله به مترو قادر به دست یافتن به چنین هدفی نیست و برای ایران، طراحان و استراتژیستهای چنین عملیاتی باید به این فاکتور فکر کنند.

حمله به اهداف "سخت" در عین حال ابراز قدرت است. نتیجه ای که الزاما با حمله به اهداف نرم به دست نمی آید. و این هم برای طراحان عملیات مهم بود. شاید حتی مهم تر از تعداد کشته شدگان. این جنگ روانی هم هست. و همین هم بود که رهبر معظم را به آن اشتباه سنگین انداخت.

پیام نهفته در عملیات این است که اگر داعش ظرفیت و توان حمله به مراکز "سخت" را دارد، به طریق اولی می تواند اهداف نرم را هم مورد هجوم قرار دهد. یعنی این که تأکیدات صاحبان قدرت مبنی بر وجود امنیت در کشور حرف مفت است و هر زمان، هر جا که بخواهیم می توانیم حمله کنیم. آغاز چنین حملاتی با انتخاب این اهداف صورت گرفت. اما این به معنای آن نیست که اهداف نرم مورد حمله قرار نخواهند گرفت. تأمین نیروی لازم برای چنین حملاتی ممکن است کار خود داعش نباشد. اما اگر تحرک داعش بر متن طرح گسترده تری صورت گرفته باشد که در آن سرویسهای امنیتی "دشمن" دخالت و حضور فعال دارند، موضوع متفاوت می شود. داعش فاقد کمترین جاذبۀ ایدئولوژیک برای جامعۀ پیشرفتۀ ایران است. اما جاذبۀ مالی چه؟ تصور این که با اختصاص امکانات مالی وسیع تر بتوان از میان درماندگان جامعه به بسیج نیرو دست زد نباید چندان دشوار باشد. و این دقیقا خدمت بزرگی است که جمهوری الیگارشها و کلان سرمایه داران اسلامی به "دشمن" کرده است. در جامعه ای که فروش کلیه در آن وسیعا رایج است، به خدمت گرفتن یک انتحاری نباید چندان دشوار باشد. کافی است که قول تأمین خانواده اش به وی داده شود. روزهای دشواری در راه است.

4

عملیات داعش تا همینجا موفقیت دیگری نیز به دست آورده است. حقیقتا کسانی هم پیدا شده اند که از ضرب شست داعش به جمهوری اسلامی به وجد آمده اند. منطقا نیز کسانی که در سوریه از همین داعش و القاعده به عنوان انقلابیون و آدونیسهای سوریه نام می بردند، باید از واقعۀ تهران احساس شعف کنند. حتی اگر در حرف به محکوم کردن واقعه بپردازند. صف امروزی اینان را باید رصد کرد. به ویژه مکارترینشان را که ظاهرا برای سرکوب کارگران و زنان و جوانان اشک تمساح می ریزند اما در قضاوت پیرامون واقعۀ دیروز از "جدال داعشها" حرف می زنند. اینان تفاوت موقعیت جمهوری اسلامی به عنوان نظام سیاسی مسلطی را که با هر درجه قساوت ناچار از حفظ پایه های حیات اجتماعی است با موقعیت داعشی که دقیقا خواستار نابودی همین پایه های اجتماعی است را لاپوشانی می کنند. این فریبکاران این واقعیت را پنهان می کنند که همان کارگران سرکوب شده صد بار ترجیح می دهند بر علیه دولت حاکم مبارزه کنند و نه بر علیه نیروئی که تخریب اجتماعی در دستور کار آن است. اینان جمهوری اسلامی را محکوم نمی کنند، داعش را تطهیر می کنند. اینان اگر امروز در لیست مزد بگیران سیا و ام آی6 و موساد نیستند، فردا خواهند بود.

18 خرداد 96

8 ژوئن 2017

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.