عصر فروپاشی نظم

نوشتۀ: جرمن فارین پالیسی
Write a comment

این که هژمونی جهانی غرب در مجموع دیگر تأمین نیست و احتمالا حتی در حال کاهش است، امری است که بعد از بحران مالی سال 2008 از جانب استراتژیستهای سیاسی مرتبا مورد بحث قرار میگیرد. اخیرا جورج سوروس، میلیاردر آمریکائی در فوروم اقتصاد جهانی در داوس از "نزول غرب" به عنوان یکی از عوامل تعیین کنندۀ تحولات جهانی در دورۀ حاضر نام برده است

 

جرمن فارین پالیسی

5 فوریه 2015

ترجمه: تحریریه امید

 

51 مین کنفرانس امنیتی مونیخ که فردا آغاز می شود، بر اساس نظر مدیر آن ولفگانگ ایشینگر تماما در پرتو یک "فروپاشی" وسیع "نظم بین المللی" قرار گرفته است. آنچنان که ایشینگر می نویسد، از سال گذشته "قواعد پایه ای" نظام جهانی تحت سلطۀ غرب "در بوتۀ آزمایش" قرار گرفته اند. حقیقتا نیز برای اولین بار از سال 1990 غرب موفق نشد در نزاع بر سر اوکراین یک پیشروی به سوی شرق را بر علیه منافع روسیه به طور موفقیت آمیز به پایان رساند. همچنین با تشکیل "دولت اسلامی" نیز یک پروژۀ بزرگ ضد غربی در احتمالا مهم ترین منطقۀ حاوی منابع زمینی در جهان پا گرفت. تلاش برای تأمین هژمونی غرب و گسترش آن بر اساس امکانات موجود موضوع گفتگوهائی در بالاترین رده ها در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ خواهد بود. کارشناسان نسبت به اقدامات قهرآمیز غیر قابل کنترل در چهارچوب نزاعهای افزاینده هژمونیک هشدار می دهند.

سال دورانساز 2014

51 مین کنفرانس امنیتی مونیخ که فردا آغاز می شود، بر اساس ارزیابی مدیر آن ولفگانگ ایشینگر تماما در پرتو یک "فروپاشی" وسیع "نظم بین المللی" قرار گرفته است. ایشینگر توضیح میدهد که بیش از هر چیز جنگ قدرت بر سر اوکراین و قدرتگیری "دولت اسلامی" به "ما نشان داده اند" که "قواعد پایه ای" نظم جهانی ایجاد شده در سال 1990 تحت سلطۀ غرب، "در حال حاضر در بوتۀ آزمایش قرار گرفته اند"[1].  این چیز تازه ای است. "سال 2014 یک سال دورانساز بود". این قضاوت دیپلماتی است که در عرصۀ سیاست خارجی در شمار با نفوذترین سیاستمداران دیوانسالاری آلمان است: "2014 اولین سال بعد از دوران پسا جنگ سرد بود". [2]

نخستین ضربۀ متقابل در شرق

غرب در سال گذشته حقیقتا چند بار به مرزهای اعمال قدرت سیاسی اش رسید. این نخست به جنگ بر سر نفوذ در اوکراین برمیگردد. از سال 1990 این یک قاعدۀ عمومی بود که بن و بعدها برلین و واشنگتن هر گونه پیشروی به سوی شرق را با موفقیت به پایان میرساندند. مشروط به این که خود آنها در آن مورد توافق داشتند. به این ترتیب نیازی به این نبود که چه در توسعه اتحادیه اروپا و چه در توسعه ناتو به سمت شرق منافع روسیه مورد ملاحظه قرار گیرند که این دو بلوک قدرت در حال نزدیک شدن به قلمرو آن بودند. همچنین تلاشهای برای ضمیمه کردن همسایگان مستقیم روسیه مثل اوکراین و گرجستان در چهارچوب طرح "همکاری شرقی" به اتحادیه اروپا نیز در وحلۀ اول با موانع بزرگی روبرو نشدند. الحاق اوکراین و گرجستان به ناتو که توسط دستگاه حکومتی جورج بوش تعقیب می شد، در اثر مخالفت روسیه ناکام نماند، بلکه در اثر مخالفت آلمان ناموفق شد که حاضر به پذیرش نفوذ بیشتر واشنگتن در اروپای شرقی نبود. همچنین در جدائی کوسوو از صربستان در سال 2008 قدرتهای غربی توانستند اعتراضات مسکو را نادیده بگیرند. تنها جریان سرنگونی قهرآمیز در کی یف در فوریه سال 2014 بود که به الصاق کریمه به روسیه و به این ترتیب به یک ضد ضربه منجر شد که گسترش مداوم قدرت غرب به سوی شرق را منقطع نمود. بدعتی برای دوران پس از 1990.

تعادل جدیدی از قدرت

زمینه های ضد ضربۀ روسیه را می توان از تحلیل دمیتری ترنین برداشت نمود که شعبه مسکوی بنیاد آمریکائی کارنگی را هدایت می کند. ترنین با جزئیات تشریح کرده است که چگونه مسکو، بیش از هر چیز در دوران دمیتری مدودف تلاش نمود به یک همکاری تنگاتنگ و پربار با غرب دست یابد. این سیاست تنها به پیشرفتهائی جزئی انجامید. در "موضوعات کلیدی" مثل ماجرای دفاع موشکی علیرغم تمام تلاش مسکو هیچ موفقیتی به دست نیامد. در عوض غرب بدون تعارف از روی منافع روسیه عبور کرد؛ به طور مثال از امتناع روسیه در رأی گیری سازمان ملل درباره منطقۀ ممنوعۀ پرواز در لیبی برای دستیابی به یک سرنگونی قهرآمیز در تریپولی استفاده کرد. ترنین توضیح میدهد که از آنجا که "ادغام روسیه در غرب" ناکام ماند، پرزیدنت پوتین باید به تعادلی از قدرت در مقابل آمریکا و اتحادیه اروپا دست می یافت[3]. هنگامی که غرب در فوریه سال 2014 در کی یف یک رژیم به شدت ضد روس را تعبیه کرد، پوتین به "طرحهای اضطراری" رو کرد تا کریمه و همراه با آن پایگاه دریائی از نظر استراتژیک غیر قابل جایگزینی سباستوپول را برای روسیه حفظ کند. یک گام برای حفظ تعادل قدرتی با غرب که اکنون ضروری شده بود.

"دولتمداری گلوبال"

نه تنها برلین و واشنگتن در سال گذشته برای اولین بار موفق نشدند منافع خود را در شرق بر علیه روسیه تماما تأمین کنند، بلکه در جهان عرب نیز باید متحمل پسرویهائی می شدند. در سال 2003 آمریکا هنوز امیدوار بود که تمام "خاورمیانۀ بزرگ" را از عراق تا سوریه و ایران با سرنگونی قهرآمیز [رژیمهایشان] به نفع طرفداری از غرب تغییر دهد. طرحی که شکست آن عیان شده است. همچنین تلاشهای مشترک غربی در جهت استفاده از شورشهای عربی در سال 2011 برای به قدرت رساندن نیروهای حاضر به همکاری با آمریکا و اتحادیه اروپا در تریپولی و دمشق قرین موفقیت نبود. آنچه به جا ماند یک ویرانه دولتی و اجتماعی بود که اکنون در آن جهادی ها با بهره گیری از خشم وسیعا رایج نسبت به سیاست تجاوزگرانه غرب موفق به ایجاد "دولت اسلامی" در سال گذشته شده و با آن حمله به غرب را آغاز کرده اند [4]. این که قدرت غرب برای درآوردن کل منطقه به انقیاد ]ژمونی خویش کفایت نکرد، در زبان تکنوکراتهای سیاسی مثل مدیر کنفرانس امنیتی مونیخ به عنوان "ناتوانی «دولتمداری گلوبال»" نام برده می شود. از ایشینگر نقل می کنند که "ناتوانی «دولتمداری گلوبال»" در خاورمیانه "جنگی با عناصر مذهبی" را با خود به همراه آورد که "در پیچیدگی اش یادآور جنگهای 30 ساله" [در اروپا] است [5]. جنگ کنونی بر علیه "دولت اسلامی" [داعش] تلاشی است در جهت تأمین پایه های وسیع تر برای برتری غرب در خاورمیانه بعد از پس ضربه های سال 2014.

نزول غرب

این که هژمونی جهانی غرب در مجموع دیگر تأمین نیست و احتمالا حتی در حال کاهش است، امری است که بعد از بحران مالی سال 2008 از جانب استراتژیستهای سیاسی مرتبا مورد بحث قرار میگیرد (جرمن فارین پالیسی در این باره گزارش داده است [6]). اخیرا جورج سوروس، میلیاردر آمریکائی در فوروم اقتصاد جهانی در داوس از "نزول غرب" به عنوان یکی از عوامل تعیین کنندۀ تحولات جهانی در دورۀ حاضر نام برده است [7]. ولفگانگ ایشینگر توصیف دیگری از این تحت عنوان "عصر فروپاشی نظم" به دست میدهد. "در این خلاء هر کسی" تست می کند که "تا کجا میتواند جلو برود"؛ "پوتین در اوکراین، چین به سمت ژاپن، ایران در نزاع اتمی، جهادی ها با اعمال قساوتمندی که دست میزنند"[8]. البته غرب – همچنان که جنگ خونین قدرت در اوکراین و جنگ جدید در خاورمیانه نشان می دهند – تهدید به زوال قدرت خود را بدون مبارزه نمی پذیرد. علاوه بر این مدتهاست که نزاعهای دیگر به روشنی خود را نشان می دهند – به ویژه جنگ قدرت با جمهوری در حال عروج خلق چین که آلمان نیز در میلیتاریزه کردن آغازین آن به طور روزافزونی مشارکت دارد (جرمان فارین پالیسی در این باره گزارش داده است [9]).

پتانسیل تشدید نزاع

تلاش برلین و واشنگتن برای مقابله با تهدید از دست دادن کنترل ("فروپاشی نظم")، تازه در آغاز کار است. دمیتری ترنین از بنیاد کارنگی در مسکو در آستانه کنفرانس امنیتی مونیخ به طور نمونه ای توضیف کرده است که چه ظرفیتی برای تشدید نزاع در این تلاشها خوابیده است: "تقابل با روسیه حاوی ظرفیتِ نه بی اهمیتِ برخورد مستقیم نظامی دشمنان سابق جنگ سرد با نتایجی غیر قابل پیش بینی است". ترنین نتیجه میگیرد که "نباید به هیچ قیمت اجازه داد که جدال بر سر اوکراین تشدید شود" [10]. جدال اوکراین یکی از تمهای مرکزی کنفرانس امنیتی مونیخ است که فردا آغاز می شود. چند روزی مانده به کنفرانس، مدیر آن ولفگانگ ایشینگر، نیز به صف کسانی پیوسته است که خواستار ارسال اسلحه به کی یف هستند و به این ترتیب همان تشدید نزاعی را که ترنین مصرا از آن بر حذر میدارد تقویت می کنند.[11]

 

توضیح سایت:

مقاله حاضر، همچنان که از خود متن پیداست، یک روز پیش از آغاز کنفرانس امنیتی مونیخ نوشته شده است. در این فاضله کنفرانس آغاز به کار کرده است و اشتولتنبرگ در اولین روز کنفرانس به مقابله با تصویری پرداخته است که ایشینگر ارائه داده است. اشتولتنبرگ اطهار داشت: "این کنفرانس یک پشت پردۀ دراماتیک دارد. اما آیا این به آن معنی است که نظم بین المللی در معرض فروپاشی است؟ پاسخ من این است: نه". دبیر کل ناتو نمی تواند اجازه دهد که قدرت این پیمان زیر سؤال برود.

 

http://www.german-foreign-policy.com/de/fulltext/59048

[1] Der Zerfall der internationalen Ordnung im Fokus. Die 51. MSC im Lichte aktueller Krisen und Konflikte. www.securityconference.de 12.01.2015.

[2] Ingrid Müller: "Die internationale Ordnung zerfällt gerade". www.tagesspiegel.de 30.01.2015.

[3] Dmitri Trenin: Russia's Breakout From the Post-Cold War System: The Drivers of Putin's Course. carnegie.ru 22.12.2014.

[4] S. dazu Vormarsch auf Bagdad und Vom Westen befreit.

[5] Thorsten Jungholt, Sascha Lehnartz: "Die Welt ist gefährdet. Und niemand kümmert sich". www.welt.de 18.01.2015.

[6] S. dazu Europas Abstieg, Europas Abstieg (II), Das bekannte Unbekannte und Europas Abstieg (III).

[7] George Soros: The new Russia, the new Ukraine, and Europe's future. www.ecfr.eu 03.02.2015.

[8] Ingrid Müller: "Die internationale Ordnung zerfällt gerade". www.tagesspiegel.de 30.01.2015.

[9] S. dazu Auf dem Weg zu neuen Konflikten.

[10] Dmitri Trenin: Russia's Breakout From the Post-Cold War System: The Drivers of Putin's Course. carnegie.ru 22.12.2014.

[11] S. dazu Arbeitsteilige Aggression.

 

                 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر