بوروتبا: ترور در اوکرائین واقعیت است

نوشتۀ: سرگئی کیریچوک
Write a comment

جنبش بوروتبا که همواره جهتگیری اش در بسیج توده ای طبقه کارگر و جوانان بود، باور داشت که ما هنوز سالهایی از دمکراسی نسبی را پیش رو داریم و این که شرایطی برقرار خواهد بود که که به نوعی حق تجمع مسالمت آمیز و آزادی مطبوعات در آن رعایت خواهند شد. متأسفانه این محاسبه غلط از آب در آمده است. ما در موقعیتی قرار گرفتیم که در برابر ترور مستقیم آماده نبودیم. شاید این اشتباه ماست که در چنین شرایطی خود را در موقعیتی غیر مسلح دیدیم.


 

بوروتبا: ترور در اوکرائین واقعیت است

مصاحبه با سرگئی کیریچوک

12 مه 2014

سرگئی کیریچوک یکی از اعضای رهبری جنبش سوسیالیستی بوروتبا (مبارزه) در اوکرائین است. او سالها بر علیه رژیم الیگارشیک یانوکوویچ مبارزه کرده است. اما امروز کیریچوک  و رفقای او در حال سازماندهی مقاومت بر علیه رژیم جدید هستند. در مقابل خود آنها هدف حملات ترور دست راستی و سرکوب پلیس قرار گرفته اند. پروپاگاندیستهای کی یف کیریچوک را به عنوان یکی از رهبران "جدائی طلبان" اعلام کرده اند و ناسیونالیستهای راست افراطی اسم وی را در لیست "دشمنان ملت اوکرائین" قرار داده اند.

87307

 

سؤال: سرگئی، در زمستان گذشته تمام شبکه های تلویزیونی دنیا تصاویری از هزاران معترض خشمگین در کی یف را پخش میکردند. تصاویری که بسیار تأثیر گذار بودند. چرا بوروتبا به این جنبش اعتراضی نپیوست؟

ما از همان آغاز هیچ گونه توهمی نسبت به خصلت سیاسی این جنبش نداشتیم. علیرغم این واقعیت که دهها هزاران نفر به خیابانها ریخته بودند، بوروتبا هیچگاه فراموش نکرد که حتی آکسیونهای توده ای هم می توانند تحت پرچمی ارتجاعی واقع شوند. از همان زمان ما به بسیاری از مردم، از جمله به رفقای اروپائی خود، توضیح می دادیم که نئو نازی ها یک بخش بسیار بسیار مهم جنبش را تشکیل می دادند. خیلی ها می گفتند که این مسألۀ مهمی نیست زیرا که نازیها خیلی زیاد نیستند و تنها اقلیتی را تشکیل می دهند. اما این اقلیتی فعال و سازماندهی شده بود.اقلیتی که در حال تحمیل منشور مورد نظر خود به بقیه جنبش بود. آن چپی هائی هم که قصد شرکت در جنبش را داشتند از همان روز اول در میدان مورد حمله قرار می گرفتند. وقتی که اعضاء سازمان تروتسکیستی "اپوزیسیون چپ" با مطالبات اجتماعی (و نه مطالبات سوسیالیستی) ظاهر شدند، مستقیما مورد هجوم واقع شدند. آنها مورد لجن پراکنی قرار گرفتند و آنها را به عنوان طرفداران گولاگها و توتالیتاریست و غیره خطاب قرار می دادند.

میدان به عنوان یک جنبش هیچگاه مطالبات اجتماعی را به میان نکشید. هیچگاه به وظایفی از قبیل باز توزیع ثروت ملی به نفع طبقۀ متوسط و فقیررتین لایه ها اشاره نکرد. در هر صورت، برخی از رفقای ما تلاش کردند در میدان شرکت کنند. به طور مثال برادران لوین در خیابان کرشچاتیک، خیابانی در نزدیکی میدان، در آکسیونها شرکت کردند و اعلامیه های اتحادیه ها را پخش کردند که درباره گسترش جنبش کارگری سخن می گفتند. نه هیچ پرچم قرمزی داشتند و نه آژیتاسیون سوسیالیستی می کردند. نتیجه اش این شد که دنده های آناتولی لوین شکست و دنیس [دنیس لوین از فعالان سازمانده بوروتبا است – توضیح امید] با اسپری گازی مورد حمله قرار گرفت. برای همین از همان آغاز برایمان روشن بود که این چه نوع جنبشی است.

سؤال: میشود بگوئی زبان مادری خودت چیست؟ آیا از غرب اوکراین می آئی یا شرق؟

خیلی ها می دانند که من از غرب کشور می آیم. پدر و مادرم اهل وولهینا هستند و زبان مادری من اوکرائینی است. من با اطمینان می توانم بگویم که در غرب کشور هم بسیاری از اوکرائینی ها با مبارزۀ مردم در جنوب و شرق سمپاتی دارند. مردم زیادی از رژیم غرب ناراضی اند، اما خیلی ساده از این که صدای خودشان را بلند کنند وحشت دارند و به خاظر فضای ترور حاکم بر آنجا سکوت می کنند. اما در همان حال آنها با امیدواری به وقایع جنوب- شرق، به مبارزه نگاه می کنند. در خود جنوب- شرق مردم اوکرائینی زبان هم در جنبش اعتراضی شرکت دارند. کاهش دادن جنبش به عواملی فرهنگی و ملی کاملا نادرست است.

سؤال: نظرت درباره رئیس جمهور قبلی، یانووکویچ، چیست؟ آیا او را متحد خودتان می دانی؟

همه می دانند - و دوستان ما در اروپا که از ما دیدار کرده اند دیده اند - که ما منتقدین سرسخت یانوکوویچ بودیم و همواره بر علیه رژیم او مبارزه کرده ایم. اما البته مبارزه ما از موضعی کاملا متفاوت از جماعت میدان بود. ما برای یک چرخش سوسیالیستی در اوکراین مبارزه می کردیم، بر علیه رژیم هیولائی الیگارشیکی که یانوکوویچ ایجاد کرده بود.

لازم است به این هم اشاره کنم که یانوکوویچ خودش کاملا پروغربی بود. او در هر کاری تمام تلاشش این بود که مورد خوشایند غرب واقع شود. تنها اشتباه وی از موضع غرب در این بود که او تقاضای 6 ماه وقت بررسی برای امضای قرار داد توافق بر سر تجارت آزاد با اروپای واحد را کرده بود. بعد از این بود که جنبش موسوم به میدان راه افتاد.

سؤال: دولت کنونی کی یف چه ایرادی دارد؟ چرا تلاش نمی کنید وارد یک گفتگو با دولت شوید؟

موضوع این است که این دولت خودخوانده اصلا حاضر به هیچ نوع دیالوگی نیست. تنها استدلالی که آنها به کار می گیرند زور است و ارتش. اینطوری شد که جنبش در جنوب- شرق همان مسیر میدان را از آغاز تا انتها طی کرد. از تظاهراتهای کوچک شروع شد و بعد بزرگتر و شدیدتر شد. هیچ دیالوگی با دولت در این دوره نمی توانست اتفاق بیفتد چرا که دولت کاملا نسبته به مطالبات جنوب- شرق ناشنوا بود. این خواسته ها هم مطالباتی ساده و برای هر کسی قابل فهم بودند. خودمختاری وسیع برای منطقه و به رسمیت شناختن حقوق اجتماعی، فرهنگی و زبان مردم و کنار گذاشتن الیگارشی از قدرت. اما رژیم کی یف به شکلی تحریک آمیز ثروتمندترین آدمها را به عنوان فرماندار مناطق جنوب-شرق انتصاب کرد. بعد از آن هم مردم درست مثل میدان شروع به اشغال ساختمانهای دولتی کردند تا اعتراضشان را بیان کنند. اما هنگامی که نیروهای ویژه بر علیه آنها به کار گرفته شدند، مردم هم با دست زدن به مبارزه چریکی، شروع به مبارزه زیرزمینی کردند.

سؤال: واکنش اروپای دمکراتیک، جامعۀ مدنی، احزاب دمکراتیک در قبال وقایع اوکراین چه باید باشد؟

دور روز قبل به بوندستاگ گفتم که آنها باید دولت خودشان را تحت فشار قرار دهند تا کی یف را سر عقل بیاورد. این ترور خونین، این "عملیات ضد تروریستی" باید متوقف شود. آنها خیلی ساده در حال به قتل رساندن مردم عادی اند.

همکاران غربی ما از احزاب چپ نمی توانند به رسانه ها فشار بیاورند، اما آنها حداقل در موقعیتی هستند که بتوانند مردم را در جریان وقایع اوکراین بگذارند و تبیین مستقلی از حوادث به دست بدهند، با این درخواست که حقوق و آزادیهای پایه ای بشر در اوکراین رعایت شوند. این برنامه بسیار ساده ای است.

سؤال: روال عمومی رسانه های غربی این است که اعتراضات در جنوب-شرق اوکراین را به عنوان جنبشی الهام گرفته و هدایت شده از جانب روسیه معرفی می کنند. این تا چه اندازه حقیقت دارد؟

این هیستری رسانه ای البته که حقیقت ندارد. در اینجا، در جنوب-شرق، مردم برای حقوق اجتماعی-اقتصادی شان در حال مبارزه اند. در این اعتراضات یک مؤلفۀ بسیار نیرومند آنتی الیگارشیک، آنتی کاپیتالیستی وجود دارد. رسانه های کی یف تمام فعالیتهای اپوزیسیون، تمام اعتراضات را کار جاسوسهای پوتین معرفی می کنند. آنها فکر می کنند همه عامل پوتین اند. اگر در یک تظاهرات برای خواسته های اجتماعی-اقتصادی شرکت کنی، عامل پوتین هستی. اگر سیاستمداری در پارلمان اروپا یا در پارلمانهای کشوری در اروپا به خودش اجازه بدهد و اظهاراتی درباره رژیم کی یف بر زبان بیاورد، مستقیما عامل پوتین معرفی می شود. از این هم بیشتر، وقتی یک نئونازی در کی یف دست به یک سرقت مسلحانه می زند یا به مردم مسالمت جو حمله می کند، آن مردم هم عاملین پوتین معرفی می شوند که تنها در حال ایجاد صحنه هایی برای تلویزیون روسیه هستند. بنا بر این هر چیز ناخوشایندی که برای دولت کی یف واقع شود "عاملین پوتین" برای آن مسئولند. این از آن روست که به نظر آنها پوتین همه چیز را در همه جا کنترل می کند. در اوکراین، در اروپا و همه جای دیگر.

سؤآل: آیا حمایتهای مالی هم از مسکو می رسد؟

نه. جنبش جنوب-شرق از نظر تجهیزات مالی و تکنیکی با میدان غیر قابل مقایسه است. ویکتوریا نولند اعلام کرد که آمریکا 5 میلیارد دلار در حمایت از دمکراسی در اوکراین هزینه کرد. در شرق اوکراین شما کمبود منابع مالی قابل توجه را در جنبش به خوبی مشاهده می کنید. در هر صورت، در شهرهائی که ما فعال بودیم، در خارکف و ادسا، من هیچ گونه ساپورت مالی از روسیه یا پوتین را ندیدم. در عرصۀ سیاست هم کسی مشاهده نمی شود که بخواهد از جنبش حمایت مالی کند.

سؤال: از شما اغلب با برچسب "جدائی طلب" یا "فعالان پرو روس" نام میبرند. نظرت در مورد ایدۀ پیوستن جنوب-شرق به روسیه چیست؟

جنبش بوروتبا همواره طرفدار تمامیت ارضی اوکراین بوده است، اما آنچنان تمامیت ارضی همراه با احترام به حق مردم جنوب-شرق. ما اینجا در زمینه خودمختاری بودجه، اجتماعی و فرهنگی حرف میزنیم. اما متأسفانه رژیم کی یف دست به هر اقدامی برای تکه پاره کردن کشور می زند. به طور مداوم تصمیمات مختلف مفتضحانه ای اتخاذ می کنند و هر کس را که با آنان مخالف باشد جدائی طلب معرفی می کنند. از نظر ما جدائی طلبهای واقعی دولت کی یف است. آنها مبارزه ای بر علیه مردم راه انداخته اند.

به طور مثال الیگارشها با رد کردن ایدۀ فدرالیسم کشور، در حال ایجاد ارتشهای خصوصی خودشان هستند. گوئی آنها در حال بازگشت به دوران فئودالیسم هستند که هر خانی کماندوهای خودش را داشت. آنها در شرایط فقدان هر گونه کنترلی بر این نیروها و بدون هیچگونه شفافیتی در حال ایجاد این نیروها هستند. این به معنای آن است که آنها با اعلام مخالفت با فدرالیزاسیون، در حال فئودالی کردن کشورند.

اگر در روسیه یک رژیم الیگارشیک نبود، اگر آنجا لااقل یک دولت طرفدار رفرمهای اجتماعی – حالا نگوئیم یک دولت سوسیالیست – سر کار بود که منافع قشرهای گسترده زحمتکشان را نمایندگی می کرد، آن وقت مردم بسیاری در اوکراین خواهان پیوستن به اتحادی با چنین کشوری می بودند. با این همه خیلی از شهروندان اوکرائینی نگاهشان با امیدواری به روسیه است. اما ما در اینجا از احساسات پرو روسی حرف نمی زنیم، بلکه موضوع فقط نجات زندگی شان است، موضوع ثبات و صلح در مناطق جنوب-شرق است.

سؤال: شما و رفقایتان در مورد رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین چه فکر می کنید؟ آیا او را متحد خود تلقی می کنید؟ نظرتان در مورد اپوزیسیون روسیه چیست؟

ما همواره مخالف پوتین بودیم. شما اطلاع دارید که ما رابطه نزدیکی با سازمان "جبهۀ چپ" در روسیه داریم که شدیدا مخالف پرزیدنت پوتین بود. هر وقت هم که آنها تحت آزار قرار گرفتند، ما هم همواره از رفقایمان حمایت کرده ایم. ما به سفارت روسیه اعتراض کرده ایم و اقدامات همبستگی دیگری انجام می دادیم. ما از زندانیان دادگاه بولوتنی [یک دادگاه سیاسی معروف بر علیه برخی آکتیویستهای جنبش اعتراضی سال 2013 در روسیه که در میان آنان فعالین چپ نیز بودند] حمایت کردیم، به فعالین روسی کمک کردیم که در مقابل سرکوبهای سیاسی در اوکراین پناه بیابند. هیچ کس نمی تواند به ما به عنوان مؤتلفین پوتین مظنون باشد.

سؤال: در این مورد بگوئید که جنبش اعتراضی در جنوب-شرق از درون چگونه است؟ اختلافات و تشابهات آن با میدان چیست؟

حرکتهای توده ای اکنون دیگر به گذشته تعلق دارند. به این دلیل که دولت کی یف چنان فضائی از ترس و ترور ایجاد کرده است که خیلی از مردم راحت می ترسند به خیابان بریزند. اما آن زمانی که وارد خیابان می شدند، می توانستید دو بخش تشکیل دهنده مهم را ببینید. بخش نخست شهروندانی بودند که خواهان بیشترین هماهنگی و اتحاد با روسیه بودند. بخش دوم آنتی کاپیتالیست، آنتی الیگارشیک و مردمی بودند که از این واقعیت به خشم آمده بودند که دولت کی یف الیگارشهای میلیاردر را به سمت فرماندار مناطق جنوب-شرق منصوب کرده بود و هیچ قصدی هم برای انجام اصلاحات به نفع مردم را نداشت.

اما در همان بخش باصطلاح پرو روسی هم مردم متفاوتی حضور داشتند. عده ای بودند که از اشتراکات تاریخی و فرهنگی با مردم روسیه حرف می زدند. اما عده دیگری هم بودند که چشم انداز کاملا پراگماتیستی ای داشتند. اینها کارگران جوان و مهندسینی بودند که می خواهند در شرکتهای پیشرفته تکنولوژیک کار کنند که در حال حاضر پیوندهایشان با بازار روسیه است. آنها نمی خواهند تبدیل به "زاروبیچان zarobitchan’e"هائی [کارگر مهاجر اوکرائینی] شوند که مجبور باشند دور دنیا را بگردند تا کاری پیدا کنند.

سؤآل: شواهد متعددی در دست است که نشان می دهند ناسیونالیستهای روسی نیز در اعتراضات جنوب-شرق شرکت داشته اند. این حقیقت دارد؟

من می توانم بگویم که ناسیونالیستهای روسی در این اعتراضات شرکت داشتند، اما تعداد کمی بودند. و تفاوت بین شرکت ناسیونالیستهای روسی در اعتراضات جنوب-شرق و میدان در این بود که اینها قادر به تحمیل منشور خود بر جنبش نبودند. نه در خارکف، نه در ادسا، و نه حتی در دنباس. ما شدیدا از ناسیونالیستهای روسی انتقاد کردیم و آنها نیز متقابلا از ما انتقاد کردند. اما اینجا موقعیت متفاوتی بود، چپ در موقعیت نیرومند تر و بهتر سازماندهی شده قرار داشت.

سؤال: در آغاز ماه مه تمام جهان از تراژدی ادسا شوکه شد...

من فکر میکنم که کشتار ادسا امری است که باید در مرکز سیاست اروپا و جهان قرار داشته باشد. تراژدی ادسا برای وقایع اوکراین کاملا خصلت نماست. بسیاری از سیاستمداران اروپا خود را به اعلام آن محدود می کنند که این موضوع – به زبان آنها – بسیار مشکل و پیچیده است. اما این جواب نیست. این اصلا کافی نیست که گفته شود هر دو طرف مقصر بودند، همچنان که برخی رسانه های اوکراین نیز چنین می کنند.

قبل از هر چیز، درک این مهم است که این جدال در اثر برخورد دو طرف واقع نشد. شما می بینید که در یک طرف نئو نازی ها و فن های فوتبال بودند و طرف دیگر مردمی که معترض به دولت کی یف بودند. اما پلیس هم در این واقعه بود که توسط دولت کی یف کنترل می شود. پی در این واقعه حداقل سه طرف حضور داشتند.

فن های فوتبال و واحدهای دفاع از خود میدان روز دوم مه وارد ادسا شدند. آنها می خواستند یک راه پیمائی باصطلاح وحدت اوکراین راه بیاندازند که در شهرهای دیگر نیز به خونریزی منجر شده بود. این سؤالی بسیار جدی است که باید در مقابل دولت کی یف قرار داد که چرا آنها تظاهرات ناسیونالیستها در چنین شرایطی از جنگ داخلی را متوقف نکردند؟

بیشتر از دو هزار نفر از شهرهای مختلف اوکراین در ادسا جمع آوری شدند. بعضی از آنها مسلح هم بودند. و این سؤال دیگری است در مقابل دولت کی یف است. چرا آنها چنین تمرکز بالائی از افراد مسلح را در شهر اجازه دادند؟

خیلی زود حمله ای به همین شرکت کنندگان در راهپیمائی وحدت اوکراین صورت گرفت. مهاجمین افراد ناشناسی با ماسک بودند که بازوبندهایی با نوار قرمز داشتند. آنها با راهنمائی های تاکتیکی پلیس تحت کنترل کی یف عمل می کردند. به این تریب ما باید بپرسیم که چه کسی پلیس را کنترل می کند؟ روشن است که آکتیویستهای جنبش ضد دولت نیستند [که پلیس را کنترل می کنند].

کمپ اپوزیسیون در میدان کولیکوو [میدانی نزدیک ساختمان اتحادیه کارگری] بود که بیشتر از افراد مسن تر، زنان و معترضین مسالمت جوئی تشکیل می شد که هیچگونه سلاحی همراه نداشتند. آنها در ساختمان اتحادیه پناه جستند. نئو نازی ها ساختمان را به آتش کشیدند، بسیاری زنده زنده سوختند، بسیاری در اثر پریدن از پنجره ها مردند و عده ای هم پس از افتادن روی زمین جان دادند.

رفیق ما آندری براژوفسکی در این ساختمان مرد. او از طبقه سوم ساختمان در حال آتش سوزی پائین پرید و نجات یافت، اما فاشیستها او را با ضرب و شتم چماق به قتل رساندند. مادر او نیز همان زمان در محل حضور داشت. او دید که چگونه جوانی از پنجره ای بیرون پرید، دید که فاشیستها برای کشتنش به سراغش رفتند. او خودش را روی آن جوان انداخت و او را با بدن خود مورد حفاظت قرار داد و نجاتش داد. او نمی دانست که پسر خود او درست در همان زمان مورد ضربات فاشیستها قرار داشت و در اثر همین ضربات هم باید میمرد.

گفتن این که این یک تراژدی بود کافی نیست. این یک کشتار سازمان دهی شده و به خوبی هماهنگ شده در مرکز یکی از بزرگترین شهرهای اوکراین بود.

سؤال: روز 7 مه رئیس جمهور سویس و ولادیمیر پوتین طرح دیگری را برای تشنج زدائی در اوکراین اعلام کردند. آیا آینده ای برای آن می بیند؟

توافقنامه ژنو هم مضمون مشابهی دارد اما آشکار است که رژیم کی یف هیچ قصدی برای تحقق آنها ندارد و حتی اگر چنین قصدی هم داشت، هیچ ابزاری برای تحقق آن ندارد. وقتی ما از خلع سلاح باندهای نئونازی حرف میزنیم باید بدانیم دولت کی یف بر بیشتر آنها اصلا هیچ کنترلی ندارد و هیچ نیروهای وفاداری هم در اختیار ندارد که آنها را خلع سلاح کنند. دولت کی یف گروگان این باندها است و کاری در رابطه با آنها نمی تواند انجام دهد.

سؤال: در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری آینده در 25 مه چه فکر می کنی؟

ما این انتخابات را به رسمیت نمی شناسیم برای این که توسط دولت خود خوانده ای برگزار می شود که مداوما حقوق و روشهای دمکراتیک را زیر پا میگذارد. این دولت قوانینی را طرح و به تصویب رسانده است که بر اساس آنها انتخابات در هر صورت مشروعیت خواهند داشت. حتی اگر فقط در یک حوزه رأی گیری انجام شود و فقط یک نفر در آن شرکت کند. آیا حقیقتا شما می توانید چنین رویکردی را دمکراتیک بنامید؟

ما بارها از کاندیداها خواستیم خود را از انتخابات کنار بکشند. متأسفانه حزب کمونیست اوکراین فکر می کند که باید در آن شرکت کند و کاندید آنها در انتخابات حضور دارد. اما ما نمی خواهیم در این نمایش شرکت کنیم.

سؤال: در رابطه را رفراندومهای دونتسک و لوگانسک چه فکر میکنی؟

در ابتدا ما کاملا نسبت به این رفراندومها بدبین بودیم، زیر که فکر میکردیم برای برگزاری آن باید میزان معینی از ثبات در موقعیت باشد. اما امروز، در شرایط خشونت و ترور، ما نسبت به مردمی که این رفراندوم را برگزار و در آن شرکت کردند تفاهم داریم. جمهوریهایی که در دنباس اعلام شده اند نتیجه حرکتهائی از سوی پوتین نیستند، بلکه نتیجۀ مستقیم کارهای دولت کی یف هستند که حتی از بدترین نمونه های پروپاگاند فاشیستی و دروغ و تحقیر هم بدتر است.

سؤال: شما در مبارزۀ خودتان چه اشتباهاتی مرتکب شدید؟

جنبش بوروتبا که همواره جهتگیری اش در بسیج توده ای طبقه کارگر و جوانان بود، باور داشت که ما هنوز سالهایی از دمکراسی نسبی را پیش رو داریم و این که شرایطی برقرار خواهد بود که که به نوعی حق تجمع مسالمت آمیز و آزادی مطبوعات در آن رعایت خواهند شد. متأسفانه این محاسبه غلط از آب در آمده است. ما در موقعیتی قرار گرفتیم که در برابر ترور مستقیم آماده نبودیم. شاید این اشتباه ماست که در چنین شرایطی خود را در موقعیتی غیر مسلح دیدیم. سازمان ما عملا در سرتاسر کشور در حال درهم شکستن است. سرکوب آشکار نیروهای چپ در چند روز اخیر آغاز شده است. دفتر ما در خارکف توسط افراد ناشناسی با یونیفورمهای سیاه مورد حمله قرار گرفته است که همه چیز را با خود برده اند – پرچمهای قرمز، بلندگوها، پروژکتور و تمام ابزارهای تبلیغی ما. کار سازمان در شهر بلوکه شده است. ما اطلاعاتی از ادسا داریم که مقدمات دستگیری رهبر بوروتبا در ادسا، آلکسی آلبو، فراهم شده است. او کاندید انتخابات شهرداری ادسا است و اکنون مجبور شده است که ادسا را ترک کند. در کی یف، آپارتمان آندره مانچوک، شناخته شده ترین ژورنالیست چپ اوکراین را چند نفر مسلح که به شکلی خشونت بار به منزلش ریختند، تفتیش کرده اند. همه جا ما در وضعیت کاملا غیر قانونی قرار گرفته ایم. برخی از رفقای ما موقتا اوکراین را ترک کرده اند. آنهائی که باقی مانده اند در شرایط مخفی زندگی می کنند و ما از آنها خواسته ایم که از هر گونه کار علنی خودداری کرده و فقط مخفیانه کار کنند.

من شخصا در حال حضر در آتن هستم که در کنفرانس اروپائی آنتی فاشیسم شرکت کرده ام. من برنامه ای برای ترک اوکراین برای دراز مدت نداشتم. روز 9 مه من به برلین رفتم تا در کنفرانسی در آلمان شرکت کنم. اما آنجا اطلاعاتی دریافت کردم که خبر از احتمال دستگیری من می داد و تصمیم گرفتم برای مدتی همینجا بمانم.

نازیها لیستی از "دشمنان ملت اوکراین" تهیه کرده اند و اقدامات سرکوب افراد حاضر در این لیست را تدارک می بینند. تقریبا تمام آکتیویستهای بوروتبا در این لیست قرار دارند، همانطور که صدها و صدها نفر از مردم عادی نیز در این لیست هستند و در خطرند. حالا خود رژیم هم در حال تهیه لیست ویژۀ خودش از ناراضیان است. بنا بر این من فکر میکنم که در ماههای آینده اوکراین شاهد فضائی از ترور راست خواهد بود.

اما ما باید این راه را ادامه بدهیم. انتخاب دیگری نداریم.

 

ترجمه: تحریریۀ امید

ترجمه به انگلیسی توسط تیمور داووتف

متن انگلیسی بر گرفته از سایت "در دفاع از مارکسیسم" با تشکر از رفیق پ.

متن اصلی مصاحبه به زبان روسی

http://svpressa.ru/society/article/87307/

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر