آن به اصطلاح انقلابات 1848 حوادث حقیری بیش نبودند، تَرَکها و شکافهایی کوچک در پوستهی خشک جامعهی اروپایی. اما آنها مغاک این جامعه را افشا کردند و در زیر لایهی سطحیِ به ظاهر سخت و جامدش، اقیانوسی از مواد مذاب را برملا ساختند که فقط لازم بود کمی گسترش یابد تا قارههای ساخته شده از سنگ خارا را خرد کرده و قطعه قطعه کند.
کارل مارکس، سخنرانی در سالگرد ”نشریهی مردم”، لندن، 1856
پس از خیزشهای نان و آزادی که از شمال آفریقا آغاز شد و با دخالتگری امپریالیستی آمریکا و همپیمانان آن در خاورمیانه به ابزاری برای بازیابی هژمونی استحاله یافت، طی چند سال اخیر جنبشهای اعتراضی با مضمون معیشتی بار دیگر به صحنه آمدهاند؛ جنبشهایی که به واسطهی ماهیت و پایگاه طبقاتیشان و همچنین افول هژمونی لیبرال-دموکراسی از جنبشهای ارتجاعی سازماندهی شده توسط بورژوازی ترانس آتلانتیک در دوران هژمونی لیبرال-دموکراسی و سلطهی مطلق آمریکا و متحدانش متمایز میشوند. برعکس، در همهی این جنبشهای اخیر این تعلق طبقاتی مضامین این جنبشها به اردوگاه کار و زحمت است که آنان را خصلتنمایی میکند. از جنبش رو به ترقی جلیقه زردهای فرانسه تا اعتصاب و اعتراض ۲۵۰ میلیونی کارگران و دهقانان هند، و از زنجیره اعتراضات معیشتی در ایران و لبنان تا اعتراضات شکوهمند تودههای آمریکای لاتین و صدالبته گل سرسبد نئولیبرالیسم آمریکایی، شیلی.
اگر جنبشهای ارتجاعی پیشین صرفاً شکل سیاسی دولت را هدف میگرفتند تا بر متن جدالی ژئوپلتیک بین دول متخاصم منطقهای و بینالمللی اهداف خود را پیش ببرند، اینبار جنبشهای معیشتی تودهی کارگران و محرومان جامعه عملاً بنیانهایی را به چالش کشیدهاند که پایههای مقدس مالکیت خصوصی و انباشت سرمایه را شکل میدهند. همچنین آنچه به طور مشترک در تمامی این جنبشها به چشم میخورد سرکوب همه جانبه و تلاش برای رخنه در صفوف این جنبشها و منحرف کردن خصلت طبقاتی آنها توسط ماشین پلیسی و دستگاههای ایدئولوژیک طبقهی حاکم بوده و هست، از لیبرالترین دولتها تا دول به اصطلاح اقتدارگرا.
حقیقت جنبشهای اعتراضی معیشتی اخیر در سطح وسیعی از جهان در واقع شکل نوین جدالی است میان طبقات پایین با طبقات بالایی جامعه، حال در هر سطحی از انکشاف خود باشند؛ در وهلهی اول به چالش کشیدن شکلی از نظم بورژوایی است که دوران کوتاه یکه تازی بربرگونهاش با عروج سرمایهداری چین در بازارهای بینالمللی به پایان خود نزدیک شد و بحران ۲۰۰۸ ابهت پوشالی آن را در هم شکست. نظم لیبرالی جهانشمولی به سرکردگی آمریکا و اروپا که اتکای آن به قدرت نظامی ناتو و گسترش و استقرار بازار آزاد در گوشه و کنار جهان بر مبنای تقدس بخشیدن به اصول مالکیت خصوصی و آزادیهای فردی بود. تثبیت این اصول بود که دخالتگری امپریالیستی و انهدام جوامع عقبماندهتر را حتی در ذهن ساکنان خود آن جوامع موجه جلوه میداد. آنچه با رنگ و لعاب آزادی و سعادت فردی انسانها بزک میشد در واقعیت فرآیند تولید و بازتولید سرمایهدارانه را تأمین و تضمین میکرد تا کشورهای امپریالیست و سگان زنجیریشان به منظور تسریع و تشدید غارت منابع طبیعی و سلب مالکیت از تودهی طبقات زحمتکش برجای مانده از نظم کهنه در یک دستشان قمه باشد و در آن یکی دست پنبه. به هر درجهای که این روند غارت و سلب مالکیت منکشف میشد، خصلت طبقاتی و ضد انسانی آن اصول کذایی بیشتر آشکار میگشت.
در اقلیم کردستان آغاز جنبش با اعتراض به عدم پرداخت دستمزد کارمندان حکومتی و سرازیر شدن تودهی کارگران و محرومان به خیابان رقم خورد. این اعتراضات با همان مضامین معیشتی و در پی مطالبهی کار و معیشت از کف رفتهی تودهی کارگران و بیکاران به درگیری خیابانی کشیده شد. اعتراضاتی که علیه اخراج و بیکاری گسترده و پولیسازی و گران شدن خدمات اجتماعی و در نهایت افت شدید سطح زندگی و معیشت کارگران و محرومان صورت میگرفت. و همین فشار مضاعف بر گردهی کارگران و محرومان است که آحاد آنان را به خیابان کشانده است.
این جنبش در جامعهای منکشف میشود که در آن استقرار و تثبیت مالکیت خصوصی در زمختترین و بیپیرایهترین شکل خود به واسطهی سلب مالکیت از اکثریت تولیدکنندگان مستقیم به خشنترین شیوهها صورت گرفته است. جامعهای که در آن از یک سو ثروتمندان برای در امان ماندن از خطر کرونا به ویلاهای مجلل ییلاقی کوچ میکنند، و از سوی دیگر در حالی که بخش خصوصی با همکاری شهرداریها سقف محقر آلونکهای سیمانی آوارگان و کارگران زاغهنشین را بر سر ساکنانش آوار میکند، فروش کلیه به منظور تأمین اجاره خانه به امری عادی و روزمره بدل شده است. جامعهای که در آن مرکز خریدهای لاکچری برای تبلیغ تنوع اجناسشان به مشتریهایی که کالای مورد نظر خود را پیدا نکنند پول نقد جایزه میدهند، و «دزدان» پوشک و شیر خشک نوزاد روانه زندان میشوند. بر زمین چنین تضادهای طبقاتی است که وجوه ضد سرمایهداری این اعتراضات معیشتی پدیدار میشود.
حکومت اقلیم کردستان عراق که فرزند نامشروع «پایان تاریخ» و نظم نوین جهانی بود، از همان ابتدا به توصیهی اربابانش در بلوک مسلط ترانس آتلانتیک و نهادهای مالی جامعهی جهانی سیاستهای جنایتکارانهی بازار آزادی را در پیش گرفت. سیاستهایی که برای کارگران و محرومان این کشورها در زرورق دموکراسی و آزادیهای فردی کادوپیچ میشد. بلوک مسلطی که مشروعیت خود را از پشتوانهی قدرت نظامی و خلائی میگرفت که در نتیجهی فروپاشی شوروی سوسیالیستی در نظم جهانی پدید آمده بود. اگر بورژوازی ترانس آتلانتیک به منظور تسخیر بازارهای اروپای شرقی پس از فروپاشی بلوک شرق انقلابات رنگی و مخملی را تدارک میدید، برای عراق نفتی به حمله نظامی و قتل عام صدها هزار کودک و غیرنظامی و سپردن کردستان عراق به گانگستریسم کردایتی متوسل میشد. دولتهای فخیمهی فرانسه و انگلیس ۱۰۰ سال پیش با مرزکشی و چند پاره کردن زحمتکشان و محرومان خاورمیانه و الحاق مناطق سکونت آنان به خاک دول متخاصم بذر کینه و نفرت قومی و نژادی را بین کارگران و محرومان کرد و ترک و عرب و فارس کاشتند و تا به امروز بر سر محصولش قمار کردهاند.
زحمتکشان و محرومان کردستان عراق که سالها ستم ملی و آوارگی را تجربه کرده بودند، با برآمدن نظم نوین جهانی به اسارت نیروهای سیاه کردایتی درآمدند تا این گانگسترهای مزدور از سفرهی خونینی که اربابانشان گسترده بودند سهمی ببرند. اکنون پس از گذشت بیش از سه دهه از تشکیل شبه دولت اقلیم با همکاری و هماهنگی بلوک مسلط به رهبری آمریکا این جامعه شکافهای طبقاتی خود را با اعتراض خیل زحمتکشان و ارتش بیکاران گرسنه به نمایش گذاشته است. نه فانتزی کردستان مستقل و نه غربگرایی مبتذل جامعه مدنی مانع از بروز جنبش نان و کار نشد. برعکس، همین هیبت طبقاتی جنبش معیشتی است که اندام بخش خصوصی را به لرزه درآورده و بورژوازی را به صرافت میاندازد تا بار دیگر در چرخشی شیادانه در پوستهی عدالتخواهی ظاهر شود و توپ را از زمین تضاد کار و سرمایه به زمین فساد اداری و حکومتی بیاندازد؛ تا هم وضعیت موجود را بازتولید و اصل صورت مسئله را پاک کند و هم خواست و ارادهی طبقاتی جنبش معیشتی را به عقب براند.
واقعیت جنبشهای معیشتی از دل آن نظم جهانی لیبرالی بیرون زده که به صدا درآمدن ناقوس مرگ آن برای تودهی عظیم کار و زحمت نشانهی آشکار شدن هرچه بیشتر این حقیقت زمینی بود که سعادت فردی اقلیتی انگشتشمار در جامعهی طبقاتی بدون تسخیر و نابودی زندگی و معیشت کارگران و زحمتکشان امکانپذیر نیست. آنچه کارگران و محرومان جامعه را به فلاکت و بندگی میکشاند همان چیزی است که طبقهی سرمایهدار را به عرش اعلا رسانده است.
جامعهی کردستان نیز مانند دیگر جوامع سرمایهداری جامعهای است طبقاتی که علیرغم هرگونه نقشی که این جوامع در تقسیم کار جهانی سرمایه ایفا میکنند، در پایهایترین سطح به دو اردوی متخاصم کار و سرمایه تقسیم میشود. تا آنجا که به جنبشی معیشتی برمیگردد، موضوع به آتش کشیده شدن دفاتر همه احزاب درون بدنه حکومت اقلیم در جریان اعتراضات اخیر صرفاً حمله به دفاتر سیاسی نبود، بلکه به یک معنا حملهی طبقهای از جامعه بود به پایگاه اجتماعی و منافع سیاسی طبقهای دیگر که قبلا به این احزاب رأی داده و آنها را بعنوان نمایندگان خود در حکومت انتخاب کردهاند. بر متن چنین شکاف اجتماعیای حرف زدن از هر گونه مبارزه برای شفافیت و بر علیه فساد دستگاه حاکمیتی بدون در نظر گرفتن مضمون طبقاتی دولت و حاکمیت و اینکه خود دستگاه دولتی بیان سیاسی منافع کدام طبقه است، در عمل از طرفی استحالهی جنبش معیشتی اردوگاه کار و زحمت در جنبش ضد فسادی است که در اقلیم کردستان افسارش در دستان عدالتخواهان پلاستیکی وقیحی چون «نسل نو» و دیگر دستجات و گروههای سیاسی و مدنی خرده بورژوا است، و از طرف دیگر تقلیل دادن نقش تودهی عظیم کارگران و محرومان به سیاهیلشکری جنگی در جدال نیروهای رقیب درون بورژوازی و بین دول متخاصم منطقهای و بینالمللی. در اعتراضات چند سال پیش نیز جریان «جنبش تغییر» که اکنون به آغوش برادران خود در حکومت اولیگارشیک اقلیم بازگشته است، با لفاظی مشابهی و در لوای مبارزه با فساد به میدان آمد و آن اعتراضات را به اهرمی برای شریک شدن در قدرت تبدیل کرد. زمان زیادی لازم نبود تا ماهیت اپورتونیستی این جریان برای همه روشن شود.
واقعیت برای زحمتکشان و محرومان کردستان عراق این است که هیچ کدام از نیروهای پوزوسیون غارتگر و اپوزیسیون فرصتطلب نه میخواهد و نه به خاطر منافع طبقاتیاش میتواند خواست و ارادهی طبقاتی تودهی کار و زحمت را پیش ببرد. بحران کرونا و کسادی بازارهای خرد محلی، عدم پرداخت حقوق و دستمزدها، اختلافات با حکومت مرکزی در بغداد و قرارداد یکجانبهی ۵۰ سالهی فروش نفت به ترکیه، همه و همه حکم پتکی را دارند که ضربات ویرانگرش تنها بر پیکر زندگی و معیشت کارگران و محرومان مینشیند.
تقلیل اعتراضات جنبش نان و کار به مبارزه بر ضد فساد روح طبقاتی جنبش را به حاشیه میراند و به سرکوب مضامین طبقاتی جنبش به نفع بورژوازی میانجامد. این امر برای اردوگاه کار و زحمت کردستان ایجاب میکند صفوف سیاسی و پرچم طبقاتی جنبش را با جایگاه و منافع طبقاتی ویژهی خود تقویت نماید. رویای بهشت کردایتی و تقلیلگرایی جامعه مدنی که هر دو بر سر دولت سرمایهدارانه چه از نوع اقتدارگرا و چه از نوع لیبرال توافق دارند، مضامینی نیستند که جنبش طبقاتی نان و کار از دل آن منکشف شده باشد بلکه خود موانعی جدی بر سر راه کارگران و زحمتکشان کردستان بوده و هستند.
مضمون طبقاتی این جنبش در اقلیم کردستان در گفتهی آن پیشمرگ تهیدستی متبلور میشود که زمانی گفته بود: "من از داعش نمیترسم، ترس من از بدهی ام به صاحبخانه است". همانطور که تودهی کارگران و محرومان کردستان در مقابل سرمایهداران محلی و حکومت اقلیم همسرنوشتاند، سرنوشت کارگران و زحمتکشان خاورمیانه نیز ورای تعلقات ملی و مذهبی به هم گره خورده است. تودههایی که زمانی نه چندان دور با توهم تعیین سرنوشت ارادهی خود را به دست سگهای زنجیری امپریالیسم سپردند و فریب نقشههای شوم آنان برای فرو کردن دشنهای دیگر در قلب مجروح خاورمیانه را خوردند، اکنون با انکشاف هرچه بیشتر تضاد طبقاتی و محرومیت روزافزون از وسایل معاش علیه همان چماقداران به پا میخیزند. هر چه صف مستقل طبقاتی کارگران و زحمتکشان بیشتر تقویت شود، هم ماهیت ارتجاعی جدالهای بورژوایی بر سر لیبرالیسم و دموکراسی و جامعه مدنی بیشتر آشکار میشود و هم مسیر سازمانیابی و تدارک انقلاب اجتماعی برای درهم کوبیدن این نظم وارونه هموارتر میگردد.
آکو احمدپور
5 ژانویه 2021
دیدگاهها
لطفاً تحلیلهای دقیقتری ارائه دهید.
"در اقلیم کردستان آغاز جنبش با اعتراض به عدم پرداخت دستمزد کارمندان حکومتی و سرازیر شدن تودهی کارگران و محرومان به خیابان رقم خورد. این اعتراضات ... در پی مطالبهی کار و معیشت از کف رفتهی تودهی کارگران و بیکاران به درگیری خیابانی کشیده شد. اعتراضاتی که علیه اخراج و بیکاری گسترده و پولیسازی و گران شدن خدمات اجتماعی و در نهایت افت شدید سطح زندگی و معیشت کارگران و محرومان صورت میگرفت."
"بحران کرونا و کسادی بازارهای خرد محلی، عدم پرداخت حقوق و دستمزدها، اختلافات با حکومت مرکزی در بغداد..."
"جامعهای که در آن از یک سو ثروتمندان برای در امان ماندن از خطر کرونا به ویلاهای مجلل ییلاقی کوچ میکنند، و از سوی دیگر در حالی که بخش خصوصی با همکاری شهرداریها سقف محقر آلونکهای سیمانی آوارگان و کارگران زاغهنشین را بر سر ساکنانش آوار میکند، فروش کلیه به منظور تأمین اجاره خانه به امری عادی و روزمره بدل شده است. جامعهای که در آن مرکز خریدهای لاکچری برای تبلیغ تنوع اجناسشان به مشتریهایی که کالای مورد نظر خود را پیدا نکنند پول نقد جایزه میدهند، و «دزدان» پوشک و شیر خشک نوزاد روانه زندان میشوند. بر زمین چنین تضادهای طبقاتی است که وجوه ضد سرمایهداری این اعتراضات معیشتی پدیدار میشود."
"جنبش ضد فسادی ... که در اقلیم کردستان افسارش در دستان عدالتخواهان پلاستیکی وقیحی چون «نسل نو» ... است... در اعتراضات چند سال پیش نیز جریان «جنبش تغییر» که اکنون به آغوش برادران خود در حکومت اولیگارشیک اقلیم بازگشته است، با لفاظی مشابهی و در لوای مبارزه با فساد به میدان آمد و آن اعتراضات را به اهرمی برای شریک شدن در قدرت تبدیل کرد."
...
اخبار را هم که خودتان احتمالاً دنبال میکنید.
مسلما می توان مقاله ای با ذکر جزییات بیشتر هم نوشت، اما اولا پرداختن به جزییات بیشتر یا برشمردن تفاوت های جنبش های مشابه در شیلی و لبنان و ایران لزوما به معنای قوی بودن یک مقاله و یا تشخیص صحیح واقعیت نیست، ثانیا نویسنده توانسته در همین یادداشت کوتاه به خوبی موضع متفاوت و طبقاتی خود نسبت به وقایع اقلیم و تحولات جاری در جهان را بیان کند.
ارائه چنین شناختی در کشاکش گفتمان های موجود مایه امیدواری است. به نویسنده پیشنهاد می کنم، قلم خود را زمین نگذارد و ادامه دهد.
شما آقای زارعیان، اگر بر مواضع یادداشت نقدی دارید بیان کنید. وگرنه لطفا تخطئه نکنید.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا