خانواده تک همسری – از دفترهای دستنوشته های مردم شناسی

نوشتۀ: کارل مارکس
Write a comment

یونانی ها در اوج تمدنشان در رفتارشان با زنان بربر باقی ماندند. تربیتشان سطحی بود، معاشرت با جنس مخالف برایشان مجاز نبود، خود کم بینی به آنان تلقین می گردید تا این که سرانجام از سوی زنان به عنوان یک واقعیت پذیرفته شد

یادداشت:

آنچه در دست دارید قسمتی از فصل پنجم بخش سوم "دفترهای دستنوشت مردم شناسی"، اثر کمتر شناخته شده ای از کارل مارکس است. مارکس این دستنوشته ها را در سالهای واپسین عمر خویش، یعنی از 1880 تا 1882 به رشتته تحریر درآورد. اثری فوق العاده که بنا بر اظهارات انگلس مقدمات کار بعدی کارل مارکس درباره پیدایش خانواده و دولت را تشکیل می داد. کاری که خود مارکس موفق به آن نشد و بعدها وسیعا مورد استفاده انگلس در نگارش "منشأ مالکیت خصوصی، خانواده و دولت" قرار گرفت.

دستنوشته ها اساسا به بررسی سه کتاب از هنری مورگان (جامعه باستانی)، سیر جان فی یر (دهکده آریائی در هندوستان و سیلان) و سیر هنری سامنر مینه (درسهائی در باب تاریخ مقدماتی نهادها) اختصاص دارند. در یک بخش کوتاه پایانی اثری از سیر جان لوبوک (منشأ تمدن و شرایط ابتدائی انسان) نیز مورد بررسی قرار می گیرد. مثل همه دشتنوشته های دیگر مارکس، کار بازخوانی آثار متفکران دیگر فقط یک بازگوئی ساده آراء آن متفکران نیست. بازخوانی یک منتقد تیزبین و در عین حال منصف است. روایت مارکس است از این آثار. روایتی مشحون از ژرف نگری و وسعت دید.

نخستین بخش دستنوشته ها به کار سترگ هنری مورگان اختصاص دارد که مبنای کار انگس در اثر نامبرده نیز بود. بیشترین حجم دستنوشته ها نیز به همین بخش اختصاص دارد.

ترجمه حاضر شامل تنها بخش بسیار کوچکی از فصل پنجم بخش سوم و سرفصلهای اولیه فصل ششم دستنوشته ها می شود. از سالها پیش به فکر تهیه امکانی برای ترجمه کتاب بوده ام و با رفقائی در این مورد نیز حرف زده ام. ترجمه کل اثر از سه جهت حائز اهمیت فراوان است.

نخست از آن رو که بویژه مبحث خانواده در دهه ها و سالهای اخیر دستخوش عجیب ترین و غریب ترین تبیین ها و تعابیر بوده است. از یک سو از فمینیسم تا هدونیسم بنتامی دوران پسا جنگ سردی در تعرض به بنیانهای خانواده تک همسری به عنوان تابوئی که حتما باید در هم شکسته شود و از سوی دیگر دفاع از این تابو به مثابه امری مقدس و ابدی از سوی انواع مختلف ارتجاع، از راست تا چپ. معرفی کار مارکس و دید تاریخی وی از تحول نهاد خانواده قطعا می تواند در تقویت تبیین کمونیستی در این عرصه از جدال مؤثر واقع شود.

دوم آنچه مارکس در این دستنوشته ها به نگارش درآورده است البته کار پایانی نظام مند وی نیست. بسیاری از ایده های دستنوشته ها را می توان در اثر درخشان انگلس نیز یافت. اما اثر انگلس در سالهای اخیر به سادگی به دست فراموشی سپرده می شود. تهاجم وسیعی که از جانب چپ به انگلس صورت گرفته است در ذهن بسیاری این تلقی را جا انداخته است که گویا مباحث مطرح شده از جانب انگلس نه در راستای مباحث مارکس، بلکه بر خلاف آن مباحث عمل کرده اند. بیان همان واقعیتها به زبان مارکس کار را برای این مفتریان انگلس در حمله به مارکسیسم با پرچم دروغین "دفاع از مارکس در برابر انگلس" دشوارتر خواهد نمود.

و بالاخره سوم این که به مناسبت روز جهانی زن چیزی بهتر از این کار به فکرم نمی رسید.

و یک نکته دیگر. همین چند صفحه کوتاه ترجمه شده قاعدتا باید برای کمونیستها انگیزه کافی برای ترجمه کل آن اثر را ایجاد کند. از همه رفقایی که به زبانهای آلمانی یا انگلیسی تسلط نسبی دارند درخواست میکنم در صورت تمایل به مشارکت در این کار با ما تماس بگیرند.

مطلاب مندرج در کروشه [] اضافت مترجم اند و مندرج در پرانتز () و آکولاد {} از خود متن.

روز جهانی زنان مبارک باد.

بهمن شفیق

8 مارس 2020

خانواده تک همسری – از دفترهای دستنوشته های مردم شناسی

کارل مارکس

بخش سوم، فصل پنجم: خانواده تک همسری

رسم [بر این است که] خانواده پدرسالار – در شکل لاتین یا عبری اش- به عنوان خانواده خصلت نمای جوامع ابتدائی معرفی کنند. تیره که در فاز پسین دوران بربریت ظاهر شد، البته شناخته شد، اما به اشتباه فرض شد که در زمانی دیرتر به دنبال خانواده تک همسری پدید آمد. تیره به عنوان مجموعی از خانواده ها تلقی گردید اما تیره در طایفه، طایفه در قبیله و قبیله در ملت حل می شود. اما خانواده نمی توانست به طور کامل در طایفه حل شود زیرا که شوهر و زن ضرورتا به تیره های مختلف تعلق داشتند. زن تا دوره های متأخرتر خود را به تیره پدری متعلق می دانست و نزد رومی ها نام پدری خود را با خود حمل می کرد. از آنجائی که تمام اجزاء باید به یک کل تعلق داشته باشند، خانواده نمی توانست وحدت سازمان تیره ایGentilorganisation  شود. این موقعیت منحصر به تیره بود.

خانواده [فامیلی] پدیده مدرنی در میان قبایل رومی است. این را معنای فامیلیا familia ثابت می کند که دربرگیرنده همان عناصری است که فامولوس = خدمتکار در بر میگیرد. فستوس میگوید: "فامولی در اصل از [زبان] اوسکی می آید که در آن فامول به نوکر اطلاق میشد؛ اسم فامیلی از آنجا گرفته شده است". در معنای اولیه اش، فامیلی [خانواده] به زوج ازدواج کرده و فرزندان آنان اطلاق نمی شد بلکه معادل تمامیت بردگان و خدمتکاران که برای حفظ آن زیر قیادت پدر خانواده Pater familias بودند. در برخی از دستورالعملهای مندرج در وصیتنامه ها فامیلیا به عنوان معادلی برای پاتریمونیوم Patrimonium  [وراثتی] آمده است، [یعنی] میراثی که به ورثه تعلق میگیرد.

قاعده 2-110 گایوس* "او فامیلیای خود را به دوست خویش داد، یعنی پارتیمونیوم خویش به عنوان مالکیتش"، در جامعه لاتین به عنوان نوع جدیدی از ارگانیسم اجتماعی معرفی شد که رئیس آن زنان و کودکان و تعداد معینی از انسانهای خدمکتکار را تحت قیادت پدری داشت".

مومزن فامیلیا را "پیکره ای از خدمتکاران" می نامد. پس این اصطلاح قدیمی تر هستۀ سخت نظام خانوادگی قبایل لاتین نیست که پس از کشاورزی و پس از برده داری قانونی و همچنین پس از جدائی یونانی ها و لاتین ها ظهور کرد. {فوریه عصر تمدن را بوسیله تک همسری و مالکیت خصوصی/زمین خصلت نمائی می کند. خانواده مدرن در نطفه خودش نه تنها سرویتوس (برده داری) را در بر دارد، بلکه همچنین نظام رعیتی را؛ چرا که از همان آغاز با خدمت در زمین برای کشاورزی در رابطه است. او به شکلی مینیاتوری تمام تضادهایی را در خود حمل می کند که بعدها وسیعا در جامعه و دولت گسترش می یابند}.

با خانواده سیندیاسمی syndyasmischen Familie [یا خانواده یارگیر]**، هر چقدر که خانواده جدید خصلت تک همسری بیشتری به خود می گیرد، [به همان اندازه] نطفه اقتدار پدری [نیز] شکل می گیرد. به محص این که مالکیت در حجم بزرگتری به وجود آمد و همراه با آن آرزوی انتقال آن به فرزندان، و به این ترتیب رشته نسب از خط زنانه به خط مردانه تغییر یافت، برای نخستین بار یک مبنای واقعی برای قهر پدری بوجود آمد. گایوس خود میگوید: "همینطور فرزندان ما نیز که در ازدواج قانونی - که در اصل حق شهروندی رومی است- به وجود آورده ایم، تحت اقتدار ما قرار دارند {حتی حق مرگ و زندگی}. چرا که تقریبا انسانهای دیگری وجود ندارند که بر فرزندانشان از قدرتی برخوردار باشند که ما بر فرزندان خویش داریم.

تک همسری در یک شکل جا افتاده اش در فاز پسین بربریت ظاهر می شود. ژرمن های قدیم: نهادهای آنان همگون و اصیل بودند. بنا بر نظر تاسیتوس ازدواج نزد آنان سختگیرانه بود. به استثناء معدودی از آنان به علت مدارجشان، آنها به یک زن اکتفا می کردند. شوهران برای زنانشان جهیزیه می آوردند ( و نه برعکس)، آن هم یک اسب اهلی و یک سپر و یک نیزه و شمشیر. به اتکاء این نفقه زن مزدوج می شد. هدایای با خصلت نفقه های خریداری شده بدون تردید برای بستگان زن، همان موقع هم به زن تعلق می گرفتند. "آنها به یک زن اکتفا می کردند" و در مقابل زنان "در عفتی مراقبت شده". احتمالا خانواده خود را تحت تنظیمات یک خانوار جماعتی متشکل از بستگان قرار می داد (مثل اسلاوهای جنوبی). هنگامی که برده داری به نهادی اجتماعی تبدیل شد، این خانوارها به مرور محو شدند. {برای حفظ موجودیت مستقل در شرایطی ایزوله، در واقع خانواده تک همسری همه جا رسته ای از خدمتکاران را به کار می گرفت که قبلا مستقیما برده بودند}.

یونانی های هومری: خانواده تک همسری نوع پست. رفتار آنان با زنان اسیر فرهنگ این دوره آنان نسبت به زنان به طور کلی را منعکس می کند؛ زندگی چادرنشینی آشیل و پاتروکلوس. هر چیزی هم که از تک همسری وجود داشت، محصول محصور کردن اجباری زنان بود {سطح معینی از حصر}. گذار سلسله مراتب نسبی از خط زنان به خط مردان برای زنان و مادران زیانبار بود. کودکانشان از تیره آنها به تیره شوهرانشان منتقل می شدند. زن در نتیجه ازدواج حقوق پدری خویش را از دست می داد بدون آن که معادلی در ازای آن دریافت کند. قبل از [این] گذار اعضاء تیره خود او [یعنی زن] بر تیره سیادت داشتند. این نیروی تام و تمامی به اقتدار مادری می بخشید و بیشتر زنان را به مرکز خانواده تبدیل می کرد تا مردان را. پس از گذار، او [زن] در خانوار شوهرش تنها و منزوی از بستگان تیره ای خویش بود. در طبقات مرفه او حصر اجباری زندگی می کرد و هدف اصلی ازدواج تولید فرزند با مشروعیت ازدواج بود.

در میان مردان یونانیان از آغاز تا پایان یک خودخواهی نایاب مسلط بود که حرمت زنان را چنان کاهش می داد که به ندرت در میان وحشیان یافت می شد. رسومات قرنها در روحیات زنان یونانی یک حس خود کم بینی را شکل دادند. {اما رابطه الهه ها در اولمپ یادآوری خاطرات گذشته های آزادتر و پر نفوذتر زنان بود. یونوی شیفته قدرت، الهه خردمندی از سر زئوس بیرون می جهد و غیره}. شاید این نژاد لازم بود که از خانواده یارگیر به نظام تک همسری گذر شود. یونانی ها در اوج تمدنشان در رفتارشان با زنان بربر باقی ماندند. تربیتشان [زنان] سطحی بود، معاشرت با جنس مخالف برایشان مجاز نبود، خود کم بینی به آنان تلقین می گردید تا این که سرانجام از سوی زنان به عنوان یک واقعیت پذیرفته شد. زن یک همراه برابر با شوهر نبود بلکه در رابطه با او در مقام یک دختر قرار داشت.

از آنجا که انگیزه ای که تک همسری را به پیش راند افزایش مالکیت و میل به انتقال آن به فرزندان بود – به وارثین مشروع، اخلاف واقعی زوج مزدوج – در بالاترین مرحلۀ بربریت - و به مثابه حفاظی در مقابل بقاء بخشهای از قانون قدیمی ازدواج – چنین رسمی ظهور کرد: حصر زنان. زندگی یونانیان متمدن نظامی از محدودیت و سرکوب زنان بود.

....

بخش سوم، فصل ششم: توالی نهادهای اجتماعی مرتبط با خانواده

نخستین مرحله توالی

  • رابطه جنسی بدون محدودیت
  • ازدواج گروهی برادران و خواهران، خونی و نسبی، در یک گروه؛ نتیجه می دهد:
  • خانواده همخونی (نخستین مرحله خانواده)؛ نتیجه می دهد:
  • نظام مالائی خویشاوندی و نسبیت خونی.

دومین مرحله

  • سازمان بر اساس جنسیت و سنت پانوآلوآ با گرایش به ممنوعیت ازدواج بین برادران و خواهران؛ نتیجه می دهد:
  • خانواده پانوآلوآئی (دومین مرحله خانواده)؛ نتیجه می دهد:
  • سازمان یافتن در تیره ها، برادران و خواهران از ازدواج منع می شوند؛ نتیجه می دهد:
  • نظام تورانی و گانوائی خویشاوندی و نسبیت خونی

سومین مرحله

  • افزایش نفوذ سازمان تیره ای و بهبود هنرهای زندگی کردن که موجب پیشرفت بخشی از بشریت به مرحله پائین بربریت می شود؛ نتیجه می دهد:
  • ازدواج بین زوجهای منفرد، اما بدون زندگی مشترک انحصاری؛ نتیجه می دهد:
  • خانواده سیندیاسمی [یارگیر] (سومین مرحله خانواده)

چهارمین مرحله

  • زندگی شبانی در دشتها در مناطقی محدود؛ نتیجه می دهد:
  • خانواده پدرسالار (چهارمین مرحله خانواده، اما غیر عادی)

پنجمین مرحله

  • پیدایش مالکیت و ورود خط توارث برای ماترک؛ نتیجه می دهد:
  • خانواده تک همسری (پنجمین مرحله خانواده)؛ نتیجه می دهد:
  • نظام خویشاوندی و نسبیت خونی آریائی، سامی و اورالی و پیروزی بر نظام تورانی.

 

پانوشتها:

*  گایوس: حقوقدان رومی در سالهای 130-180 بعد از میلاد مسیح که مجموعه کاملی از قوانین را تدوین نمود.{KomentoLock} در متن فارسی "منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت"، به اشتباه از گایوس دیپلمات نام برده شده است.

*  خانواده سیندیاسمی یا یارگیر: شکل بینابینی ازدواج گروهی و خانواده تک همسری. ازدواج گروهی همراه با برجسته شدن نقش یک زن و مرد برای همدیگر. به تعبیر انگلس: یک مرد در میان زنان بیشمارش، یک زن اصلی داشت (که هنوز بسختی میتوان او را سوگلی او نامید)؛ و خود این مرد، از میان مردان دیگر، شوهر اصلی او بود

 

 

 

 

 

  • Add to Phrasebook
     
    • No word lists for Persian -> German...
       
    • Create a new word list...
  • Copy
Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر