بعد از این که توانستید حرف دلتان را بزنید لطفا مطالب تان را در همان هفته ادامه دهید و مزاحم ما نشوید.
یادداشت سردبیر:
«در اینجا سخن از ائتلاف طبقاتی نوینی به میان میآید با مؤلفه هایی نوین که به ادعای تدارک کمونیستی "دیگر تحت رهبری و هدایت منورالفکرهای شکم سیر بورژوازی نیستند. برعکس، ائتلافی است که از همه وهمه ی لوازم حرکت به سوی نقد بنیانهای نظم تولیدی مسلط برخوردار است: پرولتاریایی خشمگین و طبقه متوسطی ناامید از عروج ".
پرسش این است که این ائتلاف و مؤلفه های نوین طی چه فرایندی تکوین یافته و خود را به مثابه ی یک جزء وارد تمامیت اوضاع کرده اند؟ فرایند تکوین و الحاق این مؤلفه ها تا چه اندازه میتواند حامل این خصیصه ی انقلابی باشد که تدارک کمونیستی از آن نام میبرد؟ پدیداری این مؤلفه های نوین چرا تا این اندازه کورکورانه و شورشگونه صورت پذیرفت؟ و به طورکلی پیچیدگیهای دیالکتیکی این "شبح مخوف تهدید گدایان " را که در دیماه در خیابان به خود جسمیت بخشید، بر بستری از تمامیت انضمامی توضیح دهیم. مطابق چنین هدفی بهتر است که به مواجهه ی خود بورژوازی ایران و مشخصًا جناح پروغرب آن با این "شبح مخوف " پرداخت.»
این بخشی بر گرفته از متنی است که همراه با توضیحی درباره نحوه انتشار آن دریافت کرده ایم. روال معمول سایت تدارک عدم انتشار متونی است که به سایتهای دیگر نیز ارسال می شوند. در مواردی البته می توانستیم در این روال تجدید نظر کنیم و مباحث خوبی را که دریافت کرده بودیم در سایت نیز درج نمائیم. این در شمار ضعفهای کار ماست و همینجا از رفقائی که چنین انتظاری را از ما داشتند پوزش می خواهیم. اما از سوی دیگر در موارد معدودی مطالب دیگری را نیز درج کرده ایم که از انتشار آنها خرسند نیستیم. نه به دلیل مواضع نویسندگان آنها، بلکه به دلیل تبختر شان در بی اعتنائی به ملاحظات و انتقاداتی که هنگام انتشار آن مطالب بر مضمون آنها نوشتیم. حقیقتا این تکبر قابل فهم نبود که چگونه می توان مطلبی را برای انتشار به یک سایت فرستاد اما در مقابل انتقاداتی که توسط سایت مربوطه اظهار می شود با بی اعتنائی رو برگرداند و باز هم برای همان سایت مطلب بعدی را فرستاد. فقط خرده بورژوائی که خود را مرکز عالم می داند می تواند چنین رفتاری از خود نشان دهد. لابد فکر میکند متاعی دارد که می تواند در ویترینهای مختلف به نمایش بگذارد و منتی هم بر سر گردانندگان آن ویترینها بگذارد.
تا جائی که به مضمون مطالب دریافتی باز می گردد، برای ما توافق با مواضع تدارک کمونیستی تنها ملاک درج یا عدم درج مطالب نبوده و نیست. آنجائی که تشخیص دهیم انتسار مطلبی می تواند به پیشبرد مباحثه ای جدی حول گرهی ترین موضوعات سازمانیابی کمونیستی یاری رساند، از درج چنین مطالبی خودداری نخواهیم کرد. یک پیش شرط تعیین کننده برای چنین نقشی اما حقیقتا روی آوردن بدون شیله پیله به چنین مباحثه ای است. این کاری است که کاوه سلطانی در مطلب حاضر به آن می پردازد. نقد مشی تدارک کمونیستی یک وجه برجسته مطلب را تشکیل می دهد و سلطانی نیز با صراحت و بدون توسل به هیچ گونه حقه بازی جنگ روانی و "زرنگی" وارد آن شده است. مواضع ما را طرح و نقد خود را بدانها بیان می کند. از این نقطه نظر نوشته حاضر روش متفاوتی را از مجموعه نه چندان کمی از مطالبی به نمایش می گذارد که در سالهای اخیر در نقد ما منتشر شده اند اما به جای ورود به مباحثه با جریان حی و حاضری به نام "تدارک کمونیستی"، به مجادله با مواضعی پرداخته اند که گویا از سوی اشباح معینی فاقد نام و هویت ارائه شده اند.
افتخار پایه گذاری این سنت به نام مهدی گرایلو، گوروی چپ محور مقاومت، ثبت شده است که برای دوره ای نه چندان کوتاه متون متعددی را از جمله دقیقا برای ترسیم خطوط تمایز با مشی ما منتشر نمود بی آن که حتی یک بار به صراحت نامی از جریانی به میان بیاورد که مشغول مباحثه با آن است. چنین رویکردی در "نقد" نه برای دامن زدن به یک مباحثه، بلکه برای انکار و تخریب اندیشه و عمل مورد نقد در عین استفاده از آن است. این کاری است که خرده بورژواها و بورژواها بکرات حتی در برخورد به بزرگان کمونیسم نیز بدان مبادرت ورزیده اند و سالها بی اعتنائی به مباحث کارل مارکس در عین بهره گرفتن از این مباحث از بارز ترین نمونه های آن بوده است. این مشی بغایت فرصت طلبانه در حقیقت آنتی کمونیسم نهفته ای بیش نیست و ما پیشتر درباره آن حرف زده ایم.
سنت حسنه گرایلو اما به خود وی محدود نماند و در نوشته های متعدد دیگری نیز بازتاب داشت. نوشته هائی که بر خلاف لجن پراکنی های جریان مسلط چپ بر علیه تدارک کمونیستی، به جز در مواردی معدود، از تخریب مستقیم ما خودداری نموده و گاها حتی به طور تلویحی و لابلای کلمات کار ما را ارجگذاری هم کرده اند، اما نهایت سعی خود را به عمل آورده اند تا تحت هیچ عنوانی اسمی از جریانی به نام "تدارک کمونیستی" به میان آورده نشود. تدارک کمونیستی باید شبحی نا پیدا باقی می ماند. شبحی که از یک سو نزد چنین نویسندگانی نقد آن لازمه تدوین یک "سیاست کمونیستی" به شمار می آید و از همین رو مضامین مطروحه از جانب آن به تفصیل مورد بحث قرار می گیرند و از سوی دیگر تا حد امکان این "نقد" باید به گونه ای صورت گیرد که به زعم این نویسندگان به تقویت جریان مورد نقد منجر نگردد. و به همین منظور یا نامی از "تدارک کمونیستی" نباید به میان آید و یا آنجائی هم که این نام مورد اشاره قرار می گیرد این تلقی را تداعی کند که گویا از نظر چنین نویسندگانی "تدارک کمونیستی" هم در کنار این یا آن نویسنده منفرد چپ خرده جریانی بیشتر نیست.
اما این اشتراک در روش برخورد به "تدارک کمونیستی" تنها وجه اشتراک طیف نویسندگان مورد اشاره نیست. و شاید حتی وجه اشتراک اصلی آنان نیز نباشد. آنچه برجسته تر است، اشتراک آنان در مبانی سیاسی-ایدئولوژیک است که مجموعه نویسندگان این طیف را در حد فاصل بین جریان ارتجاعی چپ محور مقاومتی و تدارک کمونیستی قرار می دهد و به همین خاطر "مرزبندی" با گوروی چپ محور مقاومتی نیز تقریبا در همه چنین نوشته هائی وجه دیگر بحث را تشکیل می داده و می دهد. حد فاصلی که برزخی بیش نیست. نوشته کاوه سلطانی نیز از همین ساختار برخوردار است و در چنین طیفی قرار می گیرد. تفاوت در این است که سلطانی امکان یک مباحثه جدی را فراهم کرده است. آن برزخ به هر رو دائمی نخواهد بود و نویسندگان طیف مزبور به یکی از دو سوی بحث کشیده خواهند شد. گو این که گرانیگاه آن برزخ به همان چپ محور مقاومت متمایل است. نوشته کاوه سلطانی این حسن را دارد که می تواند با دامن زدن به مباحثه ای جدی بر سر مسائل گرهی کمونیسم، امکان گسترده تری برای ترک آن برزخ همراه با روی آوری به سیاست ورزی کمونیستی را فراهم کند.
می ماند یک نکته. کاوه سلطانی قلم توانائی دارد و داعیه نظریه پردازی هم دارد. اما نام کاوه سلطانی به عنوان یک نویسنده و نظریه پرداز نامی است ناشناخته. این رفیق هر که باشد، فقط امیدوارم شش ماه و یک سال بعد هم با همین اسم بنویسد و با اسم دیگری به دفاع از "کاوه سلطانی" بر نخیزد. امیدوارم آن کاریکاتور آزار دهنده تغییر اسامی تکرار نشود که در طول سالهای اخیر خود از موانع شفاف شدن مباحثات کمونیستی بوده است.
*****************************
روند روبه افزایش تجلی بحرانهای اقتصادی-سیاسی طی دههی اخیر در سرمایهداری ایران، اَشکال گوناگون همگرایی و واگراییهای مابینِ نیروهای اجتماعی و سیاسی و اوضاع درحال تغییرِ سرمایهداری جهانی و تأثرات و تعیّنات این وضعیتِ درحال دگرگونی، چناناند که میتوان از طلیعههای یک دورهی بحران فراگیر اجتماعی در مبارزهی طبقاتی ایران سخن گفت. دورهی بحرانی انقلابی که درنهایت -گرچه با فرازوفرودهایی گذرا- انقلاب اجتماعی را دیگربار در صدر دستورکار نیروهای انقلابی تاریخ قرار میدهد. رویدادهای اعتراضی دیماه 1396 را بهمثابهی دقیقهای از تکامل این دوران میتوان فهم کرد. دقیقهای که در آن نطفههای چنین دورهی انقلابیای را میتوان سراغ گرفت.