همزمان با فرار مفتضحانه ی آمریکا از افغانستان در سال 2021، انبوهی از "کارشناسان" و "تحلیل گران" مسائل سیاسی غربی و وطنی مقالات و نوشته های گوناگونی را انتشار دادند تا علت سر کار آمدن طالبان را به حضور ارتش سرخ در سال 1979 ربط دهند. با شروع نبرد اوکراین در سال 2021 نیز حجم عظیمی از تولیدات فرهنگی کشورهای ناتو عظمت طلبی شوروی [نه روسیه تزاری] پس از انقلاب 1917 را نشانه رفتند. در 1 می 2023 خامنه ای به مناسبت روز جهانی کارگر عنوان کرد"سرمایه گذار و کارآفرین و کارگر، لازم و ملزوم هم هستند؛ این نباشد، کاری از او بر نمی آید او نباشد، از این کاری بر نمی آید؛ هر دو به هم احتیاج دارند. آن چیزی که می تواند این سهم عادلانه را تأمین کند، وجود انصاف است؛ فضای انصاف؛ برخلاف آن چیزی که کمونیست ها شعارش را می دادند، عمل هم نمی کردند؛ دروغ می گفتند. آن ها فضای جنگ و فضای تضاد و مانند این ها را ترویج می کردند؛ در عمل معلوم شد که اشتباه می کنند؛ خطای بزرگی بود، کاری هم از پیش نبردند، عملا هم پایبند نبودند". معروف است که تاریخ را فاتحان می نویسند؛ فاتحان همان طبقات حاکمه ای بودند و هستند که در طول تاریخ با شکست طبقات دیگر بر مسند قدرت نشسته و روایت خود از وقایع را مسلط کرده اند. بر این اساس در این میان نبردی در کار است؛ نبرد روایت ها. نبردی که در واقع بازتابی از نبرد طبقاتی است.
ج.ا پس از دهه ی 60 به واسطه ی قتل و عام کمونیست ها و پشت بند آن لیبرالیزه کردن اقتصاد با سر کار آمدن دولت های اصلاحات، سازندگی، مهرورزی، تدبیر و امید تا همین امروز که دولت محرومان گام دوم انقلاب را پیش می برد هر گونه امتیازی که انقلاب حکم می کرد به طبقه ی کارگر اعطا شود را تا جایی که زورش رسیده بازپس گرفته است. در طرف مقابل نیز اپوزیسیون با ترویج لاطائلاتی هم چون سرمایه داری نامتعارف، اقتصاد نفتی رانتی، استبداد دینی و ... زمینه ی تاریخ زدایی از انقلاب 57 را فراهم کردند تا عامل بدبختی و مصیبت جامعه انقلاب جلوه کند. مصداق بارز این ادعا طنین شعار "رضا شاه روحت شاد" در اعتراض های خیابانی- حتی اعتراضاتی معیشتی هم چون دی ماه 96 و آبان 98- است. همین مدت اخیر در رابطه با فاجعه ی معدن طزره که طی آن 6 کارگر به قتل رسیدند، مستندی در کانال تلگرامی جدال پخش شد که در آن یکی از کارگران معدن می گوید:"چرا در همین معدن، 30 سال باباهای ما کار کردند ولی این اتفاق نیفتاد؟ چون دولتی بود، چون شاه بود، چون مملکت صاحب داشت؛ از روزی که دادن پیمانکار هر روز داره اتفاق می افته". به این ترتیب ج.ا با همکاری های بی دریغ اپوزیسیون به طرز خارق العاده ای موفق شد روایت خود از انقلاب را مسلط کند تا جایی که عنوان"انقلاب اسلامی" جایگزین "انقلاب 57" شد. در این معنا، این توده های زحمتکش به ستوه آمده از فقر و فلاکت یا سازمان های مترقی نبودند که انقلاب کردند بلکه صرفا مشتی آخوند و جماعتی اسلامی بودند که نظام ج.ا را جایگزین نظام شاهنشاهی کردند. در یک کلام ج.ا سند انقلاب را به نام خود زد و اپوزیسیون نیز در نقش شاهدی وفادار پای آن را امضا کرد.
چنان چه می دانیم امروزه سینما یکی از مؤثرترین مدیوم های هنری و ابزاری ایدئولوژیک برای جا انداختن روایت مد نظر طبقه حاکم است. از طرفی تصویری از کاراکترهای واقعی که در حال دیالوگ اند امتیاز ویژه ای به آن می بخشد تا نسبت به سایر فرم های هنری هم چون، داستان، رمان، شعر و ... نزد مخاطب باورپذیرتر بنماید. از طرف دیگر مسئله ی دسترسی آسان به آن یعنی زمان و هزینه ی کمتر است که آن را ممتاز می کند. قبل از بررسی فیلم ها باید خاطرنشان کرد که تمامی آن ها همانند سایر فیلم هایی (ایستاده در غبار، درخت گردو و ...) که در این رابطه ساخته شده اند، به حدی مبتذل و آبکی اند که می توان گفت ارزش بحث کردن و نوشتن ندارند و شاید بهتر باشد چند تا لیچار بار کارگردانشان کرد و از کنارشان رد شد. اما در این میان پرسش جدی مطرح می شود که حقیقتا درخور تأمل است این که طبقه حاکم اولا چگونه روایت می کند، دوما چرا این گونه روایت می کند؟
تجزیه طلبی یا سوسیالیسم؟
در اوایل انقلاب حزب دمکرات شعار "دموکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان" را سر می داد و حزب کومه له حق تعیین سرنوشت ملل را به خودمختاری کردستان ترجمه می کرد. در واقع خواهان اداره ی کردستان توسط خودشان اما در چارچوب مرزهای جغرافیایی ایران بودند. اما در هر سه فیلم حرف حساب احزاب کرد مخصوصا کومه له تکه تکه کردن و تجزیه ی ایران است. در فیلم چ (1392)، چمران برای مذاکره به مقر حزب دمکرات رفته و با یکی از سران این حزب به اسم دکتر عنایتی که قبلا در آمریکا با هم دوست بودند گفت و گو می کند؛ "چمران: اون موقع ها چپ بودی، هنوزم مارکسیستی؟ عنایتی: هنوزم، هنوزم اگر امیدی برای رهایی خلق باشه، این چپ ها هستن که پرچمدارن...تو برای استقلال شیعیان لبنان جنگیدی، اگر یه جو انصاف داشته باشی به ما هم حق میدی که برای استقلال ملت کرد بجنگیم. چمران: این سهم خواهی شما به قیمت پاره پاره شدن ایرانه. عنایتی: سال ها با همین منطق سرکوبمان کردن، پاره پاره شدن وطن، کو وطن؟ کدام وطن؟...چمران: بوی اسرائیل به مشامم می رسد. عنایتی: از گرسنگی است". فیلم غریب (1401) نیز با این توضیح کوتاه شروع می شود:"پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اختلافات گروه های مسلح سیاسی از جمله کومه له و دمکرات و جهت گیری آن ها در تقابل با انقلاب، التهابات زیادی برای مردم منطقه به جهت حفظ تمامیت ارضی ایران پدید آورد. تلاش های ابتدایی شورای حسن نیت برای رسیدن به یک راه حل سیاسی، مؤثر نبود و در زمستان 58 و 59 زمزمه های خودمختاری و استقلال به اوج خود رسید". در این فیلم برخلاف چ، کومه له به حدی تجزیه طلب است که هر گونه مذاکره با دولت مرکزی را خیانت تلقی می کند. شوان، در نقش فرمانده ی یکی از گردان های کومه له خطاب به پیشمرگه ها می گوید:"رفیق صدیق معتقده که قاسملو و بقیه پیرپاتال ها همان راهی رو رفتن که حزب توده رفته، یعنی پرچم صلح، نفوذ در قدرت و بعد احیای خودشان، ولی ما راهی رو میریم که تا حالا رفتیم". در سریال سوران (1402) فرمانده ی پیشمرگه های کومه له در سخنرانی اش عنوان می کند:"سازمان کومه له چه در ایدئولوژی چه در مشی و چه در روش مبارزه هیچ نسبتی با این انقلابی که به راه افتاده ندارد و مارکسیسم رو به روش مائوی بزرگ پیاده خواهد کرد". با این حال ماجرا از چه قرار بود؟
تنها یک هفته پس از انقلاب یعنی 29 بهمن 57 دولت موقت بازرگان هیئتی تحت عنوان "شورای حسن نیت" به سرپرستی داریوش فروهر را روانه ی مهاباد می کند تا با جریانات کردی به گفت و گو بنشیند. در این نشست نمایندگان جریانات کردی (شیخ عزالدین حسینی، عبدالرحمن قاسملو، غنی بلوریان، صلاح مهتدی و فؤاد مصطفی سلطانی) قطعنامه ای 8 ماده ای به شرح زیر را مطرح می کنند:
1. خلق کرد همراه و همگام با سایر خلق های ایران، انقلاب ایران را تأیید می نماید و تصمیم دارد با تحکیم پیوند مبارزاتی با سایر خلق های ایران در ایجاد جامعه ی آزاد و آباد آینده نقش اساسی ایفا کند.
2. خلق کرد مانند سایر خلق های ایران، خواهان رفع ستم ملی و تأمین حق تعیین سرنوشت خود به صورت فدراتیو در چهارچوب کشور ایران می باشد و هر گونه اتهام تجزیه طلبی را رد می کند و از دولت موقت آقای مهندس بازرگان می خواهد که موضع خود را در مقابل این خواست رسما اعلام دارد.
3. ما برآنیم که زحمت کشان ایران، سهم اساسی را در انقلاب ایران ادا کرده اند و به همین جهت حق مسلم زحمت کشان و کارگران و دهقانان است که در دولت انقلابی شرکت داشته باشند.
4. کردستان ایران ضمن دارا بودن منافع دست نخورده ی فراوان یکی از عقب افتاده ترین مناطق ایران است، بنابراین رفع ستم اقتصادی یکی از خواست های اساسی است.
5. همه ی پادگان ها در کردستان باید تحت نظر شورای انقلابی اداره شود و بدین منظور باید یک کمیته ی مشترک نظامی از افسران میهن پرست و نمایندگان شورای انقلابی تشکیل گردد.
6. افسران جنایتکار که دستور تیراندازی داده و موجب شهادت فرزندان خلق شده اند، باید تحویل دادگاه انقلابی خلق گردند و به منظور تبدیل ارتش ارتجاعی به ارتش خلقی باید ارتش از عناصر ضد انقلابی تصفیه گردد.
7. همه نمایندگان حاضر که نماینده ی شهرستان های کردنشین هستند، اعلام می دارند که حضرت آیت الله سید عزالدین حسینی، صلاحیت دارند در رأس هر هیئتی قرار بگیرند و از طرف خلق کرد با دولت مرکزی مذاکره نمایند و دستگاه رهبری انقلاب و دولت موقت را از مذاکره و تماس با عناصر ارتجاعی کرد بر حذر می دارند.
8. از آن جا که ملا مصطفی بارزانی و گروه معروف به قیاده ی موقت از عوامل سازمان "سیا"ی آمریکا و "ساواک" ایران و "میت" بوده اند و می باشند و مورد نفرت تمام خلق کرد هستند لذا از دولت انقلابی می خواهیم هر نوع ارتباط و تماس با این دارودسته قطع گردد و رهبران خائن آن ها از ایران اخراج شوند، بدون آن که این سیاست به وضعیت خانواده های پناهنده ی بی بضاعت لطمه ای وارد آورد(جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر، انتشارات سازمان چریک های فدائی خلق ایران، سنندج 1358).
داریوش فروهر پس از بازگشت به تهران در یک مصاحبه ی مطبوعاتی درباره ی نتایج مذاکره می گوید:"اما درباره ی واژه ی خودمختاری باید بگویم من در گفت و گوهای خود با کردان به این نتیجه رسیدم که این واژه آن چنان که طرح شده هیچ رابطه ای با تجزیه طلبی ندارد. این واژه دقیقا ناظر است بر جمیع اختیارات و امکانات و آزادی هایی که می توان به منطقه یا ایلاتی از ایران داد تا در راه پاسداری از آداب و رسوم خود، قدم های سریع و سازنده ای بردارند و برای آبادی ایلات خود، حق نظارت کافی و اختیارات لازم را در خود منطقه داشته باشند...همه ی کسانی که در آن سفر با آن ها گفت و گو کردم و از مردم عادی گرفته تا رهبران و شخصیت های برجسته کرد را شامل می شود، به تأکید و دلایل منطقی و تاریخی بیان کردند که اندیشه ی تجزیه نیز اندیشه ای مطرود و محکوم است. (آیندگان، 10 اسفند 57).
اگر چه فروهر اذعان می کند کردها خواهان تجزیه ی ایران نیستند با این حال چه دولت بازرگان و چه جریان خمینی نمی توانستند با قطعنامه ی مزبور کنار بیایند. دلیل امر مشخص است؛ بر خلاف تصور فروهر بنا بر آن بود که اداره ی کردستان-مخصوصا شهرهایی که پس از انقلاب کومه له کنترل آن ها را به دست گرفته بود-از طریق اتحادیه (بنکه)ها، کمیته ها و شوراهای انقلابی اداره شود. شایان ذکر است کومه له در همان اوان انقلاب کمیته زنان، کمیته دانش آموزان و دانشجویان، اتحادیه کارگران بیکار مریوان، اتحادیه دهقانان، شورای محلات، شورای شهر و ده و شورای انقلاب شهر و ... را سازمان داده بود. تجربه ی همین اتحادیه دهقانان نشان می دهد کومه له با سازماندهی دهقانان، علیه ارباب ها مبارزه می کرد و حتی در مواردی زمین را از آن ها گرفته و بین دهقانان تقسیم می کرد.
از طرف دیگر اتحاد طبقاتی که در آن زمان شکل گرفته بود سرنوشت تمامی خلق های ایران را به هم گره زده بود. به عنوان نمونه در تاریخ 58/1/3 در واکنش به کشتار سنندج بیش از 5 هزار نفر در زاهدان در یک راه پیمایی شرکت کردند و با شعارهای: گلوله، گلوله عیدی خلق کرد بود...تجزیه، تجزیه تهمت به خلق کرد بود، به پشتیبانی از خلق کرد و علیه سرکوب وحشیانه ی مردم سنندج، به تظاهرات پرداخته، به تشابه ظلمی که به دو خلق کرد و بلوچ شده اشاره کردند ...(جنگ خونین سنندج). فؤاد مصطفی سلطانی رهبر کومه له یکی از دستاوردهای کوچ مردم مریوانi را شکل گیری اتحاد خلق های ایران به حساب می آورد. او عنوان می کند:"همه ی ما واقفیم که مهم ترین اسلحه ی خلق های ایران، به منظور سقوط رژیم شاه نیز اتحاد بود. اگر ما هم اتحادمان را ارج گذاشته و حفظ کنیم، نیروی ارتش نیز مضاعف گردد، یارای مقابله با ما را نخواهد داشت...هفتمین دستاوردمان، پشتیبانی خلق های ایران از جنبش عادلانه و مبارزات ما می باشد. شماها با چشم های خودتان مشاهده کردید که در همین اردوگاه کانی میران، علاوه بر مردم کردستان، تعدادی نماینده از شهرهای خرمشهر، شیراز و تهران آمده بودند. به یاد دارید همین نماینده ها شعار می دادند: همه ی ایران را مانند کردستان متحول خواهیم کرد. همان طور که مطلع هستید هم اکنون چند پزشک مهمان ما هستند. این دکترها از کجا آمده اند؟ همه ی این پدیده ها و واقعیت ها نشان می دهند که ما مردم مریوان با تلاش های مستمر و یکپارچگی و اتحادمان، توانسته ایم پشتیبانی خلق های ایران را به سوی خودمان جلب کنیم...در روزنامه خوانده اید که مردم سیستان و بلوچستان به خاطر و در راه ما فداکاری کرده اند. ما هرگز نباید این فداکاری و پشتیبانی را فراموش کنیم. در روز مناسب و تا سطحی که از دستمان بر می آید در حقشان فداکاری و جانفشانی کنیم" (پیشرو، 1369). در همین رابطه شاید شعر "من پیشمرگم" یکی از بهترین سند تاریخی در رابطه با همبسگی خلق ها است:
من پیشمرگم
من شعله وار در خرمن شب زبانه می کشم
من گرم و آتشین به انجماد فصل سرد می وزم
من مهربان گل های خونم را بر گیسوان کودکان گرسنه می نشانم
من تلخ تلخ تلخ
چونان خیزابه ی نفرت از دهانه ی زخم ناسور
سر می زنم
فواره می زنم
من پیشمرگم
تو مرا می شناسی
تو مرا می شناسی
من عصاره ی خشم رنجبران جهانم
من از ثلاله ی ستاره های سرخ کهکشان خلقم
من پیشمرگم
قلبم برای تو می تپد
ای دورترین انسان رنجدیده ی زمین
قلبم برای تو می تپد
کردستان این سرزمین خون و حماسه
اینک قلب خونین ایران است
که آزادی را پر جوش و پر توان فریاد می زند
من پیشمرگم
و تفنگم از پیشانی آسمان خواهد گذشت
و دنیا را پر از ولوله خواهد کرد
قلبم برای تو می تپد
ای دورترین انسان رنجدیده ی زمین
قلبم برای تو می تپد
و شعر بزرگ آزادی را
با خون خویش برای تو می سرایم
من پیشمرگم
و رگبار تفنگم را
با دست های سرخ لنین مشق می کنم (جلال ملکشاه).
مخلص کلام جو حاکم به حدی تحت تأثیر اندیشه های مترقی چپ بود که حزب دمکرات با وجود این که به طور علنی و رسمی همانند کومه له ادعای مارکسیستی نداشت اما همیشه یکی از شعارهایش مرگ بر امپریالیسم بود. بند 3 اعلامیه ی 3 ماده ای نمایندگان مذهبی کردستان، مصوب 27 اسفند 1357، بر "از بین بردن فاصله طبقات" تأکید می کرد. به این ترتیب آن چه موجودیت دولت موقت و سایر جریان هایی که در رأس قدرت بودند را به چالش می کشید نه تجزیه طلبی بلکه سوسیالیسم بود. خودمختاری کردستان زیر چتر سوسیالیسم معنا پیدا می کرد. از این رو تجزیه طلبی را دستاویز خود قرار دادند تا نغمه های نظم سوسیالیستی در کردستان، ترکمن صحرا و سایر نقاط ایران را در نطفه خفه کنند.
اگرچه موضوع اصلی فیلم ها تجزیه طلبی احزاب کرد است اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود. در واقع کومه له در قامت داعش به تصویر در می آید با این تفاوت که هر گاه دوربین به سراغ مقر یا نشست های آنان می رود عکس هایی از مارکس، انگلس، لنین، استالین و مائو همراه با دیوارنوشته و بنرهایی با شعار زنده باد بلشویسم، زنده باد سوسیالیسم، مرگ بر امپریالیسم و ...خودنمایی می کنند. در فیلم چ، پیشمرگه ها بیمارستان را به رگبار می بندند. در غریب کومه له از مردم مدنی به عنوان سپر دفاعی استفاده می کند. به مراسم عروسی حمله می کند و داماد را که مخالفش است به قتل می رساند. زن حامله را با این توجیه که فرزند خائن نیز، یک خائن از آب در می آید می کشد. سر پاسداران را می برد و جسدشان را به داخل گونی می اندازد. در سریال سوران کومه له مسجد را غارت می کند با این توجیه که این اموال خلق کرد است. به زور اسلحه نیرو جمع می کند و آذوقه ی مردم را به تاراج می برد. همه ی این ها باعث می شود تا چمران و محمد بروجردی در نقش جیمز باند ظهور کنند و زندگی مردم را به روال عادی خود برگردانند. به باور چمران "جنگ همیشه آخرین راه است" و بروجردی معتقد است "مردم باید آروم باشن، نفس بکشن، زندگی کنن" در رد همه ی این مهملات کافی است به ذکر وقایعی هم چون جنگ 24 روزه ی سنندج، فتوای جهاد خمینی، اعدام های خلخلالی و یا جمله ی مشهور چمران مبنی بر این که "ما برای رزم آمده ایم نه برای بزم" و... اشاره کرد اما به راستی پشتوانه ی پروپاگاند دستگاه تبلیغاتی ج.ا چیست که تاریخ را در کمال بی شرمی و وقاحت در جهت تحمیق توده ها آن هم روی صفحه ی تلویزیون این گونه تحریف می کند؟
احزاب کرد که در سال های اولیه انقلاب عملی کردن تز حق تعیین سرنوشت را در ضدیت با امپریالیسم فهم می کردند، پس از تثبیت ج.ا و بالا رفتن پرچم استکبارستیزی، بر گسل ج.ا با غرب مانور دادند. دمکرات و کومه له که زمانی به اتکای حمایت توده ای خواهان خودمختاری بودند اکنون می خواهند با حمایت آمریکا، اسرائیل و شیخ های منطقه آرمان خود را عملی کنند. گریلاهای pkk اگر زمانی دوشادوش سازمان آزادی بخش فلسطین در جنوب لبنان علیه اسرائیل می جنگیدند اکنون به یاری هواپیماهای ناتو در روژآوا در صدد اجرای پروژه ی کنفدرالیسم دمکراتیک اند. بلوای ژن، ژیان، آزادی نیز تازه ترین تلاش هایشان برای تحقق رؤیای دیرینه شان بود. اتفاقاتی هم چون سقوط اشنویه، تسخیر فرمانداری بوکان، کشتن بسیجی ها در سنندج قند در دلشان آب می کرد. اکنون اما با توجه به زوال هژمونی بورژوازی ترانس آتلانتیک و عروج جهان چند قطبی تاریخ انقضای آنان نیز سر رسیده است. حمایت آمریکا از روژآوا محدود به حضور نیروهایش در اطراف چاه های نفتی است. اقلیم کردستان عراق که حمله ی داعش را غنیمت شمرد تا اعلام استقلال کند تیرش به سنگ خورد. دمکرات و کومه له هم طبق توافق ایران و عراق باید خلع سلاح شده و کیلومتر ها آن طرف مرز بروند. فترت این احزاب سبب شده تا ج.ا موقعیت کنونی شان را به گذشته تعمیم دهد و در نتیجه روند وقایع را وارونه نشان دهد. در واقع به واسطه ی اهتزاز پرچم اسرائیل و آمریکا در کنار پرچم کردستان -به مناسبت اعلام استقلال اقلیم کردستان- است که چمران در فیلم چ می گوید بوی اسرائیل به مشامم می رسد. خشونت کور درون ژن،ژیان، ئازادی دستاویزی است تا تصاویر مثله کردن پاسداران و مردم از اقدامات کومه له در 57 به حساب بیاید.
در پایان لازم است خاطرنشان کرد که هدف متن مبرا کردن احزاب کرد از اشتباهاتی که در اوایل انقلاب مرتکب شده اند، نیست. حقیقتا همه ی این احزاب هم دارای اشتباهات پایه ای در سطح تئوریک و عملی بودند و هم به درجات متفاوت به ناسیونالیسم کردی تعلق خاطر داشتند. در مورد احزاب چپ و بویژه کومه له موضوعات دیگری از قبیل ارتزاق تئوریک از مائو یا قلمداد کردن شوروی به مثابه کشوری امپریالیستی، رمانتیسیسم حاکم بر جنبش و ... در شکست آنان بی تأثیر نبود و امیدواریم در فرصتی دیگر به این مسئله بپردازیم. با این حال بررسی آن تاریخ تنها در صورتی وفادار به حقیقت باقی میماند که بر متن چهارچوب مشخص تاریخی وقوع آن صورت بگیرد و در آن چهارچوب مسأله ملی ذیل امر طبقاتی قرار داشت و نه برعکس.
شهرام فلاح
آبان ۱۴۰۲- اکتبر ۲۰۲۳
i در تاریخ 30 تیرماه 1358 مردم مریوان به فراخوان کومه له جهت اعتراض به تبلیغات منفی رادیو و تلویزیون علیه آنان و حضور نیروهای قیاده موقت، مکتب قرآن، پاسداران و همچنین قشون کشی ارتش به مریوان جهت جلوگیری از خونریزی و کشتار بیشتر مردم شهر را تخلیه و به اردوگاه کانی میران در 15 کیلومتری مریوان کوچ کردند.