روسیه ی کنونی بهترین میراث شوروی را حفظ می‌کند

نوشتۀ: ویکتوریا نیکیفوروا
Write a comment

اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی همچنین ما را به واسطه ی اصطلاح مشهور "جنگ نرم" برای قرنی که در پیش داریم تجهیز کرد. ولادیمیر ایلیچ لنین هنوز هم یک سوپر استار در سطح جهانی است. آرمان های سوسیالیسم همچنان الهام بخش میلیاردها نفر در بسیاری از کشورها باقی می ماند. این میراث معنوی اکنون در صحنه ی جهانی کمک شایانی به ما خواهد کرد. ما به یمن این میراث می توانیم با روس هراسی بی رحمانه مقابله کنیم.

یادداشت سردبیر:

ماه دسامبر 2022 مصادف بود با صدمین سالگرد تأسیس رسمی اتحاد جماهیر شوروی با پیوستن چهار جمهوری سوسیالیستی روسیه، بلاروس، اوکراین و ماوراء قفقاز (متشکل از گرجستان، ارمنستان و آذربایجان). به این مناسبت حجم قابل توجهی از ادبیات در سطح رسانه‌های روسی تولید شد. در حالی که در بخشهای قابل توجهی از این ادبیات، همچنان لبه تیز بر انتقاد از بلشویکها متمرکز بود (از جمله در آر تی)، تأکید بر دستاوردهای اتحاد جماهیر شوروی اما به طور فزاینده ای جایگاه هر چه بیشتری را در رسانه‌های روسیه به خود اختصاص می دهند. مقاله حاضر نیز در این شمار است.

اما دلیل انتخاب مقاله برای ترجمه فقط پرداختن به دستاوردهای ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی نبود. این البته در شرایطی که بزرگترین کمپین تبلیغاتی تاریخ علیه روسیه در جریان است خود به تنهائی دلیلی کافی به شمار می آید. کمپینی که ورای حمله به روسیه امروز و روس زدائی از همه جوانب زندگی اجتماعی (تا سطح هنر و ادبیات)، تسویه حسابی قطعی با تاریخ اتحاد جماهیر شوروی و دست زدن به یک کمونیسم زدائی رادیکال را نیز دنبال می کند. اوکراین شاهد مثال گویای این هدفگیری دوگانه است.

با این حال، اهمیت مقاله حاضر فقط در نشان دادن دستاوردهای فراموش شده دوران بعد از انقلاب اکتبر نیست. اهمیت اصلی مقاله در انتشار آن در سایت ریانووستی است. توصیف مترجم انگلیسی از ریانووستی به مثابه « رسانه ی اصلی دولت روسیه» نه تنها گویای موقعیت این سایت در روسیه نیست، بلکه حتی نقش واقعی آن را به عنوان یک بلندگوی دولتی تقلیل داده و پرتوی منفی بر آن می اندازد. واقعیت این است که ریا نووستی در روسیه یکی از پرنفوذترین (و احتمالاً پرنفوذ ترین) رسانه مطبوعاتی است. نقش ریا در روسیه را شاید بتوان با نیویورک تایمز در آمریکا مقایسه کرد. انتشار مقاله‌ای تقریباً در ستایش دوران سوسیالیسم و حتی طرح چشم اندازی از سوسیالیسم برای آینده (حال با هر تعبیری) در با نفوذترین سایت روسیه نشانه ای روشن از تغییری است که در این جامعه در حال وقوع است. جامعه‌ای که فضای تنفس در آن برای انگل ها روز به روز تنگ تر می‌شود و همزمان امکان طرح خطوط جامعه‌ای مبتنی بر عدالت اجتماعی (لااقل در سطح توزیع) بیشتر و بیشتر گسترش می یابد.

شاید لازم به توضیح باشد که مقاله یک مطلب تئوریک نیست. یک متن سیاسی است. ممکن است ورای این یا آن تحلیل سیاسی یک ارزیابی پایه‌ای تئوریک نادرست هم خوابیده باشد. اما این‌ها تفاوتی در جهتگیری کلی نویسنده و اثرگذاری نوشته به طور عینی به وجود نمی آورند.

روسیۀ امروز به دیگ غلیانی بدل شده است که در آن آینده نه فقط این کشور، بلکه جهان، در حال جوشیدن است. نویسنده حق دارد. با اتکا به میراث معنوی به جا مانده از انقلاب اکتبر است که روسیه امروز می‌تواند با این روس هراسی بیرحمانه مقابله کند.

یادداشت مترجم انگلیسی:

نگارش و انتشار مقاله ی حاضر توسط یک ستون نویس رسانه ی اصلی دولت روسیه، ریا نووستی، انجام گرفته است. این مقاله مروری است بر دستاوردها و میراث ماندگار اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی برای روسیه ی کنونی و جهان. البته در این جا تاریخ جامع شوروی ارائه نمی شود. این کار تاریخ نگاران است که درباره ی آن بنویسند و به مناقشه بپردازند. بارزترین ویژگی این مقاله تأمل در بینش مردم فدراسیون روسیه در لحظه تحول بسیار متلاطم تاریخی کنونی است.

این مقاله بیانگر از کف رفتن همه ی آن انتظارات مثبتی است که مردم فدراسیون روسیه از کشورهای امپریالیست غربی داشتند که اکنون همه ی تلاش خود را به کار بسته اند تا هر چه بیش تر کشور و دولت آنها را منزوی و تضعیف کنند. بسیاری دیگر از این قبیل نوشته ها در رسانه های روسی منتشر می شوند. روی هم رفته آن ها بازتاب این درک عمیق از جامعه ی روسیه هستند که امپریالیسم جهانی-به سرکردگی ایالات متحده و البته همچنین شامل قدرت های بزرگ اروپایی و ژاپن – همچنان زنده است و به گونه ای خیلی خطرناک و به معنای واقعی کلمه در صدد از بین بردن آنان است. دگرگونی عمیقی در تفکر سیاسی و چشم اندازهای مردم فدراسیون روسیه در حال وقوع است.

_________________________

دسامبر 2022 مصادف است با یکصدمین سالگرد تأسیس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی. اگر چه هیچ گونه جشن سراسری به مناسبت این روی داد در فدراسیون روسیه برگزار نمی شود با این حال این سالگرد یک پیروزی خارق‌العاده برای مردم آن است.

یکصد سال پیش، کشور ما به آزادترین، دمکراتیک ترین و مترقی ترین کشور بر روی کره ی زمین بدل شد. حقوق و فرصت هایی که به شهروندان عادی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی اعطا شد برای مردم آن زمان اصلا قابل تصور نبود.

برای اولین بار در تاریخ روسیه، میلیون ها نفر از مردم، اعم از زن و مرد، پس از رسیدن به سن 18 سالگی از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای اداره ی اموربرخوردار شدند. هم زمان در کشورهای غربی، چنین حقوقی به شدت محدود و به چیزهای مختلفی از مالکیت اموال، سن و سایر قابلیت‌ها مشروط بود.

زنان در کشور ما از حق آموزش عالی و دستمزد برابر با مردان برخوردار شدند. این در حالی است که طبق شواهد، در بریتانیای کبیر، این باصطلاح سنگر دموکراسی، تنها نیم قرن بعد به زنان اجازه داده شد تا در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج به تحصیل بپردازند.

شهروندان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حق کار و دستمزد مناسب را به دست آوردند. این صرفا در حد کلمات نبود: به مدت 70 سال، مردم شوروی تصوری از بیکاری نداشتند، به جز آن چه که در گزارش های خبری بین المللی مشاهده می کردند.

فراموش نباید کرد که مجموعه ی حمایتهای اجتماعی سخاوتمندانه و باورنکردنی تا چه حد مکملی بود برای حقوق شهروندان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی: خدمات درمانی رایگان، مسکن رایگان، به علاوه ی حمل و نقل و سایر هزینه های همگانی که به واسطه ی یارانه های دولتی کاهش پیدا می کردند. به همه ی این ها انواع مزایایی که به صورت رایگان در دسترس شهروندان بود را نیز اضافه کنید- کوپن های مسافرتی، بلیت تئاتر، هدایای کمیته های اتحادیه های کارگری و بسیاری چیزهای خوشایند جزئی دیگر. امروزه، حتی مدیر ارشد یک شرکت نیز نمی تواند از داشتن چنین بسته های حمایتی به خود ببالد.

آموزش کاملا رایگان شد، و همه چیز برای کودکان به سبک خاصی ترتیب داده شد. کاخ های لاکچری طبقات ثروتمند به محل اسکان تشکیلات جوانان "پیشاهنگ" بدل شد. همه ی این موارد و حتی بیش تر نمادهای قدرت شوروی بودند. در آن زمان، در پیشرفته ترین کشورهای جهان، چیزی نظیر آن یا حتی ذره ای مشابهش وجود نداشت.

مضاف بر این، در هیچ جای دیگری مانند اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی یک دموکراسی قدرتمند مردمی وجود نداشت. شوراهای نمایندگان کارگران و دهقانان [قدرت دولت مرکزی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی] بیشترین امکان تضمین نمایندگی را نه برای نخبگان اقتصادی و خاندان های تجاری بلکه برای مردم حقیقتاً متعلق به طبقه ی کارگر فراهم می کرد.

ترس از همین امر باعث شد تا کشورهای غربی، روابط دیپلماتیک خود را با دولت جوان شوروی قطع کنند. نخبگانشان می گفتند "خدا آن روزی را نیاورد که مردم ما خواهان چنین سرنوشتی برای خودشان باشند". اما رفته رفته دستاوردهای اجتماعی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در سطح گسترده تری مورد پذیرش واقع شد. سیاست های اجتماعی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی چندین دهه به عنوان یک استاندارد طلایی برای تمام شهروندان جهان متمدن تلقی می شد.

در نتیجه ی فشاری که اعتراضات کارگران وارد می آورد و تهدیدی که از انقلابات بر می خاست، حق رأی و تعطیلات با حقوق به نوعی در سایر کشورها مطرح شد. اروپا به تدریج سطح حمایت اجتماعی و رعایت حقوق شهروندی خود را تا سطح ما بالا برد، البته نه پیش از دهه ی 1970 و نه از هر لحاظ. با این وجود، در تمام آن سال ها، قدرت های اروپای غربی هرگز از لگدپرانی به ما به خاطر "حقوق بشر" دست برنداشتند.

یکی از دستاوردهای ما، مرخصی زایمان با حقوق که دهه ها قبل به دست آمده، هنوز در ایالات متحده محقق نشده است. [به کارگران راه آهن در ایالات متحده بابت روزهای مرخصی بیماری حقوقی پرداخت نمی شود. اعتصابی که قرار بود به این منظور شکل بگیرد توسط مجلس سنای ایالات متحده در یکم دسامبر رد و غیر قانونی اعلام شد]. و بهداشت رایگان یا تبدیل کاخ های ثروتمندان به مراکز اجتماعی افراد جوان چطور؟ یا حق رأی تضمین شده؟ «متأسفم، ما هنوز به آن جا نرسیده ایم».

همه ی این ها به قول مارکس، روبنای اجتماعی جامعه ی انسانی را توصیف می کنند. اما زیربنای جامعه چطور؟ در اواخر دهه ی 1980، پروژه ای کلید خورد که در صدد بود تا به طور جدی به افکار عمومی بقبولاند که دوران مدیریت سوسیالیستی خاطره ای است از دوره ی ناکارآمدی. اما به بیان ساده این امر سراسر دروغ بود.

ارقام خشک آمارها به ما می‌گویند که اقتصاد شوروی طی 30 سال متوالی با نرخی بیش از 10 درصد در سال رشد کرد. هیچ کشوری در دنیای مدرن وجود ندارد که قادر باشد به این رقم نزدیک شود. شایان ذکر است که اتحاد شوروی در شرایطی همه این کارها را انجام داد که زیر سنگین ترین تحریم ها و در معرض حملات مسلحانه قرار داشت و همچنین منابع عظیمی را جهت پیروزی در جنگ جهانی دوم اختصاص داد.

بسیاری خواهند گفت که دستاوردهای فوری اتحاد جماهیر شوروی به علت نقطه شروع پایین آن در مقایسه با کشورهای ثروتمندتر آن دوره بوده است. اما پیش از 1917، دولت تزاری تلاش های مختلفی جهت بهبود شرایط اجتماعی انجام داد و نشان داد که قادر به انجام این کار نیست. دولت شوروی در فرجه ای دو برابر کوتاه در انجام آن موفق شد.

الکساندر گالوشکا، نویسنده ی کتاب به یاد ماندنی «گوی بلورین رشد {اقتصادی}: به سوی یک معجزه ی اقتصادی در روسیه The Crystal of Growth: Toward a Russian Economic Miracle» (کتاب مذکور به همکاری آرتور نیازمتوف و ماکسیم اکولوف به نگارش درآمده)، اخیرا نامزد جایزه ی جامعه ی علمی روسیه شده است. کتاب وی با جزئیات کامل تشریح می کند که چگونه ایده ی برنامه ریزی اقتصادی شکل گرفت و به بنیان معجزه ی اقتصادی شوروی بدل شد.

کتاب توضیح می دهد که چگونه دانشمندان حوزه ی علوم اجتماعی آلمان اولین محاسبات را انجام دادند که نشان می دهد برنامه ریزی فرایندهای اقتصادی در مقیاس ملی کارایی یک اقتصاد را تا حد زیادی بالا می برد. اما در اواخر قرن نوزدهم کسی وجود نداشت تا این ایده را عملی کند. سازوکارهای زوار در رفته ی سلطنت های اروپایی را نمی توان به سوی چنین هدفی سوق داد، زیرا در کشورهای سرمایه داری وحشی همچون بریتانیا و ایالات متحده، نه تنها اقتصاد بلکه تمام جوانب زندگی به گروگان یک جنگ طبقاتی دائمی همه علیه همه در آمده بود. از این رو مردم این کشورها به راحتی نمی توانستند تلاش برای ساختن یک دولت مدرن بر پایه های عدالت اجتماعی را تصور کنند.

بلشویک ها در سال 1917 مسئولیت این امر را به دوش گرفتند و موفق شدند. صدها شهر جدید در سرزمین ما ساخته شد. این شهرها صرفا مجموعه ای از مناطق مسکونی نبودند، بلکه شامل خانه های فرهنگ، کتابخانه ها، تئاترهای نمایشی، کلینیک های بهداری، و مهد کودک ها و مدارس بودند. حمل و نقل عمومی تا حد زیادی توسعه یافت. مخلص کلام، آن چه به وجود آمد، کلان شهرهای پیشرفته همراه با زیرساخت های اجتماعی همه جانبه بود.

اما این توصیفات معمولا توسط منتقدان با یک افسوس آیینی دنبال می شود: "بله، اما به چه قیمتی؟ سرکوب ها، گولاک... پشته ای از اجساد". اما مهم نیست که چقدر صفر به تعداد کسانی اضافه می‌کنند که از قرار در اردوگاه های کار اجباری جان دادند، این دروغ به راحتی توسط جمعیت شناسی رد می شود. حتی با وجود جنگ وحشتناکی که به وقوع پیوست و جان میلیون ها نفر را گرفت، جمعیت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی از 1929 تا 1955 46 میلیون نفر افزایش یافت و میانگین امید به زندگی 26 سال افزایش یافت.

واقعیت غم انگیز آن است که به محض این که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی فروپاشید، معضلات جمعیتی شکل گرفت که هنوز هم کشورمان با آن دست به گریبان است. شرایط اجتماعی و جمعیتی "ناگفتنی های دهه ی 1990" بسیار بیش تر از گولاک های بد نام تلفات داشت. در اوایل دهه ی 1920، ما از جنگ داخلی وحشتناکی که روی داد جان سالم به در بردیم. دومین پرده این تراژدی تصفیه ی سیاسی دهه ی 1930 بود که توسط رهبری وقت شوروی انجام گرفت. اما تاریخ نشان داده که بهای هر انقلاب اجتماعی دشواری هایش است. مردمان دیگر به نسبت مردم شوروی بهای بسیار بیش تری داده اند، اما این مانع از آن نمی شود که به انقلابشان افتخار نکنند و قرن ها بعد از آن الهام نگیرند.

انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 کشتارهای خونین بسیاری را به خود دید، اما انرژی خلاقانه ای را برای نسل های آینده به ارمغان آورد. شعار انقلابی "آزادی، برابری، برادری" هنوز هم زینت بخش ساختمان های اداری فرانسه است. مار سی یز، سرود ملی فرانسه، هنوز طنین انداز می شود:"سلاح برگیرید، شهروندان! گردان های رزم را تشکیل دهید!"

به شیوه ای مشابه، چینی های پراگماتیک توانستند از رفیق مائو الهام بگیرند. "70 درصد موفقیت آمیز، 30 درصد اشتباه"، جمع بندی آن ها از دستاوردهایشان به این گونه است و بحث های شان را با همین گزاره خاتمه می دهند. بناهای یادبود رفیق مائو مناظر کاملا سرمایه دارانه ی شهرهای چین امروزی را تزئین می کند و به هیچ وجه مانع شکوفایی و ثروتمندتر شدن آن ها نمی شوند.

نمونه ی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، امروزه مخصوصا الهام بخش به نظر می رسد. علی رغم تحریم های سنگین اقتصادی که علیه آن اعمال شد (بله، تحریم ها حتی در آن زمان نیز علیه ما اعمال شد) و علی رغم پروپاگاندای بی رحمانه ی ضد شوروی در آن زمان- احتمالا به اندازه ی روس هراسی امروزی-اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی صنایع جدیدی را به وجود آورد، کشاورزی را به روز کرد، مجموعه ی ارتشی-صنعتی را ساخت، روابط تجاری را با دنیا برقرار کرد، و شکوفا شد.

از آغاز دهه ی 1930، دولت شوروی به طور مستمر قیمت انواع کالاها را کاهش داد- و البته سخاوتمندانه این کار را انجام داد، گاهی اوقات ده ها درصد. کاهش قیمت استالینیستی در سال های 1947 تا 1953 نقطه اوج این امر به شمار می آید. حقوق ها افزایش یافت و روبل تقویت شد، این در حالی است که وابستگی به ارزهای خارجی کمتر شد.

وقتی ما با شگفتی به شاهکار پیشینیانمان در جنگ کبیر میهنی نگاه می کنیم، نباید فراموش کنیم که آن ها صرفا برای سرزمینمان نجنگیدند. بلکه برای حقوق شان، آزادی شان، و برای رفاه شان مبارزه کردند. همه ی این ها ارزشمندتر از آن است که بتوان به دشمن واگذارشان کرد.

رشد اقتصادی سریع شوروری به خودی خود پیش نرفت. در فضایی از تجربیات اجتماعی، مردم رهایی یافتند، خود را باور کردند و به غیرممکن ها دست پیدا کردند. مسکو به یک مکه ی هنری بدل شد. فیلم هایی با کارگردانی کسانی چون آیزنشتاین، پودفکین و داوژنکو هنوز هم در تمام مدارس سینمایی جهان به نمایش در می آیند. مایاکوفسکی و پاسترناک شعر مدرن را خلق کردند. پروکفیف و شوستاکویچ موسیقی معاصر را خلق کردند. تئاتر تمام دنیا توسط نمایشنامه هایی شکل گرفت که از جیب اورکت وسولد میرهولد Vsevolod Meyerhold بیرون کشیده شده بود.

پدربزرگ و مادربزرگان ما درکی از اصطلاح "پیشرفت اجتماعی" نداشتند، اما برای دهه ها یک بالابر نیرومند اجتماعی در سطح جامعه عمل می کرد. هر دهقانی می توانست از سنین جوانی و با طی کردن روال عادی که در پیش دارد تا جایی پیشرفت کند که یک فیلسوف، یک ژنرال ارتش، یک پروفسور، یک پزشک درجه یک یا یک وزیر دولتی شود. آنها می توانستند پیشرفت کنند و به سران دولتی بدل شوند. اداره ی اتحاد شوروی توسط کسانی صورت می گرفت که متعلق به طبقات تحتانی جامعه بودند. آن ها به طور بلاواسطه با فقر، گرسنگی و جنگ درگیر بودند. و با نگرانی به این مسئله فکر می کردند که چگونه می توان آینده را برای ما، برای نسل های آینده تضمین کنند.

این یک واقعیت جالب توجه است که امروزه در میدان های عملیات نظامی ویژه در اوکراین از تجهیزات و سلاح های تولید شده ی دوره ی لئونید ایلیچ برژنف استفاده می شود. آن ها سلاح هایی ساده، ارزان و غیر قابل تخریب هستند و ذخایر آن کفاف سال های آینده را نیز می دهد. مرسوم بود که لئونید ایلیچ را به خاطر تولید ده ها هزار تانک با نظارت خودش به سخره بگیرند. اصلاً به زحمتش می ارزد؟ [اما] این دبیر کل همه ی زندگی خود را وقف جنگ کبیر میهنی-از آغاز تا پایان- و صیانت از نوادگانش کرد. ما چگونه از پس ناتوی متجاوز برخواهیم آمد؟ ما به خوبی از پسش بر می آییم، متشکریم لئونید ایلیچ.

بگذار بگوئیم که جشن یکصدمین سالگرد تأسیس اتحاد جماهیر شوروی تعطیلات خانوادگیمان است. نیاکان مان یک کشور کاملا شگفت انگیز و منحصر به فرد را برای ما ساختند. آن ها به معنی واقعی کلمه آن را با دست های خالی ساختند. آن ها میراث ارزشمندی را از خود برای ما به جا گذاشتند. ما در آن شهرهایی زندگی می کنیم که توسط آن ها ساخته شده است، و دارای تمدنی هستیم که آن ها برای قرن های آینده تدارک دیده بودند.

به آنهائی که مایل اند مقامات شوروی را مسخره کنند توصیه میکنم برق را خاموش کنند و ببینند که چگونه می توانند از این امر خوشحال باشند. زیرا برق را آن بلشویک های لعنتی برای شما آورده اند. احکام مربوط به این موضوع شخصا به امضای لنین-و هر چند به زبان آوردن آن ترسناک است-و استالین درآمد. همچنین ارزشش را دارد که شیر آب حمام را ببندید و سپس فکر کنید، زیرا این بلشویک ها بودند که ایده ی ساخت بلوک های آپارتمانی همراه با امکانات مدرن که سابق بر این فقط مختص افراد صاحب امتیاز بود را برای مردم کارگر مطرح کردند. آن ها به صورت کاملا رایگان مردم کارگر را در این خانه های آپارتمانی اسکان دادند. ضمنا فراموش نکنید که سیستم گرمایش مرکزی را خاموش کنید: "مقامات ملعون شوروی" با ایجاد آن...گند زدند. لازم نیست به مترو، سیستم حمل و نقل عمومی، نظام آموزشی، مراقبت بهداشتی و ورزش اشاره ای شود. همین میراث در دهه ی 1990 ما را نجات داد و به سکوی پرش نیرومندی جهت توسعه ی کشور ما در سال های اخیر بدل شده است.

به لحاظ معنوی، تمدن شوروی بهترین هایی را که در دنیای روسی وجود داشت آشکار کرد: عناصر اساسی مهربانی، فروتنی، و عشق ورزیدن به مردم. مردم شوروی لازم نبود که از جاهای دیگر درباره ی تساهل بیاموزند-رابطه ی دوستانه ی خالصی بین مردم ما وجود داشت. این اومانیسم بنیادی باعث شد که در دهه ی 1990 از لغزش به ورطه ی جنگ داخلی، همانند آن چه در یوگوسلاوی رنج دیده روی داد، اجتناب کنیم. ماحصل همین تجربه ظهور یک دموکراسی کاملا بی سابقه و دارای تنوع اندیشه در روسیه ی کنونی را تضمین کرده است. برخلاف سایر کشورها، آزادی بیان در کشور ما تا کنون توسط دستگاه سانسور پایمال نشده است.

اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی همچنین ما را به واسطه ی اصطلاح مشهور "جنگ نرم" برای قرنی که در پیش داریم تجهیز کرد. ولادیمیر ایلیچ لنین هنوز هم یک سوپر استار در سطح جهانی است. آرمان های سوسیالیسم همچنان الهام بخش میلیاردها نفر در بسیاری از کشورها باقی می ماند. این میراث معنوی اکنون در صحنه ی جهانی کمک شایانی به ما خواهد کرد. ما به یمن این میراث می توانیم با روس هراسی بی رحمانه مقابله کنیم.

یک سال پیش، رئیس جمهور پوتین خاطرنشان کرد که مدل توسعه ی سرمایه داری خود را از پای درآورده است. امروز این ایده بیشتر خودنمایی می کند، زیرا سرمایه داری منسوخ دستش را بر گلوی ما می فشارد و تلاش می کند تا ما را به گور خود بکشاند. ما همه منتظر بحران اقتصادی هستیم، "طوفان عظیم" جهانی در آینده ای نزدیک ما را نیز درگیر خواهد کرد. ما باید برای آن روز خودمان را آماده کنیم.

واضح است که ما وارثان یک آزمایش منحصر به فرد جهت ساختن سوسیالیسم هستیم. جشن سالگرد تأسیس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی فرصت خوبی برای تأمل در این امر است.

نوشته ویکتوریا نیکیفوروا

منتشر شده در ریانووستی به تاریخ 5 دسامبر 2022

ترجمه تحریریه سایت

https://newcoldwar.org/todays-russia-is-upholding-the-best-of-the-soviet-legacy/

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر