اعضای کمون در حال کار در مزرعۀ اشتراکی در منطقۀ مریدا-تامارا پیرسون
ما از یک موسسۀ محلی تولید مواد غذائی بازدید کردیم که بنام فابریچیو آوجِدا، یکی از شهدای بیشمارانقلاب در قرن قبل، نام گذاری شده است. این موسسه پروژه مشترکی است از چهار بخشداری در منطقۀ کاتیا، که جمعیتی معادل 150.000 نفر را در برمیگیرد. این موسسه بر فراز تپه ای در غرب کاراکاس قرار دارد و از تمام جهات با سراشیبی های تندی محاصره شده است.
ما بوسیلۀ رهبران محلی و نگهبانان مسلح مورد استقبال قرار گرفتیم که حفاظت از منطقه را در مقابل خرابکاری و سابوتاژ اپوزیسیون دست راستی و سایر اراذل اوباش بر عهده دارند. کمپینهای خرابکاری بمنظور ایجاد بی ثباتی اقتصادی، که منجر به ویرانی واحدهای تولیدی چاویستا شده و زیربنای شبکۀ برق رسانی را هدف قرار داده اند، موجب نگرانی شدید اهالی شده اند.
همراهان ما بما گفتند، که انها در این محلات منجمله در حال پرورش خوک و مرغداری میباشند و در آینده نیز قصد توسعۀ پروش طیوری با پرنده ای کبک مانند بنام کورونِرس را دارند. اما امروز ما فقط از بخش پرورش خرگوش بازدید کردیم.
یک نفر از ساکنین یکی از محلات عضو این کمون داستان خود را تعریف کرد؛ وی کارمند اداره ای در محلۀ خود بوده و این پیشنهاد را به دولت ارائه کرده و دولت به وی دوره ای مرخصی با حفظ حقوق و تمام مزایای قبلی خود داده است تا این پروژه را متحقق کند.
او ما را بسوی قفسهای نگه داری خرگوشهای سیاه- سفید برد، نسلهای بعدی پرورش یافتۀ این خرگوشها گوشت بسیار لذیذ، مرغوب و کم چربی را برای کاراکاس تأمین خواهند کرد. خوراک این خرگوشها ترکیبی از علف و گیاهی از خانوادۀ آمارانت است. از آن گذشته این خرگوشها ترکیبی از آرد ذرت و پوستۀ سابیده شدۀ تخم مرغ و مقداری بسیار کمی سمنت ساختمانی مواد غذائی تقویتی دریافت میکنند. ورودی بسیار کم سمنت و پوست تخم مرغ برای جبران کلسیم مورد نیاز در خوراک خرگوشها در زمان رشد میباشد (بخاطر تحریم تهیۀ کلسیم صنعتی برای کشاورزان ممکن نیست – م) . از آن گذشته راهنمای ما راهکارهای گوناگونی برای مقابله با درمان بیماریها، تولید مثل وتامین سلامت این حیوانات را بما نشان میدهد.
همزمان آنها صندوقهای مجزائی برای خرگوشهای مادر ساخته اند، که در این قفسها خرگوشهای مادر میتوانند نوزادان تازه بدنیا آمده را بدور از استرس جمعی شیردهی کنند. با بالارفتن جمعیت خرگوشها به اندازۀ کافی و پس از رشد این خرگوشهای کوچک در دوره ای یک ساله و رشدشان تا حد قابل قبول مناسب برای سلاخی، تولید کنندگان به دولت برای تهیه و خرید وسائل حمل و نقل و سردخانه جهت جلوگیری از فاسد شدن گوشت خبر میدهند، تا با تهیۀ این امکانات، مواد غذائی بدست مصرف کنندگان برسد.
در طول تمام این مدت که مراحل مختلف تولید بما نشان داده میشد، ما میتوانستیم بروشنی و وضوح کامل احساس کنیم، که این کموناردها به ضرورت عاجل تامین مواد خوراکی و استقلال غذائی کشور خود واقف میباشند. آنها میخواهند در این جنگ اقتصادی، که آمریکا بر علیه ونزوئلا براه انداخته است، زنده بیرون بیایند. من در دفترچۀ یادداشتم روح و جوهر تلاش این کموناردها را با این کلمات ثبت کرده ام: " ما میخواهیم در صلح زندگی کنیم، امّا ما آماده ایم جان خود را در راه دفاع از کشور خود فدا کنیم." بین تمام این افراد یک روحیۀ مشترک حاکم است، مبنی بروقوف براین حقیقت، که استقلال غذائی یکی از شاه کلیدهای اصلی برای رسیدن به استقلال سیاسی کشور است.
بعد از آن ما به یکی از کشتزارهای وسیع تره بار و سبزیجات، که بتازگی برای کشت محصولات در فصل آتی آماده شده بود، رفتیم. وقتی که ما به این منطقه رسیدیم، صدای یکنواخت و بلندی، همانند یک ماشین صنعتی، توجۀ ما را جلب کرد. بما گفته شد، این صدا متعلق به نوعی حشره (احتمالا نوعی جیرجیرک- م) است، که در ابتدای فصل بارانهای موسمی آنرا تولید میکنند. اما بمجرد شروع باران، صدای آنان نیز خاموش میشود.
صندوقهای رو زمینی سبزیخانه نیز آماده شده بودند. کار کودرسانی و کاشت تخم نهال در این صندوقها در منازل اهالی نیز به پایان رسیده بود. در اینجا سبزیجات متنوعی کاشت میشوند، بخصوص آندسته از محصولاتی که در باغهای ما در شمال قارۀ آمریکا تولید میشوند. کشت گوجه بزرگترین سهمیه را بخود اختصاص میدهد. آخرین برداشت آنها بالای 16 تن بوده است. گوجه در ساختاری که ظاهر گلخانه ای دارد کشت می شود. سقف این ساختارها با نوعی پارچۀ بسیار نرم پوشانده میشود. این سقف پارچه ای بخشا گوجه ها را در برابر آفتاب تند استوائی محافظت میکند.
در بسیاری از مزارع بزرگ کشت سبزیحات، که من در مسافرتهای قبلی خود از آنها بازدید کرده ام، همیشه یک کارشناس کوبائی را میدیدم. در این مزرعه نیز من به یک کارشناس کوبائی برخوردم. پدر بزرگش دهقان بود و پدرش همزمان مهندس ساختمانی و مهندس کشاورزی. این فرد دو سال است که در این مزرعه حضور دارد. وی با یک زن ونزوئلائی ازدواج کرده و قصد دارد بطور دائم در این کشور زندگی کند. معلوم بود که وی به حجم بالای بارآوری این مزرعه افتخار میکند.
پس از ترک مزرعه و پائین آمدن از تپه به یک ساختمان کارخانه ای خاکستری رنگ و بسیارعظیم و سیلوی متصل به آن، متعلق به کنسرن بین المللی و آمریکائی کارگیل رسیدیم. این کارخانه بطور همزمان محل خشک کردن و آسیاب گندم بود. شاهدی بر حضور گسترده و نفوذ عظیم کنسرنهای ترانس آتلانتیک در کشورهای جهان سوم و اینکه این کنسرنها کمافی السابق چه نقش بزرگی در این کشورها بازی میکنند.
پیتر لاکوسکی (معلم بازنشسته ای ساکن برلینگتون در ایالت ورمونت آمریکا و از دوستداران ونزوئلای بولیواری است که در حال حاضر در کاراکاس به سر می برد.)
6 ماه مه 2019
ترجمۀ اول از انگلیسی : آینار شِلِرِت
ترجمه تحریریه سایت
https://einarschlereth.blogspot.com/2019/05/bericht-aus-erster-hand-von-einer.html