روز اقدام کارگری با شعور طبقاتی یا اعتراض سمبلیک بر زمین بورژوازی؟ بیانیه به مناسبت اول ماه مه

نوشتۀ: تدارک کمونیستی
Write a comment

رفقا، به حرف آنانی گوش ندهید که از کمونیسم داستانی تخیلی و مربوط به آینده می سازند. به آنانی اعتماد نکنید که می گویند "کمونیسم البته خوب است، اما باید واقع بین بود. اکنون وقت مبارزه برای حداقل دستمزد است."  آنان شاید زمانی آرمانگرایانی پرشور بودند، اکنون اما خادمان بورژوازی اند. در هر رنگ و لباسی که باشند و به هر زبانی که سخن بگویند.

روز اقدام کارگری با شعور طبقاتی یا اعتراض سمبلیک بر زمین بورژوازی؟ بیانیه به مناسبت اول ماه مه

رفقای کارگر، یک بار دیگر روز اول ماه مه، روز جهانی کارگر فرا میرسد و همراه با فرارسیدن این روز یک بار دیگر صف انبوهی از دوستان دروغین کارگران و "رهبران" خودخواندۀ جنبش کارگری با جار و جنجال به استقبال این روز رفته و روزی را که زمانی از سوی جنبش نیرومند سوسیالیستی کارگران برای تجدید قوا و سازمانیابی این طبقۀ خالق جهان مدرن اعلام شده بود به روزی بزرگ برای فریب این طبقه تبدیل می کنند. این حقیقتی تلخ است که روز جهانی کارگر نیز، همچون روز جهانی زنان، اکنون مدتهاست که به مراسمی سمبلیک و تهی از هر گونه مضمون عملی و تأثیر گذاری واقعی در پیشرفت جنبش کارگری بدل شده است. روزی که قرار بود با یاد و خاطرۀ کارگران جانباختۀ شیکاگو جنبشی زنده و پر نشاط و سرشار از امید به آینده را یک گام به پیش براند، اکنون خود به شبحی بیرنگ از مرده ای متحرک بدل شده است. روزی که در دست انواع فرصت طلبان چپ و جنبشهای اجتماعی واپسگرا به فرصتی برای مصادره میراث انقلابی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر بدل گشته و نه در راه رهائی طبقه کارگر، بل در راه تشدید بندهای اسارت آن به کار گرفته می شود. روز شعار کارگری با شعور بورژوائی و نه شعور کارگری.

رفقا، این واقعیت تأسف انگیز جهان معاصر است که طبقه ای که اصلی ترین نیروی خالق ثروت اجتماعی است در روزی که میراث خود اوست و باید نماد قدرت او باشد، در معرض وسیع ترین و فشرده ترین خرافات بورژوازی قرار می گیرد. روزی که باید روز مارش کارگران با چکامۀ خود آنان باشد، به روزی بدل گردیده است که آهنگ رقص آن را ارکستر متنوع بورژوازی می نوازد. روز یادآوری و نمایش قدرت طبقه به روز فریب او بدل گشته است. روزی که حماسی ترین ستایشها از کارگران بر زبان نمایندگان طبقات دارا جاری می گردد تا چاره یابی برای ضعفهای نفس گیر طبقه به فراموشی سپرده شود. روزی که به جای نبضی برای بیداری اکنون مخدری برای تسکین طبقه است.

ضدکارگری ترین اعوان و انصار بورژوازی در این روز والاترین ستایشها را از کارگر بر زبان می رانند. آنان مقام کارگر را مقامی الهی می نامند تا با عروج معنوی مقام طبقه هبوط زمینی و واقعی این طبقه را از دید او پنهان کنند. کسانی که تاب تحمل دور هم جمع شدن چند کارگر را ندارند و نیروی انتظامی قهارشان به مثابۀ تیری در کمان در اولین لحظۀ بروز جنبشی ولو ناچیز از چله رها می شود، در این روز مقام کارگر را مقامی خدائی می نامند تا بار سنگین و خورد کنندۀ زندگی روزمره بر گردۀ کارگر را برای او قابل تحمل تر کنند و این سربازان فداکار سرمایه را برای خدمت هر چه بیشتر روانۀ مسلخ مقدس تولید کنند. این اما فقط یک وجه از نمایش فریبی است که وجوه دیگرش را فراکسیونهای دیگر بورژوازی و دنباله روان آن تشکیل می دهند.

عقلای معتدل بورژوازی، حامیان و مدافعان حقوق شهروندی کارگران، آنان که می دانند بسته نگه داشتن سوپاپ دیگی که میلیونها کارگر در آن در معرض سخت ترین فشارها قرار دارند می تواند به انفجاری غیر قابل کنترل بیانجامد، در این روز در مقام مدافع حقوق کارگران خواستار تأمین یک زندگی "شرافتمندانه" برای کارگران می شوند و بسیار بسیار زمینی و واقع بینانه از حق کارگران برای تشکیل اتحادیه ها و سندیکاهائی دفاع می کنند که هم قرار است "ضامن دمکراسی" باشند و هم "ابزار چانه زنی" کارگران. آنان به ویژه در این روز صدای اعتراضشان را بر علیه سرکوب تلاشهای کارگران برای تشکل مستقل خویش بلند می کنند که به زعم آنان از ملزومات برقراری دمکراسی اند. آنان به کارگران و به سرکوبگران آنان یادآوری می کنند که تأمین این حقوق از شمار وظایف پایه ای هر حاکمیتی است که به "حقوق بشر" متعهد باشد. و در همین رعایت "حقوق بشر" است که آنان تقدس خدشه ناپذیر مالکیت خصوصی را نیز به کارگران یادآوری می کنند تا مبادا "تشکل مستقل" آنان رعایت این اصل پایه ای تر را به فراموشی بسپارد.

و سرانجام باید از لشگر گستردۀ "فعالین کارگری" و احزاب و دستجات چپ نام برد که بدون آنان ارکستر بورژوازی کامل نخواهد بود. این انبوه "سوسیالیستها" و "کمونیستها" و چپهای رادیکال و دمکرات و انقلابی و غیره ای که ستایش معنوی از طبقۀ کارگر را با رنگ و لعاب سوسیالیستی و کمونیستی و الفاظ طبقاتی نیز آذین می کنند تا در عرصۀ عمل واقعی همان پلاتفرم بورژوازی را در مقابل آنان قرار دهند. آنان نظام استثمار و سرمایه داری و نئولیبرالیسم و جنگ افروزی و هر چیز دیگری را به دشنام می کشند و شما را به اقدام و گردهمائی فرا می خوانند تا سرانجام از شما بخواهند که خواستار "تحقق دستمزد حداقل و مناسب بر اساس سبد معیشت و یک زندگی شرافتمندانه و مطابق با استانداردهای روز" شوید. حقیقتا کدام "استانداردهای روز" را برای شما موعظه می کنند؟ مگر نه این که این "استانداردهای روز" را بورژوازی با قهر طبقاتی خود بر کارگران سرتاسر جهان تحمیل کرده است و آنان را در جهانی انباشته از ثروت مادی به قعر فلاکت رانده است؟

آنان دقیقا همان چیزی را برای روز اول ماه مه در مقابل شما قرار می دهند که خودتان در هر روز و هر لحظه از زندگی پر مرارت روزمره اتان با آن دست و پنجه نرم می کنید و برایش کار می کنید و می جنگید. آنان حتی در روزی که یک انترناسیونال سوسیالیستی کارگران آن را اعلام کرده است جرأت طرح چشم اندازی را به خود نمی دهند که گامی فراتر از همان نظمی باشد که خود آنان در لفاظی شان محکوم می کنند. آنان از شما می خواهند برای همان مطالبات اجتماعی به میدان بیائید که هم اکنون قالب حکومت دمکراسی های غربی را شکل داده است. در همان قالب "آزادی بیان و تشکل و اجتماعات" و امثالهم است که تودۀ هر چه انبوه تری از طبقات کارکن در همان کشورهای دمکراتیک به قعر فلاکت رانده شد اند. در همان قالب دمکراتیک است که همان جنگهای خونین و تهاجمات و تجاوزات امپریالیستی سازمان داده می شوند که ظاهرا هر فعال چپی به آن معترض است. این که امروز در ایران این "آزادیهای اجتماعی" یا وجود ندارند و یا مخدوش می شوند، ذره ای در مضامین بورژوائی خود آن آزادیهای اجتماعی تغییر نمی دهد. تاریخ سرمایه داری و تاریخ جنبش کارگری نشان داده است که تمام این آزادیهای اجتماعی تنها و تنها در شرایطی توانستند به تغییر مثبتی در زندگی طبقۀ کارگر و در کل حیات اجتماعی منجر شوند که شمشیر داموکلس یک طبقۀ کارگر قدرتمند سوسیالیست بر فراز سر بورژوازی به پرواز درآمده باشد. در فقدان این قدرت اجتماعی تهدیدآمیز، آزادیهای اجتماعی مزبور در خدمت تحکیم بندهای انقیاد طبقۀ کارگر قرار داشته و دارند. این را نیز تاریخ سه دهه اخیر به روشنی اثبات کرده است. مسأله برای طبقه کارگر نه مبارزه برای آن آزادیهای اجتماعی، بلکه برای نظمی است که نظام معاصر را با تمام ضمائم آن به بایگانی تاریخ بسپارد.

رفقا، اول ماه مه میراث طبقۀ کارگر سوسیالیست آغاز قرن بیستم است. این روز انترناسیونالیسم است، روز اندیشیدن به آینده و تدارک مبارزه برای آن است. روزی است که ارجگذاری از میراث گذشتگان تنها هنگامی می تواند معنی داشته باشد که پرچم بر زمین افتادۀ آنان مجددا به اهتزاز درآید. حتی اگر در یک جمع و محفل کوچک کارگری بتوان به روح حاکم بر این روز اتکا کرد و طرح جهانی نو را با رفقای دیگر در میان گذاشت، آنگاه این روز به معنای واقعی بزرگ داشته شده است.

طبقۀ ما هر روز و هر لحظه در حال تن دادن به الزامات نظم سرمایه داری است. چه کارگر منفردی که با سرمایه دار منفرد مواجه می شود و چه حتی آنجا که کارگر متشکل در اتحادیه ها و سندیکاهایش به مقابله با صاحبان سرمایه می رود، در اصل تن دادن به الزامات انباشت تغییری به وجود نمی آید. معضل اساسی جهان معاصر و مشکل پایه ای طبقۀ کارگر در برقراری همین الزامات است. الزاماتی که نه به طور منفرد و نه در تشکلهای صنفی می توان به مقابله با آن برخاست. در سپهر سیاست است که می توان قهر متشکل خصم طبقاتی را به چالش کشید و همین قهر متشکل است که حفاظت و صیانت از آن الزامات روزمره را برای طبقات حاکم امکانپذیر می کند.

روز اول ماه مه می تواند و باید به عنوان حلقه ای در به چالش کشیدن این قهر طبقاتی درک و برگزار شود. اگر نتوان در جلسات و تجمعات و مهمانی ها و محافل این روز چشم انداز جهان آینده و راه متشکل شدن برای آن را به بحث و گفتگو در میان رفقای طبقاتی و همکاران خویش گذاشت، آنگاه هیچ وقت نمی توان حتی رؤیای رهائی را نیز تصور نمود.

رفقا، به حرف آنانی گوش ندهید که از کمونیسم داستانی تخیلی و مربوط به آینده می سازند. به آنانی اعتماد نکنید که می گویند "کمونیسم البته خوب است، اما باید واقع بین بود. اکنون وقت مبارزه برای حداقل دستمزد است."  آنان شاید زمانی آرمانگرایانی پرشور بودند، اکنون اما خادمان بورژوازی اند. در هر رنگ و لباسی که باشند و به هر زبانی که سخن بگویند. کمونیسم جنبش امروز ماست و باید باشد. جنبشی که هر چقدر هم ناتوان باشد، باز هم مضمون و محتوایش باید کمونیستی باقی بماند. نهال درخت سیب هنوز بارآور نیست، اما نهال درخت سیب است. نمی توان امروز جنبشی را سازمان داد که محرکه ها و مطالباتش بورژوائی اند و فردا از چنین جنبشی انتظار تحقق جامعۀ خودگردان کمونیستی را داشت. رایحۀ فرا رفتن از نظم موجود می تواند و باید همین امروز در نهال جنبش ما خود را نشان دهد. اول ماه مه را می توان به مکان و موقعیتی برای طرح مطالبات طبقاتی و فرارونده از نظم معاصر بدل نمود. مطالباتی که هنوز تا نبرد قطعی و تسخیر قدرت سیاسی بسیار فاصله دارند، اما همین امروز نیز می توان آنها را طرح کرد و مبارزه برای آنان را سازمان داد. طبقۀ کارگر اینگونه است که می تواند هم به رهائی خویش و هم به رهائی بشر از چنگال سلطۀ سرمایه بیندیشد و در راه آن اقتدار لازم خود را سازمان دهد.

ما فرصت را مغتنم شمرده و همراه با تبریک روز جهانی کارگران یک بار دیگر همۀ رفقای کمونیست را فرا میخوانیم در این روز به مشورت و تبادل نظر با رفقای دیگر پرداخته و به مطالباتی بیندیشند که همین امروز و در چهارچوب همین نظم می توان برای آنان مبارزه کرد و در عین حال بذر فرا رفتن از نظم معاصر را پاشاند. از نظر ما این مطالبات می توانند در برگیرندۀ مواد زیر باشند:

الف – هفتۀ کار سی ساعته. این در جهان امروز و در ایران به خوبی امکانپذیر است. محاسبۀ دقیق تر بارآوری نیروهای مولده و نیازهای پایه ای جامعه قطعا حاکی از آن خواهد بود که حتی هفتۀ کار کوتاهتر از این نیز امکانپذیر است. با چنین کاهش رادیکالی در ساعت کار هفتگی است که بخشهای وسیعی از طبقۀ کارگر که برای همیشه از گردونۀ تولید خارج شده اند و در معرض انحطاط قرار گرفته اند، بازسازی خواهند شد و کل طبقۀ کارگر لااقل از بخشی از اوقات فراغتی برخوردار می گردد که هم اکنون طبقات صاحب سرمایه و ثروت از آن برخوردارند و به اتکاء همان نیز لشگری از نظریه پردازان و قلم به دستان را به جان طبقۀ کارگر انداخته اند. سی ساعت کار هفتگی لازم و شدنی است و در عین حال ترمزی است بر سر راه سرمایۀ عنان گسیخته که با هر درجه از پیشرفت تکنولوژی از یک سو بخش وسیعتری از طبقۀ کارگر را به عنوان جمعیت مازاد از دور حیات اجتماعی خارج می کند و از سوی دیگر در میان بخشهای باقی مانده در تولید و توزیع اجتماعی شدت کار و زمان کار بخشهای شاغل را تا حد مرگ افزایش می دهد.

ب- حداکثر درآمد نباید بیش از 5 برابر حداقل درآمد باشد. آن کسی که در قعر فقر و فلاکت دست و پا می زند یک انسان است و آن کسی که برای خرید یک ساعت معادل ده سال حقوق یک کارگر را صرف می کند نیز یک انسان است. این نابرابری نه خدا داده است و نه بلائی است طبیعی. این نابرابری نسبتی است که خود انسانها روا داشته اند و همانها نیز می توانند آن را از میان بردارند. ثروت مادی جوامع بشری هم اکنون نیز به اندازه ای هست که بتوان برخورداری داوطلبانه و به اندازه نیاز آن را مرعی نمود. این خوی حریص سرمایه دارانه است که مانع از تحقق چنین جهانی است. تنها با اتکاء قهر سازمان یافتۀ طبقات حاکم است که هشت نفر در جهان معاصر می توانند از ثروتی به اندازه نصف کل بشریت برخوردار باشند. در مقابل این قهر، می توان به قهر طبقاتی تودۀ کار و زحمت اتکا نمود و اگر سازمان داوطلبانۀ توزیع ثروت اجتماعی امروز امکانپذیر نیست، در مقابل می توان و باید مرزهای تخطی ناپذیری را در نسبت توزیع این ثروت اجتماعی برقرار نمود. با هیچ معیاری نمی توان شکاف درآمدی امروز بین فقیر و دارا را توجیه نمود. اگر ملاک شایستگی افراد در سازمان کار اجتماعی است، هیچ تخصصی نمی تواند به معنای آن باشد که یک فرد معادل صدها و هزاران برابر یک فرد دیگر از موهبتهای اجتماعی برخوردار شود. تنها به اتکاء تقدس مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید است که چنین جنونی عاقلانه جلوه گر می شود و اگر در روز اول ماه مه نتوان این تقدس و نظم ناشی از آن را به چالش کشید، پس چه زمان می توان؟

ج- آموزش رایگان در تمام سطوح و ممنوعیت آموزش خصوصی. نظام آموزش همگانی نظامی است برای تأمین نیازهای انباشت سرمایه و سیادت بورژوازی. این نظام به همان اندازه متکی بر اصل رقابت است که خود سرمایه داری و به همان اندازه هم خود نظامی نابرابر است و هم تضمین کنندۀ نابرابری. در این نظم می توان و باید اختلال ایجاد کرد. تنها با ایجاد اختلال در این نظم نابرابر است که می توان به نظمی متفاوت اندیشید.

د- بهداشت رایگان در کلیه سطوح و ممنوعیت کامل پزشکی خصوصی. آیا لازم است در این باره با شما صحبت کنیم؟ کدام یک از شما تاکنون از این رنج نبرده اید که تتمۀ دار و نداری را که بقال و سوپر مارکت سر کوچه از جیب شما در نیاورد، بیشتر از آن را دکتر معالج شما و فرزندان و همسرانتان از جیبتان بیرون کشیده است؟ کدام یک از شما شاهد عملهای جراحی زیبائی وسیعا رایج در میان طبقات دارا و فروش کلیه ایضا وسیعا رایج در میان فقرا نبوده اید؟ کدام یک از شماست که فرق بین بیمارستان خصوصی و اتاق یک تختی با بیمارستان گندیدۀ عمومی و بیماران خوابیده در راهروها را ندیده و نداند؟

رفقا، اینها فقط بخشی از چنان مطالبات فرا رونده ای اند که امروز می توان و باید به میان کشید. مسأله بر سر تحقق فوری این مطالبات نیست. کسانی که با چنان استدلالاتی به تخطئۀ چنین مطالباتی می پردازند، چاکران بورژوازی اند. مسأله بر سر این است که سلطۀ بلامنازع سرمایه چنان فلاکتی را بر ما تحمیل نموده است که حتی از اندیشیدن به جهانی سعادتمند باز مانده ایم. مسأله این است که حتی در روز تجدید عهد برای جهان کمونیستی آینده نیز باید به سخن گفتن از حداقل دستمزد و سبد هزینۀ معیشت کارگران بسنده کنیم.

این جهان شایسته ما نیست. اما بدتر از آن، این عجز شایستۀ ما نیست که حتی نتوانیم جرأت بیان آرمانهای خود را داشته باشیم. شاید این بار بتوان در روز اول ماه مه گامی برای در هم شکستن این عجز به سوی اقتداری برداشت که پیش شرط هر گونه موفقیتی است. بگذار صاحبان سرمایه و ثروت از اقتدار طبقۀ تولید کنندگان ثروت بر خود بلرزند.

اول ماه مه بر شما فرخنده باد

تدارک کمونیستی – جنبش برای سازمانیابی حزب پرولتاریا

6 اردیبهشت 96

26 آوریل 2017

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر