استیلای "ان جی او"ها بر جهان عرب

نوشتۀ: اسعد ابو خلیل
Write a comment

در طول بیش از 20 سال گذشته، فراگیر شدن گروه های "جامعه مدنی" فرهنگ سیاسی را به گونه ای تغییر داده است که به منافع استعمار غربی خدمت می کند.

 

بیست و ششممین گرد همایی فواید سالانه بنیاد رینیه معوض، 4 نوامبر 2019. ( یوتیوب)

طی چند دهه گذشته تعداد NGO  های مورد حمایت غرب به طور قابل ملاحظه ای در تمام کشورهای عربی افزایش یافته است. در سال 2015، نخست وزیر فلسطین تخمین زد که غرب مبلغ 800 میلیون دلار تنها برای تأمین اعتبار تعداد دو هزار و هشصد و هشتاد ودو  NGO در کرانه باختری صرف کرده است.

این سرمایه گذاری بازده خوبی برای دولت های غربی به شکل تغییرات چشمگیر در فرهنگ سیاسی مسلط[این کشورها] داشته است

در طول جنگ سرد، سیاست های غربی بر حمایت از رژیم ها و احزاب سیاسی برای خنثی کردن کمونیسم، سوسیالیسم و ناسیونالیسم عرب متمرکز بود. اما به نظر می رسد دولت های غربی امید به احزاب سیاسی را از دست داده اند ، احیانا به این دلیل که اعراب جوان تر احتمالا کمتر به آنها می پیوندند.

اعتراضات اخیر در عراق، لبنان و سودان نقش تقلیل یافته ی احزاب سیاسی را – نقشی که تقریباً وجود ندارد - آشکار کرد. نسل های قدیمی تر اعراب به صفوف اخوان المسلمین، احزاب ناسیونالیست عرب و احزاب و سازمان های چپ گرا می پیوستند. در حال حاضر این دیگر موضوعیتی ندارد. احتمالاً به خاطر پیوند احزاب سیاسی با یک نظم فاسد است  که جوانان عرب بنفع عضویت در گروه های فیسبوک و واتساپ به آنها پشت می کنند.

 

معترضین در بغداد ، 1 اکتبر 2019

دولت های غربی نسبت به این تغییرات آگاه هستند و بودجه ان جی او ها را – همواره به اسم حقوق بشر، حقوق زنان و "ترویج دموکراسی"- افزایش داده اند. دولت های محلی - حتی متحدین و خدمتگزاران  ایالات متحده - از افزایش نقش  NGO ها کاملاً آگاهی دارند و تمایلی به دستگیری و تعرض به اعضای NGO های محلی و آزار آن ها ندارند.

افزایش نقش NGOها با پایان جنگ سرد همزمان بود؛ این زمانی بود که دانشگاهیان غربی شیفته و عاشق مفهوم جامعه مدنی شده بودند. کنفرانس ها و کارگروه های دانشگاهی برای بحث در مورد نقش جامعه مدنی برگزار شد وNGO ها در سراسر منطقه شروع به جوانه زدن کردند.

اما چیزی مشکوک در این باره وجود داشت: درحالی که تعداد قابل اتکایی NGO در خاور میانه وجود ندارد، به نظر می رسد که دولت های غربی روی NGO ها در مناطق اطراف اسرائیل سرمایه گذاری کرده اند( مخصوصا در لبنان، فلسطین و اردن). NGO  ها با روش هایی که ابزاری بود برای تغییر فرهنگ سیاسی جهان عرب، به مسائل پرداختند.

علیه وحدت اعراب

اول: NGO ها  بر علیه اصل ناسیونالیسم عربی و وحدت آن ها عمل می کنند. بجای آنکه  مردم عرب را به عنوان یک واحد بحساب آورند – آنچنان که آن ها خودشان را چنین می بینند-  NGO  ها معمولاً از جهان عرب به عنوان "  MENA" (خاورمیانه و شمال آفریقا- Middel East- North Africa ) یاد می کنند. این اصطلاح هر هویت سیاسی را که دربرگیرنده دولت اشغالگر اسرائیل نباشد، پاک می کند. منطقه MENA به واژگان استاندارد NGO ها در جهان عرب تبدیل شده است.

دوم: NGO ها در درجه اول با مسائلی سروکار دارند که در آن اعراب قربانی سایر اعراب هستند اما هیچگاه قربانی غربی ها نیستند. NGO  هایی وجود دارند که با "جنایات ناموسی" و "خشونت خانگی" سر و کار دارند. اما دولت های غربی علاقه ای به تأمین بودجه NGO  هایی ندارند که تعداد کشته های ناشی از بمب های غربی و اسرائیلی را ردیابی می کنند. این در مقیاس بالا همان ذهنیت سفید پوستان نژاد پرست است که به "جنایات سیاه – علیه – سیاه " اشاره می کنند اما اهمیتی به تیراندازی پلیس به سیاه پوستان نمی دهند.

سوم:NGO  ها در جهان عرب به طور مرتب صلح، آرامش طلبی و " رواداری" را ترویج می کنند. اگرچه ممکن است این آرمان ها به نظر خوش آهنگ برسند، اما با دستور کار غرب برای عادی سازی روابط با اسرائیل تطابق دارند. سرزمین های اعراب هنوز در اشغال اسرائیل است(در لبنان، فلسطین، سوریه، و حاکمیت مصر بر صحرای سینا هم – یعنی منطقه ای که اسرائیل براساس پیمان صلح با مصر تخلیه کرد- جای سوال دارد.). اسرائیل همچنان به تجاوز علیه اعراب ادامه می دهد.

فقط در چند سال گذشته، اسرائیل اهدافی را در سودان، لبنان، فلسطین، سوریه، عراق بمباران کرده و ترور هایی علیه اعراب و ایرانیان در سراسر جهان مرتکب شده است. این ایده که اعراب باید نه فقط در مواجهه با اشغال گری اسرائیل بلکه در برابر هجوم غربی ها به سرزمین های خود(از لیبی تا عراق) به اصل عدم خشونت وفادار باشند، دستورالعمل تسلیم در برابر سلطه خارجی است. مقاومت فرانسوی ها در برابر اشغال نازی ها چگونه باید به فراخوان به انفعال صلح طلبانه برخورد میکرد؟ و آمریکایی ها در جنگ انقلابی چگونه باید با کسانی مواجه می شدند که «رواداری» و مبارزه غیر خشونت آمیز را موعظه می کردند؟

ساختار واژگانی جدیدی لازم است

چهارم: همه کارکنان NGO  ها تحت رهنمودهای اکید و پارامترهای سیاسی قرار دارند. وقتی رادیکال ها یا چپگراها به صفوفNGO ها می پیوندند، تغییر می کنند. صحبت کردن در باره تغییرات رادیکال با واژه شناسی غربی درباره آزادی سیاسی جایگزین میشود.(این امر تا زمانی صادق است که دولت ها خدمتگزار ایالات متحده نباشند. شما فعالیت NGO  های غربی را در هیچ یک از کشورهای حوزه خلیج  نمی بینید. تنها سازمانهای حقوق بشریِ مجاز در عربستان سعودی، توسط دولت ایجاد شده اند و هرگز رژیم را به دلیل نقض حقوق بشر مقصر نمی دانند.) زبان سیاسیِ NGO ها توسط جوانان تحصیل کرده شهری بکار گرفته می شود که طوطی وار واژگان وزارتخانه های خارجه کشورهای غربی را تکرار می کنند. مناقشه اعراب– اسرائیل تبدیل به " مناقشه فلسطینی– اسرائیلی " میشود.

بنر تظاهرات در 12 آگوست 2006، در تورنتو، کانادا. علیه تجاوز اسرائیل/ اشغال فلسطین و لبنان

پنجم: نقشNGO های عربی مطئنا در طیف ائتلاف سیاسی ارتجاعی راست گرا قرار دارد. برای مثال همهNGO ها در لبنان، به مثابه زائده ای از جناح راست طرفدار کمپ سعودی/ایالات متحده فعالیت میکنند، و سازمان های حقوق بشری غربی(مثل دیده بان حقوق بشر یا سازمان عفو بین الملل) همه تقریبا عضو اعلام نشده مؤسسات دست راستی در کشورند. در لبنان، بنیاد رینیه معوض به عنوان یک دریافت کننده محبوب وجوه ایالات متحده ظاهر شده است، و در جشن سالانه آن در هتل های پنج ستاره در واشنگتن، D.C ، یک ستاره درحشان محلی مثل پاول ولفوویتز Paul Wolfowitz را به خود جلب کرد.

 

 

اما در لبنان، این بنیاد با بنیانگذارش، نایلا معوض در ارتباط است. نایلا معوض نماینده پیشین پارلمان است که در گرایش راست افراطی ائتلاف راستگرای 14 مارس قرار دارد(با تمرکز شدید بر ضرورت خلع سلاح حزب الله، که تنها عامل بازدارنده در برابر تجاوز اسرائیل به لبنان است). مایك پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا در سفر اخیر خود به لبنان، تنها از خانه یك نفر بازدید كرد، میشل معوض، پسر نایلا موحد، که درباره دوستی دیرینه با پومپئو صحبت کرد.

هنوز مشخص نیست که چرا مقامات ایالات متحده از کار این بنیاد تا این حد رضایت دارند، دلیل این ابهام این است کهNGO ها باوجود همه تبلیغاتی که بر شفاف بودن می نمایند، بسیار غیر شفاف عمل می کنند و جزییات مربوط به بودجه یا برنامه های واقعی خود را منتشر نمی کنند. این غیر منطقی نیست که تصور کنیم کهNGO های محلی وظایف سیاسی خود را از سرمایه گذاران غربی  اخذ می كنند. بودجه ایالات متحده برای دانشگاه آمریکایی بیروت چنان با برنامه سیاسی او گره خورده است که دولت آمریکا، چند سال پیش، حقیقتا از مدیریت آنجا خواسته بود تا در مورد گرایشات سیاسی والدین هر دانشجویی که بورس تحصیلی با بودجه ایالات متحده دریافت می کند، تحقیق کند.(مدیریت در آن زمان امتناع كرد.)

شیشم: در عصر بیکاری بالا در بین جوانان عرب، حقوقNGO هایی که از طریق کشورهای غربی تامین مالی می شوند، بسیار با ارزش است. هنگامی که روزنامه نگاران محلی به اوج کار حرفه ای خود میرسند، آرزویشان پیدا کردن کاری درNGO هاست. به همین خاطر، روزنامه نگاران جوان عرب به آن معیارهای سیاسی دل می بندند که مورد حمایت NGO  ها است. به عنوان مثال، کمتر کسی جرات دارد از مقاومت در برابر اسرائیل حمایت کند زیرا می داند که رد صلاحیت خواهد شد. و کمتر کسی جرات می کند که فضیلت سرمایه داری یا جنگ کشورهای غربی علیه تروریسم را زیر سوال ببرد.

هفتم: دولت های غربی تنها تامین کنندگان بودجه NGO  های عربی نیستند. سرمایه گذاران خصوصی نیز فعال هستند. بنیاد سوروس در جهان عرب کاملاً فعال شده است و انواع سازمان ها و حتی وب سایت های خبری عربی را تأمین مالی می کند. در حالی که راستگرایان یهود ستیز اروپا مفتون جورج سوروس هستند، نقش سوروس در تأمین بودجه گروه های ارتجاعی عربی[متمایل به اسرائیل] غیرقابل انکار است.

مداخله و كنترل غرب بر جهان عرب در طول سالها شكلها و فرم های زيادي بخود گرفته است. در این هزاره، دولتهای غربی از توانایی NGO  ها در پیشبرد منافع استعماری خود که از طریق آلوده کردن فرهنگ سیاسی عرب ها با واژگان غربی قابل دستیابی است به شگفت آمده اند. توانایی ای که منافع غربی یا اسرائیلی را تهدید نمی کند.

با این وجود آگاهی فزاینده ای درباره نفوذ NGO  ها در حال شکل گیری است. در بعضی از رسانه ها، نگرانی درباره نقش آنها، گاهی به لحنی اغراق آمیز از توطئه گریِ آن ها منجر شده است. این اما غیرقابل انکار است که NGOها که بودجه غربی دریافت می کنند، نقش های گسترده ای در کشورهای اطراف فلسطین اشغالی ایفا می نمایند، و وظیفه و ماموریت آنها لزوماً ایده آل های بلند پروازانه ای را منعکس نمی کند که بر روی بروشورهای براقشان چاپ شده است.

ترجمه: تحریریه سایت

منبع : Consortium News

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر