مارکس و بلشویکها

نوشتۀ: فرانتس مهرینگ
Write a comment

اگر مارکس در آن زمان به پیروزی دست می یافت و با این پیشنهاد مواجه می شد که اکنون دیگر "دیکتاتوری پرولتاریا" را از طریق انتخابات نو و بر اساس حق رای همگانی ایجاد کنید، آنگاه مارکس چنین متفکر ژرف اندیشی را مطمئنا نه به زندان بلکه برای مراقبت به یک تیمارستان بسته حواله می داد.

در پاسخی که هیات اجرایی حزب سوسیال دموکرات مستقل (USP) (*)  به نامه ای داده است که من چند ماه پیش در پراودا منتشر کردم، گفته شده که کل آن حزب (USP)  انقلاب روسیه را تحسین می کند، حتی اگر عده ای تکرو مثل کائوتسکی و آ.اشتاین که [البته] آزادی بیانشان نباید سلب شود، علیه بلشویسم حسادت بورزند. اگرچه این "دفاعیه" با واقعیت همخوانی ندارد، اما من ترجیح می دهم بپذیرم که "سیاست خارجی سوسیالیستی"، یک ارگان شناخته شده USP ، از هیستری ضد بلشویکی خود برائت می کند، و سردبیرش حتی بدون مداخله اعجازهای انجیلی از یک تبهکار به قدیسی مبدل می شود که همچون ماده شیری در دفاع از بچه هایش، با "احساس و آگاهی" برای بلشویکها می جنگد.

اما در حال حاضر کارل کائوتسکی فاقد این انعطاف پذیری در تغییر عقیده است، و در "سیاست خارجی سوسیالیستی" دوباره  به مبارزه علیه سیاست بلشویکی ادامه می دهد. ما نمی خواهیم مزاحم تفریح او بشویم، اول به دلیل ترحم و دوم به این دلیل که ما علاقه ای نداریم تا با سر توی دیوار برویم. مگر کسی هست که از درام ایلیاد برانگیخته نشده باشد آن هنگام که هکتور(**)، قهرمانِ تروا، بی پروا و آسان به اردوگاه دشمن هجوم می آورد و آنخیسسِ پدر را بر دیوارهای ترویائی که ترک کرده است؛ مجهز به شمشیر و زره برای رزم مرگ و زندگی می بیند. و بالاخره اینکه هرگونه وساطت و رفع و رجوع کردنی هم بین بلشویسم و این کائوتسکیسمی ناممکن است که لنین سه سال پیش درباره آن با این عبارات بیان کرده بود که: "طبقه کارگر بدون مبارزه علیه این ارتداد، این ذلالت، این تملق در برابر اپورتونیسم و این مبتذل سازی تئوریک بی مانند مارکسیسم، قادر نخواهد بود رسالت انقلابی و تاریخی و جهانی خود را به انجام رساند. کائوتسکی گری یک امر اتفاقی نیست، بلکه محصول تناقضات انترناسیونال دوم یعنی آمیزه ای از وفاداری به مارکسیسم در حرف و تبعیت از اپورتونیسم در عمل است"1 ما خیلی متاسف هستیم که لنین واژه هایی این چنین  تند به کار برده است، اما از آن جا که برای این کار دلایل کافی داشت، ما هم باید لحن کلامش را بپذیریم.

خوب ما نمی خواهیم در مجادله کائوتسکی با بلشویسم دخالت کنیم. اما کائوتسکی تلاش می کند که این مجادله را به آلمان بکشاند. این طور که ادعا می کند که دیکتاتوری پرولتاریا در آلمان هیچگاه با مشی تروریستی بلشویکی فهم نشده است. بلکه تحت معنای دموکراسی فهمیده می شده که معنای اصلی آن، حق رای همگانی برابر، مستقیم و مخفی است. این ادعا یک طوری نفس را بند می آورد. این دیگر در عمق نگری دست عمو برسیگز(***) را از پشت بسته است که ادعا میکرد فقر از صرفه جوئی ناب ناشی می شود. اما این منعکس کننده کائوتسکیسم است، آنچنان که هست.

این حق را درباره او باید ادا کنیم و بگوئیم که [در مورد آلمان] کاملا هم بیراه نمی گوید. در دوره ای که او رشد کرد، این عقیده در حزب نمایندگان متعددی داشت که اگر در هر پنج سال یک چند صد هزار رایی بدست آورند روزی زیبا فرا خواهد رسید که به طور اتوماتیک به سواحل جامعه سوسیالیستی برسیم. آن زمانی بود که حتی مردی چون ببل فروپاشی جامعه کاپیتالیستی را برای سال 1893، سپس برای سال 1899 اعلام می کرد؛ و هنگامی که محاسبه با ارقام فوق به مشکل برخورد، در یک کنگره حزبی این اطمینان خاطر را داد که تعداد کمی از اعضای حزب زنده نخواهند بود تا روزی را ببینند که در آن پرچم سرخ پیروزمندانه بر فراز کره زمین به اهتزاز در خواهد آمد. البته حق رای همگانی در آن زمان هم، نقایص خود را نشان می داد؛ خوب در سال های 1887 و 1907، که آن نقایص برای همیشه به نحو "درخشانی" ترمیم شدند(****). [و] "درخشانترین" آن ها در سال 1912 بود، که آن حزب دیگر خود را در جایگاه مباشر میدان جنگ یافت. سالی  که آن ها با باجگیری رذیلانه ی همان آزادیخواهانی که طی چند دهه در تمام انتخابات به آن ها به گونه ای شرم آور خیانت کرده بودند، یک تا دو دوجین نماینده البته به لطف کائوتسکیسم  قربانی کردند. با این رندی نبوغ آمیز، پارلمان کنونی متولد شد، که کشف رد پائی از "دیکتاتوری پرولتاریا" در آن با مشکل زیادی حتی برای کائوتسکی مواجه است.

کائوتسکی که همزمان هم قربانی و هم عامل این پدیده بیمارگونه است، قادر به خلاصی از آن نیست و از دست رفیق زتکین بسیار عصبانی است که اصرار او بر حفظ این توهمات را به حق امری متعلق به کودکان سیاسی می داند. اما اگر او تلاش دارد که رفیق زتکین را به این دلیل ریشخند کند که وی اصول دمکراسی را هر جا که به نفعش نباشد رد می کند، در حال نادیده گرفتن این نکته جزئی است که با این گنده گوئی بیمزه اش تنها یک تفاخر خرده بورژوایی مستعمل را تکرار می کند

"دیکتاتوری پرولتاریا" ایده و مفهومی است که توسط کارل مارکس مطرح شده است (2) و خود انتخاب این واژه ها مشخص می کند که آن نه درباره اصولی جاودانه، بلکه مربوط به شرایطی گذرا در جامعه سوسیالیستی است، که پرولتاریا قدرت سیاسی را تصرف کرده است، اما هنوز باید ویرانه های جامعه پیشین را از سر راه بردارد تا راه را برای جامعه نوین هموار سازد. این که در این مرحله این دموکراسی نیست که - با علامت مشخصه منحصر به فردش یعنی حق رای همگانی - حرف اول را می زند، بلکه تنها منافع پرولتاریا است که تعیین کننده است، در سرشت مسئله است. مارکس خودش در این مورد کوچکترین شکی باقی نگذاشت.

او البته فقط یکبار از این شانس برخوردار بود که با یک جنبش انقلابی همراه باشد، اما در 300 شماره روزنامه ی "نوی رانیشه تسایتونگ" بگردید تا اثری حتی با اغماض از این ایده گنگ بیابید که "دیکتاتوری پرولتاریا" حق رای همگانی است. برعکس!  درست بر همان محصولات حق رای عمومی آن زمان، تجمعات فرانکفورت و برلین بود که مارکس رگبار انتقادات بیرحمانه را فرو ریخت و این را حق توده های انقلابی دانست که این نمایندگان سربراه [انتخاب شده با رای همگانی] را تروریزه کنند. اگر مارکس در آن زمان به پیروزی دست می یافت و با این پیشنهاد مواجه می شد که اکنون دیگر "دیکتاتوری پرولتاریا" را از طریق انتخابات نو و بر اساس حق رای همگانی ایجاد کنید، آنگاه مارکس چنین متفکر ژرف اندیشی را مطمئنا نه به زندان بلکه برای مراقبت به یک تیمارستان بسته حواله می داد.

مارکس از این خسته نمی شد که تکرار نماید که در صورت پیروزی "برای کوتاه کردن درد مرگ جانکاه جامعه کهن و برای آسان کردن و متمرکز کردن درد زایمان خونین جامعه نوین؛ تنها یک وسیله- تروریسم انقلابی" در برابر ماست. مارکس  "تبعید شده از کلن، آخرین جمله ای که حواله مخالفینش نمود که به خشونت خود  لباس قانون می پوشاندند، این بود: "هنگامی که نوبت ما برسد، ما تروریسم را بزک نخواهیم کرد."(3)

فرانتس مهرینگ، 1918

[مجله انترناسیونال، سال اول 1927، جلد 21، ص 670-680  بر اساس مجموعه آثار جلد 15، ص 770-780]

ترجمه وحید صمدی

منبع:

https://sites.google.com/site/sozialistischeklassiker2punkt0/mehring/1917-18/franz-mehring-marx-und-die-bolschewiki

زیرنویس:

1 W. I. Lenin: Sozialismus und Krieg. In: Werke, Bd. 21, S. 313.

 

(*) حزب سوسیال دمکرات مستقل، حزب سنتریست فرصت طلبی که در آوریل سال 2017 با انشعاب از حزب سوسیال دمکرات شکل گرفت. حزب در آغاز در برگیرندۀ مجموعه ناهمگونی از انقلابیون تا فرصت طلبان دست راستی را در بر مر گرفت و پس از تشکیل اتحادیه کمونیستی اسپارتاکیستها، این حزب از یک سو با عبارت پردازی طبقاتی در درون جنبش انقلابی کارگری فعال باقی ماند و از سوی دیگر عملا به حمایت از سیاستهای دست راستی و ارتجاعی حزب سوسیال دمکرات آلمان و مقابله با کمونیسم پرداخت. حزب سوسیال دمکرات مستقل سرانجام پس از بازگشت تعداد کثیری از اعضاء آن به حزب سوسیال دمکرات و تحمل شکستهای متعدد دچار انشعابات گردید و در سال 1931 باقیماندگان آن به گروه دیگری از انشعابیون از حزب سوسیال دمکرات پیوستند که تحت نام SAP  آغاز به فعالیت کرده بود.

(**) احتمالا مهرینگ آینیاس فرزند آنخیسس را مد نظر داشته است که پس از هکتور شجاعترین جنگجوی تروا تلقی می شد.

(*** مترجم)- Onkel Bräsigs عمو برزیگس شخصیت کمدی داستانی از فریتس رویتر درباره جامعه ای روستایی است.

(**** مترجم)-فرانتس مهرینک با اشاره به وقایعی در سال های فوق الذکر موضع کائوتسکی و سوسیال دموکرات ها در گرد آمدن پیرامون دموکراسی، حق رای همگانی و کسب اکثریت پارلمانی را مورد استهزاء و انتقاد قرار می دهد. در سال 1878 اتو فون بیسمارک قانون ضد سوسیالیستی را در پارلمان آلمان علیه سوسیال دموکراسی به تصویب رساند. برای این منظور پارلمان قبلی را که حاضر به تصویب این لایحه نشد منحل کرد و انتخابات جدیدی را برگزار نمود. پارلمان جدید این لایحه را به تصویب رساند.

در سال 1904 Herero ها در مستعمره آلمانی جنوب غربی آفزیقا علیه قدرت استعماری آلمان قیام کردند. این قیام که سپس با قیام NAMA  ها همراه شد که توسط سفیدها HOTTENTOTTEN  نامیده می شدند. این قیام که چهار سال به طول انجامید با قتل عام این دو قوم از سوی آلمان ها به پایان رسید، و بر اوضاع سیاسی آلمان و حزب سوسیال دموکرات نیز تاثیراتی عمیق برجای گذاشت. در سال 1906 امپراطوری آلمان بودجه اضافه ای به میزان 29 میلیون مارک برای تقویت سپاه استعماری آلمان در این مستعمره تقاضا نمود. این بودجه اضافی به دلیل ناموجه بودن جنگی که با کشته های بسیار از دو طرف همراه بود از سوی حزب سوسیال دموکرات رد شد. نمایندگان مرکز نیز با انتقادات تند نسبت به سیاست استعاری آلمان با این لایحه مخالفت نمودند. در عوض حزب محافظه کار و حزب لیبرال ملی موافق لایحه بودند. این لایحه با اکثریت ناچیزی رد شد. متعاقب آن امپراطور آلمان زیر سؤال بردن سیاست استعماری آلمان را خیانت نامید و پارلمان فورا منحل گردید و انتخابات جدیدی در 25 ژانویه 1907  برگزار گردید. در این فاصله جو علیه سوسیال دموکرات ها و مخالفین سیاست های استعماری بالا گرفت. این امر منجر به عب نشینی نسبی حزب سوسیال دموکرات گردید که سال ها پیش به شدت با هر شکلی از استعمار مخالفت می ورزید. آگوست ببل اعلام نمود: "سیاست استعماری به خودی خود جنایتکارانه نیست و می تواند حتی اهداف فرهنگی داشته باشد. این بستگی به چگونگی پیش بردن سیاست استعماری دارد. استعمار می تواند برای آزادسازی و متمدن کردن کشور های مستعمره نیز به کار آید....در این صورت سوسیال دموکرات ها اولین کسانی خواهند بود که از چنین استعماری حمایت می کنند."

این موضع گیری دردی از سوسیال دموکرات ها دوا نکرد. آن ها به عنوان مزدوران وطن فروش و خائنین بی وطنی توصیف شدند که احساس مسئولیتی در برابر خون مبارزین قهرمانی ندارند که جانشان را فدای شرف ملی کرده اند.

در انتخابات ژانویه 1907 با تمهیدات و آرایش جدیدی از نیروها، حزب سوسیال دموکرات نیمی از نمایندگانش در پارلمان را از دست داد. طرفداران سیاست های استعماری اکثریت پارلمان را به دست آوردند و لایحه بودجه ی اضافه برای سپاه استعماری آلمان به تصویب رسید.

تاثیر این وقایع و بر حزب سوسیال دموکرات - که محور فعالیتش را بر آرای عمومی و اعتماد به دموکراسی پارلمانی گذاشته بود- این بود که نمایندگانش در سال 1914 به سادگی به تخصیص اعتبار برای جنگ جهانی اول رای دادند.

https://www.dhm.de/archiv/ausstellungen/namibia/stadtspaziergang/pdf/10_reichstag.pdf

 

2 Karl Marx: Kritik des Gothaer Programms. In: Marx/Engels: Werke, Bd. 19, S. 28:

„Zwischen der kapitalistischen und der kommunistischen Gesellschaft liegt die Periode der revolutionären Umwandlung der einen in die andre. Der entspricht auch eine politische Übergangsperiode, deren Staat nichts andres sein kann als die revolutionäre Diktatur des Proletariats."

3 Karl Marx: [Die standrechtliche Beseitigung der „Neuen Rheinischen Zeitung"]. In: Marx/Engels: Werke, Bd. 6, S. 505.

مترجم: ترجمه این قسمت از مقاله مارکس در نویه راینیشه تسایتونگ. منبع زیر:

http://ciml.250x.com/archive/marx_engels/german/mew/band06_351.pdf

Die resultatlosen Metzeleien seit den Juni- und Oktobertagen, das lang-weilige Opferfest seit Februar und März, der Kannibalismus der Kontre-revolution selbst wird die Völker überzeugen, daß es nur ein Mittel gibt, die mörderischen Todeswehn der alten Gesellschaft, die blutigen Geburtswehn der neuen Gesellschaft abzukürzen, zu vereinfachen, zu konzentrieren, nur ein Mittel - den revolutionären Terrorismus.

قتل عام بی ثمر ازروزهای ژوئن- و اکتبر، جشن قربانی از فوریه و مارس و آدمخواری ضدانقلاب خودش مردم را قانع کرده است که تنها یک ابزار برای کوتاه کردن درد مرگ جانکاه جامعه کهن، برای آسان کردن، متمرکز کردن درد زایمان خونین جامعه نوین وجود دارد؛ تنها یک وسیله- تروریسم انقلابی

Wir sind rücksichtslos, wir verlangen keine Rücksicht von euch. Wenn die Reihe an uns kömmt, wir werden den Terrorismus nicht beschönigen. Aber die royalistischen Terroristen, die Terroristen von Gottes- und Rechts-Gnaden, in der Praxis sind sie brutal, verächtlich, gemein, in der Theorie feig, versteckt, doppelzüngig, in beiden Beziehungen ehrlos.

ما بی پروا هستیم. ما از شما ملاحظه ای طلب نمی کنیم. وقتی نوبت ما فرا برسد تروریسم را بزک نمی کنیم. اما تروریست های طرفدار سلطنت، تروریست های خدایان و تروریست های عالیجنابان حق و قانون، در عمل وحشیانه، پست و رذل و در نظر بزدل، کتمان کننده و ریاکار، و ذلیل در هر دو رابطه هستند.

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر