توضیح: بررسی اوضاع جهانی یکی از مباحث "کنفرانس مؤسس جنبش تجدید سازمان کمونیسم معاصر" را تشکیل می دهد. در راستای تدارک سیاسی و نظری این مباحثه، بررسی و تحقیق مجموعه ای از اسناد در دستور کار ما قرار گرفته است. از میان این اسناد، بخشی نیز برای ترجمه انتخاب شده است که به مرور زمان و در حد امکان منتشر نیز خواهند شد. معیار و ضابطۀ ما برای انتخاب این اسناد نه توافق با مضمون آنها، بلکه اهمیت این اسناد در شناخت روندهای جاری در تحولات جهانی است. بر همین اساس نیز اکثر این اسناد را نوشتجات و تحقیقات اتاقهای فکری بورژوازی تشکیل می دهند.
نوشتۀ حاضر اولین سند از این مجموعه را تشکیل می دهد. نویسندۀ مقاله، ماتیو کروئینک، از طرفداران سیاست خارجی تندروانه در آمریکاست. فراکسیونی که به فراکسیون "بازها" معروفند و در کابینه دوره اول اوباما با هیلاری کلینتون رسما سکان وزارت امور خارجه را نیز در دست داشتند. انتخاب مقالۀ حاضر نه فقط در رابطه با سیاست آمریکا در قبال ایران موضوعیت داشت، بلکه همچنین نشان دهندۀ گرایشی در درون بورژوازی آمریکا در اتخاذ استراتژی جهانی متفاوتی نیز هست که برخورد به ایران یکی از حلقه های این استراتژی را تشکیل می دهد.
پیشاپیش سپاسگزاری خود را از یاری و همکاری رفقائی که زحمت ترجمۀ این اسناد را بر عهده گرفته اند اعلام میکنیم.
هیأت برگزاری کنفرانس
درباره اوضاع جهانی ـ 1: بازهم وقت حمله نظامی بهایران
توهم در مورد یک توافق جامع هستهای[1]
ماتیو کروئنیک
(ماتیو کروئنیک عضو ارشدِ غیرمقیمِ «مرکز برنت اسکوکرافت» در رابطه با «امنیت بینالمللی» و استاد روابط بینالملل و نیز رییس «دپارتمان [تحقیق در مورد] دولت» در دانشگاه جورج تاون است).
ترجمه: هیئت تحریه سایت امید
از زمانیکه دوسال پیش نوشتم: «وقت حملهی نظامی بهایران است»، بهاستثنای یک عامل اساسی عوامل بسیاری تغییر یافتهاند: بعید است که دیپلماسی بتواند تهدید برنامه هستهای ایران را خنثی کند. حل و فصل همهجانبهی دیپلماتیک بین ایران و غرب هنوز هم بهترین راه حل ممکن است، اما دلیل اندکی برای باور بهچنین راهحلی وجود دارد. و این بهمعنی آن است که هنوز این احتمال وجود دارد که ایالات متحده از دو گزینهی بمباران ایران یا اجازهی تجهیز بهبمب هستهای بهایران، یکی را انتخاب کند. این وضعیتی بغرنج و ترسناک است. اما بمباران محدود و پیاپی تأسیسات هستهای ایران مطمئناً از هرتلاشی برای مهار یک ایران مسلح بهسلاح هستهای مؤثرتر است.
مذاکرات در مورد یک قرارداد موقت بین ایران و ایالات متحده و همچنین شرکای مذاکرهکننده در این مذاکرات بهطور قابل قبولی ثابت نکردهاند که این مسئله بهشیوه دیپلماتیک حل شدنی است. مهمترین مسئله این است که دو طرف مثل همیشه فاصلهی بسیاری باهم دارند، حداقل از این نظر که حکومت ایران هنوز ادعا میکند که «حق غنیسازی» اورانیم را دارد، درصورتیکه قطعنامههای متعدد «شورای امنیت سازمان ملل» خواستار تعلیق برنامه غنیسازی اورانیوم ایران است. هرقراردادی که اجازهی غنیسازی بهایران را بدهد، نمیتواند از همهی جهات فراگیر تلقی شود. هماکنون چنین برآورد میشود که فاصلهی ایران با قابلیت تولید سلاح هستهای دو تا سه ماه است. قرادادی که اجازه غنیسازی محدود را بهایران میهد، در بهترین حالت 6 ماه این زمانبندی را عقب میاندازد. (بعضی از تحلیلگران، شامل جوزف سیرسیون و کولین کال (Joseph Cirincione and Colin Kahl) بهغلط ادعا کردهاند که جهان هنوز سالها وقت دارد تا مسئله را حل کند، چراکه مدت زیادی طول خواهد کشید تا ایران زرادخانهی کلاهکهای خودرا بهحد قابل استفادهای توسعه دهد. اما اصل مسئله این نیست: هرگاه دولت ایران مواد هستهای را بهآن حدی برساند که برای واکنشهای زنجیرهای [و ساختن بمب اتمی] مناسب باشد، آنگاه میتواند این مواد را بهمکانی پنهان منتقل کند؛ و بدینترتیب، گزینهی حملهی نظامی غرب را از روی میز بردارد). بهعبارت دیگر، قرارداد همهجانبهی مورد بحث، هردو طرف را بهجایی برمیگرداند که در ژانویه ۲۰۱۲ بودند، یعنی زمانیکه اولین بار مقالهی «وقت حملهی نظامی بهایران» منتشر شد.
این باوری اغواکننده است که فضای تازهی تنشزدایی بین ایرانیها و دولت آمریکا بهلحاظ دیپلماتیک حملهی نظامی برعلیه ایران را امکانناپذیر کرده است. در واقع، شماری از سناریوها میتوانند بهیک حملهی نظامی منجر شوند. اول) احتمال دارد که مسیر دیپلماتیک تماماً درهم شکسته شود. ممکن است که کنگره تحریمهایی را تصویب کند که موجب شکست گفتگوهای تاکنونی شود؛ ممکن است که تندروهای ایران اقدامات نوع خود را برای تضعیف گفتگوها انجام دهند؛ ممکن است که رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، تمایلی بهواگذاری بعضی امتیازهای لازم نداشته باشد؛ و یا ممکن است که دیپلماتها در رسیدن بهشرایط قابل قبول دوجانبه بهسادگی با شکست مواجه شوند. چنانچه هریک از این سناریوها اتفاق بیافتد و ایران فعالیتهای هستهای خود را ازسر بگیرد، آنگاه واشنگتن ماهها زمان خواهد داشت تا بهزورمتوسل شود و یا برای ایرانی مسلح بهسلاح هستهای آماده شود.
دوم، ممکن استکه دیپلماتها قادربهتهیه یک قرارداد همهجانبه نباشند و بهجای آن، یک قرارداد موقت را دائمی کنند. متن این قرارداد موقت میگوید که «با توافق طرفین قابل تمدید است»، اما تمدید قرارداد حاضر برنامه هستهای ایران را که دو یا سه ماه از قابلیت بهرهبرداری فاصله دارد، برای همیشه رها میکند ـ حاشیه بسیار باریکی از خطا برای سیاستگذاران ایالات متحده. هرنوع تعبیری که مدعی شود ایران شرایط قرارداد را نقض کرده است، بهاتخاذ گزینه نظامی منجرخواهد شد.
سوم، اگر ایران با قراردادی موافقت کند که اجازهی غنیسازی را میدهد، این احتمال وجود دارد که بیسروصدا شرایط قرارداد را نقض کند تا توسعهی سلاحهای هستهای را ادامه دهد. رهبران ایرانْ هم میخواهند تحریمها برداشته شوند و هم خواهان تسلیحات هستهای هستند. در حال حاضر، دولت ایالات متحده و جامعه جهانی با دقت بسیار بالایی روی ایران متمرکز شدهاند، اما پس از آنکه ایالات متحده رسماً پایان بحران هستهای ایران را اعلام کند، حساسیت و دقت لازم از آن منحرف خواهد شد. روابط عادی خواهد شد، تجارت از سرگرفته میشود، و رهبران جهان مسئلهی ایران را فراموش کرده و نگران مسائل دیگری خواهند شد. این احتمال وجود دارد که ایران روی این حساب کند که اگر در مورد اجرای توافقنامه تقلب کند، ایالات متحده در جلب حمایت برای تحریمهای جدید بینالمللی دچار مشکل شود. در صورت فقدان فشار بینالمللی تازه، ایالات متحده اجباراً گزینه نظامی را درنظر خواهد گرفت تا ایران را از ساختن بمب اتمی باز دارد.
چهارم، حتی اگر ایران بهطور کامل بهمفاد قرارداد پایبند بماند، این پایبندی تنها برای مدت محدودی خواهد بود. در متن توافقنامهی موقت چنین آمده است که بهعنوان توافقی همهجانبه تا «مدت زمان معینی» معتبر باشد. گزارشات اولیه حاکی از این است که مقامات رسمی ایرانی یک دورهی سه تا پنج ساله را برای یک توافقنامه نهایی در سرمیپرورانند، در حالیکه قدرتهای 1+5 روی یک دورهی ده تا بیست ساله تأکید میکنند. در پایان این دورهی زمانی معین، که بههرحال میتواند طولانی باشد، همهی شرطها برطرف میشوند و ایران میتواند بدون آنکه توافقنامه را نقض کرده باشد، تولید سلاحهای هستهای خود را از سربگیرد.
مطمئناً هرگونه بحثی در مورد حمله نظامی ایالات متحده بهایران مخالفان آمریکاییاش را برمیانگیزاند. اما اشتباه کاخ سفید خواهد بود، اگر بهاستدلال کسانی توجه کند که با چنین حملهای از نظر اخلاقی مخالفاند. اگر قوانینی که حاکم بر سیستم بینالمللیاند ـازجمله مقررات منع گسترش سلاحهای هستهایـ معنایی داشته باشند، بایستی اجرا شوند. بخشی از مردم با مداخله نظامی بهدلایل انساندوستانه موافقاند، اما گسترش سلاحهای هستهای را در ردهبندی دیگری قرار میدهند. این درصورتی استکه گسترش سلاحهای هستهای یک تهدید جدی برای صلح و امنیت جهانی است. اگر ایالات متحده معتقد است که پیشگیری از جنگ هستهای الزامی است و باید مانع دستیابی کشورهای بیشتری بهمرگبارترین سلاح در جهان گردد؛ دراینصورت، بهلحاظ اصولی بایستی خواهان استفاده از زور برای دستیابی بهاین سلاح باشد.
هنگام استفاده از زور برای گسترش سلاحهای هستهای سؤالهای عملی از این قرارند: آیا استفاده از زور از شانس معقولی برای موفقیت برخوردار است، و آیا نسبت بهدیگر گزینهها برتری دارد؟ در برخی موارد، ازجمله برنامهی هستهای کره شمالیِ فیالحال موجود، پاسخ این سؤالات بایستی منفی باشد. اما ایران متفاوت است. حملهی ایالات متحده، مشروط بهاینکه بهموقع انجام شود، میتواند امکانات کلیدی هستهای ایران را از بین برده و برنامهی هستهای ایران را چندین سال بهعقب بیندازد؛ دستکم اینکه با تغییر شماری از عوامل ـاز جمله محاسبات حکومت ایرانـ شرایط لازمی را بهوجود میآورد که ایران هرگز نتواند بهسلاحهای هستهای دست یابد. مطمئناً خطراتی جدی وجود دارد، اما این خطرات در مقایسه با خطر ناشی از زندگی با یک ایران مسلح بهسلاح هستهای در دهههای آینده، خطر گسترش بیشتر سلاحهای هستهای در منطقه و جهان، و نیز افزایش خطر جنگ هستهای علیه اسراییل و ایالات متحده بسیار ناچیزاند.
البته ایالات متحده همیشه باید ارزیابیهای خود را در پرتو شواهد جدید بهروز برساند، اما در دو سال گذشته هیچ چیزی پیش نیامده که این واقعیت را تغییر داده باشد که دخالت نظامی برای حل بحران هستهای ایران امری لازم است. ایران غنیسازی را در فوردو، یک مرکز تأسیساتی زیرزمینی واقع در کنار کوهی نزدیک شهر مقدس قم آغاز کرده است، اما این تأسیسات تاب مقاومت در برابر بمبهای بهبودیافتهی آمریکایی را که برعلیه استحکامات زیرزمینی بتونی مورد استفاده قرار میگیرند را ندارند. بهار عربی حکومتهای دیگری را در منطقه سرنگون کرد، اما رژیم ایران همچنان باقی مانده است، ریاست جمهوری در ماه اوت امسال بدون خشونت یا اعتراض بهیک نفر خودی در درون رژیم انتقال یافت. حسن روحانی قطعاً کمتر از احمدی نژاد آتشافروز است، اما انتخاب او بههیچوجه یک ایران مسلح بهسلاح هستهای را کم خطرتر نمیکند.
بههرحال، مهمترین تغییر در ظرف دو سال گذشته این است که رییس جمهور باراک اوباما در مقابل استدلات منتقدین من بهطور مؤثری جانب من را گرفته است. همانطوریکه او از مارس ۲۰۱۲ بارها گفته است، یک ایران مسلح بهسلاح هستهای «یک چالش مهارشدنی نیست» و ایالات متحده باید «هرچیز مورد نیاز برای جلوگیری از آن» را تدارک ببیند. بسیاری از افرادی که بهدور از سیاست واشنگتن هستند، در مورد تهدید اوباما تردید دارند، اما نزدیکترین مشاورین اوباما براین پامیفشارند که او بهطور جِد متعهد استکه از رقابت تسلیحات هستهای در خاورمیانه ممانعت بهعمل آورد، و برای دست یافتن تهران بهبمب اتمی آماده استکه درصورت لزوم از زور هم استفاده کند. خوشبختانه، وضعیت هنوز بهآن نقطه نرسیده است. در وضعیت کنونی همه باید بهحل قابل قبول و دیپلماتیک بحران امیدوار باشند. اما چنانچه این تلاشها با شکست مواجه شود، هیچکس ـو بهویژه رهبران ایرانـ نباید در مورد وقایعی که در آینده اتفاق میافتند، خود را فریب بدهد.
****
اصل مقاله را میتوانید در لینک زیر ملاحظه کنید:
Article originally appeared on Foreign Affairsy.