در یک نگاه کلی و با کنار گذاشتن "فمینیسم سفید پوستان" و هرآنچه خود را با مرد-ستیزی معرفی می کند، می توان گفت که طیف چپ و به اصطلاح رادیکال تر فمینیست ها حاصل لشگرکشی دوگروه عمده هستند. از یک سو، نظریه پردازان تقاطع/درهم تنیدگی/اینترسکشنالیتی ... از دیگر سو، نظریه ی دیدگاه/منظرِ فمینیستی، که بنا بوده پاسخی باشد مارکسیستی
بدن های ما تبدیل به کالا شده است. لیبرال ها دروغ می گویند که تن فروشی و استفاده از زن به عنوان رحم اجاره ای، انتخابِ خود زنان است. ما جهانی را نمی خواهیم که در آن کالاشدگی به عنوان یک فضیلت، ارج و قرب داشته باشد، و فروشِ کودکان نه تنها غیرعادی نباشد، بلکه برای زنان سودمند نیز معرفی شود.
سیاست ورزی کمونیستی نمی تواند بر مبنای دفاع از افزایش مالیات بر ثروتمندان در شرایط کنونی شکل بگیرد. این سیاست شناخته شده سوسیال دمکراسی است. تمرکز سیاست ورزی کمونیستی باید بر شناخت دلایل مادی این جهتگیری دولت و طبقه حاکم و تأثیرات آن بر روندهای مبارزه طبقاتی باشد.
با این حساب باید از منتقدی که نقدش، میزانِ مالیات پزشکان را نشانه می گیرد پرسید: دریافت مالیات از پزشکان دقیقا چه چیزی را تغییر می دهد؟ چیزی به جز افزایش درآمد دولت؟ و دولت بورژوازی ای که پردرآمد است اما تحت هیچ فشاری برای تغییر دادن خصلت نظام درمانی ایران نیست، دقیقا به کدام مطالبه ی عدالتخواهان بناست پاسخ دهد؟
برنارد دو مَندِویل این امر را براحتی می پذیرد که برای حفظ نظم و پایداری میان کارگران، قوانین باید بسیار سخت گیرانه باشند و مجازات اعدام حتی در نبود شواهد هم باید اعمال شود. اینجا هم از قانون گذاری ارعابگر صحبت می کنیم.
عالم گیری ویروس کرونا واقعیت مادی را وارد موعظه خوانی های کمپانی محوری کرد که آنتونیو نگری و "دیگر کشیشان بورژوازی" دهه هاست که رواج می دهند. موعظه هایی که طبق آن "تولید سرمایه دارانه از استثمار نیروی کار به سمت استخراج سرمایه دارانه ارزش (اغلب از طریق ابزارهای مالی)" تغییر جهت داده است.
سوسیالیسمِ ایالات متحده، حاشیه ای بر فرهنگ سیاسی رسمی است. آرایش طبقاتی آن هم همین را بازتاب می کند. این سوسیالیسم دارای تحصیلات دانشگاهی، متمول (یا حداقل صاحبِ والدینِ متمول)، و عموما هم ساز با دغدغه های متخصصین و دانشجویان طبقه متوسط است
یادداشت سردبیر:
زمینه ها و ابعاد واقعه ترور قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهانشان در فرودگاه بغداد گسترده تر از آنند که بتوان در فرصتی کوتاه به اظهار نظرهای جامعی در قبال این واقعه و تأثیرات آن هم بر آرایش سیاسی و هم بر روند مبارزه طبقاتی در کشورهای مختلف منطقه پرداخت. یادداشتهای حاضر تنها بخشی از گفتگوهائی در جریان یک مباحثه گسترده تر هستند و نه اعلام مواضع قطعی شرکت کنندگان در مباحثه. با این حال انتشار همین مباحثات مقدماتی به نظر ما می تواند مفید واقع شود.
هرچند که "رفقا" به سیاق گذشته از این سوراخ به سوراخ دیگری خواهند خزید و تمام ماجرا را به دوگانگیِ "کدام امپریالیسم بدتر است" فروخواهند کاست. اما این غیر قابل انکار است که در این صف بندی جدید، انتخابشان پیشاپیش مشخص است و در جایگاه دشمنِ طبقه ی کارگر و زحمتکشان قرار دارند