نه، اینجا نه قصد اعلام نزدیکی با خانواده مهسا امینی مطرح است و نه برقراری پیوندی عاطفی با این قربانی گشت ارشاد. ماجرا چیز دیگری است. این «ژینا» «ژینا» گفتن ها بیان سیاسی یک جهتگیری است، استفاده از یک سمبل است. سمبلی که توسط ناسیونالیسم کرد به میان کشیده شده است تا کل ماجرای مرگ تراژیک مهسا امینی را در چهارچوب جدالی بر سر مسأله ملیت قرار دهد.
سالهائی دورتر و هنگامی که سندیکای واحد تنها بود، تصور میکردیم که اگر در ایران دهها و صدها سندیکا شکل بگیرند، وضع طبقه کارگر و جنبش کارگری این نخواهد بود که امروز است. تصور میکردیم قدرت دهها و صدها سندیکا به معنای اتکای آنان به اتحاد طبقاتی خویش و اتخاذ رویکردی طبقاتی خواهد شد. سالیانی بعد که سندیکاهائی به آن سندیکای اولیه اضافه شدند فهمیدیم که ارزیابی اولمان از آن سندیکا نیز اشتباه بود. آن چراغ طبقاتی که زنده یاد یعقوب مهدیون به دست گرفته بود و در متمم اساسنامه سندیکای واحد با این عبارات آن را توصیف کرده بود که «سندیکا ارگان مبارزه طبقاتی است»، کورسوی فانوسی بیش نبود. برای ما روشن شده بود که سندیکاهای موجود نه ارگان مبارزه طبقاتی، بلکه شاخههای کارگری جناح چپ جنبش مدنی اند. به اینگونه شد که پس از فروکش کردن جنبش سبز به این نتیجه رسیدیم که شانس آوردیم در ایران دهها و صدها سندیکا نداشتیم. ضعف سندیکاهای «واقعا موجود» بود که مانع از تبدیل شدن یکسره آنان به حواریون جنبش سبز شده بود. اگر قدرت داشتند، چه بسا در رأس جنبش سبز نیز قرار می گرفتند. از آن زمان به بعد، آنچه به نام سندیکا بر جا ماند و با انواع تشکلهای معلمان و بازنشستگان و کمیته های مختلف کارگری تکمیل نیز شد، در سپهر سیاست دیگر قابل تفکیک از هرانا و کانون نویسندگان نیست. تنها اعتصابات هر از چندگاهی است که یادآور «کارگری» بودن آنان است. در مقام سیاست آنان شهروندانی اند که برای کارگران مبارزه می کنند. نه بیشتر. و واقعه مرگ مهسا یک بار دیگر این را به نمایش گذاشت.
از گل سر سبد سندیکاهای ایران، سندیکای واحد در دو عبارت آغازین می خوانیم:
“قتل بیرحمانه مهسا (ژینا) امینی و اذیت و آزار و سرکوب زنان محکوم است
قتل فجیع مهسا (ژینا امینی) زن جوان ۲۲ ساله، موجب خشم و انزجار عمیق مردم در سراسر کشور شده است.”
و از رهبر دلباخته اداره شورائی در هفت تپه می خوانیم:
«حضور جمعی از فعالین کارگری هفت تپه بر روی مزار زنده نام مهسا امینی و منزل ایشان جهت همدردی با خانواده داغدار ژینا و همچنین اعلام همبستگی و اتحاد با مردم دردمند و معترض و جان به لب رسیده امروز ایران.
#مهسا_امینی
#هفت_تپه
#اعتراضات_سراسری»
و نایب رهبر هفت تپه می نویسد:
«رفتیم از نزدیک چراغ روشنایی ره آزادی رو دیدیم، او در دل خاک آرامیده بود اما نقشه ی ره آزادی رو به روی آرامستان خود برای ما به یادگار گذاشته بود.
#ژینا_امینی»
دقت کردید؟ در هر سه متن لازم شده است که نام «ژینا» قید شود. در کل متن سندیکای واحد (ضمیمه است) هر جا که اسم مهسا امینی آمد لازم دانستند «ژینا» را هم قید کنند. آنها به یک بار اشاره به نام ژینا اکتفا نکرده اند. در کل بیانیه شش بار نام مهسا آمده است که نویسندگان سندیکا لازم دانسته اند چهار بار نام ژینا را هم در پرانتز قید کنند. آن دیگری حتی در کل توئیتی که در توصیف دیدن «چراغ روشنائی ره آزادی» نوشت یک بار نیز اسمی از مهسا به میان نیاورد و یکسره در پایان توئیت با «ژینا امینی» کار را خاتمه داد. همه لازم میدانند که حتماً لااقل همراه با اسم مهسا امینی نام ژینا را هم قید کنند. چرا؟ این اصرار برای چیست؟
در عرف جامعه در چنین مواقعی، یعنی هنگامی که شخص از دو اسم برخوردار است - یکی رسمی و یکی غیر رسمی و در میان خانواده و دوستان – هنگام نام بردن از وی تنها زمانی نام دوم وی را هم قید میکنند که اسم اول ناشناخته یا کمتر شناخته باشد. یعنی اگر مهسا امینی را کسی نمی شناخت، باید قید میشد «ژینا» که همگان بدانند این مهسا امینی ناشناس همان ژینای آشنا است. در مورد مهسا امینی اما ماجرا وارونه است. مهسا را همگان می شناسند. او با مرگ تراژیک خود نه فقط در ایران، بلکه تقریبا در کل جهان به نامی آشنا برای همگان بدل شده است. برای شناساندن وی نیازی به تذکر در این باب نیست که این همان ژینا است. پس این اصرار برای قید کردن نام ژینا تا حتی حذف نام مهسا برای چیست؟
نه، اینجا نه قصد اعلام نزدیکی با خانواده مهسا امینی مطرح است و نه برقراری پیوندی عاطفی با این قربانی گشت ارشاد. ماجرا چیز دیگری است. این «ژینا» «ژینا» گفتن ها بیان سیاسی یک جهتگیری است، استفاده از یک سمبل است. سمبلی که توسط ناسیونالیسم کرد به میان کشیده شده است تا کل ماجرای مرگ تراژیک مهسا امینی را در چهارچوب جدالی بر سر مسأله ملیت قرار دهد. افراطی ترین اینان حتی به صراحت ابراز داشتند که گشت ارشاد مهسا امینی را به این دلیل به قتل رساند که کرد بود. نام «ژینا» در سپهر سیاست دیگر نام خودمانی مهسا نیست، سمبل برجسته کردن مسأله ای است به نام مسأله کرد. با این نام نه عواطف همدردی با خانواده مهسا امینی، بلکه اعلام همراهی و هم جهتی با جنبش ناسیونالیستی کردستان گره خورده است. امری که بر خود فعالان سازمانهای کردی روشن است و به دقت مراقب آنند که در این زمینه زیاده روی نکنند تا متهم به بهره گیری فرصت طلبانه از مرگ مهسا نشوند. دائی مهسا امینی که از قرار عضو یکی از جریانات کومه له نیز هست در کل مصاحبه با یورونیوز به طور مداوم از نام مهسا استفاده میکند و حتی یک بار نیز از اسم ژینا استفاده نمی کند. خیالشان هم البته راحت است. آنها توپ را انداخته اند. حالا نوبت فعالان چنبش مدنی و کارگری است که با آن توپ پاسکاری کنند. فعالان کارگری ما کاسه داغتر از آشند.
خواهند گفت: «جنبش کارگری و ناسیونالیسم؟ نعوذ و بالله. چرا رهبران کارگری را به چنین چیزی متهم می کنید؟ چرا جنبش خلق کرد را اینچنین در پرتوی منفی به میان می کشید؟ این جنبش متحد جنبشهای اجتماعی در ایران است.» و به نوعی راست هم می گویند. آن سندیکا و آن رهبران هفت تپه حقیقتاً قصد اعلام همبستگی با ناسیونالیسم کرد را ندارند. آنها چپند و چپ هم در همبستگی با «جنبش خلق کرد» است و نه با ناسیونالیسم کردی. اما این فقط پرده ساتری است بر حقیقتی متفاوت. آنچه امروز در کردستان در جریان است سالهاست که دیگر «جنبش خلق کرد» نیست، «جنبش ملی کورد» است و بین این دو تفاوت از زمین تا آسمان است، تفاوت از فواد مصطفی سلطانی تا عبداله مهتدی است. تفاوت از سازمانده تشکلهای دهقانان فقیر تا مزدور سیا است. پیوند بین جنبشهای انقلابی سراسری با چنبش خلق کرد چهار دهه قبل جزئی از فهم عمومی چپ انقلابی بود. این ائتلافی طبقاتی سیاسی برای دستیابی به یک جامعه سوسیالیستی یا لااقل با جهتگیری سوسیالیستی تلقی می شد. امروز اما جهان دچار تغییراتی اساسی شده است و ایران نیز به همین ترتیب. امروز دیگر نه جنبشهای انقلابی آن زمان باقیمانده اند و نه جنبش خلق کرد آن زمان. آن جنبشهای انقلابی پس از سرکوب خونین دهه انفجار نور شصت و پس از فروپاشی دیوار برلین دستخوش یک دگردیسی بنیادی شده و به جنبشهای مدنی تبدیل شده است. مکملی سیاسی برای جامعه مدنی یا همان جامعه بورژوائی با تمام تعلقات و پیوندهای جهانی اش به مراکز قدرت سرمایه داری بینالمللی و نهادهای دولتی و غیر دولتی و اتحادیه ای آن. و در سوی دیگر ماجرا نیز آن جنبش خلق کرد در تطوری طبقاتی، ایدئولوژیک، سازمانی تمام آرمانخواهی طبقاتی خود را یا به کلی کنار گذاشته است و الگوی اقلیم «کوردستان» را شکل داده است و یا در هیأت الگوی درخشان روژاوا تحت زعامت سخاوتمندانه ناتو به دنبال تحقق خودگردانی و سوسیالیسم و رهائی و خلاصه همه و هر گونه آرمان عدالتخواهانه پیشین است. یا بهتر، ادای تحقق آن آرمانها را در می آورد. آرمانهائی که فقط نامی از آنها حفظ شده است تا با آن نام ها بهتر بتوان توده زحمتکشان را فریفت. امروز دیگر قرار نیست از دل جنبش «کوردستان» شوراهای سنندج شکل بگیرند و کوچ تاریخی دهقانان مریوان واقع شود. امروز قرار است در اشنویه و پیرانشهر و سقز و مریوان پستهای پیشقراول پیشمرگان پژاک و کومه له و دمکرات تحت فرماندهی واحد ناتو برقرار شوند. آن سندیکا و آن رهبران در حال اعلام همبستگی با این جنبشند. ایران اینترنشنال و منوتو این همبستگی را آشکارا اعلام میکنند و «رهبران کارگری» ما در لفافه و با سوءاستفاده عاطفی از اسم خودمانی مهسا، با «ژینا». تقارن این «ژینا» «ژینا» گفتن ها با گسترش شعار اوجالانی «ژن، ژیان، ئازادی» یا «زن، زندگی، آزادی» به هیچ وجه تصادفی نیست. راستی آن سوپر رادیکال هفت تپه که از «نان، کار، آزادی، اداره شورائی» ذرهای هم قصد کوتاه آمدن نداشت، چه خوب جایگزینی آن با «ژن، ژیان، ئازادی» را هضم کرده است.
رهبران تشکلهای کارگری ایران با «ژینا» «ژینا» در حال ارسال کد های سیاسی برای تقویت ائتلاف شوم بین جنبش مدنی لیبرالی و جنبش ارتجاعی ملی کرد هستند. رسالت آنان انجام کاری است که از نیروهای آشکارا بورژوائی بر نمی آید. رسالت آنان کشاندن کارگران به درون این ائتلاف است. این معنای تأکیدات مکرر آنان بر نام «ژینا» است. آنهائی که در بالا مورد اشاره قرار گرفته اند، قطعاً تمام تشکلها و فعالین کارگری نیستند. اما به همان قطعیت بازگوی وضعیت تمام آنانند. حقیقت این است که جنبش کارگری ایران نیز به یک خانه تکانی بنیادی نیاز دارد. این نسل کنونی «رهبران» و این تشکلهایشان را باید کنار زد. رفقای کمونیست، برای این کار چارهاندیشی کنید، تدارک کنید و سازماندهی کنید. این یک شاه کلید موفقیت کمونیسم است.
8 مهر 1401
30 سپتامبر 2022
پیوست: بیانیه سندیکای واحد
قتل بیرحمانه مهسا (ژینا) امینی و اذیت و آزار و سرکوب زنان محکوم است
قتل فجیع مهسا (ژینا امینی) زن جوان ۲۲ ساله، موجب خشم و انزجار عمیق مردم در سراسر کشور شده است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه این جنایت آشکار و بیشرمانه را قویا محکوممیکند و خواهان پیگرد، محاکمه علنی و مجازات کلیه مسببین به قتل رسیدن مهسا امینی میباشد. گشت ارشاد و دیگر نیروهای سرکوب حاکمیت که روزی دختران و زنان و جوانان را در خیابانها و بازداشتگاههای خود آزار و شکنجه میدهند، روز دیگر به خانواده های نگران ، گاز اشک آور پرتاب میکنند.روزانه به تجمعات عدالت طلبانه یورش میبرند، کارگر، معلم ، بازنشسته و دانشجوی معترض وخانواده هایشان را بازداشت میکنند و احکام طولانی مدت زندان برایشان صادر میکنند، بلی تمامی این نیروهای سرکوب و سران آنها باید پاسخگوی جنایات و اعمال سرکوبگرانه خود باشند.
آزادی ابراز وجود، انتخاب نوع پوشش، وحق تحصیل، اشتغال، طلاق و شرکت در فعالیتهای اجتماعی حق کامل تمام مردم کشور اعم از زن و مرد و هر گروه اجتماعی دیگر میباشد. نقض نظاممند و خشونت آمیز حقوق زنان موجب گسترش نفرت عمومی از سرکوب گران شده است. باید به تبعیض ساختاری، نهادینه شده و مردسالارانه علیه دختران و زنان در کشور پایان داد .
جنبش کارگری و تشکلات مستقل کارگری مدافع قاطع برابری زن و مرد و مخالف تحمیل هر گونه حجاب اجباری و بی عدالتی و تبعیض علیه زنان و مردم تحت ستم در ایران است. به عنوان کارگران و زحمتکشان و محروم شدگان که اکثریت مطلق جمعیت کشور را تشکیل میدهیم در مقابل این ظلم و ستم باید با صدای هر چه رساتر اعتراض کنیم و خواهان عدالت و دادخواهی برای مهسا (ژینا) امینی و تمامی دیگر قربانیان سیاستهای زن ستیز و تبعیض آمیز و جنایتکارانه که توسط ارگانهای مختلف و متعدد سرکوب صورتمیگیرند شویم.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه بار دیگر قتل سبعانه مهسا امینی را قویا محکومکرده و مراتب تاسف، تسلیت وهمدردی صمیمانه خود را به خانواده داغدار این عزیز ابراز نموده وخود را در غم آنان و خشم واعتراض به حق مردم سقز و سراسر کشور شریکمیداند.
یاد و خاطره عزیز مهسا (ژینا) امینی گرامی باد
ننگ ابدی بر قاتلان مهسا.
چاره زحمت کشان وحدت وتشکیلات
#سندیکای_کارگران_شرکت_واحد_اتوبوسرانی_تهران_و_حومه