حال و بر متن اشتباه اسکالونی بود که تصمیمات دیشامپ نتایج خود را تماماً آشکار کرد. روال بازی کاملاً زیر و رو شد و اکنون این آرژانتین بود که به شدت تحت فشار قرار گرفت. تیمی که تمام مدت با قدرت بازی را کنترل کرده و روال آن را رقم زده بود، میتوانست در همان پانزده دقیقه پایانی به عنوان بازنده میدان را ترک کند. و این نیز درسی است فراتر از میدان بازی فوتبال. حتی بهترین سازمان ها و احزاب در مبارزه سیاسی و بهترین ارتشها در میدان نبرد در صورت اشتباه فرماندهی میتوانند ضربات مرگباری دریافت کنند.
بازی دراماتیک فینال جام جهانی فوتبال قطر بین آرژانتین و فرانسه یک بار دیگر نشان داد که چرا فوتبال اصیلترین بازی دوران مدرن است. نه فقط در عرصه ورزش، بلکه همچنین در رابطه با مبارزه بین نیروهای متخاصم در جامعه سرمایه داری به طور کلی. در این فینال همه عناصر تعیین کننده سرنوشت جدالهای اجتماعی پس از یک تورنمنت یک ماهه جمع و به بارزترین وجهی به نمایش درآمدند. نمایشی که حاوی درسهائی فراتر از فوتبال است و در خور تعمق.
دو تیم شرکت کننده در فینال در مراحل پیشین و در بازیهای گروهی و مرحلهای نشان داده بودند که در زمره شایسته ترین تیمهای شرکت کننده در این تورنمنت بودند. این شایستگی را به ویژه در بازیهای نیمه نهائی دو تیم با تیمهای کرواسی و مراکش میشد مشاهده کرد که هر دو در شمار تیمهای جنگنده، پر انگیزه و در عین حال هماهنگ این جام به شمار میرفتند اما هم آرژانتین و هم فرانسه به شکلی قاطع قادر به شکست دادن آنها شدند. برای آرژانتین این حتی به نحوی خیره کننده صورت گرفته بود. تیمی که در آغاز تورنمنت به عربستان باخته بود در جریان آن هر چه بیشتر بر ضعفهای خود فائق آمده و به مثابه تیمی منسجم در برابر تیم قدرتمند کرواسی کمترین شانسی برای آن باقی نگذاشت. آرژانتین اکنون به عالی ترین فرم خویش دست یافته بود.
به این ترتیب دو تیم فینالیست همه آن چیزهائی را که در عرصه های مختلف حیات اجتماعی، از رقابت بین بنگاههای مختلف سرمایه داری تا کشمکش بین نیروهای اجتماعی و دول رقیب و متخاصم عمل میکنند در خود جمع کرده بودند و همه این عوامل نیز در بازی فینال نقش خود را در ایجاد این درام ورزشی ایفا کردند. از آمادگی تکنیکی تا کار دستجمعی و از خلاقیت فردی تا فرماندهی. و در این میان بویژه این آخری، یعنی فرماندهی، شایسته دقت بیشتری است.
از همان سوت آغاز بازی به سرعت روشن شد که آمادگی تکنیکی و کار تیمی آرژانتین در سطحی به روشنی بالاتر از فرانسه قرار داشت. میانه میدان تقریباً به طور کامل تحت تسلط آرژانتین قرار داشت و بازی بدون توپ چشمگیر بازیکنان این تیم آنها را قادر ساخته بود که هر حرکت تهاجمی تیم فرانسه را در همان میانه میدان خنثی نموده و تبدیل به حمله ای بر دروازه فرانسه کنند. خط دفاعی آرژانتین نیز با مهارت تمام خطوط پاسکاری بازیکنان فرانسوی را قطع و خط حمله قدرتمند آن را ناکام می گذاشت. بر متن این برتری چشمگیر بود که در یک سوی میدان خلاقیت ستاره فوقالعاده آرژانتین، لئونل مسی، بیشتر و بیشتر آشکار میشد و در سوی دیگر میدان از خلاق ترین بازیکن میدان، امباپه، تقریباً اثری مشاهده نمی شد. و این رابطه بین نقش خلاقیت و کار تیمی به هیچ وجه منحصر به میدان فوتبال نیست. در همه عرصه های زندگی اجتماعی نیز چنین است. بدون یک سازمان منظم و کارآ، خلاقیت فردی نه تنها قادر به تعیین سرنوشت هیچ جدالی نیست، بلکه حتی میتواند به کلی محو شود.
نتیجه بازی در نیمه اول مستقیماً نتیجه این توازن نابرابر بود. امری که در نیمه دوم نیز امتداد یافت. در تمام این مدت، تا تعویض در تیم آرژانتین، تیم آرژانتین به گل سوم نزدیکتر بود تا فرانسه به گل اول. و در اینجا نقش فرماندهی به میان می آید. از پیش از آغاز بازی و به میدان رفتن دو تیم، روشن بود که تیم فرانسه از یک برتری بالقوه نسبت به تیم آرژانتین برخوردار است: مربی. برخلاف اسکالونی، دیدیه دیشامپ هم به عنوان بازیکن خط میانی در مقام بازیگر در کنار زیدان در شمار طراحان بازی تیم فرانسه قرار داشت و هم به عنوان کاپیتان در کسب مقام قهرمانی جهان توسط فرانسه نقش ایفا نموده بود. علاوه بر آن وی یکی از معدود کسانی (و شاید هم تنها کس؟) است که توانست هم در مقام بازیکن به قهرمانی جهان دست یابد و هم در مقام مربی. سابقه ای که وی را به روشنی از اسکالونی متمایز میکرد که نه در مقام بازیکن و نه در مقام مربی از چنین دستاوردهائی بی بهره بود. پرسش این بود که این تفاوت بین دو مربی در طول بازی چگونه خود را نشان خواهد داد.
از چهلمین دقیقه بازی خطوط تفاوتهای بین دو مربی، یا تفاوتهای فرماندهی، معلوم میشد و تا لحظه خروج دی ماریو توسط مربی آرژانتین این تفاوتها کاملاً در معرض دید قرار گرفت. برای دیشامپ روشن شده بود که در این بازی از نقطه نظر تکنیکی و آرایش تیمی قادر به ایستادگی در برابر تیم آرژانتین نخواهد بود که با روانترین بازی هر لحظه برای تیم فرانسه تولید خطر می کرد. تعویض دقیقه چهلم وارد کردن دو بازیکن تازه نفس در ازای دو بازیکن اصلی تیم فرانسه بود که هیچکدام خطای روشنی نیز در طول بازی از خود نشان نداده بودند. معلوم میشد که فرانسه در برابر تکنیک برتر آرژانتین به ابزار قدرت بدنی و دوندگی متوسل می شود. مسیری که در نیمه دوم و در دقایق بعد از شصت با تعویض دو بازیکن دیگر ادامه یافت. اکنون فرانسه از چهار بازیکن تازه نفس و دونده در میدان برخوردار بود. این فقط به معنای دوندگی آن چهار بازیکن تعویض شده نبود، بلکه به معنای سیگنالی برای سایر بازیکنان نیز بود که در برابر این تیم خوش ترکیب و خوش استیل آرژانتین تنها با اتکا به قدرت فیزیکی قادر به ایستادگی خواهند بود.
دیشامپ کار خود را کرده بود. برتری آرژانتین اما بیش از آن بود که در برابر این تعویض ها زمین بازی را واگذار کند. روال بازی باز هم کم یا بیش به همان منوال پیش میرفت تا لحظهای که تفاوت بین دو فرمانده کاملاً آشکار شد و ورق برگشت. به همان اندازه که دیشامپ سیر بازی و توازن نیروها و وضعیت روانی تیم خود و تیم مقابل را به درستی تشخیص داده بود، به همان اندازه اسکالونی با خطائی مرگبار در ارزیابی این عوامل مرتکب اشتباه شد. او در دقایقی بعد از شصت یک از خطرناکترین و خلاقترین بازیکنان خود در خط حمله، دی ماریو، را از زمین بیرون کشید. بازیکنی که تا آن لحظه نقشی برجسته در حملات آرژانتین ایفا می کرد. هم با پاسکاری های زیبا با مسی و دیگران و هم با تولید فرصت پنالتی برای گل اول و هم با زدن گل دوم. اسکالونی با بیرون کشیدن او از زمین مرتکب اشتباهی شد که از چند جهت روال بازی را دگرگون کرد.
نخست اینکه او با مشاهده روال بازی پیروزی را مسلم فرض کرد. خطائی که حتی در برابر تیم های ضعیفتر نیز میتواند به عواقب ناگوار منجر شود چه رسد به تیمی مثل فرانسه که هم از ظرفیت تکنیکی بالائی برخوردار بود و هم از یکی از خلاق ترین و خطرناکترین بازیکنان فوتبال حرفهای کنونی در سطح جهان.
دوم این که سیگنالی که وی با بیرون کشیدن دی ماریو ارسال کرد این بود که تصمیم به کنترل بازی و نه ادامه تهاجم گرفته است. سیگنالی که از نظر روانی بر بازیکنان هر دو تیم اثر گذاشت. بر تیم فرانسه این اثر را گذاشت که با اطمینان خاطر بیشتری ناشی از کم شدن خطر در جناح راست دفاع دست به حملات بیشتری بزند و سرعت بازی را افزایش دهد و بر تیم آرژانتین این اثر را گذاشت که از سرعت بازی بکاهند و به جای طراحی حملات زهردار به کنترل بازی رو بیاورند.
حال و بر متن اشتباه اسکالونی بود که تصمیمات دیشامپ نتایج خود را تماماً آشکار کرد. روال بازی کاملاً زیر و رو شد و اکنون این آرژانتین بود که به شدت تحت فشار قرار گرفت. تیمی که تمام مدت با قدرت بازی را کنترل کرده و روال آن را رقم زده بود، میتوانست در همان پانزده دقیقه پایانی به عنوان بازنده میدان را ترک کند. و این نیز درسی است فراتر از میدان بازی فوتبال. حتی بهترین سازمان ها و احزاب در مبارزه سیاسی و بهترین ارتشها در میدان نبرد در صورت اشتباه فرماندهی میتوانند ضربات مرگباری دریافت کنند.
شاید بتوان لحظه از دست دادن توپ در میانه میدان توسط مسی را یکی از بهترین شواهد تأثیر اشتباه اسکالونی بر روال بازی دانست که مستقیماً به گل دوم فرانسه منجر شد. مسی که تا آن لحظه هر بار با تصاحب توپ قادر به ایجاد موقعیتی خطرناک میشد، این بار با تلاش برای حفظ توپ مغلوب سرعت و دوندگی طرف مقابل شد. بازی ای که میتوانست به عنوان یک بازی یکطرفه و درخشان از سوی آرژانتین به پایان برسد، تبدیل به یک درام کلاسیک در فوتبال شد. از آن لحظه به بعد دو تیم در موقعیتی برابر قرار گرفتند. از آن لحظه به بعد برتری تاکنونی آرژانتین جای خود را به تبادل آتشی دراماتیک بین دو طرف داد. و اکنون در هر دو سو میشد خلاقیتها را هم دید. وضعیتی کمابیش هرج و مرج گونه که برای ستارهها نیز فرصت درخشش فراهم می کند. هم برای مسی که در وقت اضافه گل سوم را به ثمر رساند و هم برای امباپه که او نیز گل سوم خود را به ثمر رساند و خالق موقعیتهای خطرناک برای تیم فرانسه شد.
فرماندهی درست دیشامپ در یک سو و اشتباه فرماندهی اسکالونی در سوی دیگر، برای تماشاچیان فوتبال البته روزی خاطره انگیر با پایانی خوش برای آرژانتین را رقم زد و تیم بهتر به عنوان تیم برنده زمین را ترک کرد. هم آن تصمیم درست و هم این تصمیم اشتباه هر دو اما میتوانند در زمین زندگی، در زمین سیاست و در زمین جنگ نیز واقع شوند. در آنجا باید مانند دیشامپ عمل کرد، نه اسکالونی.
27 آذر 1401
18 دسامبر 2022