محمد خنیفر در ایکس نوشت که پس از سالها انتظار تا چند قدمی رهبر رسید و خستگی تمام این سالها از تن او در رفت.
اسماعیل محمدولی هم او را ستایش نمود که از دورانی او را می شناسد که رهبر اعتراضات هفت تپه بود و زیر حکم زندان رفت و سرانجام سالها از روی تمام موانع پرید تا توانست اسدبیگی را از هفت تپه بیرون کند و بالاخره در چند قدمی رهبر بنشیند.
اسماعیل، خنیفر چند سال دیگر باید بدود تا بتواند نماینده مجلس شود؟ پاسخ: بی نهایت. او هرگز نمی تواند در ایران جمهوری اسلامی نماینده مجلس شود. او کارشناس ارشد نیست. نه فقط او، بلکه تمام رفقایش هم نمی توانند.
اسماعیل، چند سال طول میکشد تا خنیفر بتواند رئیس جمهور شود؟ نمی تواند، او رجل سیاسی نیست.
چند سال رئیس قوه قضائیه؟ او که فقیه نیست.
همه اینها به کنار، چند سال طول میکشد تا خنیفر بتواند عضو ساده شورای یک شهر کوچک با جمعیت ۲۰۰۰۱ (بیست هزار و یک نفر) شود؟ او حتی این را هم نمی تواند چون فاقد مدرک لیسانس است.
یک حزب کمونیستی هم به کنار، چند سال طول می کشد تا حتی رئیس یک اتحادیه شود؟ او حتی این را هم نمی تواند. اتحادیه در قانون ج.ا. به رسمیت شناخته نمی شود.
اسماعیل، راستی خنیفر توانست از رهبر بپرسد که چرا عاملان قتل ۵۲ معدنچی طبس آزادند؟
توانست بپرسد که چرا در کشور رهبر شلاق زدن کارگران رسمی قانونی است؟
چرا در کشور رهبر مردمانی ناچارند کلیه بفروشند و مردمانی در کاخهای مرمری با حوض طلائی زندگی می کنند؟
چرا مردمانی پول دفتر و کتاب برای بچه های خود ندارند؟
چرا و چرا و چرا و هزاران پرسش بی پاسخ دیگر.
غم انگیز است که طبقه کارگر ایران به این روز افتاده است.
کارگران، این افتخارات را به نخبگان وا گذارید و در حزب رزمنده ای متشکل شوید.
متشکل شوید تا بدون این افتخارات اما سربلند زندگی کنید و هیچگاه پیش فرزندان خود شرمنده نشوید که نتوانستید برایشان قلم و دفتر بخرید و به مسافرت ببریدشان.
متشکل شوید تا پشت در بیمارستان نمانید، تا هر روز ترس اخراج به دست کارفرمای بی مایه ای را نداشته باشید که با امام جمعه حشر و نشر می کند، تا زیر آوار معادن فرسوده دفن نشوید، تا روزانه ساعتهای درازی را بدون دریافت ریالی صرف ایاب و ذهاب از خانه محقر حاشیه شهر خود به محل کار نکنید، تا صاحبخانه اسباب و اثاثیه همان خانه محقر شما را هم به خیابان نریزد، تا هم خود با کرامت زندگی کنید و هم کرامت را برای کل جامعه به ارمغان بیاورید.
متشکل شوید، حزب خود را بسازید. تا نه تنها همه این نتوانستن ها را کنار بزنید، بلکه خود شورا تشکیل دهید، خود مجلس تعیین کنید و خود رهبری جامعه را به دست بگیرید. تا در کنار و در چند قدمی شما نشستن افتخاری برای دیگران باشد. باور کنید که شما شایسته ترین ها هستید.
دشوار است اما شدنی است. باور کنید، دشوار تر از زندگی امروز شما نیست.
بهمن شفیق
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
۲۱ مه ۲۰۲۵
ادامه مطلب ..و