زوال هفته، عروج جدال

نوشتۀ: بهمن شفیق
1 Comment

پایان هفته چیزی بیش از یک اتفاق ساده است. این پایان یک دور تحول در چپ است. شاید کسانی بخواهند «همت» کنند و این دور را ادامه دهند. اما آن‌ها نیز قادر نخواهند بود. این چپ سرنوشتی جز پیوستن به جریانات اصلی در سپهر سیاست ایران و یا باقی ماندن در حاشیه سیاست نخواهد داشت. مشکل اساسی هفته این بود که نه سرنگونی طلب بود و نه مدافع اصلاح نظام و در عین حال می‌خواست هر دو باشد.

مجله هفته طی اطلاعیه ای اعلام کرد که تا مدتی دیگر به کار خود خاتمه خواهد داد. پس از 18 سال. رفقای دست‌اندرکار هفته مشکلات متعددی را دلیل این اقدام عنوان کرده اند. مشکلاتی که البته برای دست اندرکاران هر جریانی که نخواهد به منابع مالی و تدارکاتی مراکز قدرت وصل شود کاملاً قابل فهمند. هفته نیز چنین جریانی بود. از دل بخشی از چپ سر برآورد، در سالهای آغازین رویکردی آمیخته از چپ غیر دگماتیک اروپائی و ضد امپریالیسم را پیش برد و به مرور زمان و با روشن شدن کاراکتر امپریالیستی آن چپ غیر دگماتیک اروپائی از آن فاصله گرفت و بیشتر و بیشتر در قالبی ضد امپریالیستی به یکی از اصلی‌ترین تریبونهای – اگر نگوئیم اصلی‌ترین تریبون – چپ محور مقاومتی بدل شد.

تا جائی که به رابطه هفته با ما، با تدارک کمونیستی، باز می گردد، هفته نیز در سیر این تحول از همگرائی آغازین خویش با ما فاصله گرفت و تا حد درج سخیف ترین مطالب حاوی حملات شخصی علیه ما نیز پیش رفت. و روشن است که این واگرائی امری دو سویه بود. ما نیز در دفعات متعددی هفته را به مثابه بلندگوی جریان چپ محور مقاومتی مورد انتقاد و سرزنش قرار دادیم، بی آنکه البته آماج حملات شخصی کنیم. شخصاً علیرغم اختلافات فزاینده سیاسی همواره برای آن رفقا – لااقل آنانی که می شناسم- احترام قائل بودم.

هفته اعلام کرده است که به دلیل مشکلات متعدد تعطیل می شود. اما این نمی‌تواند دلیل تعطیلی هفته باشد. نویسندگان متعددی برای هفته نوشتند و ترجمه کردند. به مراتب بیش از کسانی که برای تدارک کمونیستی نوشته‌اند و می نویسند. هفته همچنین ستونهای ویژه ای را برای نشریات هم سنخ در نظر گرفته و نظرات آنان را نیز منعکس می نمود. پرسش اساسی این است که چگونه علیرغم این توان نوشتاری هفته تعطیل می شود؟ چرا پس از 18 سال از میان این طیف نویسندگان ساختاری شکل نگرفت که تداوم کار هفته را تضمین کند؟ این پرسشی است که باید بدان پرداخت و نه مشکلات متعدد رفقای دست‌اندرکار هفته. واقعیت این است که هفته به عنوان یک پروژه اجتماعی برای شکل دادن به یک جریان منسجم و ادامه کار از چپ ضد امپریالیست شکست خورد. چنین هدفی البته هیچ‌گاه هدف اعلام شده هفته نبود، اما به همان اندازه می‌توان با قطعیت گفت که هدف ناگفته و نانوشته آن بود. تصور نمی‌کنم که آن رفقا فقط به این دلیل دست به کار ایجاد هفته زدند که کاری کرده باشند.

با این نگاه، پایان کار هفته فقط پایان کار یک سایت و تعدادی از رفقای دست‌اندرکار آن نیست. پایان یک پروژه اجتماعی است، روشن شدن ناتوانی مبانی آن پروژه اجتماعی است. روشن شدن این است که آنچه در سالهای اخیر به عنوان چپ محور مقاومتی شکل گرفت خود به مثابه مجموعه‌ای نا متجانس قادر به سازماندهی خویش در آن قالب مشخص هفته نبود. قالب مشخص هفته به مثابه جریانی که از دل بخش رادیکال چپ بازمانده از انقلاب 57 در صدد ارائه طرحی نو برای متشکل کردن «چپ» پا به میدان گذاشته بود، از چنین ظرفیتی برخوردار نبود. هفته چیزی بیش از بازتاب منفعل اجزاء تشکیل‌دهنده آن بخشهای چپ نبود و این برای شکل دادن به یک پروژه اجتماعی پایدار کافی نیست. برای این کار باید خود طرحی پیش برنده داشت. امری که هفته فاقد آن بود و شکلگیری آن را به جریان آزاد تبادل آرا، تا حد حمله شخصی به کمونیستها، واگذار کرده بود. نتیجه این تبادل آزادانه آرا اما در آن بود که پس از 18 سال منفردین پیرامون هفته همچنان ترجیح دادند سامورائی های منفرد باقی بمانند و خرده جریانات پیرامون هفته نیز ترجیح دادند به جاری حل شدن در پروژه اجتماعی هفته ساز خود را کوک کنند. هفته جسارت آن را نداشت که تا پایان منطقی چپ محور مقامتی پیش برود و این پایان منطقی چیزی نبود جز قرار گرفتن در منظومه کهکشانی نظام جمهوری اسلامی. سیر حرکت هفته اما بسته به تحولات جاری عرصه سیاست در ایران دوری بود از نزدیک شدن به این منظومه و دور شدن از آن. طبقه متوسطی های پروامپریالیست به میدان می آمدند، اسرائیل و عربستان منطقه را متشنج می کردند، آمریکا در عراق و فلسطین خرابکاری می‌کرد و قاسم سلیمانی را به قتل می رساند، هفته به منظومه نظام نزدیک می‌شد؛ اعتصابات کارگری شکل می‌گرفت و دستگیری ها بالا می گرفت، هفته در قالب اپوزیسیون فرو می رفت. دوگانه ای که هفته هیچ‌گاه نتوانست از آن خلاص شود و دقیقاً به دلیل خاستگاه دست اندرکاران آن نمی‌توانست از آن خلاص شود.

پایان هفته چیزی بیش از یک اتفاق ساده است. این پایان یک دور تحول در چپ است. شاید کسانی بخواهند «همت» کنند و این دور را ادامه دهند. اما آن‌ها نیز قادر نخواهند بود. این چپ سرنوشتی جز پیوستن به جریانات اصلی در سپهر سیاست ایران و یا باقی ماندن در حاشیه سیاست نخواهد داشت. مشکل اساسی هفته این بود که نه سرنگونی طلب بود و نه مدافع اصلاح نظام و در عین حال می‌خواست هر دو باشد. پیش شرط شکل دادن به یک جریان پایدار تر چپ محور مقاومتی اما گسست کامل از سرنگونی طلبی و تعهد کامل به اصلاح نظام جمهوری اسلامی است. امروز و با تشدید تضادهای اجتماعی در داخل ایران و تضادهای جهانی، صورت دیگری برای این چپ قابل تصور نیست.

دقیقاً به همین دلیل هم هست که زوال هفته همزمان است با عروج جدال. این جدال است که باید آن بیرق بر زمین افتاده را به دوش بگیرد. برخلاف هفته، از درون نظام و به طور مشخص از درون جنبش سبز سر برآورده است و بر خلاف هفته ابائی از اعلام تعلق به منظومه نظام ندارد. رفقای هفته هیچ‌گاه نمی توانستند بدون به مخاطره انداختن افرادی در داخل ایران با آنان تماس بگیرند، حساب بانکی در ایران باز کنند و همکاران ثابتی از دل «کارشناسان» نظام معرفی کنند. سایه تهدید همچنان بر سر این فراریان دهه شصت در پرواز بود. دهه ای که دست اندرکاران جدال آن را دهه ای نورانی معرفی کردند. جدال در سایه تهدید هیولای مجاهد خلق و کومله مهتدی و شیخ عبدالحمید، به اندازه کافی از فضا برای عمل در سپهر سیاست قانونی در ایران برخوردار است که بتواند به عنوان جریانی اجتماعی خود را تثبیت کند. دست اندرکاران آن نیز از جاه طلبی لازم برای آن برخودار هستند که بخواهند خود را به عنوان ایدئولوگهای نظام معرفی کرده و برای جبران ضعفهای سیاسی و رسانه ای آن به ارائه راهکار بپردازند. در این موقعیت، آن‌ها بر خلاف دست اندرکاران هفته، هم از توان و انگیزه لازم برای حضور در فضای مجازی و وارد شدن به کل کل با براندازان و نو براندازان برخوردارند و هم به عنوان کارشناسان گذشته امثال بی بی سی از تجربه و سابقه لازم. رفقای هفته را اما پس از 18 سال کار هنوز کسی به درستی نمی شناسد. آن‌ها همان مخفی کاران سالهای اولیه پس از انقلاب 57 باقی ماندند و دوران این مخفی کاران مدتهاست به سر رسیده است. فقط پشتکار و جدیت این رفقا بود که آنان را تا لحظه حاضر و علیرغم مشکلات متعددی که اعلام کرده‌اند – و می‌توانم بدانم که این مشکلات تا چه حد سنگین بودند – به ادامه کار واداشته بود. اکنون این دوران به پایان رسیده است. دوران کنونی دوران سیاست بازان است و چپ محور مقاومت تنها در هیأت سیاست بازی است که می‌تواند عرض اندام کند. جدال تجسم بارز این سیاست بازی است. هفته اما علیرغم همه اختلافاتی که با آن داشتیم، سیاست باز نبود.

لحظه کنونی برای دلبستگان به انقلاب اجتماعی باید یک بار دیگر این حقیقت را نشان دهد که تنها با سازمانیابی کمونیستی است که می توان در این مسیر گام برداشت. با درایت، صراحت، جسارت، شفافیت، عزیمت از منافع تاریخی-جهانی طبقه کارگر و تن دادن به کار متشکل.

20 دی 1401

10 ژانویه 2023

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.
  • This commment is unpublished.
    پیام · 1 years ago
    اشکال عمدهٔ مجلهٔ هفته و بخش بزرگی از چپ های سابق آن است که به یکی از درخشان ترین و به روزترین دستاورد های تئوریک جنبش کمونیستی یعنی «تئوری راه رشد غیر سرمایه داری» بی توجه اند.

    بدون اتکا به این تئوری هیچ تحلیل کمونیستی قادر به توضیح علمی و صحیح روندهای حاکم بر تحولات سیاسی ایران و جهان نخواهد بود و لذا منجر به اتخاذ تاکتیک های غلط و زیانبار و بی حاصل خواهد شد.