به هیچ ترتیبی نمیتوان این اشتباه را به گونهای مثبت تفسیر کرد و آن را به عنوان امری دوراندیشانه و مبتنی بر حزم ارزیابی نمود که گویا دیپلماسی بالغ چینی با اتکا به سنت چند هزارساله در آن به مرحله استادی رسیده است. مسأله به هیچ وجه این نیست که چین درایت نشان داد و در لحظهای که آمریکا میخواست وارد جدال نشد تا لحظه ورود به جدال و وارد کردن ضربه متقابل را خود در زمان مناسب انتخاب کند
آندره مارتیانوف درست می گوید. چین اشتباه کرد. اشتباهی تاکتیکی با عواقبی نه چندان کوچک. اشتباهی که به تضعیف موقعیت کل بلوک روسیه-چین و کشورهای مرتبط با آنان در تقابل با غرب می انجامد. نخست ببینیم چه چیز اشتباه بود و سپس کمی درباره دلایل آن تعمق کنیم.
اشتباه را از زبان مارتیانوف بشنویم:
“… ایالات متحده نه میداند و نه میتواند در زمین با دشمنی جدی روبرو شود، اما مطلقاً تردیدی در آن نیست که ایالات متحده یک قدرت دریائی است که فکر میکند و مادام که نیروهای دریائی مستقیماً درگیر باشند عملاً نیز ابزارهای اعمال راه حل هائی بر چین را دارد. این تنها عرصهای است که ایالات متحده در مقابل چین دست بالا را دارد. من پیش از این در مواردی مقایسههای لازم را بین نیروی دریائی ایالات متحده و ارتش آزادیبخش خلق چین به عمل آورده ام. تایوان یک جزیره است و بر خلاف گرجستان – تا چه رسد به سوریه و اوکراین – که روسیه هیچگاه آن را به عنوان قلمرو خود تعریف نکرد، تایوان برای چین یک امر عظیم و حیاتی است. تایوان رسما توسط جامعه بینالمللی به مثابه بخشی از سرزمین اصلی چین تلقی میشود که موقعیت «نیمه رسمی» خود را تنها به طور موقت دارد. اما از آنجا که یک جزیره است و از آنجا که ایالات متحده قدرت آتش انبوهی را میتواند دور آن گرد هم آورد، این ایالات متحده است که ابتکار تشدید تنش را در دست خود دارد. و چین این را میداند و به همین دلیل کنار کشید.
از این هم بیشتر، اشتباه اصلی چین شعارپردازی جنگجویانه آن – هر چند هم که قابل توجیه – در مقطع پیش از حرکت مادربزرگ در بازدید از تایوان بود و حالا با این عمل بدعتی گذاشته شده است که همین الآن توسط رسانهها در حال اشاعه است. البته ایده ای هم هست که بر این دید تأکید میکند که چین مانع از یک جنگ اتمی شده است. من نمی دانم. آنچه که من میدانم این است:
گزارشات: چین مانور نظامی اش را در نزدیکی تایوان برگزار میکند
اما این باید پیش از بلند شدن هواپیمای پلوسی از ایالات متحده اتفاق میافتاد و ابعاد این مانور هم – لااقل تا جائی که به شرکت نیروی هوائی در آن مربوط میشد – باید ابعادی انبوه میبود و تهدیدی واقعی برای هر پرواز غیر مجازی در منطقه را به نمایش می گذاشت. اما اکنون ما در حقیقت مسأله ای بزرگتر روی دستمان داریم. چین اکنون باید به گونهای واکنش نشان دهد که یک ببر کاغذی قلمداد نشود. و این ممکن است (تأکید میکنم- ممکن است، مقدر نیست) منجر به اقدامی علیه تایوان شود و ممکن است نیروی دریائی آمریکا را هم درگیر کند، بویژه نیروی زیردریائی آن را که از نظر تئوریک میتواند امتیازات مهم نظامی به دست بیاورد که اکنون برای یک آمریکای فاقد روحیه و از نظر اقتصادی گرفتار به طور کلی و برای کابینه بایدن به طور ویژه ملتمسانه بدان نیازمند است. این بهای است که برای لحظه ضعف و تزلزل پرداخت میشود و هیچ راهی برای سر هم بندی کردن آن به سوی یک نتیجه مثبت وجود ندارد. اما این موضع دیرینه مرا تقویت میکند که این روسیه است که با ایستادگی بزرگش و تسلطش بر جدالهای بزرگ نظامی و توانائی اش برای مقاومت در برابر هر گونه فشاری، نیروی هدایتکننده در رابطه روسیه-چین است.”
از نقطه نظر نظامی بر تحلیل مارتیانوف نمیتوان چیزی افزود. مانور نظامی چین باید با فاصله کافی پیش از آغاز سفر پلوسی شروع میشد و به مراتب ابعاد بزرگتری را میداشت تا بتواند از نظر سیاسی نیز به انکشاف نیروی لازم برای عقب راندن تعرض آمریکا بیانجامد. از نقطه نظر نظامی تنها میتوان حکم مارتیانوف را تأئید کرد. چین مرتکب اشتباه شد و طرف مقابل که در بحبوحه بحران اوکراین روز به روز ضعف و ناتوانی آن آشکار تر می شد، اکنون فرصت آن را پیدا کرده است که یک بار دیگر باد به غبغب انداخته و رئیس کنگره دولتی را «نیرومند، آگاه به قدرت و مجرب در قدرت» بنامد که از جدال هراسی ندارد. رئیس کنگره کشوری که بن سلمان عربستان سعودی جواب تلفن رئیس جمهورش را نمیدهد و از هزیمت سربازانش از افغانستان چند ماهی بیشتر نمیگذرد و مهمتر از همه بزرگترین و قدرتمندترین ارتش نیابتی اش در حال خونریزی بیوقفه است. و امروز پس از سفر پلوسی رئیس جمهور دلقک و دست نشانده همان نیروی نیابتی اظهار امیدواری میکند که چین بر روسیه تأثیر بگذارد تا به جنگ خاتمه دهد.
نه، به هیچ ترتیبی نمیتوان این اشتباه را به گونهای مثبت تفسیر کرد و آن را به عنوان امری دوراندیشانه و مبتنی بر حزم ارزیابی نمود که گویا دیپلماسی بالغ چینی با اتکا به سنت چند هزارساله در آن به مرحله استادی رسیده است. مسأله به هیچ وجه این نیست که چین درایت نشان داد و در لحظهای که آمریکا میخواست وارد جدال نشد تا لحظه ورود به جدال و وارد کردن ضربه متقابل را خود در زمان مناسب انتخاب کند. این بیش از آنکه بازتاب واقعیت باشد، تسلی خاطری است برای همه کسانی که با ناباوری پرواز آن هواپیما، فرودش در فرودگاه و عکسهای دستجمعی و سرانجام وعده تقویت همکاری بین «دو کشور» تایوان و آمریکا را شاهد بودند و در میانشان حتی کسانی تصور و آرزو داشتند که جنگنده های چینی هواپیمای پلوسی را سرنگون کنند یا لااقل مانع ورود آن به حریم هوائی چین شوند.
پرسش بنابر این، آن نیست که آیا چین دوراندیشانه عمل کرده است یا مرتکب اشتباه شده است. خواهیم دید خود چنین پرسشی نشان دهنده درک نادرست پرسشگر از لحظه تاریخی-جهانی کنونی است. پرسش واقعی اما این است که آیا اشتباه چین اجتناب ناپذیر بود یا میشد از آن اجتناب کرد؟ پرسشی که البته در تمام وقایع بزرگ تاریخی میتوان طرح کرد و اتفاقاً پاسخ به آن میتواند در دو قطب مخالف به دو اردوگاه اراده گرایان و قدر گرایان منجر شود. فقط یک مثال: آیا اشتباه کموناردهای پاریس در اعدام نکردن گروگانهای در اختیار خویش در ازای اعدام زندانیان کمون توسط ورسای اجتنابناپذیر بود؟ اشتباهی که در تشجیع ارتجاع و در تضعیف روحیه کموناردها نقشی مهم ایفا کرد. تنها به انتزاعی ترین شکلی میتوان این اشتباه را اجتناب پذیر دانست. البته که فرماندهان کمون می توانستند و باید تشخیص میدادند که عدم مقابله به مثل در برابر اعدام زندانیان کمون نشانه ضعف تلقی خواهد شد و به تقویت دشمن خواهد انجامید. اما کدام فرماندهان؟ سوسیالیستهای تخیلی آرمانگرای پرودونی؟ در سطحی پایهای تر، کدام طبقه کارگر انقلابی پاریس در سال 1871 باید به درایت چنین تشخیصی می رسید؟ طبقه ای که هنوز از کمترین تجربه در به دست گرفتن امور جامعه برخوردار بود و هنوز از نظر تاریخی فاصلهای طولانی با درک این حقیقت بنیادی داشت که قهر قابله جامعه آرمانی آینده خواهد بود و نه آرمانهای زیبای بدون قهر. با نگرش از این نقطه فقط به یک نتیجه میتوان رسید. اشتباهات طبقه کارگر پاریس در جریان کمون اشتباهاتی اجتنابناپذیر بودند. آنها بازتاب نارسائی های تاریخی این طبقه بودند. مبانی مادی حیات این طبقه و تجربه تاریخی آن هنوز آن طبقه را به چنان بلوغی ارتقاء نداده بود که مرتکب چنین اشتباهی نشود.
با این حاشیه بازگردیم به پرسش امروزی. آیا اشتباه چین اجتناب پذیر بود یا اجتناب ناپذیر؟
در یادداشت بعدی به این خواهیم پرداخت.
13 مرداد 1401
4 اوت 2022
http://smoothiex12.blogspot.com/2022/08/ok-lets-cut-crap.html